آیا پرداختن به مسائل فقهی و شرعی در سینمای امروز و با فرمهای موجود آن امکانپذیر است یا خیر؟ در واقع ابتدا باید بررسی کنیم که بیان مضامین دینی در قالب این معدود فرمهای معرفی شده در سینمای ایران قابل تحقق است؟
به گزارش شبکه اجتهاد، اظهارات یکی از خانمهای دستاندرکار فیلم در حاشیه جشنواره فیلم فجر واکنشهای زیادی را از سوی جامعه مذهبی و حوزویان درپی داشت. به بهانهی این موضوع «مباحثات» با حجتالاسلام والمسلمین سیدعباس سیدنژاد از مسئولان امور هنری مرکز مدیریت حوزه و کارشناس و تحلیلگر فیلم گفتوگوئی را انجام داده است که میخوانید.
فضای کلی چهلمین جشنواره فیلم فجر را چگونه ارزیابی میکنید و تفاوتهای آن با ادوار قبل و همچنین نقاط قوت و ضعف آن چه بود؟
سیدنژاد: من از سال ۸۴ یا ۸۵ جشنواره فیلم فجر را به صورت مستمر دنبال کرده و در آن حضور داشتم و در مقام مقایسه و با یک نگاه کلی وجود موضوعات متنوع و معرفی برخی فرمهای جدید در این دوره از جشنواره را یکی از نکات مثبت آن دیدم. در دورههای قبلی جشنواره فیلم فجر، مسائل عاشقانه، حقوق زن، مفاهیم فمینیستی و در بعضی موارد سیاهنمایی از وضعیت و واقعیت جاری جامعه ایرانی موضوعاتی بودند که به صورت ویژه مورد توجه سینماگران قرار میگرفت که البته توجه مخاطبان را نیز به سمت خود جلب میکرد. سالهای پیش، این رویکرد بین اهالی سینما رایج بود که آثار خوبی نیز در پی نداشت.
علاوه بر موضوعات فوق، تولید فیلمهای به اصطلاح کمدی در جذب گیشهها توفیقات بسیاری داشتند و درآمدهای زیادی را نصیب برخی سینماگران کردند، آثاری که فقط به لحاظ سینمایی در گونه کمدی طبقهبندی میشوند ولی در واقع و از لحاظ فنی کمدی دانستن آنها نمیتواند چندان دقیق باشد.
امسال و در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر نیز آثاری مشابه با قبل وجود داشت ولی برخی فیلمسازان به موضوعات جدید دیگری نیز پرداخته بودند که این قضیه را میتوان در کنار حضور و ظهور چشمگیر برخی کارگردآنهای فیلم اولی از نکات مثبت این دوره به شمار آورد.
در خصوص مباحث دینی و اسلامی جشنواره چهلم نیز مانند ادوار گذشته با ضعف جدی مواجه بود چرا که در سینما آنچه در فرم یک فیلم مورد توجه قرار میگیرد، نمایش نمادهاست و در این جشنواره نمادهای انقلابی، اسلامی و دینی خیلی کم دیده شد. در حالیکه توقع از یک مراسم سینمایی با نام فیلم فجر، نمایش اینگونه نمادها و پرداختن به مضامینی اینچنینی است، چیزی که در سالهای اخیر کمتر به آن پرداخته شده است.
اساسا رابطه سینما و سینماگران امروز ایران با دین چگونه است؟
سیدنژاد: پاسخ را با یک سوال جدی آغاز میکنم به این مضمون که آیا پرداختن به مسائل فقهی و شرعی در سینمای امروز و با فرمهای موجود آن امکانپذیر است یا خیر؟ در واقع ابتدا باید بررسی کنیم که بیان مضامین دینی در قالب این معدود فرمهای معرفی شده در سینمای ایران قابل تحقق است؟ سوال به واقع سختی است که به این آسانی نمیتوان به آن پاسخ داد و از آن جمله پرسشهایی است که هم متشرعین اهل رسانه و هم خود سینماگران و فیلمسازان پاسخ روشنی نسبت به آن ندارند. ما نیز به اصطلاح بیرون از گود به مسأله نگاه میکنیم و معترضیم که چرا در فلان فیلم و یا فلان اثر سینمایی به مسأله حجاب یا خمس پرداخته نشد.
تمام اتهام را هم نمیتوان متوجه سینماگران دانست و گفت همه آنها در برابر اسلام ایستادهاند، ممکن است برخی مقاصد و اغراضی داشته باشند ولی این مسأله عمومیت ندارد. حداقل بنابر تجربه شخصیام در تعامل با بخش عمدهای از اهالی سینما و حتی مراودات شخصی با بعضی از ایشان، به این نتیجه رسیدهام که وضعیت اینچنین نیست و بسیاری از سینماگران به مسائل اسلامی، دینی و شرعی معتقدند هر چند در فرم سینمایی که ارائه میدهند ناهنجاریهایی وجود دارد که شاید خود شخص، اعتقاد و علاقه به آن ندارد ولی بنابر کاری که انجام میدهد در این ورطه افتاده و به نوعی مجبور شده است و عدهای نیز اساسا آگاهی درستی نسبت به مسائل ندارند. به عنوان نمونه زمانی به یکی از بزرگان سینما درباره کاری که در یک فیلم انجام داده بود، متذکر شدم و پرسیدم که آیا این موجب خجالت خودتان نشد؟ پاسخ داد که اساسا متوجه زشتی آن کار نبوده و با توضیحات من ملتفت آن شده است و اضافه کرد که از جمله کسانی است که بارها برخی دیالوگها و صحنهها را قبول نکرده و رد کرده است.
البته بخش قابل توجهی از سینماگران ایران دغدغه دین و اسلام را ندارند و هدفشان گیشه، پول و فروش است که برای رسیدن به آن به دنبال ارائه یک اثر جذاب یا کمدی و یا نمایش خشونت و سکس هستند. پس با قاطعیت میگویم که واقعا دغدغه دینی و اسلامی ندارند.
به هر حال این وضعیت و واقعیت سینمای ایران است و بنابر ضربالمثل معروف «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، خروجی سینمای ایران هم همین مسائل است و نه چیز بیشتری، یعنی نمیتوان از آن یک سینمای فاخر اسلامی و دینی توقع داشت، «ذات نایافته از هستیبخش/کی تواند که شود هستیبخش».
در سالهای اخیر و به شکل مصداقی چه مباحث دینی یا فقهی در سینما به چالش کشیده شده و یا در مورد آن هنجارشکنی اتفاق افتاده است؟
سیدنژاد: وقتی از به چالش کشیده شدن مباحث دینی و فقهی در سینما صحبت میشود، به طور معمول و در وهله اول مسائل حجاب و عفاف به ذهن خطور میکند و البته عمده تخلفات و هنجارشکنیها نیز در همین حوزه اتفاق میافتد چون یکی از عناصر سینماست. به این معنا که سکس یکی از عناصر و جزء ذات سینما است و سینماگر نمیتواند از این بگذرد، چرا که نبود آن فیلمش را دچار نقصان میکند.
در ایران محدودیتهایی برای نمایش وجود دارد و بر خلاف غرب که سینماگر قادر به نمایش برخی صحنههای جنسی برای بیننده است، سینماگر ایرانی به علت حرام بودن، عدم اجازه نظام و حاکمیت و همچنین مغایرت چنین مسائلی با ارزشهای اسلامی، دینی و بومی کشور، اجازه چنین کاری ندارد؛ بنابراین کارگردان ایرانی با اطلاع از این عدم اجازه و به منظور پر کردن این خلأ، فرمی را کشف کرده که اتفاقا از آن جواب هم گرفته و در جلب توجه مخاطب هم موفق بوده است.
البته این فرمها با توجه به شخصیتهای مختلف کارگردانان ایرانی، متفاوت است، به عنوان نمونه «منوچهرهادی»، فرم مختص به خود را دارد و پورنی که نمایش آن محدودیت دارد را در قالب کلمات به مخاطب القا میکند و به این وسیله گیشه را نیز تصاحب کرده است. روشی که زمانی من برای آن واژه «پورنوکلماتور» را جعل کرده بودم.
البته منوچهرهادی پس از گذراندن مراحلی به اینجا رسیده است، از فیلم «من سالوادور نیستم» آغاز کنید تا فیلم «رحمان ۱۴۰۰» که در آن مرزها را درنوردیده و به شکلی علنی برخی از کلمات غیراخلاقی و جنسی در متن فیلم به کار رفته و موقعیتهای سکسی با استفاده از این گونه جملات و کلمات خلق شدهاند.
