شبکه اجتهاد: پس از انتشار بیانیهی گام دوم از سوی مقام معظم رهبری، سایت مباحثات تلاش کرد این موضوع را فراتر از گفتوگوهای کوتاه خبری در قالب یک نشست تخصصی با چندتن از فضلای حوزوی مطرح کند. این نشست روز چهارشنبه برگزار شد و حججاسلام والمسلمین علی قنواتی مدیر مدرسه علمیه معصومیه، سیدفرید حاجسیدجوادی مدیر مدرسه عالی فقه و اوصول، محمد استوار میمندی نماینده طلاب شیراز و سیدیاسر تقوی عضو تحریریه مباحثات نظرات خود را درباره این بیانیه مطرح کردند.
بعد از گام دوم که از سوی مقام معظم رهبری صادر شد، نخستین چیزی که به ذهن ما رسید، این بود که در میان مخاطبان این بیانیه، مردم ایران جای خود، نهادهای حاکمیتی دولت و قوای مختلف و بخشهای نظامی نیز جای خود، اما حوزه قرار است چگونه خود را مخاطب این بیانیه بداند و اگر قرار باشد که این بیانیه در حوزه مورد توجه و عمل قرار گیرد، چه اقداماتی باید انجام شود؟
استوار: بیانیه مقام معظم رهبری، یک پیام و یک دیپلماسی عمومی ساده نبود. این بیانیه یک مانیفست کلان راهبردی چهل ساله دوم خطاب به جوانان بود که نیاز به تبیین دارد، چرا که سالیانی است که دشمن درصدد الغای ناکارآمدی نظام، سیاهنمایی، ناامید کردن مردم و ایجاد حس حقارت ملی میان مردم و جوانان است. برخی عوامل درونی نیز گاهی به این موضوع دامن میزند. این بیانیه علاوه براینکه مسیر چشماندازه آینده را ترسیم میکند، در مجموع به بسیاری از شبهاتی که آنقدر تکرار شدهاند که در ناخداگاه مردم قرار گرفته است – اشاره به بیعدالتیها، فسادها و امثالهم در کشور- پاسخ میدهد. وقتی این بیانیه تبیین شود، علاوهبر اینکه گفتمانسازی میشود و چشمانداز ترسیم میگردد، در ضمن آن به شبهات نیز پاسخ داده میشود.
خطی که جریان رسانهای دشمن در پیش گرفته است و بعضا رسانههای داخلی نیز در مسیر آنها قرار میگیرند، و در همان زمین بازی میکنند، بزرگنمایی مشکلات کشور، کوچک کردن مشکلات بیرون از کشور، برجسته کردن موفقیتهای خارج از کشور و کوچک کردن موفقیتهای داخل کشور است، حتی برجستگیهای فرهنگی کشور را که کاری به دین و نظام ندارد، برجسته میکنند. مردم را در نظر نمیگیرند، معظلات را بزرگ میکنند، مثلا چهارشنبهسوری را میبینند و آن را بسیار بزرگ میکنند، در حالیکه در کشورهایی مانند آلمان در جشنهای کریسمس اتفاقاتی به مراتب شدیدتر از چهارشنبهسوری رخ میدهد. در مجموع دشمن درحال بردن ما به سمت و سویی است که مردم به این نتیجه برسند که عقب افتادهترین هستیم، غرب بهشت آرزوها است، و وقتی دچار یک فروپاشی ملی، فرهنگی و هویتی شدند، به این نتیجه برسند که علت این عقبافتادگی، اسلام، مذهب و جمهوری اسلامی است. این بیانیه هم یک سند راهبردی است، و هم ترسیم چشماندازی برای جوانان نسل آینده و نیز پاسخ به شبهاتی است که در عرصه فضای فعلی جامعه وجود دارد.
قنواتی: این بیانیه از جنس نامه و سخنرانی نیست، از جنس فکر و اندیشه است و اعماق بسیاری داشته و لایههای مختلفی دارد. اولین و مهمترین گام برای تحقق این بیانیه، تبیین صحیح آن است. در منشور فرمایشات مقام معظم رهبری، رسالت تبیین، بر دوش جامعه حوزوی گذارده شده است. ایشان بارها فرمودهاند که مهمترین، اساسیترین و راهبردیترین رسالتی که حوزویان به دوش دارند، مساله تبیین است. اگر بناست گامهای بلندی برای تحقق آن برداشته شود، باید این گامها پس از تبیین صحیح آن اتفاق افتد. نکته مهم این است که کلام مقام معظم رهبری را براساس فکر و اندیشه خودمان تفسیر نکنیم، بلکه براساس اندیشه خود ایشان تفسیر کنیم.
این بیانیه سه ضلع دارد، ابعاد متفاوت آن در کنار هم، مکمل هم هستند. برایند این سه ضلع، یک امیدآفرینی صادق و هوشمندانه ایجاد میکند، امیدی که به حرکت ختم میشود. در یک ضلع این بیانیه، مقام معظم رهبری، انقلاب را به درستی تحلیل کردهاند، در واقع ایشان راهبرد دشمن را مهندسی معکوس کردهاند. دشمن بسیار تلاش میکند تا تحلیل و تبیین سیاهی را از مسیری که انقلاب تا به الان طی کرده است، ارائه کند. مقام معظم رهبری، بدون اینکه بخواهند دچار غلو و سوءبرداشت شوند، واقعیتهای عینی انقلاب را که جزء واضحات و مباحث روشنی است، بگونهای ترسیم کردهاند که هرکسی اگر صادقانه و به دور از غل و غش بخواهد، آن را در نظر بگیرد، تصدیق خواهد کرد. در حالیکه دشمن دقیق عکس آن عمل میکند، یعنی تلاش دارد تا به ما نشان ندهد که در چه نقطهای ایستادهایم. مقام معظم رهبری اصرار دارند که ما بدانیم که در چه نقطهای بودیم، و الان در چه نقطهای ایستادهایم. ایشان یک استراتژی تهاجمی نسبت به دشمن به کار بردند و تلاش میکنند که تحلیل درستی را به مخاطب ارائه دهند.
سال ۶۷ مصاحبهای را خبرنگاری از روسای وقت قوای کشور انجام داد. مصاحبهگر سوال مشترکی را از مرحوم آیتالله موسویاردبیلی، رئیس وقت قوه قضائیه، مرحوم آقایها شمی، ریاست قوه مقننه و مقام معظم رهبری که ریاست قوه مجریه را به عهده داشتند، پرسیدند.
سوال این بود که الان ده سال از انقلاب گذشته است، اگر به عقب و نقطهای که ده سال قبل در آن قرار داشتیم، برگردیم، شما چه مسیری را طی میکنید؟ به عبارت دیگر، چه کارهایی را میکنید که تا به حال نکردهاید؟ و چه کارهایی را نمیکنید که تا به حال کردهاید. مقام معظم رهبری در پاسخ به این پرسش فرمودند که من اگر برگردم، همان راهی را میآیم که تا به حال آمدهام. این پاسخ نشان از آن است که ایشان در یک قلهای، تبیین متفاوتی از مسیری که انقلاب طی کرده است، دارند.
در بیانیه گام دوم ایشان آوردهاند که ما همچنان به آرمانهای انقلاب اصرار داریم، اما در عین حال، بر آسیبشناسی هم تاکید میکنیم.
قنواتی: اگر الان به مقام معظم رهبری بگویند که شما بعد از چهل سال چه مسیری را طی میکنید، میگویند من همین مسیری را که در این چهل سال آمدم، طی میکنم.
بلوغ سیاسی، و رشد بصیرتیای که آحاد جامعه ما از آن برخوردارند، آیا در ابتدای انقلاب اینگونه بوده است؟ بلا شک نبوده است. آیا سطح بینش مردم در انتخابهای خودشان ترقی یافته؟ قطعا ترقی پیدا کرده است.
مقام معظم رهبری، تاکید دارند که تبیین درستی از انقلاب اتفاق افتد. یکی از رسالتهای حوزویان، نسبت به بحث تبیین درست انقلاب، تبیین درست دستاوردهای انقلاب و تبلیغ آن است. نباید گامی را که دشمن برداشته است، گام دوم آن را ما برداریم، یعنی تزریق ناامیدی، جلوه دادن ناکارآمدی انقلاب.
ما در کشور مشکلات فراوانی داریم، اما نه آن مقداری که دشمن برای ما تبلیغ میکند. باید نقد کرد، اما باید دانست که نقاط قوت و دستاوردهای ما، به مراتب از نقاط ضعف ما بیشتر است.
سید جوادی: اسنادی مانند چشم انداز ایرانی اسلامی پیشرفت و اسنادی که هویت رسمی دارند، تعیین تکلیف عملکرد ساختار رسمی حاکمیت است، اما بیانیه مقام معظم رهبری، صمیمانهتر از این بود که بخواهد یک سند رسمی باشد.این بیانیه، هم توصیفی و هم رهنمودی و تجویزی است و با تصریح خودش، مخاطب خود را نسلهای جوانتری قرار داده که از این زمان به بعد باید بار انقلاب اسلامی را به دوش بکشند.
