شبکه اجتهاد: نشست «مسأله اجتماعی؛ پوشش یا ناپوششی؟» صبح دیروز با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر داود مهدویزادگان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این پژوهشگاه برگزار شد.
مهدویزادگان ابتدا این پرسش را مطرح کرد که آیا باید «پوشش» را یک مسأله اجتماعی در نظر بگیریم یا ناپوششی را مسأله فرض کنیم؟ او تعریف مفهوم پوشش و ناپوششی را به ارتکاز عرفی مردم از معنای این واژهها واگذار کرد و در ادامه گفت: در این بحث من تقابل میان حجاب و بیحجابی را عرض میکنم و نه حجاب و بدحجابی. نمیتوانیم بگوییم هر کسی بدحجاب است بیحجاب است.
او برای پاسخ به این مسأله مقدماتی را طرح کرد. مقدمه اول او مروری بر تحقیقات، مقالات و کتابهای چاپشده در این زمینه بود. مهدویزادگان مقدمه بعدی خودش را به تعریف مختصات «امر اجتماعی» اختصاص داد و گفت: شبکهای روابط وجود دارد که بین بیش از یک فرد وجود دارد و امر اجتماعی امری است که در این روابط توسط افراد متکثر تکرار میشود. در واقع امر اجتماعی مفهوم شایع بودن را به ذهن متبادر میکند. معنای «فهم اجتماعی» را هم میتوان اینگونه تعریف کرد که این فهم محصول حضور کنشگرانه معرفتی و تعاملی فرد در جامعه است که در قالب یک معرفت برای او به وجود میآید.
مهدویزادگان برای تعریف مفهوم «مسأله اجتماعی» به شاخصهای آن اشاره کرد و گفت: مسأله اجتماعی را میتوان به ذاتی و عرضی تقسیم کرد. گاهی یک مسأله از حاق و متن روابط اجتماعی تولید میشود و گاهی هم یک امر فردی وجود دارد که به ساحت اجتماع گرایش پیدا میکند. مثلاً طلاق، یک مسأله اجتماعی است که از متن جامعه برمیآید اما مثلاً کسی که به دلایل فردی مصرف مواد مخدر میکند دیگر مسأله اجتماعی نیست، بلکه وقتی شیوع پیدا میکند اجتماعی میشود. گاهی هم یک مسأله اجتماعی از متن جامعه پدید نیامده اما اثرات اجتماعی دارد؛ مانند زلزله. مسأله اجتماعی محصول یک منازعه و تقابل و تزاحم است. این تزاحمات ممکن است در متن روابط اجتماعی وجود داشته باشد و ممکن است تولید مسأله اجتماعی از متن جامعه نباشد. مثلاً تزاحم و منازعهای میان منافع فردی و منافع اجتماعی شکل میگیرد. مثلاً اعتیاد هر چقدر هم شخصی باشد در نزاع با مطلوب جامعه قرار میگیرد و مسأله اجتماعی تولید میشود.
او موضوع سنخشناسی جامعه را مطرح کرد و ادامه داد: ما دو نوع سنخ را برای جامعه میتوانیم در نظر بگیریم. یک جامعه دینی-ارزشی داریم. یک جامعه غیردینی داریم که خودش به دو دسته تقسیم میشود. یکی جامعه سکولارِ لیبرال است. این جامعه میخواهد خنثی باشد و مسائل را به افراد واگذار کند. یک جامعه هم لاییک است که دقیقاً در مقابل جامعه دینی قرار میگیرد.
مهدویزادگان به سه رویکرد نسبت به مسأله اجتماعی اشاره کرد و گفت: یک رویکرد، مطلق است که بهصورت مطلق قائل به یک امر اجتماعی است. یک رویکرد نسبیگراست؛ یعنی مسائل اجتماعی را به نسبت جوامع و تاریخهای مختلف، متفاوت میداند. یک نگاه هم لیبرال است که میگوید باید مسائل را باید به خود افراد واگذار کرد. اگر تقابلی باشد میان دو نگاه مطلقگرا و لیبرال وجود دارد.
