شیخ یوسف قرضاوی، رهبر معنوی اخوان المسلمین، بنیانگذار و دبیرکل سابق الاتحاد العالمی لعلماء المسلمین در سن ۹۶ سالگی در شهر دوحه قطر درگذشت.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، یوسف القرضاوی که پدر معنوی اخوان المسلمین به شمار میرفت، متولد سال ۱۹۲۶ در یکی از روستاهای حومه محله الکبری در استان غربی مصر بود. او یکی از تئوریسینهای اصلی جریان موسوم به الوسطیه و تربیتشده مدرسهٔ حسن البنا و اخوان المسلمین بود که به دلیل کتابهایش و برنامههای دینی تلویزیونی و موضعگیری علیه برخی از حکام عرب و سران کشورهای غربی بسیار مشهور شد و آراء فقهی و فتواهای وی محل بحث و جدل بوده است.
القرضاوی بیش از ۱۷۰ تالیف دارد و حضور فعال در کنفرانسها و محافل علمی و بینالمللی و مسافرتهای متعدد به کشورهای گوناگون و شرکت در برنامههای تلویزیونی برایش آوازهای جهانی فراهم آورده بود و اظهارنظرهایش دربارهی مسایل روز جهان اسلام (فارغ از ارزیابی این مواضع) از او چهرهای بانفوذ در جوامع اسلامی ساخته بود. به گزارش وال استریت ژورنال، شبیهترین شخصیت در جهان اسلام در شباهت به جایگاه پاپ در دنیای مسیحیت، بر پیشانی یوسف قرضاوی ثبت شده است!
قرضاوی از جایگاه یک اسلامگرای نوسلفی مثل دیگر اندیشمندان مسلمان معاصر دغدغهی واکاوی و حل چالشهای اسلام در جهان مدرن را داشت. او منتقد سکولاریسم و قائل به حضور حداکثری دین در عرصهی اجتماع بود و با نفی تفکیک نهاد دین و دولت، به نوعی تشکیل حکومت دینی را مطلوب میدانست. حکومت مطلوب او، متأثر از مفاهیم «بیعت» و «شورا» در اندیشهی سیاسی اهل سنت، حکومتی مدنی با کارویژههای عرفی بود.
تشییع و خاکسپاری پیکر یوسف قرضاوی در دوحه
پیکر رئیس سابق اتحاد جهانی علمای مسلمان، سهشنبه (۵ مهرماه ۱۴۰۱/ ۳۰ صفر ۱۴۴۴) پس از اقامه نماز از سوی شیخ محمد الحسن الددو، از علمای مشهور موریتانی، در مسجد جامع محمد بن عبدالوهاب دوحه تشییع و در در قبرستان مسیمیر این شهر تدفین شد.
این عالم مصری الاصل که روزگاری گفته میشد ۴۰ میلیون نفر مخاطب برنامه «الشریعه و الحیاه» او هستند و در نماز جمعه وی در میدان التحریر در بدو انقلاب مصر حضور ۱ تا ۲ میلیون نمازگزار برآورد شد، در غربت و در میان صدها تن از نزدیکان تشییع و تدفین شد.
گفتنی است، مصر و جامعه الازهر بهخاطر حساسیتهای دولت مصر از ادای نماز غیابی بر یوسف قرضاوی استنکاف و اجازه نماز غیابی در مسجد الازهر را ندادند. با این حال در مسجد سلطان محمد فاتح در شهر استانبول و در ۳۰ مسجد در جهان اسلام نماز غیابی جنازه بر قرضاوی اقامه شد.
در مراسم تشییع پیکر دکتر یوسف قرضاوی، شماری از مسئولان قطری ازجمله عبدالله بن حمد آل ثانی، شیخ جاسم بن حمد آل ثانی، خالد بن خلیفه آل ثانی (وزیر کشور قطر) و غانم بن شاهین (وزیر اوقاف قطر) حضور داشتند.
در این مراسم همچنین تعدادی از علما، دانشگاهیان، شخصیتهای دینی و سیاسی ازجمله دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، شخصیتهایی از ترکیه و سودان، و مسئولان عالیرتبه جنبش حماس ازجمله «اسماعیل هنیه» و «خالد مشعل» نیز حضور داشتند.
یوسف قرضاوی، نواندیشی که درگیر فتنه سوریه شد
یوسف قرضاوی عالمی نواندیش که از پیشگامان تقریب و حامیان فلسطین بود و بر اساس رویکرد اخوانیاش، تلاشهای زیادی برای تقویت فکر اسلام سیاسی کرد. او از خیزش مردم در تونس، مصر، یمن، لیبی و … حمایت کرده بود و در قطر به سر میبرد اما متاسفانه در ایام فتنه سوریه همچون دیگر اسلامگرایان درگیر آن شد و مواضعی تند علیه حزب الله، ایران و شیعیان گرفت.