پرفروشترین فیلمهای سالیان اخیر از همین جنس و از همین فرمها بودند، مانند فیلم «هزارپا» به تهیهکنندگی آقای «رضا رخشان» که واقعا به هیچوجه نمیتوان آنرا با خانواده نگاه کرد. البته تهیهکننده فیلم که از قضا فیلمهایی مانند «ضد گلوله» را از ژانر دفاع مقدس در کارنامه خود دارد، فیلمنامه را قبل از ساخت برای مطالعه به من داد و پس از اعتراض من نسبت به متن، قرار شد واژههای نامناسب را پیدا و زیرشان خط بکشم تا حذف شود، من هم اینکار را انجام دادم ولی با همان شکل ابتدایی تولید و تمام آن کلمات نادرست نیز در فیلم وجود داشت. این فیلم هم پر بود از شوخیها و دیالوگهای نامناسب و با مضمون جنسی که البته مخاطب را به وجد و خنده میآورد و برای آن پول هم میداد.
یا مثلا در فیلم «زندگی خصوصی» که آنهم به صورت غیرمستقیم در برابر احکام شرعی است در صحنهای از فیلم زن و مرد شخصیت اصلی داستان خلوت کردهاند و در رابطه با ازدواج موقت صحبت میکنند، در اینجا فضا چنان کریه ترسیم شده و کلمات، حرکات و نگاه کاراکترهای فیلم آنچنان وقیح، کریه و شهوتآلود است و آنچنان این حکم شرعی را در ذهن مخاطب زشت و کریه نشان میدهد که نمیشود درباره آن چیزی گفت.
یا در همان فیلم «رحمان ۱۴۰۰» که خانم با لباس در وان حمام خوابیده هم رویارویی غیرمستقیم با شرعیات شکل گرفته به این معنا که میخواهد جامعه را متحجر نشان دهد و از این نمونهها در سالهای اخیر در سینما بسیار بودهاند. همینطور در فیلم «سنپطرزبورگ» جملات عجیب و غریبی با همین کنایات جنسی بین کاراکترها رد و بدل میشود.
دقت داشته باشید که این صحنهها ساختگی نیست و تصادفی پیش نیامده و اینها مواردی است که نویسنده و کارگردان میخواسته عملا در برابر اسلام بایستد و عملا میخواسته مسائل شرعی را مورد تمسخر قرار بدهد.
علت تصویر کردن این حجم از مسائل جنسی در سینما چیست؟
سیدنژاد: علت این است که مسائل جنسی یکی از عناصر فیلم به شمار میرود، یعنی یکی از عناصری که غرب در رابطه با سینما به ما معرفی کرده است همین پورن، سکس و عاطفه است. کارگردان هم مدعی است که نمیتواند از آن بگذرد، هر چه بگویید و هر کاری کنید او به روش خود مسیر را پیمیگیرد، اگر نمایش سکس ممنوع است پس آن را در قالب کلمات بازنمایی میکند که از نظر روانشناسی تأثیر به مراتب مخربتری از نمایش و صحنه پورن دارد. صحنه لحظهای است ولی متن و دیالوگ مدتها در ذهن باقی میماند و به همین دلیل هم هست که بسیاری از سایتهایی که قصد ارائه فرهنگ غرب و پورن را دارند از همین شیوه استفاده میکنند به ویژه آنجا که العیاذبﷲ قصد عادیسازی روابط جنسی بین محارم را دارند.
خب این روش از جمله تکنیکهایی است که متاسفانه سینماگر امروز ما در حال استفاده از آن و هنجارشکنی است و در همین جشنواره اخیر هم وجود داشت. این در حالی است که به ندرت اتفاق میافتد که احکام کلی و مهم دینی مانند نماز و روزه در آثار سینمایی مورد تمسخر قرار بگیرند ولی در مقابل موارد اینچنینی بسیار وجود داشته است.
یک مسأله موجود در فیلمهای امروزی، شکل تعامل فیزیکی زن و مرد است، به نظر در رابطه با آن نیز هنجارشکنیهایی میشود، در این رابطه نیز توضیح بفرمایید.
سیدنژاد: مسأله لمس در فقه و احکام اسلامی ما به صراحت آمده و به شکل کلی و بنابر شرع، لمس نامحرم در موارد ضروری جایز شمرده شده است آن هم از روی لباس و بدون لذت ولی شما میبینید که در سالهای اخیر لمس نامحرم در سینما بسیار عادی شده است؛ مثلا در فیلم «بید مجنون» با بازی آقای «پرویز پرستویی» بارها زن و مرد دست بیپوشش یکدیگر را لمس میکنند. حال ممکن است بگوییم که بازیگر زن، از اهل کتاب بود ولی درباره اهل کتاب هم نظر اکثر مراجع، حرمت لمس است.
