قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home / همه مطالب / اجتهاد و اصول فقه / ماهیت سیاق از دیدگاه اصولیان / رضا میهن‌دوست

ماهیت سیاق از دیدگاه اصولیان / رضا میهن‌دوست

برای تحدید و تعیین مفاد دلیل لفظی و فهم مراد شارع، ناگزیر از مباحث الفاظ هستیم و از مهمترین بحث‌های لفظی که تأثیر فراوانی در کشف مراد متکلم دارد، توجه به قرائن کلام و به‌ویژه، “سیاق کلام” است.

شبکه اجتهاد: دانش اصول در پی “دلیل” برای دست‌یافتن به “حکم شرعی” است. دلیل به دو گونه شرعی و عقلی می‌باشد و دلیل شرعی نیز لفظی یا غیر لفظی است. کتاب خداوند و گفتار معصوم‌علیه السلام دلیل لفظی هستند و تقریر و فعل معصوم‌ علیه السلام دلیل غیر لفظی‌؛ اما باید به این نکته توجه داشت که ادله غیر لفظی نیز از طریق الفاظ به ما رسیده‌است.

برای تحدید و تعیین مفاد دلیل لفظی و فهم مراد شارع، ناگزیر از مباحث الفاظ هستیم و از مهمترین بحث‌های لفظی که تأثیر فراوانی در کشف مراد متکلم دارد، توجه به قرائن کلام و به‌ویژه، “سیاق کلام” است.

ابن‌قیّم بعد از شمردن برخی از کاربرد‌های “سیاق”، بی‌توجهی به آن‌را موجب اشتباه در برداشت می‌داند و می‌گوید:

«وهذا من أعظم القرائن الداله على مراد المتکلم فمن أهمله غلط فی نظره وغالط فی مناظرته فانظر إلى قوله تعالى: «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریم‏» کیف تجد سیاقه یدل على أنه الذلیل الحقیر»

شاطبی در الموافقات می‌نویسد:

«کلام العرب على الإطلاق لابد فیه من اعتبار معنى المساق فی دلاله الصیغ، وإلا صار ضحکه وهزءه، ألا ترى إلى قولهم: فلان أسد أو حمار، أو عظیم الرماد، أو جبان الکلب، وفلانه بعیده مهوى القرط، وما لا ینحصر من الأمثله لو اعتبر اللفظ بمجرده، لم یکن له معنى معقول، فما ظنک بکلام الله وکلام رسوله»

سیاق در اصطلاح اصولی، از معنای لغوی آن یعنی تتابع اجزاء کلام گرفته شده است و به دو گونه سیاق لفظی (مقالی) و سیاق حالی (مقامی) است.

متکلم بر اساس هدفی که از بیان کلام خود دارد، مفاهیم مقصود را به هم پیوند داده و منظم می‌کند و پس از آن برای بیان آنها از اسلوب و ساختار لفظیِ مناسب استفاده می‌کند. به مفهومی که متکلم را واداشته تا مفاهیم را به هم پیونددهد، “غایت کلام” گفته می‌شود و از جایگاه “لفظ در ساختار کلام”، به “سیاق لفظی” تعبیر می‌شود. خواه این لفظ کلمه باشد یا چند جمله.

بنابراین قلمرو سیاق لفظی محدود به سیاق کلمه در جمله نمی‌شود، بلکه سیاق جمله در کلام را نیز دربرمی‌گیرد.

با بیان کلام از سوی متکلم، ذهن مخاطب به معنا و مفهوم مقصود سوق داده می‌شود که به این فرآیند، “انسیاق” یا “دلالت” گویند.

به عنوان نمونه، تهدید در عبارت (اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ) از سیاق تهدید و وعده عذاب در عبارت سابق آن (إِنَّ الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی‏ آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقى‏ فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتی‏ آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ) به‌دست می‌آید و لذا از صیغه امر تشویق بر انجام عمل فهمیده نمی‌شود.

با این‌که سیاق لفظی در مواردی راه‌گشاست؛ اما بسیاری از اوقات، دسترسی به مقصود متکلِّم با “سیاق لفظی” فراهم نیست؛ از این‌رو بهره‌مندی از “سیاق حالی” ضروری به نظر می‌رسد.

“سیاق حالی” موقعیتی از متکلم است که در فهم مراد او تأثیرگذار می‌باشد. موقعیت متکلم، شامل زمان، مکان، شأن نزول، شرایط و فضای اجتماعی حاکم در عصر صدور کلام و… می‌شود.

به عنوان نمونه، شیخ صدوق، روایتِ «وَ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاهِ فِی ثَوْبٍ أَصَابَهُ خَمْر» را در کتاب من لا یحضره الفقیه که کتاب فتوایی اوست نقل کرده است؛ اما شیخ انصاری آن‌را حمل بر تقیه می‌کند؛ زیرا موافق اهل سنت است.

در تمام موارد تقیه از مهمترین عواملی که حمل بر تقیه را توجیه می‌کند یا حداقل، احتمال آن‌را بالا می‌برد، توجه به فضای اجتماعی حاکم بر عصر معصومینعلیهم السلام است؛‌ به عنوان نمونه، اگر روایت از امام عسکریعلیه السلام باشد، احتمال تقیه بالاتر از احتمال آن در روایت امام باقرعلیه السلام است.

نتیجه:

  1. سیاق، معنا نیست بلکه قرینه‌ای است که ما را در فهم مراد متکلم و معانی کلام کمک می‌کند؛ سیاق دالّ است و معانی، مدلول! در حالیکه برخی سیاق را به معنا تعریف کردند؛ مانند «هی تلک المعانی التی تفهم من تراکیب الخطاب و یشعر المنطوق بها بواسطه القراین المعنویه»
  2. سیاق، لفظ نیست بلکه قرینه‌ای است که فهم مراد متکلم از لفظ را میسَّر می‌کند، در حالیکه برخی سیاق را به لفظ می‌دانند: «الکلام المتتابع إثره علی إثر بعض، المقصود للمتکلم، والذی یلزم من فهمه فهم شیء آخر»
  3. سیاق، غایت و هدف کلام نیست بلکه همان‌طور که اشاره شد، متکلم چون غایتی دارد، کلام را نظم می‌دهد که در نتیجه آن، موقعیتی برای “لفظ در ساختار کلام” فراهم می‌آید که به آن سیاق لفظی گویند در حالیکه برخی سیاق را به هدف و غایت کلام تعریف کرده‌اند: «هو ما سیق الکلام لإجله»
  4. “سیاق” مساوی با قرینه نیست بلکه سیاق یکی از قرائن است در حالیکه برخی آن‌را قرینه می‌دانند: «هی تلک المعانی التی تفهم من تراکیب الخطاب و یشعر المنطوق بها بواسطه القراین المعنویه»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics