شبکه اجتهاد: مولوی جلال الدین شینواری از علمای طالبان در گفتگویی صریح و چالشی از تفکر و اندیشه طالبان سخن میگوید.
یک سری مشهورات درباره طالبان وجود دارد ولی واقعیت این است که پژوهشهای دقیقی وجود ندارد. یکی از مشهورات که به زمان اوباما برمی گردد مفهوم طالبان خوب و بد است. گفتهاند شبکه مخوفی به اسم حقانی هست که طالبان بد هستند. یک طالبان هم همین طالبان جنوب و قندهار است که طالبان خوب هستند. آیا میتوانیم بگوییم همه طالبان تفکر دیوبند دارند؟ ساختار علما چگونه است؟ آیا رقابتی بین علمای شرق و جنوب در فضای مذهبی یا پشتونی وجود دارد؟ یا میان پشتونهای درانیها و غیردرانیها؟
شینواری: در ابتدا که تحریک طالبان شروع شد اکثر علمای افغانستان با هم جمع شدند و نام امیرالمؤمنین را روی ملا احمد مجاهد گذاشتند. آقای جلال الدین حقانی هم که یکی از قوماندانهای مولوی خالص بود به قندهار آمد و با ملا احمد مجاهد بیعت کرد. در آن مرحله تنها پدر سراج الدین حقانی و خلیل الرحمان حقانی یعنی جلال الدین حقانی بیعت کردند و این بچهها و پسرهایشان که در آن ایام از نظر سنی کوچک بودند مشغول تعلیم بودند.
امارت آمد و نام جلال الدین حقانی به حیث یک قوماندان مولوی خالص ذکر میشد که یک آدم مجاهد است. با طالبان متحد شد و آنها هم به او وزارت سرحدات را سپردند. این برای سال ۱۹۹۴ در آن امارت قبلی است. ولی بعد از ۲۰ سال و در ۲۰ سالی که گذشت و امریکاییها به افغانستان حمله کردند و افغانستان را اشغال کردند یک شکلی جلال الدین حقانی تغییر کرد. در این ۲۰ سال به نام شبکه حقانی مشهور شدند که در ابتدا به نام این شبکه مشهور نبودند. البته این ضریب را آمریکاییها که ملاحظات بسیار زیادی روی اینها دارند و فکر میکنند شبکه حقانی یک شبکه تروریستی هست به اینها دادهاند و معتقدند بعضی انفجارات مهیب و خطرناکی که در کابل و بعضی ولایات به وقوع پیوسته کار اینها بوده است. در این مرحله هم امارت باز موفق و کامیاب شد. شبکه حقانی یک سهم خوبی را در امارت دارد. به این معنا که ما در حکومت میبینیم در حکومت سرپرست فعلی که ما میبینیم شبکه حقانی تقریبا چند وزارت را در اختیار دارد. وزارت داخله و وزارت مهاجرین و غیره. شبکه حقانی ولی چهره قبلی را ندارد. بلکه رشد کردند و امروز فعال هستند و سهمشان در امارت اضافه تر است.
اینها وجه مشخصه خاصی دارند؟ به لحاظ فکری متفاوت هستند؟
شینواری: نه، به لحاظ فکری حنفی مذهب هستند. با علمای افغانستان از لحاظ مذهبی فکر و عقیده واحدی دارند. تفاوتی نیست. اکثرا علمای افغانستان مسلک دیوبندی را تعقیب میکنند و علمای دیوبند پایبند مذهب حنفی است و افغانستان اکثرا احناف هستند و معتقد به مذهب حنفی هستند. یقینا در مشرق در کنرها در نورستان و لامان که جمعا ولایات شرقی کشور است علما بسیار هستند. از قدیم به همین شکل بوده است. ادب، فرهنگ و علم در شرق از زمان سلاطین گذشته افغانستان به همین شکل بود که مشرقیها بسیار زیادتر بودند. این اواخر در زون شرقی ما هم تدریس قرآن عظیم الشان به حیث ترجمه و تفسیر و تدریس احادیث بسیار رشد کرده است که این مسائل قبلا اینقدر نبود. بلکه سابقا کتب فقهی مذهب حنفیه تدریس میشد و قبلا تنها مشکات شریف در احادیث تدریس میشد اما بعد از اینکه شاه ولی الله صاحب، محدث دهلوی به هند آمدند و صحاح سته را با خود آوردند کسی حتی صحاح سته را نمیشناخت. تنها به جز مشکات و یک کتاب دیگر که این بین علما مشهور بود کتاب دیگری نبود. شاه ولی الله که آمد این کتب آرام آرام مشهور شد. امروز این در هر مدرسه تدریس میشود. اختلاف جدی بین علما در داخل کشور وجود ندارد. البته بعضی مردمی که فکر سلفی و وهابی دارند مردم و علمای کشور ما را خوب نمیبینند.
