شبکه اجتهاد: یکی از موضوعات بحث برانگیز در آراء اقتصادی شهید صدر این است که ایشان، آراء مختلف موجود در اندیشه اسلامی را که برای نظاممندی مکتب اقتصادی اسلام مفید بود، به کار میگرفت؛ ولو آنکه نظر شخصی ایشان مغایرت داشت. آیتالله محمدعلی تسخیری از شاگردان شهید صدر، در فصلنامه صدرا ضمن اشاره به پیشینه آشناییاش با اندیشه و شخصیت شهید صدر، نیمنگاهی به نوآوریهای استاد خود در عرصههای مختلف اصولی، فقهی و اقتصادی و کارآمدیاش در تحول علوم انسانی انداخته و بهتفصیل به موضوع بحثبرانگیزی که به آن اشاره شد، پرداخته است:
پیشینه آشنایی با اندیشه و شخصیت شهید صدر
در دهه ۶۰ میلادی (سالهای۸۱ ـ۱۳۸۰ قمری) حوزه علمیه نجف، از نظر فقه و اصول، در اوج اقتدار علمی بود. حوزه نجف در این دوران، تحت تأثیر مرحوم صاحب کفایه و بعد از ایشان مرحوم نائینی، مرحوم کمپانی، مرحوم آقا ضیا عراقی و نیز شاگردان این بزرگواران یعنی مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی قرار داشت و اینان هر کدام به نوعی به غنای علمی و معلومات حوزه نجف افزوده بودند. در این فضای علمی، یک حرکت سیاسی پیشرو هم وجود داشت که عدهای از علمای دلسوز، متفکر و جهانبین را گرد خود جمع کرده بود. این حرکت سیاسی بر عمق علمی حوزه نجف افزوده بود. جماعه العلماء تشکلی بودکه شیخ مرتضی آل یاسین بزرگ آن به شمار میرفت وپس از ایشان، شیخ محمدامینزینالدین و نیز مرحوم شهید صدر قرار داشتند. جماعه العلما، حضوری قوی و پر اثر سیاسی در حوزه علمیه نجف متجلی کرد. لذا بنده و سایر طلابی که روحیه تحرک اسلامی داشتیم، به طور طبیعی به سوی مرحوم آقای صدر جذب شده و به این ترتیب، ابتدا با افکار و اندیشههای مترقی ایشان و بعدهابا حضور در درس خارج ایشان با شخصیت خودشان هم آشنا شدیم. مرحوم آقای صدر از آن دست اساتیدی بودند که از یک سو، هم ماده علمی، هم منطق و هم منهج بحث را به شاگردان ارائه میدادند و از سوی دیگر، آنان را تربیت اخلاقی میکردند. این خصوصیات باعث میشد که شاگرد مجذوب استاد شود. به همین دلیل بود که خیلیها عاشقانه در این دروس شرکت میکردند؛ ضمن این که فعالیتهای شاگردان شهید صدر در حرکت اجتماعی که خود آن بزرگوار هدایت میکرد، کاملاً نمایان بود. شاگردان شهید صدر آنقدر مجذوب ایشان میشدند که خود شهید صدر توصیه میکردند که اگر نسبت به استادی عشق و علاقه داشتید، شخصیت مستقل خودتان را از دست ندهید و در او حل نشوید؛ چرا که وقتی انسان خودش را در دیگریولو استادش حل کند، اگر خدایناکرده استادش انحرافی پیدا کرد، شاگرد هم به طور طبیعی به آن انحراف کشانده میشود. به این جهت، مرحوم آقای صدر توصیه میکردند که شخصیت مستقل خود را حفظ کنید.
در اینجا شاید بد نباشد که به داستانی اشاره کنم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مرحوم آقای صدر، نامهای به شاگردان خود در ایران که بنده کوچکترین آنها بودم، فرستادند و در آن نامه تأکید کردند که شما باید در امام خمینی ذوب شوید، به مقداری که امام در اسلام ذوب شده است.
مرحوم شهید صدر وقتی دیدند که آرزوی دیرینهشان یعنی برپایی نظام اسلامی، به دست امام خمینی (رحمه الله علیه) تحقق یافته است، به امام عاشقانه مینگریستند، و لذا به شاگردان خود نوشتند که ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام. اینجا هم بااینکه عشق و ذوب وجود دارد، ولی ذوب آگاهانه است. به مقداری که امام در اسلام حل شده، شما هم در امام حل شوید. این نکته جالبی است که شهید صدر هم دائماً بر آن تأکید میکردند. درهرصورت، آشنایی ما از اینجا شروع شد و روزبهروز هم علاقهمندی و عشقمان به ایشان بیشتر میشد و جا دارد بنده صراحتاً عرض کنم که هر چه دارم از مرحوم شهید صدر است. اگر چیزی نوشته باشم، یا در جایی تدریس و سخنرانی کرده باشم، همه آنها تحت تأثیر افکار و اندیشههای شهید صدر است.
نوآوریهای علمی شهید صدر
با بررسی تحولات علم اصول میتوان گفت که این علم به دست مرحوم شهید صدر به مرحله جدیدی منتقلشده است. ایشان حداقل در دو زمینه مجدد علم اصول بودند. یکی در خود علم اصول، دستهبندی و دادن ابعاد جدید به آن و دیگری در نحوه آموزش این علم. در مورد نحوه آموزش باید به این نکته اشاره کرد که بهطورمعمول کتبی که در حوزهها تدریس میشود، کتابهایی هستند که مؤلفینشان مباحث موردنظر خود را بدون توجه چندانی به مقوله آموزش نگاشتهاند. به عنوان مثال میتوان به مرحوم صاحب معالم، مرحوم شیخ انصاری در رسائل و مرحوم آخوند در کفایه اشاره نمود؛ اینها بحثهای خودشان را نوشتهاند و ما این مباحث را به عنوان درس فرا میگیریم. در این کتابها، سطح طلاب بههیچوجه در نظر گرفته نشده است. گاهی بحثهایی در اصول مظفر به چشم میخورد که از مرحوم کمپانی نقل شده است و عمقش هم خیلی بیشتر از کفایه است، ولی معمولاً طلاب علوم دینی ابتدا اصول مظفر را میخوانند و بعداً به کفایه میرسند. البته اشکال از مؤلفین این کتابها نیست؛ بلکه اشکال متوجه برنامهریزان درسی حوزههای علمیه است. مرحوم آقای صدر به این عدم تدرج آگاهی داشته و بر این اساس، حلقات علم اصول را متدرجاًبه رشته تحریر در آوردند تا یک طلبه به طور تدریجی و طبیعی بتواند به مراحل عالی برسد. ایشان ابتدا یک دوره علم اصول را در سطح عالی به رشته تحریر درآوردند. بعد آن را اندکی تلخیص نموده و در سطحی پایینتر در قالب حلقه ثانی آوردند. سپس باز هم یک مرحله، مطالب مذکور را خلاصهتر نمودند و در قالب حلقه اولی ارائه نمودند؛ یعنی علاوه بر احاطۀ کاملی که به این علم داشتند روش تدریس مورد نظر خود را هم ارائه نمودند. این یک ابتکار بود؛ ولی ابتکار دوم که بالاتر است، نوآوریها و ابتکاراتی است که مرحوم آقای صدر در تئوریهای علم اصول ایجاد کردند.
ایشان در علم اصول نظرات ژرف و عمیقی داشتند که در اینجا به یکی از این نظرات که دگرگونی عمیقی در اصول عملیه به وجود آورده است اشاره میکنم. همانطور که میدانید نظر قدیمی این است که علما قائل به برائت عقلیه و قبح عقاب بلابیان بودند؛ اما مرحوم آقای صدر با ژرفاندیشی خاص خود، اصالت البرائتی نشد؛ بلکه قائل به تنجیز عقلی است. بر اساس این نظر، با سعه مولویت خدایی که مولویت بزرگ و حقیقی از آن اوست، حق هم سعه پیدا میکند و با عظمت مولویت، این حق نیز تنجز بیشتری پیدا میکند. به گونهای که عبد حتی اگر احتمال بدهد، نه این که بیان قطعی بیاید، احتمال بدهد که مولی این امر را میخواهد، عقل حکم میکند به تنجیز این احتمال. به نظر آقای صدر، در اینجا برائت عقلی جاری نیست و در صورت عدم انجام این خواسته مولی، ولو به صورت احتمال، مولی حق دارد که عبد را عقاب کند و هیچ قبحی هم متوجه این عقاب مولی نخواهد بود.