او افزود: در مطالعاتی که انجام دادم نشانههای مسأله اجتماعی را میتوان این گونه فهرستوار بیان کرد. مسأله اجتماعی برهمزننده وضع موجود است. احساس نگرانی و سلب آسایش و آرامش از نشانههای مسأله اجتماعی است. شاخص دیگر این است که مسأله اجتماعی ضدارزش است و با ارزشهای اجتماعی در تقابل است. مسأله اجتماعی خلاف قانون است. مسأله اجتماعی در پی حل مشکل اجتماعی نیست و تشدیدکننده آن است. چون حل مشکل نمیکند پیشنهاددهنده هم نیست. مثلاً اگر اعتیاد در جامعه شایع میشود، این مسأله مشکل جامعه را حل نمیکند و طبیعتاً کسی نمیگوید راهحل مشکلات اجتماعی اعتیاد است. مسأله اجتماعی با بزهکاری و جرم تلازم دارد. مسأله اجتماعی تهدیدکننده است و شاخص دیگر آن تحمیل گروههای غیررسمی به جامعه است.
مهدویزادگان با این مقدمات؛ درباره اصل مسأله بحث بیان کرد: آیا حجاب را باید مسأله اجتماعی تلقی کنیم یا بیحجابی را؟ با توجه به شاخصهایی که گفتیم به نظر میرسد نمیتوانیم بگوییم پوشش و حجاب یک مسأله اجتماعی است. مثلاً پوشش برهمزننده نظم اجتماعی نیست. یا جامعه پوشش را یک امر ضدارزشی تلقی نمیکند. این موضوع حتی در یک جامعه غیردینی هم ضدارزش تلقی نمیشود چه رسد به جامعه دینی. پوشش به نوعی یک راهحل است. مثلاً خشونت و آزار جنسی یکی از راهحلهایش حجاب و پوشش است. لذا عبارت «مسأله حجاب» که گاهی استفاده میشود، عبارت غلطی است. ما میتوانیم پوشش را برای حل مسائل پیشنهاد دهیم. حجاب تهدید اجتماعی نیست.
او ادامه داد: اگر شاخصهای مسأله اجتماعی را فراروی بیحجابی قرار دهیم میبینیم که ناپوششی عکس پوشش به ما پاسخ میدهد. مثلاً ناپوششی در جامعه دینی که نظمش بر اساس دین است، میتواند برهمزننده نظم موجود باشد. ناپوششی مبهم است و نمیتوان مانند حجاب تعریفی از آن ارائه داد. ناپوششی حداقل و حداکثر دارد. ناپوششی امری ضدارزش تلقی میشود. در جامعه غیردینی هم ناپوششی ارزشی قلمداد نمیشود. ما با بیحجابی نمیتوانیم مشکلی را حل کنیم بلکه ممکن است مشکلاتی را به آن اضافه کنیم؛ بنابراین میتوان آن را مسأله اجتماعی قلمداد کرد.
مهدویزادگان در پاسخ به کسانی که انتخاب پوشش و ناپوششی را به افراد واگذار میکنند گفت: برفرض که این حرف درست باشد آیا شما حاضرید که ناپوششی را پیشنهاد کنید؟ در اینجا متوقف میشوند و ممکن است بگویند البته ما پوشش را قبول داریم و نمیتوانیم آن را پیشنهاد دهیم. همچنین مجموعهای از بزهکاریها در کنار ناپوششی قرار میگیرد.
بنابر گزارش صبح نو، او در نهایت اینطور نتیجه گرفت: ناپوششی اساساً یک مسأله اجتماعی است و نمیتواند به عنوان یک راه حل پیشنهاد شود. همانطور که گفتیم مسأله اجتماعی ممکن است از متن نزاع درونی روابط اجتماعی شکل بگیرد اما گاهی ممکن است از نزاع جامعه و مطلوبهای غیراجتماعی شکل بگیرد. ناپوششی به عنوان یک مطلوب شخصی چون در تنازع با متن اجتماعی که پوشش است قرار گرفته بهصورت یک مسأله اجتماعی درآمد است. حجاب یک امر اجتماعی است و ناپوششی دقیقاً یک امر غیراجتماعی و شخصی است.