نکته عجیبتر در جشنواره فیلم فجر امسال و در فیلمی به نام «لایههای دروغ» اتفاق افتاد که کار از لمس گذشته بود، در این فیلم یک خانم خارجی به ایران آمده بود و در صحنههایی شامل تمرینات ورزش رزمی، کاراکتر زن و مرد، یکدیگر را میگرفتند و ورزشی مانند کشتیکج را به نمایش میگذاشتند. من تعجب کردم که این فیلم چگونه از ممیزی عبور کرده و چگونه مجوز گرفته است چرا که کار از لمس گذشته و اساسا به در آغوش کشیدن رسیده است.
به طور خاص در رابطه با حجاب و نوع پوشش زنان چه وضعیتی در سینما وجود دارد؟
سیدنژاد: به طورکلی نمایش دادن زنان سر لخت و بدون حجاب در سالهای اخیر بسیار شایع شده است، به ویژه در آثار مشترک ایرانی و خارجی و پرفروش که حالا در کشورهایی مثل ترکیه، آلمان، اسپانیا یا مکآنهای دیگری ساخته شدهاند.
این مسأله به شکلی است که برای من هم این ابهام وجود دارد که نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی چگونه به این آثار مجوز میدهد و آیا حواسشان نیست که نتیجه این کار چه میتواند باشد و البته من نمیتوانم بگویم که حواسشان نیست.
این ورود زنان بدون حجاب خارجی که حتی در تلویزیون و فیلمهای انقلابی ما هم رایج شده است شاید از نظر شرعی اشکالی نداشته باشد، منتهی به یک عادیسازی تبدیل میشود و به نظر من که اهل سینما هستم، از همین اهمال در حجاب زنان خارجی است که امسال به فیلمی مانند «لایههای دروغ» آنهم در پرده سینمای جشنواره فیلم فجر رسیدهایم.
نکته دیگری در این زمینه وجود دارد که به همین مسأله حجاب و نوع پوشش باز میگردد، به خاطر دارم که همین چند سال اخیر فیلم «کاناپه» ساخته آقای «کیانوش عیاری» که مسأله کلاهگیس در آن وجود داشت، توقیف شد. شخصیتهای اصلی این فیلم سه دختر بودند که با موی لخت و در واقع با کلاهگیس، به نمایش درآمده بودند. کارگردان ابراز میکرد که فتاوای مختلف از جمله فتوای حضرت امام را مبنی بر عدم اشکال نمایش سر با کلاهگیس جمعآوری کرده است و حتی به این جمله امام که: «الستر عن النظر یحصل بکل ما یمنع عن النظر» هم اشاره کرده بودند ولی به این نکته توجه نداشتند که این حکم اصلا در باب صلاه مطرح شده است و حتی اگر معتقد باشیم که قابل تعمیم است، به این معنا نیست که در سینمای ایران کسی بتواند اینکار را انجام بدهد.
البته کیانوش عیاری در جلسهای ایراد درستی را نیز در این رابطه مطرح کرد که من جوابی برای آن نداشتم به این مضمون که همین استفاده از کلاهگیس در سریال «یوسف پیامبر» هم اتفاق افتاد حتی خانمها در این اثر زیر گلویشان پیدا بود و در رسانه ملی نیز به نمایش درآمد ولی هیچ اعتراضی نسبت به آن صورت نگرفت. به آقای سلحشور اعتراضی نکردید ولی فیلم مرا توقیف میکنید.
البته درباره کلاهگیس من به احکام رجوع کردم و جواز استفاده از آن را فقط در مواردی دیدم که به عنوان مثال اگر یک خانمی در خارج از کشور به دلیل حجابش تحت فشار قرار گرفت راهی جز استفاده از کلاهگیس نداشت میتواند از این حربه استفاده کرده و خود را نجات دهد و حتی با آن نماز هم بخواند.
حتی خلاف این مسأله یعنی نمایش زن بدون مو یا کچل هم محل بحث بوده است و با این ادعا که چون مو ندارد پس نمایش سر لخت او نیز بی اشکال است، چنین چیزی را به تصویر کشیدهاند.
خب اینها مواردی است که فقهای ما وارد در آنها نشدهاند و احکام صریحی در رابطه با آن ندارند، یعنی «احکام فقهی سینمایی» وجود ندارد. به نظر میرسد که هیچ اشکالی نیست اگر یک بابی در درس خارج و کلاسهای ما باز شود که صراحتا این عناوین مطرح و مرجع تقلید صراحتا درباره آن حکم خود را بیان کند تا ما هم بدانیم با چه چیزی روبرو هستیم و سینماگر نتواند از برخی حربهها استفاده کند.
