شبکه اجتهاد: بحث فقه معاصر از اصلیترین نیازهای حوزه امروز به شمار میرود. اگر به مسئله فقه به عنوان یک روش برای استنباط احکام شرعی و تکالیف نگاه کنیم، با عنایت به شرایط مختلف زندگی و تحولاتی که در زندگی فردی و اجتماعی بشر رخ داده، پی میبریم که مسئله فقه در دوره معاصر از ضرورت بسیار بالایی برخوردار است چرا که فقه بیانکننده احکام و دستوراتی است که خدای متعال از مکلفین میخواهد و ما یا باید بگوییم که در دوره مدرن، خدای متعال هیچ تکلیفی متفاوت با تکالیف دورههای سنتی از ما نمیخواهد و این معنایش این است که خدای متعال، دوره مدرن و دوره زندگی امروز بشر را به خودش واگذار کرده و دهها و صدها و هزاران مسئله که در سعادت و شقاوت انسان به مراتب مهمتر از برخی از مسائل مطرح شده در صدر اسلام است را بیپاسخ گذاشته و یا پاسخ اینها را به عقل بشری واگذار کرده که این خلاف ضرورت فقهی و خلاف ضرورت کلامی و خلاف ضرورت اعتقادی ما است.
خدایی که گاهی برای مسائل جزیی مانند دفعات غَسل برای تطهیر بول و یا مثلاً فرض بفرمایید میزان گامها برای تطهیر کف پا، روایات متعددی را بیان کرده چطور میتواند در مورد مسائل کلان امروز مثل مسائل اقتصادی و مسائل سیاسی هیچ اظهار نظری نکرده باشد و بشریت را به حال خودش رها کرده باشد و اگر بگوییم نه، در این حوزهها ورود دارد و حتما در این حوزهها، اسلام عزیز راهکارهایی دارد، طبیعتاً پیدا کردن این راهکارها را باید به عهده علمی به نام علم فقه بگذاریم و الا این توقع که علم دیگری بخواهد راهکارهای بندگی را در دوره مدرن، در همه ساحتهای فردی و اجتماعی تشخیص بدهد و تبیین بکند توقع نابجایی است. نه تنها توقع نابجایی است، بلکه خوف انحراف و دور شدن از مقاصد شریعت و مطلوب شارع هم وجود دارد و لذا ما حتما باید در دوره کنونی که زندگی بشر پیشرفت کرده و ساختارها متفاوت شده و مصالح و مفاسد در شکلهای کلان رخ نموده، به روش فقهی برای پیدا کردن خط مشی زندگی امروز بشر و بایدها و نبایدهای حاکم بر زندگی بشر بپردازیم و لذا میتوان گفت که اهمیت فقه معاصر به اهمیت بندگی خدا در دوره معاصر بر میگردد. اگر ما معتقدیم در دوره معاصر یعنی در دوره پسامدرن یا پستمدرن، دیگر بندگی خدا مصداقی ندارد و یا بندگی خدا صرفا در مسائل و موضوعات جزیی و فروعات هزار و چهارصد سال قبل مصداق پیدا میکند، دیگر نیازی به فقه معاصر نداریم اما اگر معتقدیم که بندگی خداوند متعال در تمام عرصههای کلان اجتماعی امروز هم میتواند مصداق پیدا بکند، آن وقت لازم میشود که ما برای تبیین این چگونگی، حتما به فقه متناسب با نیازهای امروز بشر بپردازیم.