آقای حقانی و یارانش در دوره جهاد با شوروی با دوستان عرب خیلی ارتباطات داشتند؟
شینواری: یقینا.
همه ارتباط داشتند یا فقط اینها ارتباط داشتند؟
شینواری: این ارتباطات را استاد ربانی و آقای حکمتیار هم داشتند. استاد سیاف بیشتر از همه این ارتباطات را داشت. این ارتباط را جلال الدین حقانی هم داشت. آن وقت عربها میآمدند در جناح صالحین بودند. کمک میآوردند.
قندهاریها با عربها در آن دوره ارتباط نداشتند؟
شینواری: نه قطعا.
علتش چه بود؟
شینواری: علتش این بود که اینها در تنظیم حرکت اسلامی مولوی محمد نبی بودند. مولوی محمد نبی پیر گیلانی و حضرت صبغه الله مجددی را عربها به چشم خوب نمیدیدند. عربها میگفتند اینها اخوانی نیستند و متهم میکردند که این سه تنظیم از طرفداران ظاهرشاه پادشاه سابق افغانستان است. آن چهار تنظیم را هم میگفتند که اینها اخوانیها و بنیادگراها هستند. آنها را خوب میدیدند اینها را نمیدیدند. حتی میتوانم بگویم با اینها کمک هم کرده باشند؛ اما میلیونها و صدها میلیون به آن طرف کمک کرده باشند.
هر سه تای شان جریاناتی بودند که عمدتا در قندهار متمرکز هستند؟
شینواری: بله.
یعنی جنوبی هستند؟
شینواری: بله. ملامحمد عمر قوماندان بود و۷۰-۸۰ نفر مجاهد داشت. شهید که میشدند دیگران میآمدند. خودشان چشم خود را در همین راه از دست دادند و بسیار جدی پیروی مسلک حنفی بودند.
آیا اختلاف عربها با اینها باعث شده بود که طیف شرق یعنی پشتونهای دیوندی حنفی طالب شرق روی قندهاریها حساس شوند؟
شینواری: نه، آن اختلافات بعد از اینکه امارت اسلامی به میان آمد از بین رفت. ملامحمد عمر که انتخاب شد تمام علمای شرق آنجا حضور داشتند. قطعا این احساس نمیشد بلکه امیرالمؤمنین مسلم و پذیرفته شده بود.
اختلافی نبود که چون ایشان قندهاری است کمی تعلل کنند؟
شینواری: نه. هیچ این مسائل که او قندهاری است و ما شرقی نبود.
در بلوچستان ما ساختار طایفهای و قومیتیِ بلوچی است؛ مثلا فامیل این بزرگ زاده است و آن یکی چاکرزاده است. آیا در منطقه پشتون نشین هم چنین ساختاری وجود دارد؟
شینواری: بله. به این شکل که مثلا بارکزهیها در افغانستان سلطنت کردند. احمد زهیها که از قندهار بودند سلطنت کردند و این ذهنیت هست که قندهاریها سیاست و سلطنت را خوب میفهمند.