مایلم در اینجا این دیدگاه شهید صدر را از زاویه و دریچهای دیگر نیز موردبحث قرار دهم. اگر کمی عمیقتر به این نظر نگاه کنیم، میبینیم که این نظریه، پاسخ به اشکالاتی است که لائیکها مطرح میکنند. به عنوان مثال یکی از ایراداتی که توسط ایشان مطرح میشود این است که حتی اگر فرض کردیم خدایی وجود دارد، چه الزامی به اطاعت از این خداوند هست و نیز چه لزومی دارد که تعلیمات زندگی خود را از او بگیریم؟ اینجاست که بحث حق مولویت پیش میآید و عمق بحث و ظرافت دیدگاههای آقای صدر هم در اینجا مشخص میشود.
البته باید خاطرنشان کرد که آقای صدر برائت شرعیه را قبول دارد. تبیین این مسئله به این صورت است که در مرحله اول عقل میفرمایند مادامیکه احتمال بدهید مولی این امر را از شما میخواهد، این امر منجّز است؛ و مادامیکه مجوز شرعی نیامده است باید به این محتمل عمل کنید، ولی گاه روایاتی داریم که برای ما برائت شرعی میآورد. گویی این یک مجوّز الهی است که بر برائت عقلی ورود دارد و موضوع را رفع میکند؛ به عبارت دیگر، متون شرعی این حکم را که «شما ملزم هستید مادامی که مجوز شرعی نیامده است، به امر احتمالی مولا هم عمل کنید» از میان برداشته و این مجوز را میدهد که به چنین الزامی عمل نکنیم.
روش شهید صدر در طرح مباحث فقهی
در خصوص آثار فقهی مرحوم شهید صدر چند جلد از کتابهای ایشان از جمله «بحوث فی شرح العروه الوثقی» منتشر شده است. بحثهایی هم طبق روش حوزه داشتند که چند جلدی از آنها منتشر شده است. ایشان در مباحث فقهی دید و روش دیگری داشتند که شاگردانشان آن را بهتر میفهمیدند. ایشان بیشتر به سمت تعمیق بحث میرفتند. ابتدا بحثی جزئی مثل تنجیس المتنجس را مطرح میکردند و سپس قاعدهای را مطرح میکردند که زیربنای این مسئله است. چه بسا در ادامه آشکار میشد که این قاعده خود، قاعده دیگری دارد و آن را مورد بحث و بررسی قرار میدادند. با این نگاه تئوریک در مباحث فقهی از جزئیات به سمت کلیات وسیع میرفتند. به طور کلی ایشان روی یک بحث جزئی، زیاد متمرکز نمیشدند و بیشتر سعی داشتند تاقواعدی که زیربنای این موارد جزئی است را تبیین نمایند.
همچنین شهید صدر معتقد بودند که روش عرضه رسالههای عملی، علمی نیست و در مقدمه «الفتاوی الواضحه» این مسئله را بیان کردهاند که علم باید به گونهای تدوین شود که انسان بتواند پاسخ مسائل و پرسشهای خود را به سهولت پیدا کند. به عنوان مثال، برای این که حرمت لباس طلا را بدانید، در کدام قسمت از رسالهها باید به دنبال آن بگردید؟ معمولاً آقایان این مطلب را در قسمت لباس مصلّی میآورند؛ اما به نظر میرسد که بین این مسئله و مسئله حرمت لباس طلا، تناسب چندانی وجود نداشته باشد. یا مثلاً اگر بخواهیم حرمت سقطجنین را پیدا کنیم، جای مشخصی برای آن در فقه وجود ندارد و باید در دیات آن را پیدا کنیم. لذا ایشان پیشنهاد روش دیگری را برای تدوین محصول فقه ـ نه خود فقه ـ داشتند.