ارزیابی وضعیت موجود و ترسیم وضعیت مطلوب فقه
تصور میکنم که وضعیت مطلوب فقه، وضعیتی است که ما در آن وضعیت به تمامی سوالات مطروحه در حوزههای فردی و اجتماعی زندگی بشر، پاسخهای قانعکنندهای مبتنی بر تعالیم وحیانی ارائه بکند. این مطلب البته متوقف بر آن است که اقدامات فراوانی انجام بشود اما این نکته را باید عرض بکنم که وضعیت مطلوب ما متوقف است بر اینکه حجم پرداختن ما به مسائل، متناسب با حجم اهمیت مسائل باشد یعنی علاوه بر اصل پرداختن به مسائل امروزی زندگی بشر، ظرفیت مصروفشده در فقه برای مسائل امروز بشر هم متناسب با اهمیت حوزههای مبتلابه زندگی بشر باشد. ما گاهی میبینیم در وضعیت موجود، به برخی از مسائل فقهی پیش پا افتاده فردی آنچنان اهتمام ورزیده میشود که یک دهم و یک صدم این اهتمام، نسبت به مسائل فقهی کلان-که گاهی هزاران برابر آن مسائل فقهی خرد در سعادت و شقاوت انسانها موثر است- اهتمامی داده نمیشود. بنابراین وضعیت مطلوب فقه این است که اولا: به همه نیازهای امروز بشر در حوزههای مختلف پاسخ داده بشود و ثانیا: حجم ظرفیت مصروفشده در حوزههای فقهی متناسب با حجم اهمیت مسائل مبتلابه امروز بشر باشد.
با این عنایت و با توجه به این دو نکته اگر وضعیت موجود را بررسی بکنیم، باید با کمال تاسف بگوییم که خیلی فاصله داریم با آنچه که باید باشیم. اولاً: بسیاری از مسائلی که امروز نیاز جامعه هست، به آن پرداخته نمیشود، در حوزههای تعلیم و تربیت، فرهنگ، رسانه و ارتباطات، در حوزه سیاست داخلی و خارجی، مسائل کلانی است که مورد نیاز ما است؛ اما در حوزههای فقهی و درکرسیهای نظریهپردازی موجود حوزههای علمیه، به این مسائل اصلا توجهی نمیشود و اگر هم توجه میشود حجم توجه اصلا متناسب با توقع و انتظاری که شکل گرفته نیست.
جملهای را از حضرت آیتالله سیستانی نقل میکنند که اگر هم این جمله از ایشان نباشد ولی به نظر من جمله بسیار دقیقی است، سوال کردند از برخی از فضلایی که به زیارتشان رفته بودند که درسهایی که در حوزههای قم مطرح است چه درسهایی است؟ فهرستی از درسهایی که موجود هست را خدماتشان گفته بودند و ایشان با کمال تعجب فرموده بودند ما تصور میکردیم حوزه علمیه قم مسائل خودش را از وزارتخانهها میگیرد و درسهای خارج برای حل مسائل وزارتخانههای مستقر در نظام اسلامی تلاش میکند. این نشان میدهد که هم مسائلی که به آنها میپردازیم و هم حجم پرداختن ما به این مسائل، با وضعیت مطلوب فاصله بسیاری دارد و البته اگر تلاشی اتفاق بیفتد از طرف مدیران حوزه، من فکر میکنم با توجه به ظرفیت بسیار بالایی که در بدنه حوزه در این مسئله است، علاقهمندی که در بدنه طلاب برای این مسئله هست و ظرفیت فراوانی که پشت درهای حوزه مترصد هستند که ببینند حوزهها به چه سمتی حرکت میکنند و اگر ببینند حوزهها به سمت پاسخگویی به نیازهای نظام حرکت میکنند، حتما به حوزه خواهند آمد. آینده این مسیر آینده روشنی خواهد بود، فقط باید مجموعه فعالان این عرصه دست به دست هم بدهند که انشاءالله شاهد اتفاقات خوبی در آینده حوزهها باشیم.
موانع و چالشهای پیش روی فقه معاصر
فقه معاصر برای اینکه شکل بگیرد اقتضائاتی دارد و ما در هر یک از این اقتضائات وقتی که ورود میکنیم به موانع متعددی برمیخوریم، یکی از آن اقتضائات کرسیهای درس فقه معاصر است، کرسیهای درس فقه معاصر با موانع متعددی روبرو است که من به بعضی از آنها اشاره میکنم:
فقدان سرفصلهای مشخص و مدون؛ به گونهای که استاد بداند در یک بازه زمانی مشخص – اعم از یک ترم یا یک سال درسی- باید به چه مسائلی بپردازد و این مسائل به صورت منسجم دور هم قرار گرفته باشد.
فقدان منابع؛ مسائل هم که مشخص باشد منابعی که بشود برای پاسخگویی به این مسائل به آن منابع مراجعه کرد وجود ندارد و ما ساختار علمی امروز حوزه را میبینیم مناسب با فقه فردی تنظیم شده، هم نظام مسائلش و هم منابعی که کنار این نظام مسائل وجود دارد.
پیچیده بودن موضوعات مورد توجه در فقه معاصر؛ که این میطلبد یک کار موضوعشناسی مفصلی توسط کسانی که میخواهند به این عرصه وارد بشوند انجام بشود و موضوعشناسی هم مستلزم ارتباط نزدیک با میدان عمل دارد که بشود بر اساس واقعیتهای موجود در نظامات اجتماعی، استاد یا فقیه مربوطه اظهارنظر بکند.
مشکل دیگر مشکل نظام درسی حوزههاست، در این عرصهها با توجه به اینکه عرصههای جدیدی است این توقع که در یک هفته، پنج جلسه استاد بیاید مطلب ارائه بکند و در طول سال، صد و چهل جلسه، صد و پنجاه جلسه مطلب از خودش تولید بکند یک توقعی است که واقعا با ضرورتهای امروز و با اقتضائات امروز سازگاری ندارد.
مشکل دیگر عدم حمایت مراکز بالا دستی حوزه از این فرصتها و ظرفیتها است به گونهای که اگر طلبهای در این درسها حضور پیدا بکند وقتی که برای امتحان مراجعه میکند به مراکز مختلفی که آزمون میگیرند، این درسها را از او به عنوان یک درس مطلوب حوزوی نمیپذیرند.
مشکل دیگر نبودن کتب درسی در سطوح ابتدایی حوزوی است که باعث می شود که طلبهها از آغاز با این مباحث انس نگیرند و بعضا ورود به این عرصه را خروج از نظام سنتی حوزه قلمداد بکنند در حالی که اگر از آغاز این مباحث در درون نظام درسی حوزه گنجانده میشد، همانطوری که طلبه فروعات طهارت را یاد میگیرد و در حلقههای بالاتر در درس خارج احساس میکند در همان مسیر به صورت عمیقتر دارد مطالعه میکند، اگر در حوزههای فقه معاصر هم همین اتفاق میافتاد ما شاهد بودیم که طلبهای که در آغاز، مثلا با فقه نظام شهرسازی یا نظام فرهنگ و ارتباطات انس گرفت درس خارج را هم در همین زمینه میرود و احساس خروج از نظام طلبگی به او دست نمیدهد.
مانع دیگر در این راستا کمرنگ بودن ارتباط طلاب با منابع اصلی استنباط است. متأسفانه آنچه که در نظام درسی حوزه شکل گرفته متناسب با نیازهای دوره سنتی زندگی بشر است و در آن دوره با توجه به بسیط بودن مسائل و چه بسا پاسخهای روشنی که برای مسائل در برخی روایات وجود داشته نیازی یا نیاز چندانی برای مراجعه به مبانی کلان نظامساز موجود در منابع دینی ما احساس نمیشده و همین باعث شده نظام درسی حوزه متناسب با همان ساختار شکل بگیرد اما اگر ما بخواهیم به عرصه ساخت نظام اجتماعی ورود کنیم، باید بگوییم که بسیاری از روایات فرعی ما به این شکل نمیتواند پاسخگوی آن نیازها باشد. ما مجبوریم به برخی از موضوعات و گزارههای کلاننگر شریعت مراجعه بکنیم که این گزارهها عمدتا در قرآن و در برخی روایات مشاهده میشود و به دلیل کمّیبودن انس طلاب با قرآن و روایات(نه کیفی)، ورود به این عرصهها برای طلاب از سهولت زیادی برخوردار نیست.
