شبکه اجتهاد: مرحوم آیتﷲ حاج شیخ محمدتقی شریعتمداری، در بهار سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در تهران متولد شدند؛ پدر ایشان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا شریعتمداری، نوۀ دختری شیخ علی شریعتمدار (فرزند ملا محمدجعفر شریعتمدار استرآبادی) بود و نام خانوادگی «شریعتمداری» از این انتساب مادر نشأت میگیرد. گفتنی است که خاندان ملا محمدجعفر شریعتمدار از جمله دودمانهای عالمان تهران بود که سالها و نسلهای پیدرپی مسئولیت ادارۀ امور دینی مردم را بر دوش میکشیدند و دریغا که با کمفروغ شدن چراغ علمای بلاد، جلوۀ این خاندانها نیز مانند پیش نیست. مرحوم شیخ غلامرضا شریعتمداری امامت جماعت مسجد دباغخانۀ سنگلج را بر عهده داشت و خود متصدی آموزش دروس اولیۀ ادبیات به فرزندش شد اما چراغ عمر او دیر نپایید و هنگامی که فرزندش هنوز نوجوان بود، درگذشت.
مرحوم آیتﷲ شریعتمداری، دروس ریاضیات ابتدایی را از مرحوم آقا سید حسین مدرسی یزدی آموخت و در دروس پیشرفتۀ ادبی از حجتالاسلامالمسلمین سید مرتضی آل طعمه و آیتﷲ سید مرتضی تنکابنی –رحمتﷲ علیهما- بهره برد. بخش قابل توجهی از زندگی علمی ایشان در مدرسۀ مروی گذشت و در دروس پایۀ فقه و اصول (تبصره، شرایع، لمعه، معالم و قوانین) شاگرد حجتالاسلام والمسلمین سید صدرالدین رضوی قمی بود که به جای پدر ایشان امامت مسجد دباغخانه را بر عهده داشت و پس از سالها همواره قدس و تقوای این استاد گمنام خود (و برخی دیگر از تحصیلکردگان نامور آن نسل از حوزۀ علمیۀ تهران) را میستود. در سطوح عالی فقه و اصول (رسائل و مکاسب) ایشان از دو مدرس بزرگ مدرسۀ مروی مرحوم آیتﷲ سید عباس آیتﷲزاده (فرزند فقیه بزرگ، آیتﷲ سید محمد فشارکی؛ داماد مرحوم حاج میرزا احمد آشتیانی و پیشنماز مسجد خازن الملک) و مرحوم آیتﷲ حاج شیخ عبدالرزاق قائنی -که به امر حضرت آیتﷲ بروجردی –قدس سره- به مسجد مهدیۀ تهران فرستاده شد- بهره بردند و در بحث خارج فقه و اصول نزد دو فقیه تراز اول مقیم تهران، مرحوم آیتﷲ حاج شیخ محمدتقی آملی و حضرت آیتﷲ حاج سید احمد خوانساری –رضوان ﷲ علیهما- تتلمذ کردند و به نظر میرسد مرحوم آیتﷲ آملی را میتوان مهمترین استاد ایشان دانست که تقریرات چاپنشدهای نیز از دروس آن فقیه بزرگ نوشته بودند.
استفادۀ علمی ایشان محدود به استادان یاد شده نیست و ایشان از افراد دیگری مانند مرحوم آیتﷲ سید محمد سعادت مصطفوی نیز بهره بردهاند. نکتهای که در این میان جالب توجه است، این است که ایشان بیتردید و به گواهی مراجع عظام تقلید، عالمی برجسته و مجتهدی توانا بودهاند اما طی مسیری که تا این جایگاه رفیع علمی پیمودند، هیچ به تحصیل در مراکز علمی قم و نجف نیازمند نشدند و دانشاندوزی ایشان منحصراً نزد عالمان مقیم تهران بوده است.
ایشان پس از مرحوم حجتالاسلام والمسلمین رضوی قمی، امامت مسجد دباغخانه را بر عهده گرفتند و وقت خود را صرف کار علمی (به ویژه تدریس در مدرسۀ مروی) و تبلیغی (اقامۀ جماعت در سه وقت و ادارۀ جلسات متعدد مذهبی) نمودند و کوشش و جدیت فراوان ایشان در این عرصه مثال زدنی بود.
کهولت سن ایشان را به تدریج به ضعف بدنی دچار کرد اما شاید بتوان گفت عارضهای که در سفر عتبات (سال ۹۶) رخ داد، ایشان را از پا افکند و اگرچه فعالیتهایشان تحتالشعاع قرار گرفت و برای مثال امامت جماعت دیگر میسر نبود و این مهم را به شاگرد خود حجتالاسلام سید مهدی هاشمی سپردند، اما باز شخصی پرکار به حساب میآمدند. یک شاهد سادۀ این امر و تنها یکی از فعالیتهای متعدد ، جلسات علمی متصل به اذان صبح است که برای جوانان سالم خارج از دسترس و بلکه غیر قابل تصور است، اما با کهولت سن و بیماری تا پیش از شیوع کرونا، مقید به آن بودند.
مشرب ایشان در مسائل فکری نخست متمایل به روش فیلسوفان متأخر مسلمان و حکمت متعالیه بود که خود از عوامل نزدیکی رابطۀ ایشان و شهید مطهری به حساب میآمد. اما در دهۀ ۵۰ شمسی اموری دست به دست هم داد که نظر ایشان شدیداً تغییر کرد و سخت مخالف این مکتب شدند و روابطشان نیز با استاد، تیره شد. بر خلاف تصور کسانی که مخالفت معاصران با حکمت متعالیه و آرای فیلسوفان مسلمان را به سرعت به مکتب معارف خراسان پیوند میزنند، ایشان با اندیشۀ این مکتب نیز صریحاً مخالف بود و میتوان روش ایشان را متمایل به طیف متکلمان شیعه دانست. برخی از آراء اعتقادی مرحوم آیتﷲ شریعتمداری را میتوان در مقالاتی پیرامون توحید که در مجلۀ سفینه منتشر شده، مشاهده کرد. این مخالفت به معنی کنار نهادن یکبارۀ عالمان فیلسوف و میراثشان نیز نبود و برای مثال در عین نقدهای تند نسبت به مطالب استادش، مرحوم علامۀ شعرانی همواره با احترام از ایشان یاد میکرد، بلکه تمایل ایشان به تفسیر المیزان در میان تفاسیر پوشیده نبود.
تألیفات چاپشدۀ ایشان عبارت است از: اصول دین (جلد اول: خداشناسی)؛ تعلیقه بر ریاض العارفین فی شرح صحیفه سید الساجدین؛ الزهراء –علیها السلام- وخطبه فدک (شرح علامۀ مجلسی –قدس سره- بر خطبۀ فدک با تعلیقه و تکملۀ ایشان)؛ سوره الحمد و تسمی فاتحه الکتاب (تفسیر سورۀ حمد)؛ شرح خطبۀ فدک؛ نسیم بهشت (شرح چهل دعای نخست صحیفۀ سجادیه در دو جلد). سخنرانی مباهله نیز که پیشتر ذکر شد، ظاهراً غیر از مجلد خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت سالها بعد به شکل جزوهای مستقل به چاپ رسیده بود. غیر ازاین مورد و همچنین کتاب اصول دین، آثار ایشان – حتی آن دسته که عنوان تعلیقه را ندارند- در حقیقت از گردآوری تعلیقات و حواشی آن مرحوم پدید آمدهاند و از این رو بهرهگیری از مطالب ارزنده و تحقیقات نفیس ایشان در این آثار نیازمند حوصله و تأملی بیشتر است.
شاید مناسب باشد مواجهۀ ایشان با متن را «مواجهۀ فقیهانه» بنامیم؛ با تسلطی مثالزدنی [و از جهاتی عجیب] بر ادبیات عرب به سراغ متن مورد نظر میرفت و با توجه به آراء دانشمندانی برجسته، با دقت و جامعنگریای که در استنباط احکام معمول است، معنایی متناسب با آموزههای مختلف اعتقادی و فقهی ارائه میداد. اگرچه منابع مورد ارجاع ایشان محدود و نه همواره دست اول است، اما ذوق سلیم و شم عالمانۀ ایشان این نقیصه را پوشش میدهد؛ نقد علمی خود به مطالب عالمان یا رویکردهای موجود در اجتماع را صریح و بدون مجامله بیان کرده است.
در بیان مسائل شرعی و ارجاع مردم برای تقلید، توجهشان بیشتر بر حضرت آیتﷲ سیستانی –دامت برکاته- متمرکز بود و ایشان را ترویج میکردند؛ پس از آشنایی با حضرت آیتﷲ شبیری –دامت برکاته- به این مرجع بزرگوار نیز ارادت و علاقۀ خاصی پیدا کرده بودند و به ایشان نیز ارجاع میدادند و پس از چاپ کتاب جرعهای از دریا، انس ویژهای با این کتاب پیدا کرده بودند و جزء کتب دم دست ایشان بود. از جمله رفتارهای درسآموز ایشان این بود که گاه بر فراز منبر نیز، مسألۀ شرعی را از روی رسالۀ عملیه برای مردم بیان میکردند.
برخورد مرحوم آیتﷲ شریعتمداری با مردم صمیمانه، متواضعانه و بیتکلف بود و محبت خود را چه در لحن و چه در کلمات ابراز میکردند که شخص احساس میکرد ایشان واقعاً از دیدن او خوشحال شدهاند و گرمای مطبوعی در دل خود جاری میدید. این عالم جلیلالقدر نه تنها برای ترویج نام خود هیچ گامی برنداشت، بلکه وقتی امکان شهرت بدون کوشش نیز فراهم میشد مضایقه میکردند و زندگی زاهدانه و سادۀ خود را تا آخر تغییر ندادند. تأدب و تأدیب حکیمانه به آداب شرعی از دیگر ویژگیهای ایشان بود که اثر آن با دیدن ارادتمندان و مأمومین مشهود است. ذوق سلیم عرفی هم از ویژگیهای برجستۀ ایشان بود که چه در فهم و استنباط احکام الهی و چه در تطبیق و اجرای آن، از انوع وسواس و افراط تفریط بری میداشت. اما خصلت آخر، ارادت شفاف و محبت خالصانۀ ایشان به امیر المؤمنین – صلوات ﷲ علیه- بود که نگارندۀ کمترین، کمتر کسی را چنین دیده است. باشد که همان گونه که در دنیا از یاد آن حضرت چهرهاش میشکفت، خداوند سُرورش را از دم مرگ تا ابد به زیارت و مصاحبت ایشان مستدام بدارد!
نویسنده: سیدکیوان وهابی – مباحثات