در اوج مساله سوریه، العربیه با او مصاحبهای ترتیب داده بود که گفت من در زمان جنگ ۳۳ روزه فتوای دفاع از حزب الله دادم حال آنکه علمای شما در سعودی این کار را نکردند و ظاهرا معلوم شد که بصیرت آنها بیشتر بود!
از ترکیه تا تونس؛ واکنشها به درگذشت القرضاوی
کشورهای عربی و اسلامی طی بیانیهها و پیامهای مختلفی به درگذشت «یوسف القرضاوی» پدر معنوی جنبش «اخوان المسلمین» واکنش نشان داد و این پیشامد را تسلیت گفتند.
طبق گزارش خبرگزاری «آناتولی»، ترکیه و قطر در واکنشهای گستردهای به درگذشت یوسف القرضاوی، عالم سنیمذهب مصری، او را «تجدیدکننده» توصیف و برایش رحمت الهی مسئلت کردند.
اتحادیه جهانی علمای مسلمان در بیانیهای ضمن اعلام تاسف از درگذشت القرضاوی، بنیانگذار خود تأکید کرد که «امت اسلامی یک عالم آگاه در میان علمای وفادار به خود را از دست داده است».
«رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه در گفتوگوی تلفنی با فرزند وی «عبدالرحمن یوسف» ضمن تسلیت به خانواده قرضاوی، از خداوند برایشان رحمت واسعه الهی خواستار شد.
«محمد بن عبدالرحمن آل ثانی» معاون نخستوزیر و وزیر امورخارجه قطر در توئیتی درگذشت القرضاوی تسلیت گفته و نوشت: او زندگی خود را در خدمت دین و ملت خود سپری کرد.
«سراج الحق» رهبر حزب «جماعت اسلامی» پاکستان، در توئیتی به زبان عربی ضمن تسلیت درگذشت القرضاوی گفت «او زندگی خود را وقف خدمت به اسلام، آموزش و دفاع از آرمانهای ملتش کرد».
حزب «عدالت برای توسعه» در مغرب ضمن تسلیت به خانواده القرضاوی و امت اسلامی، او را «یکی از پیشگامان بزرگ اعتدال در جهان عرب و اسلام» توصیف کرد.
«راشد الغنوشی» رئیس «حزب النهضه» تونس در بیانیهای درگذشت القرضاوی را تسلیت گفته و تاکید کرد: «آن مرحوم در تبیین احکام اسلام و دفاع از ملت خود با تأیید اصل اعتدال جان خود را فدا کرد».
«حزب اسلامی» عراق در بیانیهای درگذشت القرضاوی را تسلیت گفته او را «نمونه اندیشه و فقه اسلامی معتدل» خواند.
«اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس و جنبش جهاد اسلامی از فلسطین در دو بیانیه جداگانه، درگذشت القرضاوی را تسلیت گفته و خاطرنشان کردند که او «زندگی خود را برای دفاع از آرمان فلسطین وقف کرد».
مجلس اسلامی سوریه هم در بیانیهای درگذشت القرضاوی را تسلیت گفته و تاکید کرد که وی «علامه دایره المعارف و متفکری اسلامی بود».
خانواده «محمد مرسی» رئیسجمهور پیشین مصر نیز در بیانیهای درگذشت القرضاوی را تسلیت گفته و تأکید کردند که او زندگی خود را وقف علم، آموزش، اصلاحات و اجتهاد کرد و مکتب اسلام جامع بود.
جماعت اخوان المسلمین نیز در دو بیانیه تأیید کردند که القرضاوی «پس از سفری طولانی و پربرکت که خیر آن به مسلمانان در شرق و غرب زمین رسیده، با پروردگارش را ملاقات خواهد کرد» و او را «یکی از برجستهترین حامیان اعتدال اسلامی» معرفی کردند.
مروری بر پیامهای تسلیت متفاوت در پی درگذشت قرضاوی
قرضاوی چهره سرشناسی در جهان اسلام بود که پیامد آرا و تفکرات او در سایر گفتمانهای فعال جهان اسلام غیر قابل اغماض است. او عملگراترین رهبران اسلام گرا بود که حتی مرشد عام اخوان المسلمین ذیل او تعریف و موجودیت می یافت. کمتر کسی در جهان اسلام است که با گوشه ای از آراء و تفکراتش آشنا نباشد و بخشی از اندیشههایش به گوشش نخورده باشد.
در چند روز اخیر، با اینکه عموم پیامهای تسلیت و توئیتهای منتشره و اشعار بلند بالای شاعران در فقدان او حکایت از اعلام تسلیت و همدردی فراق او بود؛ ولی نمی توان به سهولت از کنار سه طیف از انبوه پیامهای تعزیت وی گذشت.
طیف اول: طیف پیامهای تعزیت سلفیهای سنتی مانند طرفداران فکری البانی و هواداران حوینی و به ویژه ربیع المدخلی است. آنها قرضاوی را با تعابیر تندی مثل «رأس الخوارج» و… روانه دیار باقی کردند و پیامهای تسلیت آنها با همین عناوین گزنده در چند روز اخیر منتشر شد.