متاسفانه جمهوری اسلامی از یک نکته مهم در فعالیتهای ترویجی – فرهنگی خود غفلت کرده است. سالهای گذشته، پژوهشی را یکی از اساتید علوم سیاسی دانشگاهی سکولار انجام داد، که طی آن نسلهای مختلف جامعه ایرانی را در اوایل دهه هشتاد، از جهت تجربه زیسته آنها نسبت به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بررسی کرد. آنها نسلی بودند که وقتی انقلاب میشود در سن ۳۰- ۴۰ سالگی بودند، یا نسلی بودند که جوان بودند. همینطور در مورد دفاع مقدس نیز بررسی شد که آیا در دفاع مقدس مشارکت فعال داشتند؟ یا منفعل بودند؟ این پژوهش به صورت میدانی، دیدگاه مخاطبان را نسبت به جایگاه رابطه دین و حاکمیت مورد بررسی قرار داد. کسانی که به لحاظ سنی در جایگاهی بودند که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس سن فعالیت آنها بوده است، این گروه بیشترین اعتقاد را به رابطه دین و حاکمیت داشتند. بدترین وضعیت را کسانی داشتندکه بعد از این دورهها به سن رشد و بلوغ رسیده بودند، اینها کمترین ارتباط را میان دین و حاکمیت میدیدند.
تجربه زیسته انقلاب و دفاع مقدس یک تاثیر عمیقی در باور اجتماعی ما داشته است، مبنی براینکه دین میتواند تاثیر موفقی در تحولات اجتماعی و در حفظ عزت و استقلال داشته باشد.
مهمترین و اساسیترین کلیدواژه راهبردهای این بیانیه، مساله جوانگرایی است. منظور از جوانگرایی، پشت کردن به سرمایههای نظام نیست.
هنوز هم جوانهایی که آن زمان به جبهه رفتهاند، ممکن است بسیار معترض و ناراحت باشند، اما یک علقههایی دارند، یعنی نمیتوانند نسبت به این چیزی که الان در دست است، بیتفاوت باشند، ارزش آن را میدانند و میتوانند متوجه شوند که تغییراتی اتفاق افتاده است. ما در حال مواجهه با نسلی هستیم که به طور طبیعی، امتداد جامعه ایرانی است؛ مثلا در کل دوره اصلاحات یا اصلا نبودهاند و در حال مواجه با تبیین و تفسیرهایی هستند که هرکدام قاببندی و ترکیب خودشان را دارند و سعی میکنند که ذهنیتی را ایجاد کنند. بخش قابل توجهی از این روایات و ذهنیاتی که الغاء میشود، پیام آنها بازنگری و تجدید نظر است. در آن اشتباهات، اجحافها و سوءاستفادهها برجسته میشود. این نسل با خود آن پدیده مواجه نبوده است، بلکه با نقلهایی از آن روبرو است، نقلهایی که توانمندتر باشد، اثر مطلوب را میگذارد.
بخش اول این بیانیه، نگاهی فاصله گرفته از جزئیات و با نگاهی بلند و با ابعاد چند دهه است. مبنی براینکه جمهوری اسلامی تجربهای موفق است، نه اینکه نیمهکاره ماند و باید از کل آن و اصول آن تجدید نظر کرد. بلکه اصول آن پایدار است، اما اینکه ما فاصلههای زیادی با وضعیت مطلوب داریم، و باید بیشتر تلاش شود را انکار نمیکنیم.
اینکه انقلاب یک تجربه موفق یا درمانده است؟ یک اختلاف اساسی است که الان در حال دامنزدن به آن در جامعه هستند. زدودن یاس، و ترویج امید و توکل به لطف و عنایت الهی، پیام بخش اول بیانیه است. ما در معرفی و ارائه، نیازمند مصورکردن و محسوس و ملموس کردن در قوه خیال نسلهای بعدی هستیم. این تصویرهایی که فضای مجازی و ماهواره وغیره از دوره قبل انقلاب الغاء کردهاند، و ایجاد توهمهایی مانند اینکه ما بسیار جابهجا شدهایم، و ظرفیتهای قوی در خودمان ایجاد کردهایم، مربوط به بند اول بیانیه است. شاید نسل بعدی بدون آن نمیتواند با بقیه این مسیر همراه باشد. کوتاهیهایی رخ داده است، هنوز هم آثار و فعالیتهایی که در خدمت این امیدآفرینی و اعتماد به راه طی شده باشد، کافی نیست. اگر از کارهای مربوط به یک مخاطب محدود دست برداشته شود و مخاطب را کل جامعه در نظر بگیرند، مقدمهای برای اراده قوی اجتماعی پیدا میشود.
تقوی: الان انقلاب اسلامی، روایتگر زمانه خودش را ندارد. با توج به تنشهایی که از سالهای اخیر در فضای جامعه گسترش پیدا کرده است، ما یک روایت واقعبینانه و متعادل و جامع از شرایط فعلی نمیبینیم. حتی در وقایع دی ۹۶ که خدمت مراجع معظم میرسیدیم، ادبیات روایت همان ادبیاتی بود که در رسانهها مطرح میشد، با این تفاوت که مطمئن بودیم این ادبیات از سوی کسانی مطرح میشود که دلسوخته انقلاب هستند و برایشان مهم است.
بیانیه گام دوم، در میان انواع روایات، آمد که حرف آخر را بزند. بیانیه پیچیده نبود و بلکه یک جمعبندی صمیمانه از تحلیلهای مقام معظم رهبری بود که از گذشته به مرور و مناسبتهای مختلف مطرح میکردند. آنچه در مورد این بیانیه مهم است، بسیار فراتر از اهمیت تبیین این بیانیه در فضای اجتماعی است. امروز، فضای اجتماعی درگیر دو روایت ناپخته است، یک روایت که از طرف دشمن الغاء میشود و روایت دیگر که از جانب برخی از دلسوختگان و دلباختگان انقلاب مطرح میگردد، که یک روایت انتزاعی است و اصلا نمیتواند شرایط فعلی را توصیف کند. آنچه در مورد این بیانیه مهم میباشد این است که ما زمینه پذیرش این بیانیه را در افکار عمومی آماده کنیم، و این لزوما با تبیین صرف محقق نمیشود. بلکه نیازمند آن است که ما برای بیانیه یکسری گامهای عملیاتی، و فارغ از محتوای آن طراحی کنیم، تا بتوانیم زمینه پذیرش آن را برای افکار عمومی فراهم کنیم. امروز یاس و ناامیدی از سوی دشمن الغاء میشود، در بدنه نخبگانی حوزه و دانشگاه نیز گاها آن ادبیات امیدوارانه وجود ندارد. اینها همه متاثر از دشمن نیست و بسیاری از آنها واقعا براساس تحلیل شرایط فعلی به این نتیجه رسیدهاند که وضعیت مناسبی وجود ندارد و اگر این بیانیه نباشد، آن گفتمان، گفتمان غالبی خواهد بود. اینکه چرا الان افکار عمومی آن را نمیپذیرند، باید گفت که ملاک و معیار جامعه برای تحلیل انقلاب بسیار متفاوت شده است. با صرف این بیانیه نمیتوان از انقلاب دفاع کرد. ما یک گام قبل از این اتفاق هستیم. باید به یک مفاهمه اجتماعی برسیم، بعد در آن مفاهمه، این ملاک و معیارها را تغییر داده و زمینه پذیرش آن را فراهم کنیم. ما در گام قبل از مفاهمه اجتماعی هستیم، یعنی اصلا نمیتوانیم با فضای اجتماعی مفاهمه کنیم.
اینکه گفته شود حوزه پیرامون این بیانیه، باید به تبیین ابعاد انقلاب بپردازد، مباحثی مطرح میشود، به طور مثال اگر حوزه بخواهد به بحث آسیبشناسی انقلاب بپردازد. این سوال مطرح میشود که آیا روحانیت و حوزه در درون خود آسیبشناسی درستی از عملکرد خود داشته است؟ تا بتواند در سطحی وسیعتر به آن پرداخته شود.
در مورد بند معنویت و اخلاق این بیانیه، اگر قرار است که حوزه متولی این بند باشد، آیا حوزه در داخل خود به الگوی صحیحی از اخلاق و معنویت دست پیدا کرده است؟ تا حوزه بتواند در تبیین آن در جامعه نقش محوری داشته باشد.