یشان معتقد بودند که باید پایه تقسیمات فقهی بر اساس عبادات، معاملات، رفتارهای فردی و رفتارهای اجتماعی قرار گیرد. لذا خودشان هم بر اساس این تقسیمبندی شروع کردند که متأسفانه موفق به انجام کامل کار نشدند و فقط باب عبادات را در «فتاویالواضحه» بیان کردند.
از نظر ایشان گستره و حوزه اعمال و رفتار انسان منحصر به همین چهار حوزه است و لذا این چهار حوزه، معیار تقسیمبندی ایشان در بیان مسائل فقهی قرار گرفت. عبادات؛ رابطه انسان با خدای خویش میباشد و اگرچه اثرات دیگری نیز بر زندگی اجتماعی و فردی انسانها دارد، ولی جوهرﮤ آن، رابطۀ انسان با خدا است. معاملات؛ رابطه مالی انسان با انسانهای دیگر و یا رابطه ملکی با طبیعت است. رفتار فردی؛ اعمال و رفتارهایی هستند که در حوزه رابطه انسان و خودش اتفاق میافتد؛ و بالاخره، حوزه چهارم، رفتار اجتماعی انسان است که نظامهای اجتماعی، رفتار انسان در تعامل با جامعه و دیگر انسانها و نیز تشکیل نظام سیاسی را شامل میشود.
نوآوریهای شهید صدر در مسائل اقتصادی
پرواضح است که یک حکومت اسلامی نیاز به تئوری اقتصادی، زیربنای فلسفی و تئوریهای اجتماعی دارد. ایشان ضمن طرحی که برای تحقق حکومت اسلامی داشت، برای همه این زمینهها، برنامهریزی کرده بود که از جمله این زمینهها، مباحث اقتصادی است. شهید صدر در کتاب «اقتصادنا» طی یک مناقشۀ علمی و حوزوی، تئوریهای اقتصادی نظامهای سوسیالیسم و سرمایهداری را به چالش کشیده و خود با الهام از احکام نورانی اسلام به ترسیم یک مکتب اقتصادی پرداخته است. در کتاب «البنک اللاربویفی الاسلام» نیز تدابیری برای حل مشکل ربا اندیشیده و در کتاب «فلسفتنا» به زیربناهای فلسفی حکومت اسلامی پرداخته است. ولی متأسفانه موفق نشدند که «مجتمعنا» را بنویسند و این تعبیر از ایشان مشهور است که: «ترکتُ مجتمَعنا بمجتمِعنا». شهید صدر مجتمع تئوریهای اجتماعی اسلام را به جامعه محول کردند که «آنهایی که بعد از من میآیند، بنویسند». حتی ما از ایشان خواستیم که اگر خطوط نظریات خودشان را یادداشت کردهاند، به شاگردانشان بدهند تا روی این خطوط تحقیق کنند که متأسفانه موفق نشدیم.
بههرروی، ایشان اصل مشکل اقتصادی را در اقتصادنا مطرح میکنند. چنین معروف است که مشکل اقتصادی آن است که چگونه از طبیعت و امکانات استفاده کنیم تا سعادت انسان تحقق یابد؛ اما شهید صدر میفرمایند که از نظر قرآن مشکل غیر از این است. خداوند در قرآن پس از شمردن یک سری از نعمتهای خود، میفرماید: «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ» یعنی هر آنچه به زبان حال یا قال خواستهاید، خداوند در این طبیعت برای شما قرار داده و به شما داده است. مشکل انسان در جای دیگری است: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّار». از دیدگاه اسلام، مشکل این است که انسان در تولید، کفر نعمت میکند؛ یعنی خوب به تولید نمیپردازد و از طبیعت درست استفاده نمیکند و نعمتهای الهی را به هدر میدهد. هم در توزیع ظلم میکند و هم در تولید کفران نعمت میکند. لظلوم کفّار؛ لظلوم مبالغه ظالم است و کفار مبالغه کافر است. ظلم بیشتر به مسئله توزیع اشاره دارد و کفر به معنای کفران نعمت و خوب استفاده نکردن از نعمت است. از دید ایشان، این مشکل اساسی اقتصاد است.
