اختصاصی شبکه اجتهاد: لابهلای تمام واکنشها و تحلیلها پیرامون حادثه تروریستی کرمان به نظر میرسد پیام حکیم متأله آیتالله جوادی آملی قابل توجه و تأمل جدی است. ایشان در عباراتی کوتاه فرمودند: «آنچه میتواند زمینه هرج و مرج و ناامنی را فراهم کند کمبود معارف کلامی در مراکز فرهنگی حوزه و دانشگاه از یک سو و دسیسه استکبار جهانی و فتنه صهیونیسم بین الملل و برخی از غارتگران سیاسی از سوی دیگر است. به امید خاتمه یافتن چنین جاهلیت کم نظیر!»
ایشان به درستی اشاره کردند که فارغ از تمام دسیسهها و برنامه ریزیهای خارجی، تحلیل شناختی از مجری عملیاتی که به راحتی عدهای مسلمان و کودکان نابالغ آنها را در عین اظهار به ایمان، کافر و مهدورالدم دانسته و چنین ددمنشانه به خاک و خون میکشد حاکی از آن است که سرمنشاء فکر و اندیشه (حوزه و دانشگاه) به وظیفه اصلی خود درست عمل نکرده و بخشی از مردم یک جامعه این چنین دچار «بحران معنا و اندیشه» شدهاند.
لذا فارغ از سرفصلهای کلاسیک کلامی باید جامعه امروز از مشربهای ناب متفکران و نخبگان سیراب شود تا از چنین انحرافات فاحشی جلوگیری به عمل آید. چهبسا این پیام حکیمانه بر لزوم فعال کردن «دیپلماسی کلامی» در صحنه بینالملل اشعار داشته باشد تا ضمن ایجاد یک نهضت جهانی متفکرین مسلمان آنقدر به تولید اندیشه و افکار فرامذهبی و خردمندانه بپردازند تا به صورت طبیعی افکار تکفیری و شاذ به حاشیه رانده شود و کاملاً به عنوان یک ضد ارزش به لایههای زیرین جامعه نفوذ کند.
با این حال باید دقت داشت که این موضوع صرفاً به جریانها و جوامع تکفیری و مذهبی باز نمیگردد. امروز در جامعه غیر مذهبی ایران نیز «بحران معنا» اثرات عمیقی در سبک زندگی و مواجهه آنها با چنین حوادثی ایجاد کرده است. این بحران نیز تابع از دست رفتن جایگاه مراجع نخبگانی با منش عقلانی و جایگزینی مرجعیت مجازی اینفلوئنسرها و سلبریتیهاست. درحالی که خصوصیات فطری هر انسان ایجاب میکند از کشتار انسان بیگناه آن هم زنان و کودکان که مظهر لطافت و مظلومیت هستند ابراز انزجار نماید نه خوشحالی، در ماجرای حادثه تروریستی کرمان یکی از دردناکترین و نایابترین واکنشها، شادی و ابراز خوشحالی عدهای حتی نسبت به جزئیات اخبار شهادت کودکان بود. این را در کنار چنین واکنشهایی نسبت به کشتار زنان و کودکان فلسطینی و همچنین میزان خشونت کمنظیری که در آشوبهای سال ۱۴۰۱ مشاهده کردیم باید قرار داد و تحلیل کرد.
بدتر از همه این که فقدان معارف کلامی مورد اشاره در پیام آیتالله جوادی اختصاصی به مخالفین نظام سیاسی و یا ارزشهای دینی ندارد. بلکه در جبهه موافقین نیز خرد و عقلانیت جای خود را به واکنشهای مقطعی، احساسی و رادیکال دینی داده است. نمونه این موضوع را میتوان در مسئله حجاب مشاهده نمود. در وضعیتی که متأسفانه جامعه ارزشی جایگاه خود به عنوان سرمایه اجتماعی و پشتیبان نظام سیاسی را از دست داده و تبدیل به «گروه فشار» میشود و بدون درنظر گرفتن هر نوع شرایطی حاکمیت را در برخورد سخت و قهری با بی حجابی مورد شدیدترین حملات و فشارها قرار میدهد باید منتظر ایجاد چرخه خشونت و «بحران معنا» بود.
اگرچه حاکمیت نسبت به مسئله حجاب وظیفه مسلم دارد ولی فعال شدن گروههای خودجوش تذکر دهنده در امکان عمومی و ترسیم نوعی لجبازی در افکار عمومی، ثمرهای جز واکنش منفی نسبت به بدیهیترین ارزشهای انسانی منتسب به نظام سیاسی در پی نخواهد داشت. به همین دلیل باید پیام آیتالله جوادی آملی را نه تنها در مورد تکفیر و انتحار بلکه نسبت به فقدان معارف کلامی برای جامعه دینداران در حیطه سیاست گذاریهای حاکمیتی و لزوم اقناع عمومی و حفظ سرمایه اجتماعی نیز تعبیر و تفسیر نمود.
بخشی از افرادی که امروز به گمان اشتباه، خود را اسیر نظام سیاسی و تذکر زبانی در مترو و… میدانند، به طور طبیعی دچار نوعی «سادیسم کلامی» نسبت به هرآنچه منتسب به نظام سیاسی است میشوند و تنها راه ارضاء روانی و فرار از انباشت خشم خود را در ابراز خوشحالی از شهادت کودک ایرانی در مراسم حاج قاسم سلیمانی و یا کودک فلسطینی به منصه ظهور میرساند. این بزرگترین زنگ خطر برای بخشی از جامعه ایران و مسلمانان جهان است که این مرجع بصیر به آن تذکر دادند.
نویسنده: بهنام طالبی طادی، مدرس حوزه و دانشگاه