طیف دوم: محمدتقی عثمانی از نوسلفی دیوبند در پیام تسلیت خود، بر تمایز خط فکری خود با قرضاوی تکیه کرد و در چند خط کوتاه از پیام خود، اختلاف فکر خود با قرضاوی آن را پنهان نکرد. گویا عثمانی نمی خواست اختلافش با قرضاوی درباره شفاعت، حیات برزخی، سماع موتی و نگاه متفاوت آنها به صوفیه و.. را نادیده بگیرد و با پیام تسلیت خود، بر تمام آرای قرضاوی صحه بگذارد.
طیف سوم: بنیادگرایان و جهادیون جهان اسلام هستند که در پیامهای خود بر تک تک آرای فقهی متفاوت او اشاره کردند. آنها با انگشت نهادن بر فتواهای سهل گیرانه او، مبتنی بر تحریم هجمه مسلمانان به کارناوالهای همجنس گرایان در بلاد کفر، همچنین ترویج فتوای تبعیت مسلمانان بلاد غرب از قوانین غربی(ولو خلاف اسلام باشد) را نمادی از مرجئی بودن وی خواندند و با تعابیر بسیار تندی وی را تقبیح و بدرقه به سرای باقی کردند. مدح دموکراسی و جنگیدن برای آن، تطبیق دموکراسی غربی بر شورای قرآنی، مخالفت با احادیث منقصت عقل زن و غیر جدی بودن متکلم هنگام بیان آن، فتوا به حلیت شغل بازیگری برای زنان و دختران، مصالحه و دست دادن با همسر امیر قطر، دعا برای مشمول رحمت قرار گرفتن پاپ، برادر خواندن مسیحیان و دعوت به مودت با یهود و نصاری و تعدد قرائت از اسلام، از دیگر اتهامات او در بازتاب پیامهای درگذشت او در نزد بنیادگرایان است.
سیری در زندگانی شیخ یوسف قرضاوی
یوسف عبدالله قرضاوی در سال ۱۹۲۶ در یکی از روستاهای حومهی محلهی الکبرای استان غربی مصر، در خانوادهای متدّین به دنیا آمد. دو سال بیشتر نداشت که پدرش از دنیا رفت و عمویش سرپرستی او را بر عهده گرفت. در سن پنج سالگی به منظور حفظ قرآن کریم به مکتب خانهاش فرستادند و در سن هفت سالگی برای تحصیلات جدید وارد دبستان شد. پیش از آن که به سن ده سالگی برسد حافظ کل قرآن کریم شد. در همان دوران کودکی به خاطر آن که قرآن را خوب تلاوت میکرد، اهالی روستا استاد یوسف صدایش میکردند.
در سن دوازده سالگی دورهی ابتدایی را به پایان رسانید. سپس در شهر طنطا دورههای دانش سرای مقدماتی و دانش سرای عالی دینی را گذرانید و برای ادامهی تحصیل به قاهره رفت و به دانشکدهی اصول دین راه یافت و در سال ۱۹۵۲ به اخذ دانش نامهی لیسانس با درجهی ممتاز موفق شد سپس در رشتهی دبیری دانشکدهی زبان عربی ثبت نام کرد و از آن جا نیز به دریافت لیسانس با درجهی ممتاز نایل گردید. در سال ۱۹۵۷ به مؤسسهی تحقیقات و مطالعات زبان عربی وابسته به جامعهی کشورهای عربی وارد شد و دیپلم عالی زبان و ادبیات عربی را دریافت نمود و در همین سالها دورهی سه سالهی دکترای دانشکدهی اصول دین را نیز با موفقیت در سال ۱۹۶۰ به پایان رسانید و به آماده ساختن رسالهاش پیرامون زکات در اسلام پرداخت، ولی پیش آمدهایی چند باعث تأخیر آن شد و اوضاع مصر رو به وخامت گذاشت تا بالاخره ۱۳ سال بعد یعنی در سال ۱۹۷۳ دکترای خود را با رتبه عالی گرفت.
در سال ۱۹۵۱ سرپرستی امور دینی وزارت اوقاف مصر در رابطه با خطابه و تدریس و سرپرستی مساجد و سردبیری انجمن ائمه جماعات را عهده دار گردید و در سال ۱۹۵۹ در ادارهی فرهنگ اسلامی الأزهر مشغول به کار شد و مطبوعات و انتشارات را زیر نظر گرفت و به پاسخگویی سؤالات و شبهاتی که از طریق جراید و غیره که پیرامون اسلام مطرح میگردید، پرداخت و در برنامه ریزی دفتر هنری ادارهی دعوت و ارشاد شرکت جست. در سال ۱۹۶۱ برای مدیریت یک مدرسه علوم دینی نوبنیاد به کشور قطر دعوت شد. سپس دانشکدهی علوم تربیتی قطر تأسیس شد و به عنوان استاد و رئیس گروه مطالعات اسلامی به آن دانشکده منتقل گردید و تا به امروز، در این مرکز مشغول به تدریس است. اما دانش پژوهی او در محدودهی علوم اسلامی متوقف نمانده و همواره اصرار داشته است که در ادبیات، تاریخ، فلسفه، علوم تربیتی، روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و مکتبهای فکری معاصر نیز صاحب نظر باشد.
وی در کنار همهی این اشتغالات علمی و اداری، هیچ گاه از مسایل اجتماعی نیز بر کنار نبوده و از همان سنین نوجوانی که به دبستان میرفت، با قلب و اعصاب و عقل و زبان و نظم و نثر خویش در صحنهی فعالیتهای اجتماعی حضور داشت و با سرودن قصیدههای شیوا و ایراد خطابههای مؤثر، دانشجویان را به تظاهرات بر علیه ستم دیکتاتوری تشویق میکرد. قرضاوی مسؤل انجمن دانشجویان نهضت اسلامی در دانشکدهی اصول دین و سایر دانشکدههای دانشگاه الأزهر بود و در نبرد کانال سوئز بر علیه استعمار انگلیس در کادر فرماندهی اکیپهای دانشجویی الأزهر عضویت داشت. او در سال ۱۹۴۹ در روزگار حکومت فاروق زندانی شد. همچنین در دوران حکومت جمال عبدالناصر در سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۶۲ به زندان رفت.
وی در نوجوانی تحت تأثیر مکتب اخوان المسلمین و شخصیتهای بارز آن قرار گرفت. بزرگترین شخصیتی که در زندگی فکری و روحی تحت تأثیر او قرار میگرفت، امام حسن البنا بود. وقتی که در سال ۱۹۶۵ آزاد شد حکومت نظامی وقت او را از ارتباط گرفتن با مردم از طریق سخنرانی و تدریس ممنوع گردانید و ابزار دیگری به جز قلم برای او باقی نماند. ناگزیر افکار خود را در قالب سلسله مقالات و کتابها و رسالهها در اختیار مردم گذاشت. وی در کنفرانسها و سمینارهای علمی اسلامی در کشورهای اسلامی و غربی نیز شرکت فعال داشته و دارد.
نخستین نوشته او، یک نمایشنامهی منظوم به نام یوسف صدیق بود که به تقلید از نمایشنامههای لیلی و مجنون و کلئوپاترای احمد شوقی نگاشته، در آن هنگام دانش آموز اول متوسطه بود. دکتر قرضاوی را همهی مردم به عنوان خطیب، نویسنده و دانشمند میشناسند اما کمتر کسی او را به عنوان شاعر میشناسد در حالی که وی زندگی را از نوجوانی با شعر آغاز کرده و در بینِ دوستان و همدورههایش به عنوان قرضاوی شاعر معروف است.
نظریه سیاسی شیخ یوسف قرضاوی
حکومت مدنی اسلامی حکومتی دینی یا «تئوکراسی» که به نام نیابت از خداوند خود را بر قلوب و مشاعر و زندگی مردم تحمیل نماید، نیست. حکومت اسلامی حکومت «پدران روحانی» و «رجال دین» نیست که به گمان خود برای حاکمیت از جانب خداوند نیابت دارند یا نماینده اراده آسمانی بر اهل زمیناند، و هرچه را روا دانتسند خداوند هم آن را روا میداند و هر تصمیم و قراری را که اتخاد کنند تصمیم و ارادهای باشد که در آسمانها اتخاذ شده است.
واقعیت آن است که حکومت اسلامی حکومتی مدنی است که نظام اسلام را مبنای حاکمیت خویش قرار میدهد، بنیان آن بر «بیعت» و «انتخاب» و «شوری» قرار گرفته و مسئولان را از میان انسانهایی با دو ویژگی «قوت و امانت» یا کاردانی و امانت داری و به تعبیر دیگر «متخصص» و «متقی» برمی گزیند.
همچنین اسلام در نگاه درست با پدیدهای به نام «رجال دین» ناآشناست. زیرا هر انسان مسلمانی رجل دین خویش است و تنها جیزی که وجود دارد آن است که در اسلام – همچون علمای فیزیک، فلسفه، حقوق و … در جامعههای دیگر – علمای متخصص در علوم اسلامی وجود دارد.
ماهیت ارتباط علمای علوم اسلامی با حکومت آن است که ازاندرز و راهنمایی حکومت که اسلام آن را بر پیشوایان و عامه مردم واجب گردانیده دریغ نکنند. مسئولیت حکومت اسلامی هم آن است که در جهت ادای وظیفه خطیر و حساس دعوت و نصیحت، آنان را یاری نماید.
در راستای نظارت بر تدوین قوانین و روند اجرای امور تشکیل هیاتی یا شورایی عالی برای نظارت قانونی ضروری است تا از تدوین قوانین و دستورالعملهایی که با اسلام متضاد باشد جلوگیری شود و از ایجاد شکاف میان «قرآن و قدرت» – که رسول خدا در مورد آن هشدار فرموده است – ممانعت به عمل آید.