بر این اساس، شهید صدر ابتدا به بررسی و نقد تئوریهای رایج موجود یعنی سوسیالیسم و سرمایهداری پرداختند. در گام نخست تئوریهای سوسیالیسم را از اول به طور دقیق مطرح و سپس اشکالات علمی دقیقی بر این تئوریها وارد کردند. چرا که سوسیالیسم برعکس سرمایهداری، دارای یک زیربنای فلسفی بوده و به ادعای خود، روبنا را بر اساس این زیربنا درست کرده است؛ اما سرمایهداری ادعای یک زیربنای فلسفی را ندارد و اصلاً قائل به جدایی بین مسئله اجتماعی و مسئله فلسفی است. هرچند سرمایهداری بر روی یک زیربنای معین یعنی مادیگرایی و عدم ایمان به خدا و آخرت بنا شده است؛ ولی منکر ربط مسئله اجتماعی و مسئله فلسفی است. مرحوم آقای صدر، شدیداً بر این مسئله تأکید داشتند که رابطه تنگاتنگی میان ارزشها و بینشها وجود دارد. لذا ایشان در عمومیت تئوریهای مارکسیسم مناقشه نموده و ثابت میکند که عمومیت ندارد. در ادامه، مراحل تاریخی ماتریالیسم را یکبهیک نقد و رد میکند و بعد به سرمایهداری میرسد و میگوید که یک مقوله زیربنایی در سرمایهداری، مسئله آزادی انسان است. آزادی را هم به چهار گونه تفکیک نموده و همه آنها را یکبهیک بررسی مینماید. به عنوان مثال شهید صدر بین آزادی شکلی و آزادی جوهری فرق میگذارد. فرض کنید به شخصی ثروتمند و شخصی بیپول میگویند هر دو آزاد هستید که وارد بازار شوید، ولی عملاً و جوهراً فقط فرد ثروتمند میتواند وارد بازار شود. در اینجا شخص بیپول فقط از یک آزادی شکلی برای ورود به بازار بهرهمند است. این تفاوتی است که شهید صدر بین آزادی جوهری و آزادی شکلی قائل میشود.
به هر حال پس از مناقشه در همه قوانین و آموزههای سوسیالیسم و سرمایهداری و ابطال آنها، در جلد اول اقتصادنا، شروع به طرح مقدمهای بر اقتصاد اسلامی میکند که ویژگیهای اقتصاد اسلامی چیست. شهید صدر در جلد اوّل، ویژگیهای اقتصاد اسلامی را بیان میکنند. از منظر ایشان، در اسلام نه منحصراً مالکیت اجتماعی و نه منحصراً مالکیت فردی؛ بلکه هر دو نوع مالکیت وجود دارد. ویژگی دوم این است که مکتب اسلام دارای اقتصاد انسانی است که هدفش سعادت انسان است. در همه امور زندگی مسئله انسان مطرح است. لذا اقتصاد اسلامی هم انسانی است و هم اخلاقی. در جلد اوّل اقتصادنا، پس از بیان ویژگیهای اقتصاد اسلامی، اشاراتی هم به اصل تئوری اسلام مینمایند، آنگاه در جلد دوّم به طور مفصل شروع به استنباط تئوری اقتصادی اسلام میکنند؛ البته ایشان بین علم اقتصاد و مکتب اقتصاد تفکیک قائلاند. علم اقتصاد، قانون واقع را کشف میکند،اما مکتب بر اساس این علم میگوید که این کار را باید انجام دهید و این کار را نباید انجام دهید؛ به عبارت دیگر، مکتب بر روی بایدها و نبایدها تمرکز دارد؛ اما علم روی آنچه هست، تمرکز دارد. البته میتوان علم اقتصاد اسلامی هم به دست آوریم؛ منتها این کار تنها زمانی عملی است که مکتب اسلام را پیاده کنیم و با توجه به نتایج و آمارهای عینی، بتوانیم به علم اقتصاد اسلامی دست یابیم. این نکته را هم باید اضافه نمود که به اعتقاد شهید صدر، پژوهشگر اقتصاد اسلامی شخصی مبتکر و یا طراح نیست؛ بلکه مکتشف است. طرح نمیکند؛ بلکه از متون کشف میکند و کشف آن هم چند راه دارد. یکی از راه متون، یکی از راه تعالیم اسلامی و یکی هم از راه اجرای حکومتی.
