شبکه اجتهاد: اولین نشست «رویکردشناسی فقه نظام ساز» از پیشنشستهای همایش ملی «فقه نظام ساز»، با حضور مقررین دیدگاه اساتید محسن اراکی، علیرضا اعرافی و احمد مبلغی به همت موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا علیهالسلام و با همکاری دبیرخانه هم اندیشی فقه حکومتی برگزار شد که گزارش آن را میخوانید:
حجتالاسلام علی صالحی منش، مقرر دیدگاه استاد اراکی
فقه متکفّل پاسخگویی به حکم فعل بشر است، هر حکمی که بشر دارد باید فقه مشخص کند، فعل بشر به خودی خود دو دسته است یا خرد است یا کلان، یعنی آن چیزی که موضوع حکم قرار میگیرد؛ فرد بما هو فرد حساب کرده یا این که در مقابل این، جامعه را به عنوان موضوع لحاظ کرده است.
فقه نظام، فقهی است که متکلّف پاسخگویی به قسم دوّم است یعنی میخواهد تکلیف جامعه را مشخص کند، فعل بشر به عنوان جامعه نه به عنوان فرد! با توجه به این نکته ضرورت مسئله کاملاً مشخص میشود. در طول تاریخ تطوّر فقه براساس نیازها بوده که همه نیازها هم بر اساس فعل مکلّف بوده است، در عصر حاضر نیز یک سری نیازهایی وجود دارد که جدی تر شده است و به عنوان فعل جامع و اجتماعی بشر است که این را هم باید فقه پاسخ بدهد.
این که فقه نظام دقیقاً چیست؟ چیستیاش از همین مسئله مشخص میشود، فقه نظام فقهی است که پاسخ گوی فعل کلان مکلّف است، فعلی که مکلّفاش جامعه باشد لذا فعل حاکم نه فعل شخصی حاکم یعنی فعل حاکم بما هو حاکم همیشه فعل کلان است، همچنین رفتار کارگزار حاکمیّت رفتارش همیشه رفتار کلان است از این جهت این همان فقه نظام میشود و تفاوت عمده اش با فقه رایج در همین موضوع است.
به سه جهت این عنوان برگزیده شده است. اول اینکه؛ وقتی میگوییم نظام؛ این نظام ابتدا باید رهبری داشته باشد همچون یک نقطه بر بالای هرم. دوّم؛ انسجام؛ و سوّم؛ هدف مشترک. لذا هر جامعهای که این سه خصوصیت را داشته باشد به آن میگوییم نظام.
حال دیدگاه آیتالله اراکی این است که جامعه متشکل از امام و مأموم است یعنی هر کجا که اراده مشترک تحقق پیدا کرد و این ارادهها تحت یک اراده مرکزی واحد مطیع آن اراده مرکزی شد، این میشود جامعه حقیقی که مدنظر اسلام است. آن چیزی که حقیقتاً جامعه را در کنار هم قرار میدهد و مردم را تبدیل به جمع میکند همین رضایت و نارضایتی است و اگر این اتّفاق افتاد جامعه رخ میدهد ما میخواهیم تکلیف همچین جامعهای را مشخص کنیم که متشکّل از امام و مردم است.
معنای انسجام در اصطلاح فقه نظام؛ نقطه انسجام آن چیزی است که این احکام را با هم منسجر میکند و به مثابه نخ تسبیح است. فقه نظام بیان کننده روابط امام و مأموم است لذا تمام احکامی که این جا بحث میشود وقتی با رویکرد نظام به آن نگاه شود میبینیم همه اینها بیانگر رابطهای بین امام و مأمومین آحاد جامعه است.
حجتالاسلام علی بخشی، مقرر دیدگاه استاد اعرافی
نخستین پرسشی که باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا نظامسازی برای جامعه ما ضرورت دارد؟ پاسخ این است که نظامسازی تنها راه پیش روی ما است! توجه داشته باشید؛ ما یک سری نسخههای آماده غربی داریم که اینها در جوامع غربی و در عرصه اجراء پاسخگوی نیازهای این جوامع نبوده است و در طی سالهای متمادی مدلهای مختلفی را عوض کرده اند! حتی در موضوع دموکراسی نیز سیصد یا چهارصد مدل تغییر داده اند.
مسیر دومی که در جوامع دیگر دنبال شده است سپردن کار بدست روشنفکران است ولی ما معتقدیم این مسیر دوم هم اشتباه است زیرا ظهور و بروز الحاد در جامعه و سردرگمی بشر حاصل همین آثار و عملکرد روشنفکران است؛ اما مسیر دیگری که پیش روی ما قرار دارد همین مسیر اجتهاد مستدل است.
نظامسازی یکی از مراحل نظام فکری استاد اعرافی است، چون ایشان با ابر پروژه تمدّن سازی به نظامسازی مینگرند لذا ما میگوییم این اجتهاد مصطلح یکسری آسیبهایی دارد و باید با نظام سازی این اشکالات را مرتفع کرد.
برخی آسیبهای اجتهاد مصطلح: در این نوع اجتهاد مباحث اجتماعی و حکومتی پر رنگ نیست و نگرش فرد گرایانه دارد به مسائل دارد. در اجتهاد مصطلح از علوم انسانی اجتماعی غفلت شده است در حالی که در موضوع شناسی نظامسازی میگوییم حتماً باید سراغ علوم انسانی بروید سپس از آن جا استیاد کنید و بعد متن را از فرا متن بگیرید و مجدد بر متن عرضه کنید اما اجتهاد مصطلح از موضوع شناسی علمی و تخصّصی دور بوده است و به عبارتی اجتهاد منحصر در فقه است در حالی که وقتی سراغ دین میآییم میبینیم دین فقط فقه نیست بلکه در کنار فقه؛ اخلاق، کلام و… نیز هستند.
مرحله بعدی که حضرت استاد به آن اشاره میکنند منظومه سازی است یعنی قبل از نظامسازی بایستی منظومههایی که در ابواب مختلف دانش فقه است اولویت بندی شود و با هر بار مراجعه به این ابواب میتوان مطالبی را استیاد نموئ که همگی این مراحل میتواند کمک کار در عرصه نظامسازی باشد؛ و با توجه به اهمیت این مرحله استاد اعرافی در ادامه مباحث شان منظومه سازی خرد، میانی و کلان را مطرح و مورد بررسی قرار میدهند و بیان میکنند که با طی این مراحل تازه الان نوبت نظامسازی است.
مرحله بعدی بازسازی و ساماندهی حوزه معرفت بشری است. معرفت عقلی، فلسفی، شهودی، حضوری و معرفت حسی را بایستیدر این مرحله بازسازی و ساماندهی کنید. در ادامه استاد اعرافی معتقدند در این مرحله بایستی یک عرصه بالاتر بی آیید و وارد عرصه اجتماع بشوید و این معارف را در عرصههای سبک زندگی، هنر، معماری، شهرسازی، رسانه، فناوری و… مدل سازی کنید تا یک قدم دیگر به مرحله تمدّن سازی نزدیگ شوید.
تمدن سازی جدای علم و دانش نیست، در اندیشه استاد اعرافی نرم افزار تمدن و به عبارتی نرم افزار نظام سازی جدای علم و دانش نیست و لذا بدون دانش لازم نمیتوان توفیقی در عرصه نظام سازی و تمدن سازی بدست آورد و تالیف کتب فقه تربیتی توسط ایشان در همین راستا است.
حجتالاسلام سید مهدی موسوی، مقرر دیدگاه استاد مبلغی
جهت تبیین بحثهای استاد مبلغی در این موضوع به دو نکته اشاره میکنم؛ ابتدا باید بررسی شود که آیا در حال حاضر آسیبهایی بر فقه ما عارض شده یا نشده است؟ و اگر آسیبی وجود دارد آیا آن آسبها ذاتی فقهاند یا عارض بر آن؟ که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
لکن در خصوص فقه با اقتضائاتی مواجه هستیم. نکته اول؛ ماهیّت فقه است به عبارت دیگر ماهیّت خود فقه یک دانش بشری است و دانش بشری همواره تکامل پذیر است یعنی در متن هر دانشی یک ایجاد، یک پردازش، در جاهایی به اوج رسیدن و یک جاهایی نیز توقفهایی دارد و فقه هم از این ویژگی دانشها مستثنی نیست. لذا استاد مبلغی قاعدهای در این زمینه دارند که متأثر از فلسفه علم است و آن اینکه اگر فقه ما ذات اش یک ذات متکامل است طبیعتاً زمانه ما نیز یک تحوّلات و تکاملاتی نسبت به زمان گذشته خواهد داشت.