اساسا حاکم و رهبر حکومت اسلامی باید با شریعت آشنایی داشته و برای شناخت احکام آن اهل اجتهاد باشد. خلفای راشدین و رهروان راه آنان در فقه و اجتهاد نیز امام و پیشوا بودند و به همین خاطر است که علمای فقه در مورد شرط مجتهد بودن خلفا و رهبران و قضات اتفاق نظر دارند. و تنها در شرایط بسیار غیرعادی و ضروری است که از این شرط صرف نظر میشود.
حکومت اسلامی حکومتی نژادی و منطقهای نیست و خود را در چهارچوب مرزهای جغرافیایی محبوس نمیکند و درهای خود را بر روی همه کسانی که بر اساس آزادی به اصول و ارکان آن ایمان بیاورند باز نگاه میدارد. از آن جهت که رسالت اسلام عام و جهانی است، حکومت آن هم فراگیر و جهانی خواهد بود.
مانعی وجود ندارد که این حکومت که طبیعتا حکومتی جهانی است بر اساس انتخاب و اختیار مردم در کشوری معین بنیانگذاری شود. هرگاه در چند مملکت چنان وضع و شرایطی فراهم گردید و حکومتهای اسلامی تشکیل گردیدند، زمینه برای تشکیل حکومتی قوی و فراگیر بر اساس «فدرال یا کنفدرالی» فراهم میشود.
در این صورت زمینه برای احیای خلافت اسلامی آرمانی – که اسلام برداشتن موانع آن را بر امت اسلامی واجب گردانیده است – فراهم میگردد.
حکومت فراگیر اسلام بر سه پایه اساسی استوار میباشد:
اول: وحدت ممالک اسلامی یا «دارالاسلام» – هرچند دارای سرزمینهای مختلفی باشد، اما همه آنها «دارالاسلام» واحدی را تشکیل میدهند.
دوم: قرآن و سنت به عنوان تنها مرجع نهایی تشریع و قانونگذاری معین میشوند.
سوم: برخورداری از رهبریت مرکزی واحد که مظهر آن امام یا خلیفه است که رهبری حکومت را بر اساس موازین اسلام بر عهده میگیرد.
این بدان معنی نیست که حکومت اسلامی همه غیرمسلمانان را از ممالک اسلامی بیرون میراند. بلکه از حقوق و کرامت آنها محافظت مینماید و حتی برای دفاع از آنها اگر لازم باشد وارد جنگ میشود. در مقابل کافی است که آنها به احکام و قوانین اجتماعی اسلام احترام بگذارند و در زمینه همه آنچه به باورها و عبادات و احوال شخصیه آنها ارتباط پیدا میکند بر اساس دین خود از آزادی کامل برخوردارند.
حکومت اسلامی حکومت قانون یا حکومت شریعت است. قانون اساسی آن برگرفته از اصول و ارکان شریعتی است که از قران و سنت رسول خدا استنباط گردیدهاند. و همه عرصههای عقیدتی، عبادت، اخلاق، معاملات و روابط خانوادگی و اجتماعی و مسائل قضایی و اداری و مقررات بین المللی را دربرمی گیرد.
التزام به قوانین شریعت است که به حکومت اسلامی مشروعیت میبخشد و مردم در شرایط جنگ و صلح مسئولیت دارند آن را اطاعت کنند و یاری دهند. اما هرگاه از روش و مقررات آن منحرف گردد، مشروعیت آن نیز منتفی گردیده و حق التزام و همکاری مردم از آن سلب میشود.
قوانین شریعت قوانینی نیست که حکومت اسلامی خود آن را تهیه نموده باشد بلکه از طرف نیرویی فراتر بر او واجب گردیده و در نتیجه اختیار الغا و تعطیل نمودن آن را ندارد.
حکومت اسلامی برای اداره امورش مهم نیست که چه شکل و روشی را برای خود انتخاب کند و اسم و عنوان آن هم اهمیت چندانی ندارد. هرچند دو عنوان «امامت» و «خلافت» عنوانهایی تاریخی بوده و مفاهیم ارزشمندی را دربردارند.
حسن بصری در توصیف امام عادل میگوید: کسی است که میان خداوند و مردم قرار میگیرد، از خداوند میشنود و به مردم میشنواند، هدایت خداوند را نگاه نموده و راه را به مردم نمینمایاند، و خداوند را فرمانبرداری کرده و مردم را رهبری میکند.»و خلافت از نظر تفتازانی و ابن خلدون به معنای «نیابت از رسول خدا در حراست از دین و اداره صحیح امود دنیاست.»
و امام یا خلیفه یا رییس جمهور یکی از مردم است که زمانی حق را مییابد و گاهی هم ممکن است دچار خطا و اشتباه شود. همچنین ممکن است نیکوکاری نماید یا عمل بدی را مرتکب شود. وظیفه مسلمان دیگر آن است که هرگاه راه درست را در پیش گرفت و کارها و تصمیماتش صحیح بود با او همکاری کنند و هر زمانی که دچار خطا و اشتباه گردید، او ا سر راه بیاورند.