جنگ و سیاست در جنوب است و ادب و عرفان و علم مشرقی است. اینطور تفاوتها عملا هست. چنین تقسیماتی به این شکل هست. کلانها دو شاخه بزرگ را مطرح میکنند ولی مردم بسیار کوشش میکنند که به این مسائل دامن نزنند. اگر در مجلسی یک نفر دامن میزند در همان مجلس ده نفر از علما و شخصیتهای خبیر و دانشمند میگوید که این مسائل را مطرح نکنید. افغانستان از این جنبه بسیار ضربه دیده است.
مرجعیت اصلی، گروههای اجتماعی مرجع، در منطقه پشتون نشین با علما است یا هنوز ریش سفیدان وسردارها کار میکنند؟
شینواری: بعد از آمدن امارت اسلامی با علما است. ولی قبل از امارت اسلامی به دست ریش سفیدان و ملکها و خوانین بوده است. بیست سال قبل و در وقتی که ظاهرشاه و داودخان بودند آن موقع پررنگ بود. کار علما فقط با مدرسه و مساجد بود اما از زمانی که امارت اسلامی و تحریک طالبان به میان آمده و سیطره را حاکم کرده بر کل افغانستان باز ملک و خان مطرح نبود فقط طالب مطرح بود.
علمایی از اقوام پایین تر داریم. بعضیها هم مطرح تر و مشهورتر هستند. یک عالم مشهوری داریم که از قومیت پایین تری باشد؟
شینواری: نه. به این شکل شاید در امارت هست ولی اینکه باز او را بهحساب قوم ببینند نیست. او را بهحساب علمش میبینند. اگر صاحب علم کلانی بود و فارغ التحصیل از مدارس بزرگی بود به طایفه اش نگاه نمیکنند. اگر تدریس میکرد و شاگردان زیادی داشت قطعا به قومیتش نگاه نمیکنند بلکه بهعنوان یک استاد محترم و قابل قبول او را میشناسند. از هر تبار و قومی که باشد.
ما درساختار دیوبندها در پاکستان، انشعاباتی داریم که گرایشات سلفی پیدا کردند. از قدیم هم بوده است. آیا در دیوبندهای افغانستان هم مثل پاکستان طیف بندی داریم؟
شینواری: کسانی که خود را دیوبندی میگویند آنها فکر سلفی را ندارند. کسی که فکر سلفی و اهل حدیثی را دارد فکر دیوبندی را ندارد. معتقد به تقلید و پیروی از تقلید هستند که مذهب حنفی است ولی سلفیها و اهل حدیث معتقد به تقلید نیستند؛ و اساس دین را هم فقط قرآن و حدیث میدانند. احیانا بعضی موارد قیاس هم میدانند ولی قبلا این گروهها در افغانستان نبود. در وقت سلطنت ظاهرشاه علما عریضه میکردند که در فلان منطقه ما یک آدم هست که اینطور حرفها میزند باز او را ولسوال گرفتار میکرد و باز میآمد. ۵۰ سال عمر سلفیت در اینجاست تقریبا. او را گرفتار میکردند و محکمه میآمد و میگفت تو چرا این حرف را میزنی؟ چه استدلالی داری؟ باز محکمه حکم خود را صادر میکرد ولی قضات همه حنفی مذهب بودند و آن مردم را به چشم خوب نمیدیدند.
این طیفهای متاثر از طیف اخوانی در بدنه طالبان چه کسانی هستند؟
شینواری: ملاربانی صاحب تنظیم استاد سیاف بود که از تعذیرهای اخوانی بوده اند. او فوت کرد؛ مثلا آقای ترابی در تنظیم استاد سیاف بود ولی الآن فقط فکر طالبانی دارند و دیگر فکری ندارند. فکرهای اخوانی به آن شکل و اینکه حسن البنا یک آدم خوب بود میشناسند؛ اما اینکه پیرو آن افکار باشند به آن شکل نیست.
آثار متفکران آنها خوانده نمیشود؟
شینواری: نه. شبه قاره و کتب متداول خودشان در مدارس هست؛ مثلا حدیث و تفسیر قرآن. بهحساب درسی اگر متون معتبره مذهب حنفی را که داریم علیرغم اختلافی که هست پنج متن داریم. اینها در مدارس تدریس میشوند؛ اما فقهی که اهل حدیث میخوانند و معتقد به آن مسائل هستند و بالای فقه حنفی رد میکنند که مسائل بسیاری است که اگر برای مثال بگویم هم وقت میگیرد. آن مسائل را باز میخوانند. در هر کتابی که در بالای مسئله فقهی حنفی باشد آن کتابها را قطعا نمیخوانیم. علتش حساسیت مذهبی هست. در حساسیتهای مذهبی افغانها بسیار پیش هستند. خصوصا علمای قندهار و غزنی و مرکزی بسیار در این مسائل حساس هستند. باز علمای مشرقی این قدر حساس نیستند. بازتر هستند. حرف و استدلال را میشنوند و میگویند خب استدلال شما چیست. استدلال ما چیست. حرف خوب چیست اما این طرف قطعا حرف را نمیشنوند و هر حرفی را میگویند نه، این چنین است. اگر دیگر شد میگویند فکر تو فکر منحرفی است. علی الفور!
ما یک سری برداشتهای فقهی در فقه طالبان میبینیم که همه احناف جهان آن را ندارند؛ مثلا اینها میگویند ما موسیقی را مطلقا حرام میدانیم. آیا علما در فقه حنفی اطلاقا موسیقی را حرام میدانند یا این برداشت اینها است؟
شینواری: علمای بر صغیر و علمای دیوبند مطلقا حرام میدانند. شاه عبدالعزیز که پسر شاه ولی الله محدث دهلوی است در کتاب خود به نام فتوای عزیزی نوشته حرمت موسیقی یک امر اتفاقی بین محدثین، مفسرین و فقهای کبار است. خصوصا موسیقیای که موجب احساسات شهوانی میشود و قوای شهوانی را تحریک میکند. خصوصا آواز زن را حرام مطلق میدانند. حتی کسی که موسیقی را حلال بداند میگویند کافر یقینی است و جای شکی در آن نیست؛ مثلا کسی که میگوید موسیقی روح رضای او هست مطلقا اگر بدانند با این عقیده خود کافر است. حتی تعلیم و ترغیب و آلات موسیقی را حرام میدانند. به جز بعضی از مردم از علما که با آواز مرد و شعارش هم غیر تحرکی باشد به قوه شهوانی آن را مجاز میدانند. این طبقه از علما آلات موسیقی را مطلقا حرام میدانند. این اجماعی است. این مسئله که استعمال آلات موسیقی حرام است اجماعی است.
جلوگیری از تحصیل زنان به فقه ربط دارد یا به فرهنگ پشتونی؟ ادله فقهی حنفی دارد؟
شینواری: نه؛ مثلا الآن در مزار این مسئله نیست. از صنف اول تا دوازدهم دختران به تعلیم خود ادامه میدهند. تقریبا فقه مخالفتی با تعلیم اناثیه و زن ندارد. نه فقه حنفی مخالفت دارد و نه دین اسلام و شریعت و نه اینها اینطور دلایل ارائه میکنند که شرعا حرمت دارد و ما بخاطر این این کار را کردیم. بلکه ما روی اصولی کار میکنیم که ان شاءالله همین نزدیکیها تعلیم آنها هم شروع میشود. اینها را عنوان میکنند منتظر میمانیم که چه میکنند. حرمت شرعی قائل نیستند. علتش نکات اجتماعی و مسائل تخلیطی و مشکلات اجتماعی است؛ مثلا خانمها را جدا میکنند و در مقاطعی میگویند ما انقدر استاد نداریم. مسائل معاش و اینطور مسائل هم مطرح است.
نکاتی در باب نوع مواجهه با سلفیها مطرح است. حساسیت دوستان امارت نسبت به سلفیها بیشتر از قبل شده است. چون دیدند که سلفیها به داعش جذب میشوند و اینها را تکفیر میکنند. آیا قبلا این حساسیتها بود؟
شینواری: نه.
چون داعش نبود؟
شینواری: بله. داعش نبود حساسیت هم نبود. وقتی در منطقه شمال داعش پیدا شد داعشیها این کارها را کردند. مردم مذهبی را کشتند و مردم و علمایی را که اهل طریقت بودند ترور کردند و کشتند و اینجا بود که حساسیتها به وجود آمد. اکنون در مشرقی هم به همین شکل مشکلات آغاز شده است. ما شاهد قتل و قتالها هستیم و بیشتر این مردم را گرفتار کرد و حتی مدارس علمیه را بستند؛ و در ولسوالیها استقامت شروع شده این مردم هم با غیر طالب کار ندارند. فقط طالب را نشانه میگیرند.
حجتشان برای تکفیر طالب این است که چرا مزارات را نبستی؟
شینواری: بله. چرا صوفیها را اینطور کردی مزارات را چرا رها کردید. حتی یک نفر در تلویزیون نشسته بود سعودیها را تکفیر میکرد. آل سعود فعلی را تکفیر میکرد که چرا سر روضه پیغمبر خدا مانده است. یا باید تخریب میکرد. البته در افغانستان مسئله سیاسی هم مطرح هست که داعشها میگویند شما با آمریکا توافق کردید و امریکاییها شما را آوردند و این مسائل هم هست.
در گذشته که میگویید حساسیت کم بود، آیا از علما کسی بود که اهل حدیث شده باشند ولی در بدنه طالبان باشند؟
شینواری: هستند. ندرتا استثنائا میتوانیم بگوییم که باشد. ولی در اینجا شهاب الدین که یک شرح هم در مورد بخاری شریف نوشته است ولی استادها هستند، خود شیخ هبه الله، شیخ که میگویند شیخ الحدیث هستند. امیرالمؤمنین هست. این مسائل هستند ولی باز برداشت از حدیث را به آن شکلی که وهابیها و سلفیها میکنند نمیکنند.
میگویند امارت کاملاً ملی است. به ابعاد منطقهای و کشورهای دیگر توجه ندارد و این را جزء تفاوتهایش با داعش و القاعده میدانند؛ اما برخی میگویند از حیث شرعی محدودیتی برای بیعت با امیرالمؤمنین امارت وجود ندارد لذا طالبان پاکستان و بخشی از القاعده هم اخیرا اعلام بیعت کردند و از باب ضرورت بحث ملیت مطرح است نه از باب شریعت. اگر فرصت پیش بیاید شاید این امیرالمؤمنین امیرالمؤمنین پاکستان هم شود. این حرف را چقدر قبول دارید؟
شینواری: در مسئله بیعت هر کسی که میآید بهعنوان امیرالمؤمنین پذیرفته میشود.
از هر جا؟
شینواری: بله، خب یک مساله دینی است. این یک طرف قضیه است؛ اما اینکه در جغرافیای خود تهدید به حکومت را متوجه کند و تهدیدی متوجه منافع دول منطقه و خطه و جهان بسازد آن اجازه را از این بیعت به این عنوان نمیتواند استفاده کند و آن اجازه را ندارد؛ مثلا اگر کسی امریکایی تبار بیعت میکند که من مسلمانم و تو امیرم هستی مانع بیعتشان نمیشود اما اینکه تهدید منافع امریکا باشد، نمیشود. تنها در مسائل مذهبی برخورد میکند؛ مثلا در افغانستان هر کسی که در افغانستان زندگی میکند اگر بیعت میکند و به شکل یک افغان به زندگی خود ادامه میدهد هیچ مشکلی نیست.
یکی از بحثهایی که میگویند در فقه درباره امنیت است؛ مثلا قطع کردن دست دزد. ما در فقه داریم در سال قحطی نمیتوانی قطع ید دزدی کنی که به سبب قحطی مسئله اقتصادی پیدا کرده را انجام دهی. چون او مجبور بوده است. اضطرار رافع حکم است ولی میگویند در فهمی که امارت داشتهاند مخصوصا در گذشته خیلی سخت گیرانه بوده و به این چیزها توجه نمیکردند که باید اقتصاد را درست کنی تا بتوانی این احکام را اجرا کنی. نظر شما چیست؟
شینواری: امارت یا حکومت اسلامی باید مسئولیت و وظایف خود را درک کند و به سر برساند که عواملی مثل قحطی هم شامل این میشود. ولی باید متوجه باشیم که دزدی که قحطی زده است مال یک قحطی زده را میدزدد در اینجاست که باز معتقد به همین هستند که دستش باید قطع شود. چرا که اگر این برای خود قحطی را جایز میداند، خب برادر شما رفتی مال کسی را دزدیدی که او را هم قحطی زده. فلهذا عمل دزدی ات قابل مجازات است. طالبان در سالهای قبل خود در افغانستان تقریبا شرایطی را فراهم کرده که اگر جهان مسائل اقتصادی را بر امارت تنگ نکند به آن شرایط در افغانستان میرسد و به لحاظ تئوری میتوانیم بگوییم که اینطور اندیشهها به همین شکل موجود است و به همین ترتیب استدلال میکنند.
آیا ممکن است یک روزی افغانستان درگیر مسئله فلسطین و حمایت از فلسطینیها به صورت علنی بشود یا بی طرف میایستد؟ مثلا اگر بین اسرائیل و غزه جنگ شود چه میکند؟
شینواری: شاید امارت توقیف خود را بگیرد و شاید در اعزام نیرویی که خودشان میخواهند بروند و جهاد در فلسطین را ادامه دهند به اعزام چنین نیروها هم بپردازد. هرگز خاموش نخواهد نشست.
میگویند امارت بخاطر مشکلات مالی دارد در مقابل امریکا مسامحه میکند و در آن حالت هم ممکن است مسامحه کند؛ مثلا من امروز به دیدار خانوادهای رفتم که ده نفر یک جا شهید شدند. امریکاییها با درانت زدند و بعد معلوم شد و عذرخواهی کردند. هیچ مطالبهای هم از طرف طالبان از امریکا نشد. یا یک تعدادی را در میدان هوایی به رگبار بستند که جلو نیایند. شلوغ شده بود. اینها رفتند در دوحه قطر با امریکا مذاکره کردند که پولها را برگردان و مطالبه جریمه برای این کسانی که کشته شدند در دورهای که امریکا این کار را کرده نکردند با اینکه در این دوره طالب هم حاکم بوده است. این را نشانه میگیرند که اینها مجبورند با امریکا راه بیایند؟
شینواری: شما اگر دیده باشید میلیاردها پوند جریمه مطالبه کردند و این حرف را هم گفتند که باید اعضای ناتو غرامت جنگ بیست ساله افغانستان را بپردازد. این مطالبه را کرده که شامل امریکا هم میشود و در مورد اینکه طالبان مسامحه میکنند، طالبان اصلا فرهنگ مسامحه را قطعا ندارند. در قاموس شان کلمه مسامحه سیاسی نیست. هر چیز را واضح مطرح میکنند و میگویند و من فکر نمیکنم که خدای نکرده اگر یک وقتی بین اسرائیل و فلسطین قضیه سخت تر شود امارت بخاطر مشکلات اقتصادی خود مسامحه کند. در سابق هم هرگز نکرده است.
آیا ممکن است طالبان یک روزی همایشهایی در اینجا با اتحادیه علمای مسلمین بگیرند؟ ارتباطی بین علمای امارت و علمای آن طیف که بیشتر اخوانی هستند وجود دارد؟
شینواری: ارتباطات موجود هست نشستها هم شده اند. البته آقای قرضاوی فتواهایی که علیه جهاد در افغانستان صادر کرد به همین شکل فهمانده بود ولی نشستها هم بین طالبان و آقای قرضاوی صورت گرفت. نتایج دقیق آن نشستها را در ذهن ندارم اما ارتباطات موجود هست.
دیوبندها کسی که سلفی و اهل حدیث شده باشد را کافر میدانند؟
شینواری: نه، کافر نمیدانند. افراطی میدانند. اگر دست به سلاح برد با آن برخورد میشود وگرنه به آن کاری ندارند. مثل داعشیها.
