استاد فقیهی به هشت طایفه از روایات اشاره داشت که از آنها استفاده استحباب کثرت جمعیت میشود، که عبارتند از: ۱- مباهات پیامبر صلی الله علیه و آله به کثرت امت؛ ۲- روایات ترغیب به ازدواج با ولود؛ ۳- روایت سفارش به کثرت نسل؛ ۴- روایات مذمت ازدواج با عقیم؛ ۵_ روایات ترغیب به اصل فرزند آوری؛ ۶- روایات تشویق به دختر دار شدن؛ ۷- ترغیب به ازدواج برای فرزند آوری و ۸- دعاهای وارده برای طلب فرزند در برخی از آنها دعا بر کثرت نیز وارد شده است.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست علمی با موضوع «فقه جمعیت؛ (بررسی فقهی روایات جمعیت)» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین سید محمدعلی فقیهی و با دبیری حجتالاسلام سعید فاقدی، درمرکز فقهی ائمه اطهار (ع) برگزار شد.
ابتدا دبیر جلسه اهمیت مسئله را تشریح کرد و گفت: مسئله جمعیت در این سالها از دغدغههای اصلی تمام دلسوزان ایران اسلامی از جمله رهبر معظم انقلاب است. ایشان در دهه اخیر، بیش از ۴۲ بار به ضرورت مسئله جمعیت تاکید کردهاند. به عنوان نمونه در پیامی که به فعالان جمعیت در تاریخ ۱۴۰۱/۲/۲۸، داشتند که میفرمایند: “با سلام به همهی کسانی که دلسوزانه و عاقبتاندیشانه به فعالیت در حوزهی جمعیت روی آوردهاند، و با تشکر از مسئولانی که به چارهجوئی برای نجات کشور از آیندهی هولناک پیری جمعیت میپردازند، بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروریترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه دربارهی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگساز، تأکید بیشتر مییابد. این یک سیاست حیاتی برای آیندهی بلندمدت کشور عزیز ما است.” امیدواریم گروه فقه و جامعه مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) به عنوان یکی از مراکز حوزوی در راستای تحقق منویات رهبر انقلاب و برای نهادینه کردن مساله گسترش جمعیت گامهای مؤثری در راستای این هدف بزرگ بردارد.
در ادامه نشست، استاد سید محمدعلی فقیهی در سخنانی با اشاره مختصر به افراط و تفریطهایی که در بحث کنترل جمعیت صورت گرفته است، اظهار کرد: در نگاه ابتدایی چهار روایت وجود دارد که از آنها جواز بلکه حسن کنترل جمعیت شده است. و علامه مجلسی نیز در بحارالانوار بابی به عنوان “فضل التوسعه على العیال و مدح قله العیال” دارند(۱) که در این باب، دو روایت از روایت زیر آورده شده. اما چهار روایت که در نگاه ابتدایی از آنها حسن کنترل جمعیت استفاده شده به این شرح میباشد: ۱- اللهم من احبنی فارزقه الکفاف و العفاف و من ابغضنی فاکثر ماله و ولد؛ ۲- هلک صاحب العیال؛ ۳-قله العیال احد الیسارین و ۴- الفقر هو الموت الاکبر.
این محقق و مدرس حوزه علمیه قم افزود: از این ۴ روایت دو روایت اول سندا ضعیف میباشند. روایت اول توسط ابوهریره نقل شده و در سند روایت دوم نیز افراد ضعیف قرار دارند. روایت چهارم نیز تتمه روایت سوم میباشد. پس مهم بررسی روایت سوم میباشد که در چند کتب معتبر روایی به سند صحیح نقل شده است. اما طبق قرینه سیاق آنچه روایت در مقام این است که در زندگی و نظام معیشت، تقدیر و مدیریت مالی لازم است. لذا در مورد شخص عیالمند اهمیت مدیریت و عقل معاش دوچندان میشود و الا شخص با سختی روبرو خواهد شد. چون تقدیر و کم هزینه بودن یکی از معیارهای راحتی است.
فقیهی ادامه داد: جواب اصلی این است که آسانگیری به معنای تشویق و مدح قله عیال نیست. بلکه بالعکس حب الراحه ویا راحت طلبی و آسان گیری از اسباب اصلی عصیان الهی شمرده شده است.[۱]
ارائه دهنده نشست، در مقابل این ۴ روایت، به ۸ طایفه از روایات اشاره داشت که از آنها استفاده استحباب کثرت جمعیت میشود، که عبارتند از: ۱- مباهات پیامبر صلی الله علیه و آله به کثرت امت؛ ۲- روایات ترغیب به ازدواج با ولود؛ ۳- روایت سفارش به کثرت نسل؛ ۴- روایات مذمت ازدواج با عقیم؛ ۵_ روایات ترغیب به اصل فرزند آوری؛ ۶- روایات تشویق به دختر دار شدن؛ ۷- ترغیب به ازدواج برای فرزند آوری و ۸- دعاهای وارده برای طلب فرزند در برخی از آنها دعا بر کثرت نیز وارد شده است.
فقیهی با بیان اینکه در هر ۸ طایفه چندین روایت وجود دارد و در مجموع تواتر اجمالی بر استحباب کثرت جمعیت دارند، ابراز کرد: در فرض تعارض با روایات کنترل جمعیت (البته در صورت صحت سند و دلالت آنها) توان مقابله با این روایات را ندارد.
گفتنی است، در پایان نشست، حاضرین سوال از عناوین ثانوی در بحث کنترل جمعیت که ارائه دهنده پاسخ داد: عمده عنوان ثانوی که در دهه گذشته مطرح بود بحث اقتصادی بوده، که کثرت جمعیت در سطح کلان موجب تهدید اقتصاد کشور خواهد بود. این تحلیل حتی در صورت صحت، که به نظر ما و از دیدگاه آیات و روایات صحیح نبوده، باید کنترل به اندازه آسیب و صدق عنوان ثانوی از فرزند آوری جلوگیری میشد در صورتیکه این امر رعایت نشد و به طور کلی تبلیغ کنترل جمعیت شد.
—————————
۱- (بحار الأنوار (ط – بیروت)؛ ج۱۰۱؛ ص۶۹)
[۱] ( اول ما عصی الله)-(الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۱۳۱)