امام یا خلیفه معصوم و بری از خطا نیست و از ویژگی خاص و تدسی که او را فوق بازخواست و محاکمه قرار بدهد برخوردار نمیباشد.
به غیر از خداوند متعال همه در مورد آنچه انجام میدهند و سخنانی که بر زبان میرانند مورد بازپرسی قرار میگیرند. تا جایی که رسول خدا – به جز در مواردی که وحی نازل گردیده بود – مورد پرسش قرار میگرفت و با ایشان بحث میشد و دیگران خدمت ایشان پیشنهاداتی را مطرح میکردند و بسیاری اوقات از رای خود صرف نظر میفرمود و به رای اصحابش گردن مینهاد.
حکومت اسلامی حکومتی پادشاهی یا امپراتوری نیست که بر اساس روش وراثت، حکومت در دست یک خانواده دست به دست شود.
با دموکراسی در مورد مسئولیت و پاسخگویی حکومت در برابر «مجالس شورا و اهل حل و عقد» مشابهت دارد. مجلس شورای حل و عقد میتواند حکومت را برکنار نماید. اضافه بر آن اسلام به تک تک افراد جامعه اعم از زن و مرد بر اساس ولایت متقابل اهل ایمان و احساس مسئولیت اجتماعی حق میدهد که حکام و رهبران را مورد انتقاد قرار دهند.
البته دموکراسی غربی با توجه به نقاط مثبت زیادی که دارد، فاقد اصول و ارزشهایی است که دامنه دخالت آن را محدود نماید. دموکراسی غربی به نام ملت به خود حق میدهد که ارزشها و فضیلتهای اخلاقی را کنار بگذارد و ضدارزشها را گسترش دهد.
بنیان حکومت اسلامی بر نظام شورایی استوار است که حدود و چارچوبی وجود دارد که نمیتوان پا را از آن فراتر بگذارد. عقاید ایمانی اسلام، ارکان عملی، اصول اخلاقی، احکام قطعی – که ارکان اساسی است که جامعه آنها را پذیرفته و نظام زندگی خود را بر آنها استوار نمودهاند – در معرض تصمیم و اظهار نظر شورا قرار نمیگیرند. زیرا آنچه که خداوند مقرر گردانیده انسان حق ندار ملغی نماید.
از نظر اسلام انتخاب کننده و رای دهنده همچون شاهد و گواهی دهنده است و باید از شروطی مانند علدات و حسن سلوک برخوارد باشد. همچنین هرگاه از رای دهندگان دارای شرایط عدالت و پاکی سیرت خواسته شود که رای خود را بدهند، نباید از آن خودداری نمایند.
کاندیدای نمایندگی مردم نیز بایستی دارای صفات آگاهی و امانت داری و به تعبیر دیگر «تخصص و تقوی» برخوردار باشد.
(برگرفته از «فقه سیاسی»، شیخ یوسف قرضاوی، نشر احسان، ص ۵۰ – ۷۰)
آغاز تا انجام سرگذشت رهبر معنوی اخوان المسلمین در کشور قطر
آنچه در ادامه میآید، بریدهای از کتاب «اطلس رهبران» است که به آغاز تا انجام سرگذشت رهبر معنوی اخوان المسلمین در کشور قطر میپردازد.
دهۀ شصت شاهد آغاز رشد سریع درآمدهای نفتی و گازی قطر بود. اساسا قطر پس از این رشد درآمدی چشمگیر بود که از یک امارت بدوی تبدیل به دولتی مدرن شد. حتی در همین دهه قطر وزارت اقتصاد و سایر نهادهای دولتیاش را تشکیل داد، و این امر مصادف بود با ورود مهمانان ناخواندۀ اخوانی.
قرضاوی در سال ۶۱ در پی فشارهای شدید ناصر همراه با برخی چهرههای اخوانی همچون احمد العسال و شیخ عبدالمعز عبدالستار راهی قطر شد. شیخ شلتوت او را برای تدریس در یکی از مدارس دینی متوسطه در قطر فرستاد که آن مدرسه خود به یکی از مراکز تولید جوانان اخوانگرا در دوحه مبدل گردید. گفتنی است بهعکس فضای مغرب عربی که عمدتا متأثر از جریانهای چپ شده بود، حاکمان شبهجزیره و خلیج فارس، مذهبی بوده و حضور عالمان معتبر الازهری با گرایشهای سلفی را در منطقۀ خود مغتنم میشمردند. از این رو اخوانیهای فراری به این نقاط، بهسرعت در سیستم آموزشی و نهادهای مذهبی جذب میشدند. بههمینجهت بود که پیش از قرضاوی، زمانی که عبدالبدیع الصقر، از نخستین مهاجران اخوانی، وارد قطر شد تشکیل وزارت معارف نیز به او سپرده شد.
