شهید صدر تا جایی که من اطلاع دارم در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق بشو تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم. من به ایشان گفتم از نظر ایران بسیار کار خوبی است و هیچگونه ناراحتی نخواهد داشت. فقط شما از نظر سیاست عراق باید متوجه خودتان باشید که خدای نخواسته گزندی به شما وارد نشود. دو یا سه نامه هم به وسیلهای ارسال داشتند که من به جماران فرستادم. نامهها مربوط به امام و اوضاع سیاسی بود.
شبکه اجتهاد: آیتالله شهید سید محمدباقر صدر از مراجع انقلابی و آگاه به زمان خود و از دانشمندان معاصر بود که در امر مبارزه نیز پیشگام بود. بخش مهمی از حیات شهید صدر همزمان با نهضت اسلامی و حضور امام خمینی در نجف بود و افکار و اندیشههای امام و شهید سیدمحمدباقر صدر اثر بسزایی در انقلابیون عراق و ایران بر جای گذاشت.
آیتالله سید مرتضی مستجابی از مبارزین و علمای معاصر و یار شهید سیدمحمدباقر صدر، خاطراتی خواندنی درباره ایشان دارد. آنچه در ادامه میآید بخشی از یادماندههای آیتالله مستجابی است که توط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
آیتالله مستجابی میگوید: شهید صدر به راستی حقیقت مجسم بود. اینجانب از بنیاعمام آیتالله شهید سید محمدباقر صدر هستم. به حکم تقارب سنی و شهرتی که فرزندان مرحوم آیتالله العظمی سید اسماعیل صدر طاب ثراه در نبوغ و کمال داشتند، شائق به زیارت عموزادههایم بودم.
آن مرحوم در کنف برادر بزرگوار خود سید اسماعیل صدر برای ادامه تحصیلات خود از کاظمین به نجف اشرف آمده بودند. رابطه معنوی و ارتباط روحانی من با شهید فقید از سالهای دور بود، زمانی که برای زیارت به اعتاب مقدسه مشرف بودم و قصد اقامت برای تحصیل نداشتم. در اولین برخورد و معارفه چنان مجذوب عواطف سرشار و محبتهای معظم له شدم که تصمیم مرا در ماندن در نجف اشرف دوچندان کرد.
قصد اقامت در نجف اشرف برای تحصیل کردم و روزها و شبها ضمن برخورداریها از جو علمی و تحقیقی، سخت از مصاحبت شهید صدر برخوردار بودم. شیفتگی آیتالله برای پیمودن مدارج علمی و آثار نبوغ و اشتغال زیاد تحقیقاتی او از همان روزهای اول چشمگیر و جالب توجه بود. از همان روزها محاوره مشهود بود و دیدار نخستین او به هر برخورد کنندهای میفهماند که با مردی کاوشگر و دانشدوست روبه رو شده است. موانعی مانع تحصیل من شد و ناگزیر به بازگشت به ایران شدم. پس از چند سالی که موفق به عتبهبوسی آستان مقدس مولای متقیان شدم در بین فضلا و دانشمندان شهید صدر را در موقعیت بسیار عالی یافتم و متوجه شدم از حد یک طلبه ساده به یک شخصیت علمی ممتاز در مجامع علمی شناخته شده است؛ یعنی آن طفل یک شبه ره صد ساله را پیموده است. در سعهی صدر و مناعت و استغنای این مرد بزرگ به نقل خاطرهای ناگزیر هستم.
آن روزها شنیده شد مرحوم سید محمد صدر رئیسالوزراء عراق از معظمله برای تصدی یکی از مشاغل مهم قضائی دعوت کرده تا از وجود علمی و محبوبیت ایشان استفاده شود و هم با أخذ حقوق مناسبی زندگی خود را سروسامان دهد، ولی دعوت او با اعتذار و پاسخ منفی ایشان مواجه شد.
