اختصاصی شبکه اجتهاد: برای شناخت تاریخ شکلگیری نهاد روحانیت شیعی باید به تحولات فکری و دینی و سیاسی سده نوزدهم ایران و عراق توجه کرد. قبل از هر چیز مطالعه شکلگیری جریان اصولی در عراق و ایران از دوران وحید بهبهانی به بعد. شکلگیری نهاد روحانیت در شکل کنونی آن به سده نوزدهم باز میگردد و در این میان مهمترین عامل پیروزی اصولیان بود بر اخباریان و قدرت گرفتن تدریجی علمای اصولی در عتبات و بعد در ایران. مناسبات آنان با قاجار خود در پیوند با این مسئله بود گرچه این مناسبات همیشه هموار نبود. تحولات سیاسی منطقه و از جمله شکلگیری حکومت مستقل نجد و استعمار هند و جنگهای ایران و روس همه در این زمینه سهم داشتند.
استقلال نسبی علمای عتبات نسبت به هر دو سوی قدرتهای قاجار و عثمانی هم در این میان خیلی مهم بود. عامل اقتصادی و جایگزینی تدریجی اموال و وجوهات شرعی به جای وابستگی به اوقاف و یا اموال دولتی و خالصجات هم بسیار مهم است گرچه در طول سده نوزدهم همچنان اقطاعات و خالصجات و صرف اموال دولتی برای حمایت از نهاد روحانیت اهمیت داشت. عامل تقلید از مرجع عتبات و به تدریج مرجعیت اعلم و و همچنین شکل گرفتن حوزههای پر جمعیت درسی در عتبات و شهرهای بزرگ ایران و خاصه اصفهان و طهران و همچنین باز شدن دست علما و آخوندهای محلی در امر مرافعات شرعی همه و همه در تشکیل تدریجی نهاد روحانیت تأثیری تمام داشت. سلطه علمی اصولیان را نه تنها باید بر اساس تشکیل حوزههای پر جمعیت تدریسشان دید بلکه باید در دهها و بلکه صدها هزار برگی دید که در طول سده نوزدهم درباره مبانی اصولی و فقه اجتهادی در عتبات و ایران نوشته شد و از آن جمله بحثهای پر دامنهای که درباره شئون ولایت فقها در امور افتا و قضا و امور حسبیه و غیره نگاشته شد.
مناسبات علما با دولت قاجار هنوز به خوبی مطالعه نشده و اسناد لازم هنوز به طور کامل بررسی نشده است. این مناسبات از پیچیدگیها و دوگانگیهای خاصی برخوردار بود. در ضمن همکاری نوعی رقابت هم در آن بود.
اخیرا کتابی که مؤسسه کتابشناسی شیعه درباره خاندان آقا نجفی منتشر کرده است را میخواندم. کتاب پُر برگی است، نویسنده زحمت زیادی کشیده و به خوبی گزارشهای مختلف را منعکس کرده است، حتی اگر با نظر خودش موافق نبوده باشد. بسیاری مطالب مابین السطور را میتوان از زندگی نامه آقا نجفی اول و دوم از این کتاب استنباط کرد از جمله درباره منابع مالی آنان و مناسباتشان با قاجار و با مخالفان و رقابتهای خاندانی و همچنین درباره تولیت امر مرافعه و قضا در اصفهان روزگارشان. بدون درک روشنی از این همه و به ویژه سهم خاندان آقا نجفی در تحولات مذهبی و سیاسی و اجتماعی اصفهان و همچنین تاریخچه شکلگیری نهاد علما در این دوره و از جمله قدرت روزافزون علمای اصولی عتبات و طهران و بلاد و از آن میان کسانی مانند ملا علی کنی و سید صادق طباطبایی و محقق شفتی و حاج ابراهیم کلباسی و به طور خاص دو آقا نجفی اول و دوم نمیتوان درک روشنی از اسباب شکلگیری نهضت مشروطیت و جنبش عدالت خانه طلبی داشت.
علمای اصولی به تدریج خواهان سهم اجتماعی بیشتر بودند و بر تحدید قدرت شاهان قاجار از یک سر و آزادی عمل به احکام شرعی در مقام قضا و مرافعات تمرکز بیشتری پیدا کردند. دخالت علما در نهضت مشروطه را نمیتوان گسسته از این خواست عمومی نهاد روحانیت دید؛ اما از دیگر سو حمایت و رهبری نهضت مشروطه از سوی شماری از علمای عتبات و ایران در برابر مخالفت شماری دیگر و حمایت از استبداد محمدعلی شاه خود ریشه در تاریخ تحولات نهاد روحانیت و اختلافاتی بنیادی و فکری در میان علمای اصولی داشت. البته مخالفتها با مشروطه همه از یک دست نبود. علمای اصلی عتبات و طهران و اصفهان در اصل تحدید قدرت سلاطین قاجار اختلافی نداشتند و آن را به نفع ملک و دین و رعیت و قدرت خود میدانستند با این وصف در نحوه مواجهه با فکر مشروطیت و قانون از یک سو و سهم و قدرت علما از دیگر سو میان علما اختلاف بود. بخش زیادی از این اختلافات به سابقه مناسبات مشروط خواهان و استبداد طلبان از هر دو سو با قاجار و همچنین اختلافات میان علمای با نفوذ ماقبل مشروطه مرتبط بود.
شیخ فضل الله نوری و مرحوم صاحب عروه هر دو با مشروطه مخالف بودند اما این مخالفتها از یک لون نبود. هنوز مطالعه دقیقی درباره انواع مختلف حمایتها و مخالفتها با مشروطه از سوی علمای دوران قاجار صورت نگرفته است. در مجموع میتوان گفت تعامل و اندیشه و رفتار علمای عتبات با علمای بلاد را باید متفاوت ارزیابی کرد. این به نحوه قدرت اجتماعی و مذهبی این دو گروه مختلف باز میگردد.
کتابهای شرح حالی علما معمولا مورد غفلت تاریخنگاران و تحلیلگران مشروطه بوده و در این میان بسیاری از خاطرات شخصی علما و فرزندان آنان باید خوانده شود. دو کتابی که به طور نمونه مرحوم محمد باقر الفت درباره خاندان آقا نجفی نوشته از آنجا که خود عضوی فعال در این خاندان است بسیار ارزشمند است و در کتابی که بالا از آن یاد کردم مورد استفاد قرار گرفته است؛ با این وصف باید متن کامل آنها را هم دید.
تردیدی ندارم که برخی اشارات مرحوم میرزای نائینی در کتاب تنبیه الامه ناظر به واقعیتهایی است که او در مدت اقامت و تحصیل خود در اصفهان به چشم دیده بود. او البته با خاندان آقا نجفی مرتبط بود اما به نظرم نوع نگاه او و تأثیر پذیریاش از افراد مختلف این خاندان و از جمله آقا نجفی اول با نوع نگاه و تأثیر پذیری نیای من مرحوم صاحب عروه متفاوت بود و شاید جنبه انتقادی داشت؛ اما از دیگر سو مرحوم نائینی تحت تأثیر مکتب سامرا هم بود. شیخ فضل الله نوری هم بی ارتباط با آن مکتب نبود. مکتب آخوند با همه این اشخاص فرق میکرد. مرحوم آخوند خراسانی عمیقا دیدگاههای متفاوتی در فقه سیاسی داشت. در حقیقت آخوند دیدگاههای کاملا متفاوتی با خاندان آقا نجفی داشت.
برای شناخت علل مشروطه باید از جمله خاندان آقانجفی را خوب شناخت.