جامعۀ کوچک قطر بهسرعت توسط دعات اخوانی همچون قرضاوی که با چراغ خاموش در حال نفوذ در بدنۀ جامعۀ مذهبی قطر بودند، اثر پذیرفت و رویکرد دینی وسطی ایشان تبدیل به رویکرد غالب گشت. با اینکه در اخوانیزه شدن قطر هفت نفر بهعنوان عاملین اصلی معرفی میشوند، نقش محوری قرضاوی در این مرحله مورد اتفاق است؛ برخی موفقیت اخوان در قطر را به سبب معرفی ویرایشی از اخوان میدانند که در عقیده و عبادات سلفی، اما در تفکر اخوانی هستند و همچنین درون منطقۀ خلیج فارس راهبرد دعوت را جایگزین تشکیلاتسازی کردهاند. ویرایشی که باب طبع حکام خلیج فارس بود و ایدئولوگ اصلی آن قرضاوی به شمار میآید؛ به حدی که اخوانیهای خلیج فارس از اطلاق نام اخوان المسلمین بر خود ابا دارند و نام «وسطیین» یا «شاگردان قرضاوی» را برای خود ترجیح میدهند.
قرضاوی در ۱۹۹۰ اسلام آنلاین را با حمایت خاندان سلطنتی قطر تأسیس کرد. شاید بتوان ادعا کرد که این سایت اولین پایگاهی است که در شبکه وب برای نشر معارف اسلامی ایجاد شده است و سابقه و کیفیت آن باعث موفقیت چشمگیر آن در فضای مجازی شد رویکرد نگاه به غرب میتواند علت سبقت قرضاوی در استفاده از ابزارهای مدرن برای ارتباط با مخاطب خود تحلیل شود؛ اما استفاده از این ابزارها در منطقۀ اسلامی نیز مخاطبان زیادی از نسل جوان برای او گرد آورده، و بقیه جریانات دینی را نیز مجبور به پیروی از این روش برای عقب نماندن از قافله کرده است.
دهۀ نود شاهد موج سوم مهاجرت اخوانیها به قطر، بهویژه از سعودی، بهعلت درگیر شدن طرفین در موضوع کویت بود. آنگاه که آل سعود دریافت پیوند تفکر اخوانی با سلفیت تندرو داخلی معجونی خطرناک به نام القاعده را ایجاد میکند، شروع به اخراج چهرههای اخوانی فعال و صاحب منصبی نمود که بسیاری از آنان در قطر مأمن خوبی برای خود یافتند.
در ۱۹۹۵ حمد بن خلیفه پدرش را در کودتایی آرام خلع کرد و جایگزین او شد. گویی حمد خود در دوران جوانی تحت تربیت اساتیدی اخوانی بوده است. او پس از بهقدرت رسیدن دست به اقداماتی گسترده و پرریسک برای توسعۀ قدرت قطر زد که یکی از آنها همکاری با اخوان بود. تقریبا از همین زمان رشد چشمگیر درآمدهای نفتی و گازی قطر آغاز شد، بهطوریکه تولید ناخالص آن از حدود ۸ میلیارد دلار در این مقطع تا نزدیک ۲۰۰ میلیارد دلار در مقطع کنونی اوج گرفته است. لذا طبیعی بود که آل ثانی جای آل سعود و امارات را در تأمین مالی اخوان پر کند.
در سال ۱۹۹۶ همزمان با اوج گرفتن درگیری اسلامگرایان با نظم حاکم منطقه، شبکۀ الجزیره با حمایت امیر قطر تأسیس شد. الجزیره از همان ابتدا کاملاً سمتوسوی اخوانی گرفت. قرضاوی، که گفته میشود جزو حلقۀ افراد نزدیک به امیر حمد است و روابط نزدیکی نیز با وضاح خنفر مدیر شبکه و عضو سابق اخوان المسلمین اردن دارد، کمی بعد ستاره برنامۀ الشریعه و الحیاه شد؛ برنامهای که ۴۰ تا ۶۰ میلیون مخاطب برای آن، در مقطع یادشده تخمین زده شده و مهمترین منبر برای بسط نسخۀ وسطی مد نظر قرضاوی در جهان اسلام است. این نحوه از برنامههای مذهبی ماهوارهای، باز هم ابتکار عملی بود که قرضاوی در آن سبقت میگرفت و بعدها علمای سلفی و دیگران نیز به این روش روی آوردند، اما هیچگاه موفقیت چشمگیر الشریعه و الحیاه را کسب نکردند.
نشانههای دیگر رویکرد اخوانی الجزیره در حمایتش از طالبان و تبدیل شدنش به کانال اصلی ارتباطی منتقدان اسلامگرای حکام عرب و سلطه غرب، از جمله القاعده و حماس و حتی حزبالله قابل مشاهده است. مسیری بیرقیب و جذاب که در بستر فضای طوفانی نیمۀ دوم دهۀ نود، منتهی به واقعۀ ۱۱ سپتامبر، الجزیره را تبدیل به پربینندهترین کانال خبری عربی و بهترین بستر برای ترویج نگرش شاگردان قرضاوی کرده است.