ارتباط با علمای دیوبند پاکستان و هند به چه قسمی است؟ علمای اینجا مثلا عقیده جناب محمد تقی عثمانی را قبول دارند؟
شینواری: بله، او را به حیث یک عالم میشناسند. یک عالم مدقق شناخته میشود رسما. فرزند یک عالم. تمام کتب علمای دیوبند به زبانهای فارسی و پشتو ترجمه شده و به اردو که اصل آن موجود است. کتابهایی که شروح عربی هستند بسیار زیاد هست. حتی شروح که از علمای اهل تسنن ایران دارد در اینجا هست. [کتاب فقهی از کوه ون را نشان دادند.]
بالاخره شما الآن حکومت دارید اسمش هم حکومت اسلامی است و باید در موضوعات مختلف شروع کند حکم دهد و یک مسئله را ببیند شبیه به تلاشهایی که محمد باقر صدر کرده، اینجا یک برنامه علمی هم وجود دارد یا همه درگیر سیاست شده اند؟
شینواری: تا کنون ما چنین برنامهای را نشنیدیم و ندیدیم. درگیر مسائل سیاست و جنگ هستند. دست به گریبان با مسائل و مشکلات اقتصادی هستند که اکثرا باز هم از طریق آمریکا و ناتو این مشکلات به میان آمده. فکر میکنند این پول مردم افغانستان است و نباید پول را در دست طالبان بگذاریم. این استدلال امریکا است. دست به گریبان با همین مشکلات است.
مثلا برای تاسیس یک دانشگاه اسلامی فکری نشده؟
شینواری: الآن نه. تازه دو ماه گذشته و یکباره نمیشود به این رسید. ولی ان شاالله ما متوجه هستیم آن مدارس و چیزهایی که شما میبینید دهها سال به این طرف علما متوجه هستند و در هر دوران متوجه هستند. فعلا طالبان افغانستان متوجه تحکیم نظام و متوجه تحکیم پایههایی که منجر به تداوم نظام شود هستند. ان شاالله در آینده متوجه اینها هم میشود. دانشگاههای ما که اسلامی هست در این مورد ریسرچها و تحقیقات خود را میکنند. افراد مجرب و دانشمندی داریم که در این مورد کار میکنند ولی اینکه از اینها چطور کار گرفته شود و چطور منسجم شود و استقامت داده شود در آیندهها ان شاالله این کار میشود.
در مورد شیعیان که در ایران هم پروپاگانداهای خیلی بدی میشود. در تفکر دیوبندی زمینههای تکفیر نداریم. ولی در کف جامعه در افغانستان گفته میشود که رقابتهای قومی رنگ مذهبی هم میگیرد. من تک و توک برخوردهایی دیده ام که روی رفتارهای شیعیان حساس هستند و آن را شرک میدانند. آیا این منجر به درگیری مذهبی در افغانستان خواهد شد؟
شینواری: از لحاظ تاریخی ما درگیریهای مذهبی در افغانستان نداشته ایم. در پاکستان بسیار زیاد شده است که مبتنی بر مسائل مذهبی درگیریها صورت گرفته اند. حرکت به نام سپاه صحابه مبتنی بر همین مسائل است. ما در افغانستان تا به حال درگیری مذهبی نداشتیم که اهل تسنن با برادران اهل شیعه ما درگیر شده باشند بخاطر مسائل مذهبی؛ مثلا بین کوچیها و شیعهها روی مزرعهها و لشگرها این قبیل مسائل پیش آمده اما آن شکل مذهبی ندارد. در مورد چراگاهها است. بین دو برادری که از یک پدرومادر هم باشند این مسائل هست. ولی در افغانستان این تاریخ را نداریم و در طول این ۴۲ سال که با شورویها و امریکاییها جهاد هم بود علیرغم اینکه کوشش کردند این مسائل را به میان بیاورند و دامن بزنند ولی نتوانستند موفق شوند. یک فضای برادری و محبت و صمیمت هست.
اگر یک وزیر یا معاون از هزاره بگذارید در بدنه امارت، طالبان، تکفیر نمیشوید؟ نمیگویند یک منحرف اهل بدعتِ مشرک است که این را گذاشتید؟
شینواری: نه.
گفتگوکننده: علیرضا کمیلی – شعوبا