مانع دیگر، طولانی بودن مسیر حوزه است و مطالبی که بعضاً مازاد بر نیاز یک طلبه برای رسیدن این سطح از فقه مطلوب است. ما میبینیم که در کتابهای فقهی مباحث متعدد و فراوانی بعضاً ناظر به یکی از ابواب فقه عبادی مطرح میشود؛ به عنوان مثال: بسیاری از مسائلی که امروز در علم اصول خوانده میشود اینها صرفا در فقه عبادات و برای تصحیح یا عدم تصحیح برخی از عبادات به کار میآید. پرداختن به این مباحث که یک فرسایشی را در جان و روح یک طلبه ایجاد میکند باعث میشود وقتی که زمان بهرهوری از طلبه برای رسیدن به پرداختن مباحث فقه معاصر میرسد، دیگر طلبه آن توانایی لازم را ندارد به دلیل تفاوت زندگی امروز با زندگی صد سال قبل جوامع، واقعاً ظرفیت یک طلبه برای مطالعه، برای کار پژوهشی ظرفیت سی سال و چهل سال نیست ما باید متناسب با ظرفیت امروز طلاب، متناسب با ضرورتهای اجتماعی طلاب برای آنها برنامهریزی کنیم. لذا حتما باید این برنامه خلاصهتر بشود و برخی از مباحثی که با تکرار مکرّرات، وقت طلبهها را میگیرد از نظام درسی حوزه تهذیب بشود.
نکته دیگر اینکه باز در نظام درسی حوزه، ما از روشهای نوین برای القای مطالب استفاده نمیکنیم. گاهی تصور میکنیم که همان روشهای سنتی در همه حوزهها بهترین روش است در حالی که ما میتوانیم با بررسی کارشناسانه در روشهای نوینی که امروزه وجود دارد، تفاوتهایی را در نظام درسی حوزه ایجاد بکنیم که طلبه برای پرداختن به فقه معاصر آمادگی بیشتری داشته باشد. چگونه است که امروزه از یک کشور آسیایی دور، جوانی به ایران میآید و ظرف مدت یکسال زبان فارسی را به خوبی یاد میگیرد و کتابهایی را به زبان فارسی مطالعه میکند و یا همین اتفاق در اروپا رخ میدهد و یک جوان میرود آنجا و در مدت شش ماه مسلط به زبان انگلیسی میشود و متون انگلیسی را مطالعه میکند و در کلاسها شرکت میکند اما ما در حوزه سه سال باید زمان مصرف بکنیم تا طلبه ما به ادبیات عرب مسلط بشود. واقعاً باید در این حوزهها فکر کرد که ما چه مقدار برای فقه معاصر و ادبیات نیاز داریم. آیا لازم است که ما متخصص در ادبیات بشویم یا ادبیات را به عنوان یک علم آلی به اندازهای که مورد نیاز است فرا بگیریم و همینطور سایر عرصههای آموزشی که امروز در حوزه مورد مطالعه قرار میگیرد باید مورد بازبینی جدی قرار بگیرد و درباره تک تک این آیتمها، تک تک این سر فصلها و عنوانهایی که طلبهها درباره این عناوین وقتشان را سپری میکنند، کار بشود. ما نباید نسبت به عمر طلبهها، بیمبالات باشیم، یک روز یک طلبه باید برای مسئولین و برنامهریزان حوزه مورد مداقه قرار بگیرد. تکتک مطالبی که دارد ارائه میشود باید هدفگذاری بشود و میزان کارایی این مطلب نسبت به هدف و مقایسه با سایر متون جایگزین باید مورد بررسی قرار بگیرد. صرف اینکه یک کتابی از گذشته بوده و کماکان باید همین باشد، من معتقدم فردای قیامت باید اینها جواب داده بشود. ما باید یقین داشته باشیم که این متنی که طلبه دارد میخواند در مقایسه با متون رقیب، در مقایسه با هدفی که ما دنبال میکنیم بهترین متن است. اگر صرفاً به اقتضایی که گذشتگان اینگونه خواندهاند ما هم اینگونه بخوانیم، استصحاب گذشته را بکنیم این عمل به همان آیهای است که قرآن میفرماید: إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُون. مذمت شده از نگاه قرآن کریم.
از دیگر موانع رسیدن به فقه معاصر، نداشتن نگاه نظاممند و نگاه جامع در بین طلاب است. طلاب ما از آغاز مسئلهنگر و جزءنگر بار میآیند، شاید هم به دلیل این است که ما مسائل مطروحه در حوزه عبادات و معاملات سنتی را مسئلهمحور و جزءنگر آموزش دادهایم. هیچگاه نگاه ما کلاننگر و نگاه نظاممند نبوده، برای ایجاد نگاه کلاننگر و نگاه نظاممند و نظامساز من فکر میکنم باید به جنبههای معقول در حوزهها بیشتر توجه بشود و جدیتر گرفته بشود و این هم از خلأهایی است که در پیشینه طلاب میشود جستجو کرد. در کل من فکر میکنم باید اتفاقات زیادی بیفتد تا حوزه ما به سمت آن حوزه مطلوبی که در راستای ساخت نظام اجتماعی حرکت میکند تبدیل بشود و فقه معاصر بتواند انشاالله به یک نقطه مطلوبی دست پیدا بکند.
راهکارهای رسیدن به وضعیت مطلوب
من فکر میکنم ما باید راجب تکتک این نکاتی که در عرصه چالشها عرض کردم، در حوزه، گفتمانسازی بکنیم و ذهنها را متوجه بکنیم، علامت سوال بگذاریم و طلاب، اساتید و برنامهریزان حوزه را حساس بکنیم مخصوصا به اینکه آیا بهترین راه همین است که ما داریم میرویم یا راه دیگری هم میتواند در کنار این راه قرار بگیرد. علاوه بر اینها در بخشی از کارها و در بخشی از چالشها ما باید تقسیم کار بکنیم، ما باید کسانی را که آمادگی دارند برای تولید منابع برای این شاخهها، اینها را مورد حمایت جدی قرار بدهیم، باید کسانی را که در کار تنظیم فهرست برای این مباحث، یا نظام مسائل برای این مباحث پیشگام بودند مورد تعریف و تجلیل قرار بدهیم و یافتههایشان را از آنها دریافت بکنیم و یا از کسانی که این توانایی را دارند بخواهیم این کار را بکنند. باید به سمت تدوین موسوعههای حدیثی متناسب برای شاخههای فقهی حرکت بکنیم. باید برای موضوعشناسی از نخبگان دانشگاهی کمک بگیریم و طلاب و اساتید را با ابعاد گوناگون موضوعات آشنا بکنیم. من فکر میکنم لازم است برای ایجاد دغدغه مناسب در بین حوزویان، سیل مسائل و موضوعات موثر در ساخت نظام اجتماعی را که بعضا وضعیت جامعه را به شکل کامل دگرگون میکند به استحضار علما، فضلا و حوزویان برسانیم. با جاری کردن، با ارائه کردن این مسائل به دفاتر مراجع معظم تقلید و فضلا و اساتید که کرسیهای درس خارج دارند و تبیین ابعاد متنوع این مسائل،آنها را متوجه عمق لازم برای پرداختن به این مباحث بکنیم و ضرورت پرداختن به این مباحث را در ذهن آنها تقویت بکنیم و حالا با توجه به نکاتی که عرض کردم تربیت طلاب را از همان سنین آغاز، حداقل بخشی از طلاب را برای پرداختن به فقه معاصر پیگیری بکنیم در درسها، در بازدیدها، در کرسیهای نظریهپردازی، در مجلاتی که به طلاب داده میشود، در مسابقاتی که برای آنها گذاشته میشود، در فعالیتهای پژوهشیشان، مقالاتی که از آنها خواسته میشود، ما باید از همان سالهای نخست در دوره مقدمات و سطح این ذهنیت را برای طلبهها ایجاد بکنیم که به این سمت و سو حرکت بکنند.