شبکه اجتهاد: بحث موسیقی ابهاماتی دارد، ابهاماتی از جنبه موضوع شناسی، صدور حکم، تطبیق برای مکلفین، تفکیک نکردن آواز از موسیقی، تفکیک نکردن انواع موسیقیهای حلال و حرام و این واقعیت است و کاری که ما در موسیقی کردهایم، طرح بیست گانهای است که هدفش پوشش این خلأها و ابهامات است.
فقه شیعه با غنای منابع، قابلیت رشد و پویایی و بالندگی بدون وفقه در هر عصر و زمانی را دارد و پویایی و تطور فقه، رابطه عمیقی با شیوه و منهج ارائه مباحث فقهی دارد، به همین دلیل نیز شناخت منهج فقهی هر فقیه و هر دوره فقهی، تأثیر بسزایی در شناخت ویژگیها و محصولات فکری آن فقیه یا دوره و مکتب دارد؛ در حال حاضر نیز مسائل مهمی از قبیل موسیقی، سینما، رسانه، اقتصاد و سیاست خارجی مطرح است و رسالت امروز فقه فعال و نظامساز، حکومتی یا تمدنی این است که بتواند خود را از مقیاس فردسازی که عمده رسالتش در گذشته بوده، به مقیاس سازمانسازی و جامعهسازی ارتقا دهد؛ در همین راستا خبرنگار شبکه اجتهاد گفتوگوی تفصیلی با حجتالاسلام مجتبی فلاحتی، استاد حوزه و دانشگاه و نویسنده کتاب (موسیقی، فقه، انقلاب؛ فرصت یا تهدید) داشته است که متن مصاحبه از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
با توجه به بحث ما درباره فقه موسیقی، ابتدا این پرسش مطرح است که چرا خیلی از دروس اصلی حوزه علمیه و دروس خارج به موضوعات مورد ابتلای جامعه و نظام اسلامی اختصاص پیدا نمیکند و اساتید به این عرصه وارد نمیشوند؛ یعنی این اختلالی که ما الان داریم، حاصل چیست که بسیاری از فضلای حوزه، اساتید، مؤلفین و مصنفین، سراغ موضوعات مبتلیبه نمیروند، نه اینکه هیچ کسی نمیرود؛ حرکتهایی شروع شده؛ اما سیر اجتهادی حوزوی به صورت کلی به این سمت نیست؟
فلاحتی: به نظر من اگر بخواهیم مهمترین دلیل را مطرح کنیم، به همان جمله معروف در باب اجتهاد می رسیم که اجتهاد، روش است و مقصد نیست، ما الان اجتهاد را مقصد گرفتهایم؛ یعنی هدف این نیست که مشکلی از مشکلات جامعه واکاوی شود و راهکاری ارائه شود و مردم در یک مسئلهای فهم بیشتر داشته باشند؛ این نیست چون اگر این بود، چرا باید سالها دروس طهارت و نجاست بگذاریم و تکرار کنیم.
الان دروسی که هست واقعا قابل انتقاد است، دلیلش این است که به نظر من ما اجتهاد را روش گرفتهایم و برای همین هم است که اصول ما متورم است، چون اصولی که میگوییم برای فهم و تعیین تکلیف مسائل روز جامعه نیست و این به نظر من بزرگترین چالشی است که اجتهاد ما در زمان ما به آن دچار است، اجتهاد ما مسئله محور و روشمند نیست؛ بلکه اجتهاد ما مقصد شده است، بخاطر همین مسئله محور نیست.
به عنوان مقدمه عرض می کنم که چرا ما به بحث های مورد نیاز جامعه مثل موسیقی، فقه جنسیت، فقه بانکی، فقه تمدن، فقه اجتماع، فقه سیاسی و… نمیپردازیم یا خیلی کم می پردازیم یا نهایتا یک مراکز تخصصی در حوزه این کارها را انجام میدهد و قاعدتا هم تبدیل می شود به یک چند تا مقاله و پایان نامه ای که عموم مردم تحت تاثیر این افکار غالبا واقع نمی شوند.
دلیلش این نیست که فقه فردی باشد؛ هیچ کدام از اساتید حوزه، فردی نگاه نمیکنند؛ چون نوعا همه در خط نظام و جزء مبارزان قبل انقلاب بودند، مثلا در قضیه فقه نظام، همه وسط آمدند و گفتند فقه نظام وجود دارد و اسلام نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد، اما در مقام عمل چطور؟ چرا در مقام عمل فشل هستیم؟
به دلیل این که این مباحث خیلی زحمت دارد، بحث طهارت با چند ساعت مطالعه حل می شود؛ اما اگر بخواهیم فقه جنسیت، بانک، هنر و فقه موسیقی بگوییم، حداقل برای یک درس باید ۲۰۰ تا ۳۰۰ جلد کتاب ببینیم؛ اینها کارهای جدید است و هر کسی تن به این کارها نمیدهد، یکی از دلایل مهمش این است که ما واقعا آن جسارت و مطالعه را نداریم.
اگر کسی بخواهد درباره موضوعات و مسائل امروز جامعه مثل موسیقی کار اجتهادی و فقهی دقیقی انجام دهد؛ چه مراحلی را باید طی کند؟
فلاحتی: بحث من در مورد اساس اجتهاد است، به نظر میآید یک اجتهاد کامل در مورد یک موضوع فقهی که من همه این عناوین سرفصل ها را به موسیقی هم تطبیق میدهم هشت مرحله دارد؛ یعنی اگر بخواهیم در مورد یک مسئلهای کار اجتهادی کنیم، هشت مرحله دارد:
اولویت شناسی
مرحله اول، اولویت شناسی است که اصلا این موضوعی که ما در مورد آن کار می کنیم، در اولویت جامعه ما هست یا نیست؟ اگر نبود نباید اجتهاد بشود و باید کنار بگذاریم، الان جامعه ما چه احتیاجی دارد که ما اجتهاد جدیدی در مورد دماء ثلاثه داشته باشیم، بله یک سری جوامع خاص مثل بانوان مجتهده این کار را انجام بدهند و به جامعه عرضه هم بشود؛ چون آنها بهتر می شناسند، کاری که انجام می شود و شنیده ام که جامعه الزهرا(س) هم این کار را انجام میدهند، اما در درس خارج که بازتاب اجتماعی دارد، در اولویت نیست.
ما در حال حاضر هزاران موضوع زمین مانده داریم و به موضوعاتی مثل حج چسبیدهایم که آنقدر کاربردی برای جامعه ندارد؛ چند وقت پیش بانکها سود روزشمار را حذف کردند و این چیزی است که تقریبا تمام مردم ایران با آن درگیرند، این ها در اولویت جامعه است؛ اما به آن پرداخته نمی شود و به بحث هایی پرداخته می شود که هیچ اولویتی ندارد، لذا ما نه موضوع را شناخته ایم و نه اولویت ها را میشناسیم و نه ورود کرده ایم یا تن نمی دهیم و مطالعه نداریم، بنابراین موضوع اصلی ما در اجتهاد این است که اولویت ها را بشناسیم، زیرا مسائل اصلی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ما روی زمین مانده است.
تبیین موضوع
نکته بعدی در اجتهاد بعد از اولویت محوری، بحث تبیین موضوع است، اگر موضوع را در اولویت دیدیم، مثلا موسیقی، رهبری در یکی از تعابیرشان می فرمایند موسیقی یکی از سه موضوع فرهنگی مهم کشور است، وقتی خود رهبری می فرماید یکی از سه موضوع در اولویت فرهنگی کشور موسیقی است یا در اول درس خارجشان می گویند موسیقی مسئله نظام اسلامی است، ما در قبال مسئله نظام چه کردیم؟ چقدر درس و کتاب و مقاله نوشته ایم؟ آن هم با نگاه نو نه با نگاه سنتی که در ادامه ادوار سنتی آن را عرض میکنم که نگاه های فقهی در حوزه به موسیقی چهار گونه است و چهار دوره تاریخی داشته ایم که ما الان واقعا نمیدانیم با کدام نگاه به موسیقی نگاه کنیم.
حالا موسیقی به چه معناست و منظورمان از موسیقی را تبیین موضوعی کنیم و اطلاق شناسی کنیم که منظور از موسیقی چیست و منظور از غنا چیست، این دو بحث است، موسیقی در مورد سازهاست و غنا در مورد آواز است، چیزی که همیشه خلط می شود، روایاتی که مذمت کرده اند، دو جور هستند، یک وقت است که روایت سازها را مذمت می کند که اینجا بحث موسیقی مطرح است، آلات لهو در مکاسب شیخ انصاری هم این دو از هم جدا شده است.
یک باب آلات لهو داریم و یک باب غنا داریم، معمولا این ها با هم خلط می شود، می گویند این ساز، غنایی است، اصلا غنا برای ساز نیست، بلکه برای آواز است، روایاتی هم که در مورد غنا وارد شده است تحت آن آیات یا غیر آن مربوط به آواز است، پس معلوم است که ما موضوع را نشناختهایم و موضوع غنا و موسیقی را خلط کردهایم و خود همین موجب میشود که وقتی خودمان دقیقا تبیین موضوع نکردهایم، چطور مخاطب عام ما در جامعه میخواهد حکم این ها را دقیق تشخیص بدهد یا کارگزارهای فرهنگی ما در ممیزیهایشان توجه کنند.
این جمله را رهبری در جلسه اول درس خارج فرمودند که میفرمایند دلیل اینکه بحث موسیقی و غنا در جامعه مبهم است، دلیلش این است که بین اهل علم مبهم است، فقهای ما مبهم بحث کردهاند و لذا در جامعه مبهم است که این یک انتقاد صریح و شجاعانه است.
آیا حرمت کلی و مطلق موسیقی از باب ابهام و عدم شناخت موسیقی است؟
فلاحتی: واقعیت این است که بحث موسیقی ابهاماتی دارد، ابهاماتی از جنبه موضوع شناسی، صدور حکم، تطبیق برای مکلفین، تفکیک نکردن آواز از موسیقی، تفکیک نکردن انواع موسیقی های حلال و حرام و این واقعیت است که ابهامات متعددی در این بحث وجود دارد و کاری که ما در موسیقی کردهایم، طرح بیست گانهای است که هدفش پوشش این خلأها و ابهامات است، بنابراین باید یک بحث جامع فقهی و فلسفی داشته باشیم، چون سوالات و ابهامات در این بحث یک جهتی نیست.
موسیقی چهار دوره فقهی داشته است و ما با رویکرد چهارم به موسیقی پرداختهایم؛ در یکی از نوشتههایم آوردهام که آیا موسیقی با سبک زندگی مؤمنانه می سازد و طبق کدام فتوی و دوره فتوایی در شیعه؟
دوره اول که حرمت مطلق بوده است، اما الان به غیر از یکی دو تا از آقایان بقیه آقایان قائل به حرمت مطلق نیستند، طبق فتوایی که می گوید موسیقی مطلقا حرام است، یک سبک زندگی مومنانه تشکیل می شود و طبیعتا مومن در این چتر فتوایی کسی است که هیچ وقت موسیقی گوش نمیدهد و زیست مومنانه او اینطور اقتضا می کند، اما مگر همه اینطور فتوا داده اند؟
دوره تفکیک در مورد نوع حلال و حرام موسیقی داریم، سبک زندگی هنری که رهبری ارائه می کنند، یعنی در موج چهارم فقه موسیقی که آراء خاص رهبری باشد، موسیقی قابل جمع دقیقا با قید ایمانی یک مؤمن سازگاری دارد و طرف می تواند مؤمن باشد و موسیقی نیز گوش دهد.
نظر ایشان در مورد موسیقی دو گونه است، میگویند: هنر موسیقی دارای مفاسد و فوائدی است، بخاطر مفاسدش نمی شود از فوائدش گذشت و حداقل شرایط اجتماعی ما این اقضا را ندارد، ما وقتی می بینیم در بستر انقلاب موسیقی های خوب و مفید تولید شد، برای چه بگوییم موسیقی مطلقا حرام است؛ مگر در ذات این ابزار شیطان خوابیده است؟ برخی این حرف را می گویند، مگر در ذات شطرنج قمار خوابیده بود؟ همین حرف را سنتیها به امام می زدند و میگفتند: این ابزار ذاتا شیطانی است!
امام میفرمودند: این ابزار تا وقتی شیطانی است که کارکرد قمار داشته باشد؛ لذا اگر قمار نشود حلال است، با همین مبنا امام راحل، شطرنج را بازی اعلام کردند، یعنی اگر چنانچه مردم دوباره با شطرنج قمار بازی کنند دوباره حرام می شود، بنابراین در ذات شطرنج شیطان نخوابیده است و بستگی به کارکردش دارد.
حرفی که پست مدرنهای غربی و حرفهایی که گنون در مورد تکنولوژی می زند که تکنولوژی و مدرنیته ذاتا شیطانی است، همان حرفها را با صبغه دینی، روشنفکران دینی داخلی ما زدند که تکنولوژی غربی ذاتا شیطانی است، دقیقا در مقابل حرف هایی که رهبری و امام در مورد علم و مدرنیته و محاسن تمدن غرب می زنند؛ امام می فرمود ذاتی در کار نیست و اگر ما از سینما بد استفاده کنیم بد میشود و اگر خوب استفاده کنیم خوب می شود.
من یک وقتی جمع کردم رهبری در حدود چندین مورد در موضوعات مختلف می فرمایند این جزء محاسن تمدن غرب است، مثلا میفرماید موسیقیهای فاخر، علم دوستی غربیها، نظم و دموکراسی آنها جزء محاسن آنهاست و البته معایب زیادی هم دارند که باید بیان شود، منظور اینکه ما این دید سنتی را در مورد تکنولوژی و شطرنج و موسیقی و امثالهم داریم و نمی خواهیم دل بکنیم که این ابزار ممکن است کارکردش در طول زمان عوض شود، این اجتهاد، غیر از آن اجتهاد سنتی است که می گوید ابزار موسیقی تا قیامت حرام است؛ هرچند فوایدی داشته باشد که این مبنای اجتهادی درستی نیست.
لذا نخست اولویت شناسی است، دوم تبیین مفهومی موضوع، مثلا تفکیک موسیقی از غنا و مباحث جداگانه هر کدام و آواز در اسلام که بحث غنا است با نوازندگی دو بحث جدا و منابع جدا و روایات جدا دارند، در جلد اول کتاب (موسیقی، فقه انقلاب اسلامی، تهدید یا فرصت) به تحلیل جامعه موسیقی و بحث فقهی آن پرداخته شده است، مفصل بحث موسیقی و غنا را جدا کردیم؛ نصف کتاب در مورد موسیقی و نصف دیگر کتاب در مورد غنا است و خود این خیلی به ما کمک می کند که بخواهیم به این بحث به شکل فنی تری برسیم.
صور مسائل فقهی
نکته بعدی صور مسأله است، صورتهای یک مسئله فقهی باید بحث شود، وقتی میگوییم نظر اسلام در مورد زن، باید ببینیم منظور ما چیست؟ زن به عنوان همسر، دختر، جنس زن در مقابل مرد، این صورتهای مسئله است که هر کدام حکم مخصوص به خودش و مسائل مربوط به خودش را دارد، وقتی که می گوییم موسیقی، صورتهای مختلفی دارد، برای شنیدن، نواختن، مسائل اجتماعی، کارکردهای دیگر و موسیقیهای خوب و موسیقیهای بد و موسیقیهای رقص آور و غیره که تمام صورتهای مسئله را باید بررسی کرد.
مرحوم شهید یک کتابی دارد به نام «الفین» که دو هزار صورت از احکام نماز را بررسی کرده است، این کار یک فقیه است، صورت های مختلف یک مسئله را فقیه باید بداند و تا نداند، دنبالش نمی رود، بارها در فقه اسلامی شنیدهایم که میگویند: ارث زن نصف مرد است، همه ما هم دنبال توجیه آن می گردیم، می گوییم: اینکه می گوید ارث زن نصف مرد است، زن منظور دختر میت است نه مطلق زن، دختر میت نسبت به پسر میت نصف می برد، ارث زن نصف نیست، ارث دختر میت نصف است.
بنابراین زن در فقه اسلامی سه جور ارث دارد، یک جاهایی بیشتر از مرد، یک جاهایی کمتر از مرد و یک جاهایی مساوی با مرد است، این نشان دهنده این است که صورت های این مسئله بررسی نشده است،
نکته بعد تطور تاریخی است، یعنی در یک اجتهاد صحیح در مورد یک موضوع، باید تطورات تاریخی آن را ببینیم، من جمله مثلا بحث موسیقی، ما وقتی به عنوان موسیقی و غنا نگاه می کنیم، غنا دو تطور در فقه شیعه داشته است.
سیر تطور فقه موسیقی
موسیقی چهار تطور تاریخی داشته است، غنا در نزد همه فقهای شیعه حرام بوده است، اما سه فقیه در شیعه غنا را تقسیم به حلال و حرام کردهاند؛ ولی بقیه فقهای شیعه مطلقا حرام می دانستند و میدانند، اما سه فقیه داریم که رویکرد تقسیمی دارند و میگویند غنا نوع حلال و حرام دارد، یکی از فقها فیض کاشانی است، در مفاتیح الشرایع، محقق سبزواری و دیگری هم آیت الله خامنه ای است، این سه بزرگوار رسما غنا را تقسیم به نوع حلال و حرام میکنند.
رهبری پانزده انتقاد به تعریف فقها از غنا دارند؛ غنا را معمولا اینطور تعریف میکنند، «آوازی که مُرجّع و مطرب باشد» طرب و ترجیع داشته باشد که ایشان پانزده انتقاد به این تعریف دارند و میگویند: این تعریف جامع و مانع نیست، این قیدها اصلا قید شرعی نیست و حرف لغوی هاست، برای فهم یک مفهوم شرعی الزاما نباید به اهل لغت اکتفا کرد و اشتباه است در تفسیر غنا، اکتفا کردن به فهم لغویها است؛ برخی غنا را به مطرب و برخی به مرجع و برخی به صوت حسن و برخی به چهچهه و امثالهم تعبیر کردهاند.
موسیقی هم چهار دوره فتوایی داشته، دوره اول حرمت مطلق است و ۱۳۵۰ سال، موسیقی در شیعه حرام بوده و غیر از محقق کرکی و علامه حلی، بقیه فقها قائل به حرمت کلی بودهاند؛ محقق کرکی در «جامع المقاصد» میگوید: موسیقی به شرط لهویت حرام است؛ علامه حلی نیز در «اجوبه المنهائیه» می گوید: موسیقی به شرط لهویت حرام است، غیر از این دو تا فقیه، تمام فقهای بزرگ شیعه قائل بودهاند که موسیقی مطلقا حرام است، این دوره حرمت مطلق بوده است.
دوره دوم زمان آیت الله خویی بوده، ایشان نیز در برخی از جوابها موسیقی را مطلق حرام اعلام کرده است و در برخی از استفتائات می گوید به شرط لهو بودن و اگر لهو باشد حرام است و در جایی از ایشان در مورد موسیقی درمانی سؤال میشود، ایشان میگوید اگر موسیقی واقعا فایده مفیدی داشته باشد حرام نیست و نوع لهوی آن حرام است، من این دوره را موج دوم فقه موسیقی و تردید در تفکیک حلال از حرام میدانم.
امام نیز اول انقلاب نظرشان این بود که موسیقی مطلقا حرام است و آن نامه معروفشان به رادیو دریا که موسیقی را مطلقا ترک کنید که بدتر از تریاک برای جوانان ما است و در صحیفه هم هست و خیلی ها هم به آن استناد می کنند؛ ولی در سال ۶۲ مسؤولان صدا و سیما از ایشان درباره موسیقی های ملی و مذهبی و جنگ که از صدا و سیما پخش میشود سؤال میکنند؛ امام در طول این چند سال ظاهرا خودشان هم زمینه هایی برای تغییر فتوا داشته اند و سال ۶۲ رسما اعلام میکنند که موسیقی جنگ اشکال ندارد و این هم در صحیفه است، از سال ۶۲ دوره «قطعیت در تفکیک موسیقی به حلال و حرام» آغاز میشود.
در تاریخ شیعه غیر از آن دو فقیهی که عرض کردم، در چند صد ساله اخیر، تنها فقیهی که به قطعیت فتوی می دهد موسیقی نوع حلال و حرام دارد، نخستین بار امام خمینی(ره) بوده و آن هم به برکت انقلاب است، این هم موج سوم است و امام هنوز به موسیقی بدبین میباشد و مبنای امام این است که موسیقی چیز خوبی نیست و فقط برخی از مواردش مجاز است.
به دوره چهارم موسیقی و دیدگاه رهبر معظم انقلاب میرسیم که ایشان میفرماید: موسیقی انواع مفیدی دارد، یعنی غیر از اینکه برخی از موارد موسیقی مجاز است، مفید نیز هست و نوع مفیدش غیر از نوع مجاز آن است.
ملاک حرمت غنا و موسیقی در فتوای رهبر معظم انقلاب چیست؟
فلاحتی: ملاک حرمت غنا و موسیقی در فتوای رهبر انقلاب، اضلال است، در صورتی که فقها گفتهاند ملاک حرمت این است که مناسب مجالس لهو و لعب باشد و این مطلب برای ما مفهوم نیست، منظور اینکه دانستن تطور تاریخی خیلی مهم است؛ غنا در تاریخ شیعه دو تطور داشته است؛ کسانی که مطلقا غنا را حرام می دانستند و کسانی که غنا را به حلال و حرام تقسیم می کردند.
ایشان تعبیری در مورد موسیقی دارد که متفاوت با فقهای شیعه است، کلمات ایجابی ایشان در مورد موسیقی باید مورد بررسی قرار گیرد؛ مثلا موسیقی میتواند موجب تعالی انسان باشد که این یک سبک زندگی جدید است و اصلا جملات رهبری در درس خارج ایشان و در جمع اهالی هنر، موج جدیدی از فتوا در مورد موسیقی است.
تجویز ایشان برای جامعه ایمانی و اسلامی است که اگر موسیقی، موسیقی خوبی باشد، ولی در شرایط حاضر ایشان میفرمایند: موسیقی، حال خوبی ندارد و شرایط حال، داستانش فرق دارد؛ بعد خود ایشان در درس خارج، ترویج را تعریف میکنند و میگویند: ترویج یک حکم ثانویه است، گوش دادن موسیقی و گوش دادن به غنا و آوازها و برگزاری کنسرتهای موسیقایی اگر اضلالی نباشند حلال است؛ اما شرایط فعلی چون شرایط خوبی نیست، ترویج موسیقی را حرام میدانم نه خود موسیقی را، منظور ما از ترویج یعنی تشویق زیادی به موسیقی، اگر مثلا صدا و سیما که حالا فرض کن باید دو موسیقی در هر شب بگذارد، صد تا بگذارد که این ترویج است و قطعا صدا و سیما این را الان رعایت نمی کند.
پس شما با این مقدمه میگویید که چون الان موسیقی حرام غلبه دارد و استفتائی هم که شده است، چون ترویج موسیقی به معنای ترویج از نوع حرام است را مجاز نمیشمارد؟
فلاحتی: عین جمله ایشان در درس خارج است که چون شرایط فعلی موسیقی خوب نیست نه اینکه بگوییم موسیقی حرام است، بلکه تشویق و ترویج موسیقی با اهداف عالیه شرع نمیسازد، بعد ترویج را تعریف میکنند و میگویند تشویق کردن و انس زیاد از حد به موسیقی در شرایط حاضر را منع میکنند و إلا نه اصل کنسرت حرام است، نه اصل موسیقی حرام است، نه اصل غنا حرام است.
با توجه به دیدگاه رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی، شاخصههای مورد تأیید ایشان درباره موسیقی مجاز چیست؟
فلاحتی: به صورت خلاصه میشود گفت، از لحاظ فقهی ما یک سقف و یک کفی داریم، کف آن همان ملاکات حلیت و حرمت است، یعنی پایینترین حد یک جامعه مسلمان ایمانی این است که حدود حلال و حرامش را رعایت کند، من در کتاب (موسیقی، فقه، انقلاب؛ فرصت یا تهدید) حدود ۵۰ تا ملاک از ملاکهای تشخیص موسیقی حلال از حرام از منظر رهبری آوردهام؛ سی نوع موسیقی حرام و بیست نوع موسیقی حلال و راجح؛ یعنی مورد عنایت که ایشان گفتند اگر اینطور باشد خوب است، این پنجاه تا ملاک، به نظرم کار را خیلی شفاف و دقیق و واضح می کند که اگر کسی بخواهد تشخیص بدهد یا مقلد رهبری است یا مرکز و نهادی است که میخواهد نظر ایشان را دخیل کند.
البته این را در اختیار بیت رهبری و نهادهای مختلف گذاشتیم و حالا چاپ هم که بشود دست خیلیهای دیگر هم میافتد که از منظر رهبری غنای حلال و حرام و موسیقی حلال و حرام چه ملاک هایی دارند؟ یعنی جزئیات همان عنوان اضلال چیست، مثلا ایشان می فرمایند موسیقی رقص آور مطلقا حرام است، موسیقی مرقص، خود رقص از منظر ایشان حرام نیست و این جالب است و خود ایشان در درس خارجشان می فرمایند با اینکه از نظر ما رقص حرام نیست؛ اما موسیقی رقص آور حرام است، بعد دلایلی برایش می آورند و یکی دو جلسه در مورد این بحث می کنند که چرا موسیقی رقص آور حرام است.
البته ما الان به مبانی فقهی ایشان کاری نداریم؛ اما فعلا چون در مقدمات و طرح بحث هستیم، این را می شود گفت که یکی از ملاکهای سی گانه موسیقیهای حرام، ترقیص و رقص آوری است، شما الان با همین ملاک به صدا و سیما نگاه کنید که چقدر موسیقی های رقص آور پخش می کند؟ الی ما شاء الله و همچنین مجوزهای وزات ارشاد و موسیقی های زیرزمینی ما و بخاطر همین است که ایشان در درس خارج می فرمایند که الان اکثر موسیقیها در کشور از نوع حرام است.
آن ایده آل موسیقی در منظر ایشان سر جای خودش و تحلیل ایشان نسبت به وضع موجود هم سر جای خودش، این البته قابل جمع است و ربطی به هم ندارد، مثل اینکه ما بگوییم انسان موجود خوبی است؛ ولی بگوییم اکثر انسانها عجول و امثال آن هستند، این دو چهره قابل جمع است و اصلش خیلی خوب است؛ اما آیا ما حرمتش را نگه داشتهایم؟ خیر.
بخاطر همین است که رهبری میفرمایند صدا و سیما و نهادهای دیگر مقصر هستند، این ملاک ها را که عرض کردم، کف کار است، یعنی کف کار در جامعه اسلامی این باید باشد که حداقل نوع حرام موسیقی در جامعه اسلامی وجود نداشته باشد.
اگر ما از این کف عبور کردیم، حالا به سمت سقفش میرویم، یعنی به کارگیری موسیقی های مثبت و مفید و تعالی بخش برای بهبود حال اخلاقی و انسانی و عرفانی جامعه، اما ما هنوز در کف آن مانده ایم و در آن حد نیستیم، هنوز نمیتوانیم دم از آن فاز موسیقیهای عرفانی بزنیم، به قول عرفا می گویند تا تخلیه صورت نگیرد، تجلیه و تحلیله صورت نمی گیرد، تا ظرف را پاک نکنید، نمی توانید در آن غذا بریزید، ما در کف کار هنوز مانده ایم و موسیقی های حرام در جامعه ما موج می زند و موسیقی عرفانی وقتی قابل تحقق است که ما موسیقی های حرام را در جامعه کنار زده باشیم، یا حداقل کم کرده باشیم.
لذا این تطور تاریخی خیلی به ما کمک میکند، ما در غنا دو تطور فقهی داشتیم و در موسیقی چهار تا تطور داشتیم و طبعا سبک زندگی که مومنین در زمان ما الان می خواهند داشته باشند باید ببینند طبق کدام یک از این دوره های تاریخی است و مقلد کدام مرجع هستند و مقتدای خودشان را در بحث های هنری چه کسی می دانند و طبق همان بالاخره سبک زندگی برایشان ساخته می شود.
تبیین اقوال و مبانی فقه موسیقی
نکته پنجم تبیین اقوال است که قاعدتا هر بحث فقهی نیاز دارد که اقوال موافق و مخالف مورد بحث قرار بگیرد، ما در این بحث فقهی حدود ۵۰۰ صفحه از کتاب (موسیقی، فقه، انقلاب؛ فرصت یا تهدید) را که مجموعا ۸۰۰ صفحه است، در مورد اقوال و مبانی قرار دادهایم.
نکته ششم، مبانی این اقوال است، اگر مخالفی وجود دارد، مبانی اش چیست و نیز اگر موافقی وجود دارد چه مبانی دارد، این مبانی خیلی مهم است، کسانیکه می گویند موسیقی مطلقا حرام است چه از فقها و چه از عموم مردم، می گویند روایات ما تقریبا همه اش موسیقی را مورد مذمت قرار داده است، پس موسیقی مطلقا حرام است.
میگوییم دو نکته را شما غفلت کرده اید: اول اینکه مطلق روایات ما موسیقی را مذمت نکرده است و یک جاهایی داریم که موسیقی مورد مدح و جواز قرار گرفته است، مثل آن روایت معروفی که من حداقل حدود ۳۰ سند برایش پیدا کردهام که میگوید شب عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه دف زدن به خانمها دادند، یکی می گفت آن آواز و غنا است و غنا در شب عروسی جایز است و گفتم غنا که سر جای خودش اگر در جلسات بانوان، خانمها برای هم غنا بخوانند جایز است و آن در سر جای خودش است، بحث موسیقی است و آلات موسیقی.
ایشان که یکی از اساتید هم بود به من گفت: این روایت از لحاظ سند مشکل دارد؛ به ایشان گفتم: شیخ مفید، شیخ طوسی، علامه مجلسی، مرحوم کلینی و دیگران نقل کردهاند؛ این حدیث حدود سی تا سند دارد و کتب معتبر و غیرمعتبر شیعه این حدیث را نقل کردهاند و با نقلشان بر آن صحه گذاشته اند و کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی به روایات کتابشان قسم خوردهاند و گفتهاند من فقط روایاتی که پیش خودم و خدای خودم معتبر است می آورم، چطور همه این ها اشتباه کردهاند، بالاخره پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه داده اند و بله نوع لهوی اش را قطعا نزدهاند ولی اصلش حضور داشته است، پس این خیلی مهم است که ما فکر نکنیم مطلق روایات موسیقی را مذمت کرده است.
بلکه روایاتی هم داریم که به ما میفهماند که اگر لهوی نباشد اشکالی ندارد، بعد یک نکته دومی هم غفلت شده است، و آن قرائنی است که در همین روایات مذمت کننده موسیقی وجود دارد که ما به آن قرینه ها و کلمات توجه نمی کنیم، من در این جلد اول حدود ۱۵ قرینه آورده ام در نقد مبانی قائلین به حرمت مطلق موسیقی و گفته ام این قرائن پانزده گانه دلیل بر این است که موسیقی در روایات مطلقا مذمت نشده است.
مثلا «بیت الغنا لاتستجاب فیه الدعوه»، خانه ای که در آن غنا نواخته می شود، رهبری یک حاشیه تاریخی دارد و می فرماید: منظور از این خانه غنا، نه هر خانه ای است و نه هر غنایی است، بلکه منظور خانههای مخصوص این قضیه بوده است یا مثلا در روایت میگوید موسیقی که تو را به لهو بکشاند فلان، که می گوییم خود روایت می گوید که تو را به لهو بکشاند نگفته است که مطلق موسیقی حرام است، وقتی آثارش را میگوید منظور این است که اگر آن آثار نباشد حرام نیست.
من پانزده قرینه آورده ام که این قرائن دلالت بر این دارد از خود روایات که موسیقی در نزد اهل بیت علیهم السلام هم مطلقا حرام نبوده است، پس خود مبانی اقوال هم مهم است، غیر از طرح و تبیین اقوال، مبانی هم مهم است.
من یک کار جدیدی که در این کتاب کرده ام، گونه شناسی بوده است، مثلا گفته ام در مورد استثنائات غنا هشت مبنا وجود دارد، مبنای رهبری را هم در هر کدام از این گونه شناسی ها آورده ام، قول ایشان چیست، مثلا در بحث اینکه آیا غنا استثنایی دارد یا نه؟ چند قول هست.
مشهور می گویند طبق روایات چرا غنا یک استثنائاتی دارد، در شب عروسی را تقریبا همه فقهای شیعه قبول دارند که در شب عروسی و شب زفاف آن شب خاصی که زن و شوهر هم بستر می شوند، خصوص شب زفاف غنا عموما می گویند چون روایت داریم جایز است، رهبری می فرمایند روایت داشته باشیم، اگر غنا نوع حرامش باشد یعنی آن اضلال و لهو واین ها باشد، دیگر شب عروسی و غیر عروسی نمی شناسد و کلا میگویند اگر اضلالی باشد، مطلقا حرام است، بخاطر اینکه این استثنائات را فقها طبق برخی از روایات آورده اند، مثلا می گوید در اعیاد اشکال ندارد، اگر هدا بخوانید برای شتر که تندتر برود اشکالی ندارد، ایشان می فرماید اصلا ملاک این نیست و باید درون روایت را ببینیم.
ایشان از معدود فقهایی است که می فرماید اگر غنا در شب عروسی لهوی باشد حرام است و مطلق نمی توانیم بگوییم و غنای حلال، حلال است و غنای حرام، حرام است، یعنی مکان و زمان در این قضیه دخالتی ندارد، البته در غنا شدن یا نشدنش تاثیر دارد اما اینکه مطلقا بگوییم شب عروسی کلا غنا برای خانم ها حلال است.
تشخیص اضلالی بودن موسیقی و غنا هم کارشناسی نیاز دارد و مشکل است؟
فلاحتی: ما موضوع شناسی کرده ایم که اگر می خواهیم بگوییم یک آواز اضلالی می شود یا نه؟ یک آواز حدود ده یا نه جزء دارد، آواز از چه تشکیل می شود؟ از متن و شعرش، خواننده اش، ملودی کار، مقام موسیقایی کار، خود موسیقی متن، شخصیت خواننده، زمان خواندن، مکان خواندن، حال مخاطبی که گوش می دهد، نشر دهنده این کار که چه نوع برندی است، آیا طاغوتی است یا غیرطاغوتی؟
بعد غیر از این تجزیه کردن اجزای آواز، حالا یکی یکی بحث کرده ام، مثلا شعر، چه شعری قطعا اضلالی است و چه شعری اضلالی نیست، بیست نوع شعر را آورده ام که قطعا اضلالی هستند، شعری که علیه یکی از مقدسات دینی صحبت بکند، که کم هم نداریم، شعر اعتراضی، شعری که علیه حکومت دینی حرفی بزند، این قطعا اضلال دارد، بیست نوع شعر را گفته ام مصداق قطعی اضلال است و بقیه اش راحت می شود برای شنونده که خودش تشخیص بدهد.
بعد گفته ام که چه نوع ملودی هایی به اضلال نزدیک است و دستگاه های موسیقی را هر دوازده گانه اش را بررسی کرده ایم که این مقامات دوازده گانه موسیقی کدامیک به اضلال نزدیک است و کدامیک دور است با مستندات حرف های خود موسیقی دانان مثل خالقی و لوید میلر و امثالهم.
مورد هفتم: اجتهاد در اقوال است، که حالا خودمان بیاییم و نظر بدهیم، که این ها این را می گویند و این ها این را می گویند و دلیل اینها این است و دلیل آن ها این است و حالا شما چه می خواهید بگویید.
نظام سازی در فقه موسیقی
آخرین مرحله اجتهاد، نظام سازی است، خب حالا که شما به این نتیجه رسیدید که موسیقی حلال این است و موسیقی حرام این است، خب در نظام هنری خودتان، موسیقی چه نوع هنری است، آن مرحله نظام سازی است که حالا که شما در مورد این مسئله خاص یا در مورد این مجموعه مسائل خاص به یک نتیجه ای رسیدید از لحاظ حلیت و حرمت، در نظام سازی جامع تان این را کجا می خواهید قالب گیری کنید و چه نظریه تمدنی و اجتماعی می خواهید طبق آن بدهید و آن می شود طبق نظام که مرحله هشتم است.
به نظر من اگر در مورد یک کار، این هشت مرحله طی بشود، یک کار خوبی انجام می شود، حال چه موسیقی باشد، چه بحث فقه جنسیت باشد، چه بحث فقه سیاسی باشد یا سبک زندگی باشد و بالاخره این مراحل اجتهادی باید به این سبک طی شود.