در مورد بند عدالتخواهی و مبارزه با فساد، حوزه یا کاملا بیتفاوت است، یا بخشی از روحانیت هم که ورود پیدا کرده به گونهای افراطی عمل میکند. چرا نباید در نهاد و سازمان روحانیت به یک الگوی صحیحی از عدالتخواهی در جامعه اسلامی برسیم. چرا بعد از چهل سال، در داخل نهاد روحانیت به الگوی صحیحی از این عدالتخواهی نرسیدهایم. به نظر میرسد سازمان روحانیت ابتدا باید این کارها را انجام دهد، بعد در گام دوم به عنوان محوریت این امور در جامعه قرار گیرد.
استوار: این بیانیه یک مجموعهنگاری است. غلو نمیکنیم اگر بگوییم که این بیانیه حرکت جامعه به سمت تمدنسازی است. نگاه تمدنی جمهوری اسلامی در این بیانیه بسیار پر رنگ است. ایشان در این بیانیه آرمان انقلاب را دو چیز نام میبرند، تمدنسازی نوین اسلامی، و حرکت به سمت ولایت عظمی. اینکه چرا مقام معظم رهبری جوانان را مخاطب قرار دادند، باید گفت که اولا، نیروی جوان یک نیروی انعطافپذیر است، شخصیت جوان شکل نگرفته است، به خاطر آن لطافتهایی که دارد، راحتتر میتوان روی آن اثرگذاری کرد. درست است که کلیت بیانیه، اعم از جوانان است، ولی وقتی مقام معظم رهبری آنها را مورد خطاب قرار میدهد، در واقع عواطف آنها را درگیر و جذب میکند، برای اینکه آنها بیشتر توجه میکنند. نکته دوم، قدرت گفتمانسازی جوانان امروزه بسیار بیشتر از دیگران است. قرار است که این بیانیه گفتمان عمومی شود. لذا، نیروی جوان در اینجا بسیار موثر است. نکته سوم، قرار است این جوانان مسئولان آینده شوند، ایشان فردای پس از خود را میبیند. چراکه این جوانان هستند که قرار است در آینده مسئولیت کشور را به عهده گیرند، اینها هستند که باید توجیه شوند.
پیرامون نقش حوزه در پیشبرد این بیانیه باید گفت، چون این بیانیه مبتنی بر فطرت انسانی است، جای خود را باز خواهد کرد، فقط اینکه افرادی از جنس ما حوزویان، نباید آن را خراب کنند؛ یعنی افرادی از حوزه این بیانیه را تحریف کنند. تیتر اول اکثر رسانههای یک جریان خاص، بعد از انتشار این بیانیه، این عبارت بود که «انقلاب اسلامی همواره آماده تصحیح خطاهای خویش است». این اقدام خود آغاز انحراف است. در واقع با تقطیع این بیانیه، و نگاه حزبی به آن، خراب و لوث میشود.
حوزه باید در مرحله اول تبیین درون عرصهای کند، طلاب و علما توجیه شوند، در گام دوم حوزه باید تبیین برون عرصهای داشته باشد، و برای تبیین باید پیشقدم شود. پیشنیازهای فهم بیانیه را خود حوزه باید تدارک ببیند.
متناسب با آنچه طلاب در مقدمات و سطح میخوانند، نمیتوان پیشنیازهای فهم این بیانیه را برای آنها ایجاد کرد. نکته بعد توجه به توصیهها است، مقام معظم رهبری، هفت توصیه کردهاند، تولید نرم افزار این هفت توصیه، ضروری است و قطعا رسالت آن روی دوش حوزه است. برخی پیشنهاد دادهاند که فقههای مضاف باید بنابر این توصیهها تدوین شود، همچون فقه الاخلاق، فقه العداله، فقه الاقتصاد، فقه روابط بین الملل.