قرضاوی در ۱۹۹۷ مجلس الاوروبی للافتاء و البحوث را تأسیس کرد و خود به شکل انتخابی به ریاست آن منصوب شد. بدینترتیب حدود چهل سال بعد از نشر کتابش الحلال و الحرام علاوهبر مفتی قطر و اخوان، عنوان مفتی مسلمانان ساکن غرب را نیز از آن خود کرد. همچنین با تأسیس سایت شخصیاش در این سال، باز هم در ایجاد سبکی جدید در ارتباط با مخاطب، بر همسلکانش پیشدستی کرد.
در ۲۰۰۴ اتحاد جهانی علمای مسلمان را تأسیس نمود و باز خود به ریاست آن رسید. این مقطع اوج فعالیتهای تقریبی او محسوب میشود. رویکردی که بیشترین بروز خود را در جنگ ۲۰۰۶ حزبالله با اسرائیل نشان داد، و قرضاوی در قامت مهمترین صدای حامی حزبالله در جهان اهلسنت ظاهر شد.
سال ۲۰۰۶ سطح تأثیرگذاری قرضاوی و همراهانش به اوج میرسد. قلعوقمع دو مدعی تحول در جهان عرب، یعنی القاعده در افغانستان و صدام در عراق، توسط ایالات متحده رخوتی نسبی را در فضای اسلامگرایان اصلاحطلب ایجاد کرده بود. در چنین شرایطی حماس، شاخه اخوان در فلسطین و یکی از نزدیکترین مجموعههای آن به قرضاوی، موفق شد در سرزمینهای اشغالی پیروز انتخابات پارلمانی شود و قدرت را دست کم در نوار غزه بهدست گیرد. همزمان جنگ ۳۳ روزه و حمایت جدی اخوان از حزبالله و منتهی شدن آن به پیروزی، هیجان عمیقی در فضای اسلامگرایان ایجاد کرد. در این دوره میدانداری قطر و قرضاوی در جهان عرب و افکار عمومی آن کاملاً مشهود است. چهار سال زمان زیادی برای ثمر دادن این دوره در قالب انقلابهای عربی نبود. انقلابهایی که اخوان را از موضع اپوزیسیون به سطح حاکمیت سیاسی رساند. این بار باز هم این نزدیکترین یاران قرضاوی بودند که بهقدرت میرسیدند. مرسی و غنوشی هر دو جزو اخوانیهایی هستند که سالها در غرب بودهاند و بر این اساس نزدیکترین روابطشان با شاخۀ غربی اخوان و قرضاوی است.
در ۲۰۱۳ نسخۀ اخوانی حاکمیت متزلزل شد. عملگرایی منجر شد به میزان مسامحهای که اخوان در التزام به اصولش، همچون مبارزه با اسرائیل و ایستادن در برابر تمدن غرب و وحدت اسلامی به خرج داد، در مورد منافع گروهیاش سختگیری کند. رویهای که مصریها یک سال بیشتر تحملش نکردند. با سقوط پایگاه مصر زنگ خطر در تونس و حتی قطر نیز به صدا درآمد. اخوان قطعاً به پایان نرسیده اما مدتی باید در محاق سیاستهای خود را بازبینی کند.
دانلود متن کامل ۱۵ کتاب از یوسف قرضاوی
الاسلام و العلمانیه | حجم فایل: ۷.۴۴ MB
عالمی در چنگ ظالمی | حجم فایل: ۱۴۶.۸۴ KB
عبادت در اسلام | حجم فایل: ۸۵۲.۰۱ KB
نیت و اخلاص | حجم فایل: ۱۱۹.۹۴ KB
فقه پویا | حجم فایل: ۱۲۸.۷۴ KB
حقیقت توحید | حجم فایل: ۳۲۲.۶۲ KB
موقف اسلام در مورد کفر یهود و نصاری | حجم فایل: ۲۳۱.۶۷ KB
نقش ایمان در زندگی | حجم فایل: ۱,۰۱۹.۱۹ KB
نصیحت های پدرانه به جوانان | حجم فایل: ۱۴۷.۲۶ KB
توبه | حجم فایل: ۱.۱۷ MB
ویژگی های کلی اسلام | حجم فایل: ۱.۰۰ MB
المنتقی | حجم فایل: ۱۸.۶۷ MB
کیف نتعامل مع السنه النبویه | حجم فایل: ۱.۸۲ MB
مشکله الفقر و کیف عالجها الاسلام | حجم فایل: ۲.۵۴ MB
وجوب تطبیق الشریعه | حجم فایل: ۴.۴۲ MB
———————————-
منابع:
۱- رسانههای اهلسنت
۲- کتاب «اطلس رهبران»
۳- مجله الکترونیکی اخوت
۴- خبرگزاری فارس
۵- پایگاه مُسلمنا