مطلب دیگر این که نقطۀ آغازین مکتب اقتصادی اسلام با انواع معمول اقتصاد متفاوت است. در انواع معمول اقتصاد، اول از تولید و قوانین آن شروع کرده وسپس به سوی توزیع میروند؛ اما شهید صدر معتقد است که در اقتصاد برآمده از مکتب اسلام، شروع نه از تولیدکه از توزیع است؛ به عبارت دیگر، هستند چیزهایی که تولید انسان نبوده و تولید خداوند متعال هستند. توزیع این تولیدات خداوندی، مرحله اوّل است و تولیدات انسان و کار انسان، در مرحله دوّم قرار دارد و در نهایت توزیع این نتایج در مرحله سوم قرار میگیرد. شهید صدر در رابطه با این سه مرحله، با استفاده از احکام مختلف اسلام، خطوط مکتب اقتصادی اسلام را استنباط و کشف نموده و به یک تئوری دست یافتند.
در این میان برخی به شهید صدر اشکال میکردند که این مطالب و نتایجی را که به دست آوردهاید چگونه استخراج شده است؟ آیا از متون اسلامی بهدست آمدهاند و یا از فتاوای علمای دیگر؟ چگونه میتوانید برای یک قاعده کلّی حجت بیاورید. این حجیت را از کجا آوردهاید؟ فرض کنید مطلبی از یک روایت به دست آوردید و این مطلب از لوازم آن روایت استنتاج شده است و در برخی موارد از لوازم دو روایت استفاده شده است و یا این که از فتاوا و اصول عملیه به آن مطلب رسیدهاید؛ و حالآنکه خود اصول عملیه و فتاوای آقایان جای بحث دارد و شما خود نیز برخی از آنها را قبول ندارید. مثلاًبر اساس اصول عملیه به بعضی از فتاوا رسیدهاید؛ اصول عملیّه که لوازمش حجّت نیست؛ چه کسی میگوید که اینها حجتاند. اگراینگونه شد، معنایش این است که ما نمیتوانیم حجیّت این قواعد را به دست آوریم. پس دلیلی برای حجیت تئوریای که به دست آوردهاید، ندارید. پاسخ من به این اشکال آن است که مرحوم آقای صدر نمیخواستند قاعدهای را کشف کنند تا افراد به آن عمل کنند. نمیخواستند بگویند این قاعده، «حجهُ بینی و بین ربی» تا افراد بدان عمل کنند. ایشان تئوری اقتصادی را ارائه کردند تا دولت اسلامی آن را در جامعه اجرا کند؛ و حجیّت قواعد آن هم به دستور ولیّ امر است. وقتی که ولیّامر نسبت به اجرای آن دستور دهد، حکم ولایی میشود. آنچه که باید اثبات شود، این است که آیا تئوری بهدستآمده، ریشۀ اسلامی دارد یا نه؟ بنده معتقدم ریشه اسلامی دارد اگر برای ما نسبت اسلامی و نه حجیّت کافی باشد. ولیّ امر میتواند این تئوری را انتخاب کرده و دستور اجرای آن را صادر کند، در آن صورت تئوری حجیتش را هم به دست میآورد. لذا ایشان میگوید من به این تئوری رسیدهام، دیگران هم میتوانند تئوریهای خود را ارائه دهند. در یک جامعه اسلامی تعدد تئوریها مانعی ندارد، منتها ولیّامر یکی از آنها را انتخاب میکند. حقیقت آن است که کتاب اقتصادنا توانسته خلأ بزرگی را در لباس اسلام پر کند. امروز این کتاب در مکه تدریس میشود، در شمال آفریقا تدریس میشود و این کار بسیار بزرگی است.