قنواتی: مقام معظم رهبری وقتی در ضلع اول گام اول انقلاب را تحلیل و تبیین میکند، این گام اول، یک عصر جدید در تاریخ به شمار میآید. با این واقعیت میتوان جهان بشریت را به قبل از انقلاب ۵۷ و بعد از انقلاب ۵۷ تقسیم کرد. انقلاب ۵۷ بسیاری از معادلات بینالمللی را تغییر داد. انقلاب ۵۷ بسیاری از گفتمانها، فلسفه و سبک زندگی را تغییر داد. ایشان با این بیانیه نوید یک انقلاب ۹۷ را میدهد. اگر در سال ۵۷ انقلاب کردیم و انقلاب ما معنای استکبارستیزی و حمایت از مستضعفان را در داخل و خارج از کشور منعکس کرد، در سال جدید باید به سمت تمدنسازی و نظامسازی مهدوی پیش رویم. ایشان با این تحلیلی که در بیانیه بیان کردند، گفتمانی را در این بیانیه حاکم میکنند، و آن گفتمان صحیح و دقیقی از معنای انقلاب است. در طول تاریخ انقلاب و بعد از سال ۵۷ به این طرف، در مقابل گفتمان انقلاب، گفتمانهای فراوانی شکل گرفت، تا گفتمان انقلاب رشد و نمو پیدا نکند و تلاش کردند در مقابل گفتمان استکبارستیزی و غربستیزی و گفتمان حمایت از مستضعفین، لزوم استیصال جریان انقلاب را حاکم کنند و ما را به دامان استکبار و غرب ببرند و این باور را به ما تزریق کنند که اساسا ما نمیتوانیم. علمدار گفتمان ما میتوانیم، انقلاب و مقام معظم رهبری و مردم بودند. هیچگاه با نقدها و مطالبهگری ایشان کسی از قطار انقلاب پیاده نشد. در حالیکه بسیاری از افراد با گفتمان غلط یا درست به دنبال پیاده کردن مردم از قطار انقلاب بودند. روحانی باید عدالتخواه و حامی مستضعف و مطالبهگر و بلندگوی کاستیها باشد، اما اگر درست عمل نکند، یک عده عدالتخواهی و حمایت از مستضعفین را دستاویزی برای پیاده کردن مردم از قطار انقلاب قرار میدهند. ایشان میگوید که ما باید نقد کنیم اما خروجی نقد ما امید باشد، مطالبه کنیم اما خروجی آن امید باشد.
باید دستاوردهای انقلاب را ببینیم، کاستیهای انقلاب را هم ببینیم، اما خروجی آنها باید امید باشد، امید است که یک موجود زنده را بر مدار حیات باقی نگاه میدارد. مقام معظم رهبری فرمودند که انقلاب ما یک موجود زنده است، لذا باید علائم حیاتی را در او تقویت کرد. اگر امید از مردم و انقلاب برود، دیگر یک موجود زنده نخواهد بود. اگر میخواهیم مفاهمهای با مردم داشته باشیم، و مردم هم این مطالبه را دارند. کاستیها را باید دید، باید محرومین را دید و از آنها حمایت کرد، باید فسادها را دید و عدالتخواه بود؛ اما چگونه؟ گاهی اوقات چگونگی مهمتر از درک اصل مساله است.
ضلع سوم، مساله راهبردها است. مقام معظم رهبری سرمایهگذاری ویژهای را در این بیانیه روی راهبردها داشتهاند. در ادامه مصاحبهای که در بخش قبل اشاره شد، مقام معظم رهبری در پاسخ مصاحبهگر میگویند که من برای نظام کادر و مدیر تربیت میکنم.
در سال ۵۷ نیرویهای انقلاب آن را مستقر و تثبیت کردند، اما گام دوم، نیازمند مدیر و کادری جدید دارد. اگر بخواهیم راهبردهای این بیانیه را چکیده کنیم، مهمترین و اساسیترین کلیدواژه این راهبردها، مساله جوانگرایی است. ایشان قبل از اینکه بیانیه را اظهار کنند، آن را اجرا میکنند. نکته جالب توجه اینکه یک کلمه جدید در این بیانیه نیست که در فرمایشات قبل مقام معظم رهبری نبوده و الان اینجا بدان اشاره کرده باشند. در پژوهشی که ما اخیرا آماده کردیم، نشان دادیم که کلمه به کلمه و سطر به سطر نکات مطرح شده در بیانیه، پیش از اینها نیز در بیانات ایشان بوده و مطالب جدیدی نیست. این بیانیه مطالبهای است که در آن مقام معظم رهبری تاکید میکند که این گفتمان انقلاب است و باید به آن پرداخته شود. این امر توسط جوانها اتفاق میافتد، مساله وحدت حوزه و دانشگاه باید به طرز صحیحی تبیین شود. اگر این تبیین به درستی انجام نشود، رسالتهای حوزه و دانشگاه در این بیانیه به درستی مشخص نخواهد شد. منظور از جوانگرایی، پشت کردن به سرمایههای نظام نیست. استخوان خردکردههای نظام، سرمایههای نظام هستند و ما باید نسل جوان خود را به آنها متصل کنیم؛ اما اینگونه نشود که نسل جوان ما متوقف گردد. باید فضای گستردهای را برای نقشآفرینی جوانها فراهم کرد. حرکتی که ایشان نسبت به یک چرخشی در نمایندگان ولیفقیه در استانها، ائمه جمعه و نهادهای منصوب به مقام معظم رهبری داشتند، صرفا یک کار شعاری و سمبلیک نیست، اقدامی راهبردی است که ایشان انجام دادند.
در اینجا مسالهای که پیش میآید این است که آیا حوزه و ساختار آن به این رهنمودها عمل میکنند یا خیر؟
قنواتی: اقدام آیتالله اعرافی در سپردن مدارس علمیه به جوانان از جمله خود بنده که مدیر مدرسه علمیه معصومیه هستم و نیز مشاورین و معاونین جوانی که ایشان دارند، حاکی از امید بخشی است. ایشان تفکر نواندیشانه وسیعی دارند. میان نسل جوان حوزه و مدیر کنونی حوزه، فاصله زیاد است. ایشان آتشفشان فکر هستند.
سید جوادی: نباید از جوانان حوزه غفلت کرد. باید راهها و مسیرهای تداوم این فکر در حوزه باز باشد. حوزه در لایههای ورودی خود به شدت آرمانگرا و انقلابی است، ولی واقعیت نظام درسی و تربیتی حوزه به شدت محافظهکار و آرمانزدا است. عدم وجود مفهومی با عنوان عدالتخواهی و مبارزه با فساد، نقص ذاتی حوزه است. اعتراض امام حسین(ع) در خطبه منا، نسبت به علما چه هست؟ آن اعتراض را به تکتک علمای شیعه میتوان وارد کرد. همان خطابها بر همه ما وارد است. خطابهای نهج البلاغه اصلا جایی در نظام معرفتی حوزه ندارد. استاد انقلابی هم ادبیات علمیاش اینگونه است. اگر این امتداد پیدا نکند، هشدار سال ۸۶ مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه حوزه یا میمیرد یا منزوی میشود، قابل وقوع خواهد بود. دور هم نیست، فکر نکنید که صد سال دیگر این اتفاق رخ خواهد داد، در همین نسل خومان مشاهده خواهیم کرد. علت این است که ما تا وقتی باور نکنیم این صورتبندی مفاهیم و ابواب فقهی، صناعت فقه است و روایات دیگری هم وجود دارد که اینها هم نیازهای جامعه است و بلکه ائمه آنجاهایی که با شدت مسائل را پیگیری میکردند، اینگونه مسائل بوده است. هزینهای که میدادند برای آن بوده است؛ یعنی برای اصلاح امور اجتماع بوده و برای مبارزه با ویژهخواری بوده است که اهلبیت به زحمت میافتادند. والا حاکم برای بیان احکام نماز، ائمه را به زحمت نمیانداخت. اختلاف فتوا در نماز و روزه و حج باعث زندان و تبعید و شکنجه نمیشود. فضا در حوزه به گونهای است که گویا ما هنوز در تقیه هستیم.
قنواتی: ما اگر درک درستی از شرایط و رسالت و ماموریتهای خودمان نداشته باشیم، و عمل نکنیم، بیم آن است که سیلی محکمی بخوریم. الان شرایط به گونهای مهیا است که امیدواریم اتفاقاتی رخ دهد. آیتالله مومن میفرمودند که من چهار سال تمام، غیر از عاشورا درسم را تعطیل نکردم، بعد از چهار سال، دوره مقدمات و سطح را خواندم. این مقداری که ایشان خواندهاند، چیزی بیش از ده سالی است که ما در حوزه میخوانیم. واقعیت این است که ما در ده سال، به اندازه چهار سالی که ایشان درس خواندهاند، درس نمیخوانیم. اگر آقای مومن منشاء این همه خدمت و برکت برای نظام بوده، برای این است که طول دوره تحصیل ایشان کوتاه بوده است. چرا ما این اراده را نداریم که حقیقتا حوزه را یک حوزه ماموریتگرا و در خدمت نظام و آرمانهای نظام قرار دهیم. مگر آرمانهای نظام غیر از آرمانهای اسلام است. مگر غیر از آرمانهای الهی است. آیا انقلاب اسلامی به اندازهای که نظام، اسلام و توحید و عدالت و آرمانهای الهی را در دنیا گستراند، حوزه با تمام طول تاریخش توانست به اندازه انقلاب کار کند؟ نتوانست. چرا حاضر نیستیم؟ حوزه باید با تمام وجود، سیاست،نگاه و برنامهها و درسهایش همهوهمه در خدمت نظام باشند. باید ماموریت حوزه ماموریت خدمت به نظام شود. چرا این اتفاق نمیافتد؟. چرا هنوز مقدار درسی که طلبه ما در سطح یک میخواند، از مقدار درسی که یک دانشجو در مقطع کاردانی، کارشناسی، ارشد و دکتری میخواند، هزار ساعت هم بیشتر است. ما باید به روزرسانی و آمادگی لازم را در میان طلاب ایجاد کنیم. این مطالبهای است که حوزه باید برای گام دوم بردارد. اتفاقی که این مساله را به تاخیر میاندازد، مساله محافظهکاری است. واقعیتها را میبینیم، اما شهامت فریاد زدن نداریم.
سیدجوادی: ورودی حوزه عمدتا جوانانی هستند که با آرمان انقلاب وارد حوزه علمیه میشوند، اما وقتی وارد حوزه شدند، بعد از مدتی، نسبتی بین آنچه در حوزه میگذرد و برنامه و نظام آموزشی حوزه با آن کارکردهایی که از جنس راهبردها، تمدن و ولایت حضرت بقیهالله است، چیزی نمیبینند و احساس میکنند که حوزه در گذشته زمانی خودش باقی مانده است. باوجود این واقعیت، بخش عمده آنها مسیر خود را جدا میکنند، و با بضاعت محدودی که دارند، معمولا مشغول فعالیتهای بیرون حوزه میشوند و از حوزه هم سرخوردهاند. باقیمانده حوزه کسانی هستند که به تداوم بقای سنت صد سال پیش حوزه، تن میدهند، و نتیجه آن میشود که در حوزه یک فضای کاملا محافظهکارانه تثبیت میشود. در حالیکه غربالگری حوزه به بقای گذشته منجر میشود و نه حرکت رو به جلو. اگر این تداوم داشته باشد، هم انقلاب صدمه میبیند چونکه عقبه فکری خود را از دست داده است، و هم حوزه صدمه میخورد، چون اقبال اجتماعی نسبت به حوزه از بین میرود. الان اگر یک روحانی بگوید که من با نظام کاری ندارم، مسالهاش حل نمیشود. ممکن است با آن درگیر نشوند، اما مردم دیگر برایشان فرقی ندارد چه آن روحانی که تمامقد در ساختار حاکمیت است، چه روحانی که تمام قد حمایت میکند و یا روحانیای که خودش را کنار کشیده، کلیت انقلاب اسلامی را یک پدیده اخص از موضوع میبینند. فضای چرخه داخلی حوزه در حال حذف آرمان و آرمانزدایی خودش گام بر میدارد.
تقوی: برای اینکه فضای پذیرش این بیانیه در افکار عمومی فراهم شود، باید توصیف خودمان را از شرایط فعلی و روایتمان را از تاریخ واقعیتر و خارج از فضای محافظهکارانه ترسیم کنیم. وقتی مطرح نمیشود که زمان انقلاب، گفتمان انقلاب چقدر در حوزه خریدار داشته است، و گفته میشود که از همان ابتدا شرایط ایدهآل بوده است و الان هم همینطور است. یا وقتی گفته نمیشود که وقتی حرکت دفاع مقدس آغاز شد، واقعا واکنشها در حوزه چطور بود؟ همه حمایت کردند؟ وقتی روایت دقیق مطرح نمیشود و پیشینه را ما نداریم، طبیعی است که ما گام دوم را متوجه نشویم، تحلیل ما هم از گام اول واقعا باورپذیر نخواهد بود. زمانی ما میتوانیم این را بپذیریم، که بدانیم قبل از انقلاب چه بود؟ از شروع نهضت امام خمینی تا شروع انقلاب چه اتفاقی افتاد؟ و الان ما در کجا ایستادهایم؟ ما شرایط را از گذشته تا الان به صورت ایدهآل ترسیم میکنیم، در حالی که این ادبیاتی نیست که زمینه پذیرش روایت مقام معظم رهبری در این بیانیه را بتواند فراهم کند. به نظر باید چه در بحث دفاع از انقلاب و نیز نقد جمهوری اسلامی، به یک الگو برسیم. الگویی که هم بتواند شرایط را خوب تبیین کند، و هم بتواند نقد کارآمد داشته باشد.
انتظار از رسانههای حوزوی این است که اگر میخواهند به این بیانیه بپردازند، باید در وهله نخست، حوزویان را مخاطب آن قرار دهند. حوزه باید ابتدا اشکالات و ضعفهای خود را برطرف کرده و هدفگذاری کند. بعد وارد این گام شود که حوزه جایگاه تبیین در قبال این گام دوم را دارد.