نکته دوم این که باید بین فقه و شریعت تفاوت قائل شویم. در دیدگاه آیتالله مبلغی شریعت اوسع از فقه است. فقه ما به عنوان یک دانش بشری و به تبع اقتضائات زمان و مکانی که داشته است بخشی از شریعت و نه همه آن را فعال کرده است لذا اگر ما قائل هستیم شریعت جامع و شامل بوده و قرار است مدیریّت جهانی را به عهده بگیرد و در زمان حضرت حجّت(عج) این مدیریت به اوج خود برسد پس چه ظرفیّتهایی در درون شریعت وجود دارد که ما هنوز آن ظرفیّتها را فعال نکرده ایم؟
رسالت امروز ما ایجاب میکند ظرفیتهای شریعت را فعال کنیم. استاد مبلغی میگویند دو ظرفیت ویژه در شریعت وجود دارد یکی در بحث جامعیت و دیگری در بحث تکثر موضوعات است؛ ظرفیتهایی که در فقه موجود ما کم است. همچنین استاد معتقدند توصیفات نباید وارد فقه ما بشوند، هر چند که فقه به توصیفات نیازمند است لکن باید از جای دیگری تأمین بشود.
نکته سوم این که فقه ما نیازمند به تکامل و تحوّل است. فقه موجود متأثر از کلامی است که خواجه نصیرالدّین طوسی و علامه حلّی بنا کردند اما از نگاه استاد مبلغی، ما بعد از حکمت متعالیّه، تحوّلات گستردهای را در فقه و در حوزه دین شناسی شاهد بودیم. تحول بزرگی که در حوزه فلسفه اتفاق افتاد و به طبع آن در حوزه کلام و سپس در حوزه الهیّات، نتایجی را در حوزه فقه به دنبال خواهد داشت بهخصوص تأملات عمیق مرحوم اصفهانی، حضرت امام، شهید مطهری و علامه طباطبایی، ظرفیّتهایی را برای تکامل و فعالیت فقه ایجاد کرده است که ضرورت دارد فقهای جدید آن ظرفیّت را به خدمت بگیرند.
استاد معتقدند فقه باید بر پایه نظریّات فلسفی و کلامی شکل بگیرد لذا یکی از ظرفیّتهایی که حکمت متعالیّه برای ما ایجاد کرده است یعنی با توجه به تأمّلات دقیقی که شده ظرفیتهای عمیق تری از معارف دینی را میتوان فعال کرد به خصوص در حوزه علّل الشرایع، حکمت احکام و ملحوظات شارع.
تأسیس فلسفه فقه از ظرفیتهای مهم حکمت متعالیه بود، عرفای ما در زمینه اسرار الشّریعه بحثهای خوبی داشتند و مجموع این مباحث ادامه داشته تا رسیده به حضرت امام، علامه طباطبائی، شهید مطهری و دیگران که در این زمینه کارهای جدّی انجام دادهاند تا فلسفه فقه تأسیس شود.
حجتالاسلام تاکی، دبیر علمی: اگر بخواهم صحبتهای شما را جمع بندی کنم نتیجه میگیریم استاد مبلّغی هم به جنبه پیشرفتهای اجتماعی و مسائل مستحدثه توجه دارند و هم به مبانی؛ و همه اینها را بستری برای تحقق تحول فقاهت میدانند.
سؤالی که از آقایان دارم این است که اصلی ترین عنصری که در نظر اساتید محترم آن نظام فقهات را شکل میدهد و این مرحله از فقاهت را محقق میکند چیست؟
حجتالاسلام صالحیمنش: قطعاً طبق این نگاه احکام نظامند هستند و فکر نمیکنم کسی حاضر بشود این را بگوید که احکام ما پراکندهاند و شارع مقدّس برخی احکام را حواسش نبوده و یک سری چیزهایی را در یک جا گفته و مسائل دیگر را در یک جای دیگر گفته است که ربطی هم به هم ندارند! فکر نمیکنم هیچ مسلمانی قائل به این حرف بشود یعنی قطعاً احکام ما منزهاند اما اینجا دو مسئله مطرح است؛ یکی این که نخ تسبیح این نظام کجاست؟ و چگونه اینها نظامند شدند؟
استاد اراکی به این مسئله میپردازند که این احکام چگونه نظاممند شدند؟ چه چیزی به مجموعه احکام نظام بخشید؟ استاد معتقد است رابطه امام و مأموم است که به احکام نظام میدهد. همان فرمایشی که امام رحمه الله علیه در تعبیری میفرماید «الاسلام هو الحکومه» حال چرا الاسلام هو الحکومه؟ چون حکومت یعنی رابطه بین فرمانده و فرمانبر. حکومت مشخّص میکند چه کسی فرمانده باشد و چه کسی فرمانبر باشد خلاصه حکومت اسلام همه اش همین است.
حجتالاسلام موسوی: نتیجه مطالب قبل که ارائه دادم این شد که عدم تکامل فقه و عدم تحوّل فقه به معنای مرگ فقه است.
نکتهی بعدی این که منظور از تحوّل و تکامل، تکامل فقه به معنای واقعی کلمه است نه به معنای تأسیس یک فقه یا اصول جدید یا حتی به معنای تغییر منطق حجیّت در فقه.