شهید صدر که به زندگی طلبگی دل خوش کرده بود تقاضای آزادی و فراغت بال برای فعالیتهای علمی از عموزاده خود میکند و به ایشان میگوید: من شیفته درس و تحقیق هستم و انتظار دارم با سابقه عنایتی که در حق من دارید مرا برای ادامه تحصیل و تکمیل معلومات خود آزاد بگذارید.
باری مسافرتهای اینجانب تکرار میشد و در هر مرتبه از خرمن پرفیض و مهرش بهره میبردم تا آخرین سفری که سال ۵۶، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد در صحن مطهر در بدو ورود مواجه با دو روحانی بزرگوار شدم که گفتند آقای صدر به انتظار تو هستند.
آتش شوق دیدار آن عزیز چنان از دلم زبانه کشید که مرا به دارالشرف صدر رهنمون شد.
آیتالله شهید صدر در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق شو تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم.
این شتاب بدان پایه رسیده بود که نتوانستم مراتب امتنان خود را از آن دو روحانی گرانمایه آیتآلله آقای سید محمود هاشمی و حجتالاسلام والمسلمین آقای مهری که از شخصیتهای علمی بودند، ابراز دارم. به طور خلاصه در چند جمله باید روحیات شهید صدر را در برخورد خانوادگی و فامیلی خلاصه کنم. او یک انسان به تمام معنا بود و علاوه بر آثار برجسته قلمی و علمی از روحی بزرگ و از عواطف انسانی سرشار برخوردار بود. علم و حکمتش را از طریق تالیفات عالیقدرش همه میتوانند بدانند ولی کسی نمیتواند از این آثار برجسته علمی حدس بزند او تا چه حد انسان دوست و شیفتهی عواطف معنوی و شخصیت انسانی بود.
اینجانب از باده مهرش بیشتر سر مست شدهام تا از عقل و حکمتش؛ به همین دلیل میخواهم بگویم او یک انسان فوقالعاده بود. فوقالعادگی شخصیتی او در نشان دادن روحیهی اخلاقی و معنوی او است. او تجلی یک عارف بزرگ الهی اقتدا کرده به مولایش امام علی علیهالسلام بود. او فدای عشق و عواطف مردمی گردید، او شهید شد تا رنج و شکنجه را از دیگران بردارد و چگونه زیستن را به فرزندانش بیاموزد.
در سال ۱۳۵۶ همراه با خانواده به نجف اشرف مشرف شدم. آقای صدر مرجعی جوان و با اندیشه و رسالهی عملیهاش در دسترس مردم بالأخص جوانان قرار میگرفت.
شهید صدر از لحاظ عاطفی هم بینظیر بود. آن قدر در تواضع بینظیر بود که روزی قصد خداحافظی از خدمتش را داشتیم؛ مشاهده کردیم آن عالم فرزانه و فیلسوف کم نظیر، آمده در خیابان و در ماشین را گرفته تا ما سوار شویم و این برای من همیشه یک درس ادب و احترام بوده که در همه امور رهنمای من بوده است. مردم هنوز به عظمت آن شهید پی نبردهاند. تاریخ بعدها قضاوت خواهد کرد.
ارتباط اینجانب با آن مرد بزرگ تا آخر و قبل از شهادت برقرار بود و به صورت تلفنی از من خواسته بودند موجب اتصال و ربط بین ایران و عراق باشم.
آیتالله مرحوم شهید صدر تا جایی که من اطلاع دارم در اوایل نهضت امام خمینی در آن نهضت ذوب شده بود. شبی به من تلفن کرد که تو رابط بین ایران و عراق شو تا ما بیشتر بتوانیم در این مسیر گام برداریم. من به ایشان گفتم از نظر ایران بسیار کار خوبی است و هیچگونه ناراحتی نخواهد داشت. فقط شما از نظر سیاست عراق باید متوجه خودتان باشید که خدای نخواسته گزندی به شما وارد نشود. دو یا سه نامه هم به وسیلهای ارسال داشتند که من به جماران فرستادم. نامهها مربوط به امام و اوضاع سیاسی بود.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی