اختصاصی شبکه اجتهاد: به مناسبت سالروز شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی، با حجتالاسلام حسن پویا، معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) نمایندگی قم، گفتگو کردیم. وی از سرآمد بودن آقا سید مصطفی در علوم مختلف حوزوی و همچنین از مجادلات و اشکال کردنهای ایشان در درس پدر بزرگوارشان گفت. رابطه نزدیک ایشان و پدر و همچنین ارتباط وی با فرزند جنجالیاش، از جذابترین مسائل مربوط به سید مصطفی است.
اجتهاد: میزان موفقیت مرحوم سید مصطفی خمینی در امر تحصیل و تدریس را چگونه ارزیابی میکنید؟
پویا: به اتفاق آراء همه کسانی که با ایشان حشر ونشر داشتند، چه منسوبین به ایشان وچه دوستان ایشان، قائل بر این بودهاند که آقا مصطفی سرشار از هوش وذکاوت بوده است. در تعبیری از امام اشاره به شیطنتهای کودکی ایشان شده است که این نشان از پرجوش و خروش بودن ایشان دارد و این تحرک زیاد روشن و مشخص است که از هوش بلند و استعداد وافر حکایت دارد. همه به این مساله قائل بودند، یعنی استثنا ندارد، همه بر این موضوع اتفاق نظر داشتند.
ایشان با وجود اینکه سن و سال زیادی نداشتند مدارج علمی را خیلی سریع و بسیار خوب طی کردند.
تعبیر کسانی که با ایشان حشر و نشر داشتهاند چنین است که با اینکه معمول و مرسوم بوده که ایشان زیاد اهل گعده و دور هم نشینی با دوستان بود، اما بعد از اینکه گعدهها و دورهمیها تمام میشد و جلسه را ترک میکرد، به مطالعه و درس میپرداخت، بنابراین از همین اقران خود به مراتب جلوتر بوده است.
ایشان با توجه به اینکه شاید برخی کتابها را بصورت کامل نخوانده باشند اما با این وجود در کتبی نظیر فلسفه، فقه، اصول و عرفان و امثالهم سرآمد بودند، لذا در درس پدر بزرگوارشان و یا دروس دیگر که شرکت میکردند، با صدای بلند و رسا و صریح اشکال میکردند و حتی در درس امام مجادله میکردند، و این موضوع را همه کسانی که در درس ایشان بودند گفتند. حتی برخی از نزدیکان نقل کردهاند و من نیز از برادر خانم امام (ره) جناب آقای ثقفی شنیدهام که یک وقتی امام به آقا سید مصطفی در باب طرح اشکال و مجادله میفرمودند که دیگر بس است و چرا اینقدر اشکال میکنی؟ و ایشان نیز در پاسخ از روی مزاح میفرمودند: خب اگر بلد نیستید بگویید بلد نیستم.
بنابراین درعین حالی که فرزند ایشان بودند و رابطه خودمانی و نزدیکی داشتند، ولی در مباحث علمی کوتاه نمیآمدند وسؤالشان را مطرح میکردند وبا امام به گفتوگو ومباحثه علمی میپرداختند.
لذا خیلی زود پلههای ترقی را طی نمودند. در حال حاضر تعداد زیادی از آثار علمی ایشان مفقود شده، ولی آنچه باقی مانده است قطعا در مباحث فقه و اصول و فلسفه و تفسیر قرآن سرآمد زمان خودشان هستند و قابل تأمل و توجه است.
اجتهاد: روابط ایشان بهعنوان نماینده امام با سایر مراجع قم و نجف چگونه بود؟
پویا: آن که در زندگی حاج آقا مصطفی نقل شده به عنوان اینکه نماینده به معنی مرسوم امام (ره) باشد نبوده، بلکه به عنوان فرزند امام و کسی که شیفته امام بوده و کوچکترین حرفی را درباره امام به ناحق تحمل نمیکرده و بررسی میکرد، لذا ازاین رو اگر خدمت مراجع میرسید به جهت حمایت از امام و حمایت از نهضت ایشان و سخنان امام بوده است. حتی در بردن امام به تهران، زندان و امثال اینها همراه ایشان و در کنارشان بودند. همه این حمایتها و همراهی بر این اساس بوده که شیفته پدربزرگوارشان بودند البته نه به عنوان پدر، بلکه به عنوان شخصیتی که متفکر و معتقد به یک انقلاب و یک نهضت مقدس است.
گفتن لفظ انقلاب در زمان فعلی بسیار آسان و راحت است، ولی در سالهای ۴۱ و ۴۲ که هیچ بحثی درباره نهضت امام و انقلاب اسلامی مطرح نبود، ایشان با همان تیزهوشی که داشته تشخیص میداده که باید از این مردم به تمام قامت دفاع کند. لذا با زندانی شدن امام، ایشان نیز زندانی میشوند وبا تبعید امام، ایشان هم تبعید میشوند. ایشان که فرزند امام است به شهادت رسید. فرزند ایشان هم در هجوم کماندوهای شاه به منزلش در شکم مادر سقط میشود و به شهادت میرسد.
همچنین تشابهات این چنینی دیگر هم مطرح است واین بدین معنی است که حکومت به خوبی فهمیده بود که چطور برخورد کند. رفتار ایشان برخاسته از آن حس قوی تاثیرگذار بودن امام (ره) در سال ۴۱ و ۴۲ بوده است.
اجتهاد: آیا شهادت ایشان به دست مأموران شاه صورت گرفت یا آن که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟ برخی از نزدیکان ایشان، مرگ طبیعی ایشان را تأیید میکنند؟
پویا: شواهد زیادی وجود دارد که ایشان به شهادت رسیده است. ازجمله اینکه یک مدت آیتالله بجنوردی نقل میکردند که چند روزی بود آقا مصطفی درس نمیآمدند و یک روز درس امام که تمام شد آن آقایی که همیشه همراه امام بود به من گفتند که ما قصد بر عیادت و ملاقات آقا مصطفی داریم، شما میآیید؟ گفتم: من هم میآیم، با امام رفتیم دیدن آقا مصطفی و دیدیم ایشان در بستر خوابیدهاند و پاهایشان لکهای سیاهی دارد. من گفتم اینها چیست؟ گفت: من نمیدانم چیست ولی استفراغ کردهام و خون از حلقم آمده است. گفتیم خب برو دکتر خودت را نشان بده.
گفت نه، اینها کثافاتی در معدهام بوده که به بیرون ریخته شده، بنابراین توجهی به این مساله نمیکنند که پس از گذشت چند روز حالشان به شدت بد میشود و در حال احتضار قرار میگیرند، ایشان را به بیمارستان منتقل میکنند. آقای بجنوردی میفرمایند من خودم بیمارستان بودم، دکتر تا ایشان را دید، گفت ایشان قطعاً مسموم شده و مسمومیت شدیدی بوده و اجازه بدهید کالبدشکافی بکنیم.
من زنگ زدم به حاج احمد آقا، حاج احمد آقا گفتند: از امام میپرسم، امام فرمودند لازم نیست، جنازه ایشان را ببرید کربلا غسل و کفن کنید و در مرقد مطهر امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس طواف دهید و بعد برگردانید به نجف و دفن کنید. این شواهد نشان میدهد که ایشان به شهادت رسیدند، همهاش همین است و چیز خاص دیگری نیست.
اجتهاد: رابطه ایشان با فرزندشان سید حسین چگونه بود؟ آیا با رفتارهای وی تا زمان حیاتشان موافق بودند؟
پویا: آن مقداری که من اطلاع دارم آقا سید حسین هم انسانی بسیار مستعد بوده و در فراگیری دروس، هوش بسزایی داشته و رابطه ایشان و پدر بزرگوارشان در نجف خیلی خوب بوده است.
سید حسین آقا مراتب علمی را در نجف طی میکنند و در زمان شهادت حاج آقا مصطفی درس خارج میرفتند و پس از آن زمانی که به ایران آمدند آن را ادامه دادند و در درس آقا شیخ جواد آقا تبریزی رحمتالله علیه حضور داشتند.
ولی به هر حال این ارتباط پدر و فرزند خیلی خوب بوده ولی حواشی که بعدها به وجود آمد و آقا سید حسین آقا موضعهای خاصی گرفت و بعد هم گوشهگیر شد. خیلی آنطور که باید وشاید درصحنه نیستند.
اجتهاد: بنابراین رفتار ایشان تا زمان حیاتشان اینگونه بوده که با سید حسین موافق بودند؟
پویا: بله، تا جایی که خواندهام و مطالعه کردم و اطلاع دارم برداشت من این گونه است.
اجتهاد: برخی از وجود گعدهای بین ایشان، مرحوم سید باقر صدر، آیتالله سیستانی و مرحوم سید محمد روحانی خبر میدهند و برخی تشابهات مبانی فقهی و اصولی این جمع (مانند نفی قاعده قبح عقاب بلابیان) را ناشی از همان گعده میدانند. آیا این امر را تأیید میکنید؟
پویا: بنده از دوستان نزدیکی که در این مساله بیشتر از من اطلاع داشتند سوال کردهام، نه تنها چنین مسالهای را منکر شدهاند بلکه اصلا با هم همراه هم نبودند.
به عنوان مثال آقا سیدمصطفی از نظر سنی از آقای سیستانی و برخی دیگر بزرگتر بوده و همچنین آقای صدر و برخی حزب الدعوهای بودند، بنابراین با آنها خیلی جور نبودند. چنین چیزی جایی مکتوب نیست واگر شما سندی دارید بفرمایید ما آن را دنبال کنیم.