آیا به غیر از این مسائلی که گفتید موارد دیگری هم در ارتباط با مسائل یا نهادهای دینی در فیلمها به شکل بدی نمایش داده شده است؟
سیدنژاد: غیر از این موارد، مسائل دیگری نیز بوده است مثلا برخی مسائل فقهی در سینما به شکلی غلط مطرح شده است مانند فیلم «دهلیز» که در آن زنی برای نجات شوهرش از اعدام تلاش میکرد؛ در حالیکه مرد مرتکب قتل غیرعمد شده بود و همه میدانیم که قتل غیرعمد قصاص ندارد.
یا در برخی آثار چهره روحانیت به نوعی تخریب شده مثل فیلمی که در آن طلبهای برای پاس کردن چکهایش به دنبال یافتن چند منبر در ماه رمضان بود که این مسأله ذهنیت بدی را در مردم ایجاد خواهد کرد و از مواردی است که متأسفانه در سینما زیاد دیدهایم.
یا در نمونه دیگری مانند فیلم «پاردایس» هم همینطور که البته به بخشهای پورنی که داشت کاری ندارم ولی در فیلم مدیر حوزه علمیهای نمایش داده شده است که در سفر به کشور آلمان در صحنهای داخل هتلی خوابیده و در یک دستش قرآن و در دست دیگرش جام شرابی است که البته با آن چای میخورد ولی به شکل شرب خمر، قرآن را هم بسیار مبتدی میخواند. بازیگر این نقش «مهران رجبی» بود که من در رابطه با همین صحنه به او اعتراض کردم و وی پذیرفت و ابراز پشیمانی کرد.
در این میان وضعیت شبکه نمایش خانگی چگونه است؟
سیدنژاد: شبکه نمایش خانگی مصیبت دیگری است، مثلا در «فیلیمو» دیدم که نوشته شده انیمیشن کودکانه ولی با علامت مثبت ۱۸، چند سال اخیر یک لیستی تهیه کردم و به وزارت ارشاد ارسال و به این وضعیت اعتراض کردم و گفتم معنای انیمیشن مثبت ۱۸ چیست؟
وضعیت «فیلیمو» و «سینمای خانگی» فاجعه است به عنوان مثال در سریال «زخم کاری» آقای «مهدویان» دیالوگهایی آورده است که نه تنها با خانواده که حتی تنها نیز نمیتوان پای آن نشست چرا که بسیار سخیف و پورن هستند. البته مسأله شبکه نمایش خانگی بحث مفصلی دارد که حرفهای بسیاری در رابطه با آن دارم و گفتگوی مستقلی میطلبد.
آیا راهکاری برای بیان مسائل فقهی و شرعی در قالب سینما وجود دارد؟
سیدنژاد: با یکی از کارگردآنهای سینما صحبت میکردم و میگفت وقتی ما رساله توضیحالمسائل را باز میکنیم خیلی لخت و عور -دقیقا همین واژه که فکر میکنم از لحاظ سینمایی و رسآنهای واژه مناسبی باشد- درباره تمامی احکام شرعی مانند احکام خاص زناشوئی صحبت شده است، حالا ما میخواهیم همین احکام را در قالب سینما بیان کنیم ولی با مخالفت مواجه میشویم. چطور روحانیت در مورد رساله این اشکال را که همه و حتی کودکان به آن دسترسی دارند و این مطالب عیان را در آن میبینند، مطرح نمیکند ولی وقتی همینها قرار است در قالب سینمایی بیان شود متهم به هنجارشکنی خواهد شد. پس چه راهکاری برای نمایش احکام دینی با زبان سینما و البته نه به شکل بیان احکام وجود دارد؟
من جواب دادم که واقعیت این است که باید یک فرمی طراحی بشود چرا که خود شما سینماگران هم به هر حال اعتقاد به فرم دارید ولی این طراحی نشده و ما درسینمای ایران فرم بیان احکام نداریم که البته برای جمهوری اسلامی که قرار بود در این زمینهها کاری انجام دهد، اتفاق بدی است.
علت عدم وجود این فرم چیست؟
سیدنژاد: علت عدم چنین فرمی دو چیز است، یکی آنچه در ابتدا گفتم مبنی بر اینکه سینماگران ما دغدغه دینی ندارند و دیگر اینکه حوزه و اهل دین آنگونه که باید به مسائل تخصصی سینما نپرداختهاند.
البته نگاه من در این مسأه صفر و صدی نیست و انصافا در سالهای اخیر حوزه و حوزویان ورود خوبی به مقوله سینما داشتهاند ولی نه به شکل تخصصی و وارد شدن در متن ماجرا. علامه جوادی آملی تعبیری نزدیک به این مضمون دارند که سینما معجزه پیامبر مفروض این دوره است، یعنی اگر پیامبری مبعوث میشد، رسانه و سینما معجزهاش بود، اما ما حوزویها هنوز آنگونه که باید به این معجزه مفروض ایمان نیاوردیم و در واقع یک توقف خاصی داشتهایم.
اهل فن، تخصص و سینما، باید بنشینند و تکنیک، فرم و محتوا را تلفیق کنند تا بتوان چیزی را خلق کرد که البته این مسأله امکانپذیر است. فرمهایی که آقای «علی حاتمی» نقل میکرد یا فرمهایی که آقای «رسول ملاقلیپور» برای دفاع مقدس خلق کرد را ببینید، یک فرمهای فانتزی و عاشقانه که جنگ را در ذهن مخاطب امروزی جامعه طوری القا میکرد که جبهه عشق بوده و توامان علاقه و محبت و مودت را در خود داشته است، جنگ اسمش جنگ بوده اما محتوایش چیز دیگری بوده است. مرحوم ملاقلیپور این فرم را القا کرد، پس ما میتوانیم برای انتقال احکام فقهی و شرعی با زبان سینما فرم طراحی کنیم.
مثلا درباره نشان دادن چهره معصومین (علیهم السلام) که یکی از مباحث فقهی ماست و منع دارد، یکی از سینماگران میگفت که چرا علما نسبت به تعزیه این حساسیتها را ندارند در حالیکه مثلا خودم شاهد بودم که بازیگر امام حسین خوان بعد از اتمام دیالوگهایش به گوشهای میرفت و سیگار میکشید یا بدتر از آن در صحنهها به کاراکترهای مقدس توسط مخالفخوآنها جسارت میشد. حال چرا حوزه به این مسائل ایراد نمیگیرد ولی وقتی سینماگری میخواهد چهره حضرت ابوالفضل(س) را نشان دهد با اعتراض جمعی علما و روحانیون مواجه میشود؟ فضا چگونه است که اجازه این تجربه به ما داده نمیشود؟ شما اعتقاد دارید که چنین کاری از جانب سینماگر موجب سادهانگاری شده و فضایی را ایجاد میکند که حرمت و نگاه فرد به امام معصوم(ع) تضعیف شود، چرا اجازه نمیدهید که سینماگر این فرم را تجربه کند و بعد قضاوت کنیم که چه اتفاقی افتاده است و شاید قضیه آنطور که شما میگویید نباشد.
«مل گیبسون» فیلم «مصائب مسیح» را با آزادی کامل و با نمایش چهره حضرت عیسی(ع) ساخت و این اثر به یکی از پربینندهترین فیلمها در سطح جهان تبدیل شد تا جایی که مطابق برخی از آمارها بالای ۴ میلیار بیننده داشت.
من در مقام قضاوت و ارائه نظر فقهی نیستم ولی به نظرم باید نشست، حرف زد و با تبادل نظر دید که آیا راهی وجود دارد یا نه. سینماگر باید تکنیکش را بیاورد و ما نیز باید احکام را پویاتر کنیم تا دریابیم که آیا میتوان این معضل را حل کرد.
حالا عدهای ایراد میگیریم و میگوییم مثلا چرا سینمای ما به امام صادق(ع) نمیپردازد؟ چرا به زندگی امام محمد باقر(ع) نمیپردازد؟ سوال دقیقا اینجاست که چگونه باید بپردازد؟ باید فرم را معرفی کنیم بعد توقع داشته باشیم. هنوز هم آقای «احمدرضا درویش» از حوزه دلخور است و میگوید مگر من چه ساختم که شما مانع پخش آن شدید؟ من فیلم «رستاخیز» را دیدهام، ادعا نمیکنم خالی از اشکال بود ولی آنچنان هنجارشکن نبود که اینقدر بر علیه احمدرضا درویش جنجال شکل گرفت که اصلا از سینمای دینی و سینمای مذهبی خسته شد. خب این نقیصه ما در حوزه سینمای دینی است که باید آنرا حل کنیم.
راهکار پیشنهادی شما برای وضعیت موجود چیست؟
سیدنژاد: به نظر چند راهکار بسیار ساده و معمولی وجود دارد. اول اینکه پیوند سینمای تکنیکال و فرم واقعی با مباحث دینی، فقهی و اندیشمندان این حوزه ضروری است. آن عده از سینماگران که دغدغه دین و اسلام را دارند با ضعف جهانبینی درباره اسلام و مباحث ارزشی روبرو هستند. در ارتباط با صحبتهای خانم «معراجی» در بحث ازدواج معاطاتی هم در جایی عرض کردم. ایشان که اساسا نمیدانست که ازدواج معاطاتی چیست و جالب اینجاست که برخی از طلاب و علما در اعتراض به بعضی مدیران استانی و ائمه جماعت استآنها و شهرستآنها این فرع را مطرح کردند که در فقه اسلام ازدواج معاطاتی وجود دارد. در حالیکه بسیاری از فقهای ما مثل محقق بحرانی یا امام خمینی یا آیتﷲ مکارم شیرازی یا شیخ مرتضی انصاری آنرا جایز نمیدانند. حتی آنطور که من تحقیق کردم در میان اهل سنت، مالکیها و حنبلیها نیز ازدواج معاطاتی را جایز نمیدانند و صیغه ایجاب و قبول را جزء شرط عقد نکاح میدانند.
از اینها که بگذریم، خانم معراجی که از این مباحث خبر نداشت ولی علت چنین اظهاراتی نوع جهانبینی فرد نسبت به مباحث ارزشی هست لذا بعد از آن هم میگوید که من به مباحث ارزشی پایبند هستم و اصلا خودم با همین صیغه ازدواج کردم، مسلمانم و مانند آن، پس چرا چنین بحثی را مطرح میکند چون جهانبینیاش در همین حد است.
گل سرسبد فیلمسازان انقلابی ما جهانبینی دینی بسیار ضعیفی دارند، من با خیلی از آنها صحبتهای بسیاری کردم، اتفاقا دست دراز کردند که کمکمان بکنید. پس این باید حل بشود و یکی از راهحلهایش ارتباط و نشستهای تخصصی بین سینماگر دغدغهمند و جامعه دینی است، امری که از واجبات است ولی ما آنرا نداریم. باز هم صفر و صدی قضاوت نمیکنم ولی چنین ارتباطاتی بسیار ضعیف است در حالیکه اگر اتفاق بیافتد الهاماتی به سینماگر داده میشود که در تولید فرم انتقال مفاهیم دینی و فقهی موفق باشد. ما نمونههایی داشتهایم که کارگردانی بحث فقهی را به صورت زیبایی مطرح کرده است مانند یکی از آثار آقای «بهروز شعیبی»، پس راه وجود دارد، میشود و امکانپذیر هست.
راهحل دوم این است که آن عالم، روحانی و طلبهای که معتقد است سینما در جامعه آثار مثبت یا منفی موثری دارد، باید مقداری معلومات و تخصص خود را در حوزه سینما افزایش دهد. البته در رابطه با اثرگذاری سینما بر جامعه شک و تردیدی وجود ندارد و هنوز به اعتقاد من تأثیر سینما بسیار بیشتر از فضای مجازی است، فضای مجازی کف آب است ولی سینما عمق دارد، آقای «وحید جلیلی» تعبیری در این زمینه دارد و میگوید برخی فیلمهای ما رئیسجمهور ۴ سال آینده را مشخص میکنند.
یکی از راههای تقویت تخصص و معلومات هم ارتباط با سینما و دیدن فیلم است. من برههای کارشناس سینمایی کمیسیون فرهنگی مجلس خبرگان رهبری بودم و یک جسارتی کردم و گفتم آقایان علما فیلم ببینید! اعتراض شد که مگر بیکاریم که فیلم ببینیم؛ عرض کردم مگر مقام معظم رهبری با این همه مشغله، بیکار است که فیلم میبیند، در مواقعی به برخی کارگردآنها پیام هم میدهد و نکاتی را یادآوری میکند.
پس باید فیلم دید چرا که جزئی از زندگی ما شده است. ولی ما هنوز متأسفانه کسی را که وقت خود را صرف دیدن فیلم میکند شماتت میکنیم. به نظر من اگر چنین دیدگاهی داریم، وقتی چالشی هم ایجاد شد بهتر است که سر جای خودم بنشینم و سخنی نگوییم، وقتی که قبول نداریم فیلم و سینما تأثیرگذار است حالا که یک هنجارشکنی هم اتفاق افتاده به چه منظور حرف میزنیم، این حرف زدن به چه دردی میخورد.
راه سوم، تولید فرم دینی در سینمای ایران با روش انگارهسازی مفاهیم دینی است. ما هنوز هم در هنر دیالکتیک ورود نکردیم. دیالکتیک را ما منسوخ کردیم ولی ماتریالیستها آنرا ادامه داند، مثلا هگل از پادشاهان و پیشتازان نگاه منطق و هنر دیالکتیک در نگاه ماتریالیسم است. ما هم دیالکتیک افلاطونی و ارسطویی داشتیم منتها این منسوخ شد.
وجه مشترک آنتیتز بین ما و مخالف ما هیچوقت موضوعیت پیدا نکرده است، همه چیز یکطرفه است، تلویزیون، منبر و رادیو، به این معنا که همین چیزی که ما میگویم و درست هم هست تو باید گوش کنی. درحالیکه به نظر من بیشتر احکام شرعی و دینی ما بر اساس یک قیل (قیل فلان بعد قال امام) شکل گرفته است. در جایی نداریم که امام معصوم گفته باشد بنشینید تا برایتان احکام بگویم، یا ده شب محرم قصد دارم به منبر بروم پس شما هم بعد از نماز تشریف داشته باشید، یا بین دو نماز میخواهم احکام بگویم. اینچنین نبوده است؛ بلکه همیشه مخالفی سخنی را عنوان کرده و در مقابل امام او را به گفتگو دعوت و مطلب را تشریح کرده است. حالا این اتفاق گاهی از ظرافت و زرنگی اصحاب ائمه ناشی میشده و در برخی موارد خود امام با شخص مخالفی روبرو و با او حرف زده است.
این وضعیت در حوزه دین، سینماگر و مخالف از بین رفته است و ما با یکدیگر قطع ارتباط کردهایم و مشخص نیست که آنتیتزهای ما کجا جمع میشوند و اصلا هیچ سنتزی هم وجود ندارد. هر کس حرف خودش را میزند و راه خود را میرود. البته آنها اثرگذاری قدرتمند خودشان را دارند و در فضای مجازی محبوب هستند. در همین رابطه هم کسی از من پرسید مگر نه اینکه انسان خوب و مومن باید بیشتر طرفدار داشته باشد و این مگر وعده الهی نیست پس چرا اینها طرفدار بیشتری دارند و فالورهایشان ۱۵ میلیون، ۸ میلیون، ۱۰ میلیون است ولی فلان عالم در نهایت ۱۲هزار فالور دارد؟ دلیلش این است که آنها رسانه را شناختهاند و از این ابزار به خوبی استفاده میکنند ولی ما استفاده نمیکنیم.
در هر حال اگر ما این سه راه به ویژه راه سوم و انگارهسازی را در پیش بگیریم میتوان امیدوار بود. اگر ما بتوانیم مفاهیم دینی و فقهی را انگارهسازی رسآنهای و هنری کنیم، به این معنا که فرم و سینما را بشناسیم و بررسی کنیم که به عنوان مثال اگر کلمهای قرار است در قالب دیالوگی مطرح شود چگونه باید این امر شکل بگیرد، به نتایج خوبی خواهیم رسید.
ما باید راهکارهایی را به کار ببریم که احکام شرعی را فیلمنامه کنیم و فیلمهای خلق کنیم که موضوعش فقه و احکام باشد مسائلی مانند خودکشی یا قصاص. دیگران با استفاده از همین مفاهیم فیلم ساختهاند.
البته باید به خاطر داشت که هیچوقت نمیتوان احکام الهی را بر احساس در قالب پورن و سینما ترجیح داد. به عنوان مثال در مسأله حضانت فرزند برای مادر یا پدرکه مطابق با احکام برای پدر است، حال فیلمساز هر کاری بکند و با هر تلاشی، باز هم مخاطب هنگام خروج از سینما میگوید چه ظلمی به مادر شد یا مسأله قصاص، یا سنگسار یک زن بدکاره، هر کاری که بکنید باز هم مخاطب احساساتش به نفع فردی که کشته شده است تحریک میشود؛ بنابراین کار خیلی سختی است چون با مسأله پیچیدهای روبرو هستیم، پس باید فرم طراحی شود.
به نظر میرسد که اگر همین الان هم آغاز به این کار کنیم باز هم جلو خواهیم بود چرا که تا به حال عقب افتادهایم و نتوانستهایم فقه دینی خود را با سینمایی که یکی از ابزارهای مهم ارسال پیام در سراسر جهان است و زبان مشترک همه مردم جهان به شمار میرود، بیان کنیم.
به عنوان اخرین سوال آیا درست است که در دولت قبل ۲۰۰ فیلمنامه مجوز گرفتهاند و طبق آییننامهها رد شده یا با تغییر بنیادی مواجه شدهاند و اکنون باید به آنها غرامت داد؟
سیدنژاد: بله، این مسأله یکی از چالشیترین موضوعات سازمان سینمایی دولت آقای رییسی است، حدود ۶۰ فیلم پروانه نمایش نگرفتند و طبق قانون، ارشاد باید غرامت همه اینها را بدهد. میانگین غرامت هر فیلم هم ۶ میلیارد تومان است.