شبکه اجتهاد: اگر منظور از تفقه، تفقه در همهٔ مجموعه و تمام منظومهٔ دین باشد، جایگاه والای کتاب کریم در این بین بسیار واضح و آشکار و بینیاز از بیان است، اما آنچه در این مختصر به آن پرداخته میشود، تأثیر مهم قرآن مجید در استنباط احکام فرعی فقهی است و به عبارت دیگر مقصود بررسی جایگاه قرآن در تفقه به معنای خاص کلمه و نیز در مقدمات آن است.
به نظر میرسد ارتباط تفقه به معنای خاص با قرآن مجید از پنج منظر قابل بررسی است:
۱. قرآن به عنوان اصلیترین مرجع در تفقه که جلوهٔ بارز آن در آیات الأحکام است (البته در تعداد آنها راء گوناگونی وجود دارد) و نیز آیاتی که در علم اصول به عنوان دلیل یک مسئلهٔ اصولی مثل خبر واحد، برائت و…. مطرح شده است (البته مسلم است که باید در اصل دلالت و یا حد و مرز دلالت آن آیات بحث شود) با مراجعهٔ مختصر به کتابهای گرانسنگ اصولی مثل رسائل و کفایه و… به این حقیقت پی میبریم و نیازی به ذکر نمونه نیست.
۲. قرآن به عنوان اصلیترین معیار و محک برای نقد و سنجش و بررسی متون اخبار آحاد و تشخیص روایات معتبره از غیر آن، حقیر در مباحث اصول به این نکته مفصل پرداختهام که این سنجش باید در سه مرحلهٔ اصول اصیله، شیوهٔ قانونگذاری شارع و اهداف عالیهٔ او صورت گیرد. مسلما لازمهٔ انجام این مهم تسلط بیشتر فقیه به قرآن است و فهم خصوص آیات الأحکام کافی نیست.
۳. قرآن به عنوان اصلیترین مفسر و حاکم (به اصطلاح اصولی) نسبت به روایات، یعنی بین قرآن کریم و روایات، تعاملی دو سویه برقرار است، و همانگونه که در فهم آیات میتوان از روایات بهره گرفت، در فهم روایات نیز باید از کتاب استفاده کرد، مثلا اگر تعبیر قرآنی اکل مال به باطل و نیز تعبیر قرآنی لهو را در نظر بگیریم، شاید بتوان گفت روایات مربوط به قمار، هم به لحاظ حکم وضعی و هم به لحاظ حکم تکلیفی مضیق هستند یعنی مربوط به غیر مواردی هستند که اغراض عقلایی و مباح در کار باشد.
۴. قرآن به عنوان اصلیترین مرجح در تعارض روایات، این بحث مفصل در علم اصول بررسی شده است.
۵. قرآن به عنوان اصلیترین مدرک و شاهد برای همهٔ علوم ادبی (دخالت علم لغت و نحو و… در استنباط قابل انکار نیست) علاوه بر علوم ادبی ما در بخش مباحث الفاظ علم اصول نیز به موارد متعددی از استشهاد به قرآن مجید برخورد میکنیم (مراجعهٔ گذرا به مباحث الفاظ کتاب بسیار بسیار ارزشمند کفایه و… شاهد مدعای ماست.)
نتیجه این که: اولا اصل رسیدن به قوهٔ اجتهاد در احکام فقهی بدون مراجعه و مطالعه و آگاهی و استناد به قرآن حکیم قطعا میسر نیست. ثانیا به کارگیری آن قوه نیز در عملیات استنباط فقهی یقینا منوط به سلطهٔ فقیه بر کتاب الهی است.
قرآن کریم و کفایه الاصول
اگرچه علم اصول منطق استنباط احکام فقهی است ولی این به معنای اختصاص همهٔ مسائل دانش اصول به فقه به معنای خاص نیست، بلکه ثمرهٔ غالب مباحث علم اصول، منطق و روش فهم عمیق و تفسیر صحیح از متون دینی ﴿چه قرآن کریم و چه روایات﴾ حتی با مضامینی غیر فقهی است.
اگر مقصود از تفسیر، تفسیر فنی و نقادانه و حاوی نکات دقیق و نو باشد، ﴿نه صرف نقل از این و آن تفسیر و یا گزارش احتمالات مطرح شده توسط مفسران﴾ و اگر با دیدهٔ انصاف همین فهرست کتاب گرانسنگ کفایه را بنگریم، درخواهیم یافت که یقینا به بسیاری از مباحث اصولی برای تفسیر فنی از قرآن کریم نیازمندیم.
متونی مثل رسائل و کفایه و نیز مکاسب غیر از موضوعیتی که به لحاظ مضمون دارند، طریقیت هم دارند، یعنی اینکه به گونهای نگاشته شدهاند که قوهٔ نقد و اشکال و بررسی عمیق را در انسان تقویت میکنند و ذهن را از ساده باوری دور میکنند، طلابی که این کتابهای وزین و کمنظیر را به درستی خوانده باشند، نه تنها زمینههای اجتهاد در فقه در آنها آماده میشود ، بلکه اگر در دیگر علوم مثل کلام و تفسیر هم وارد شوند، محققانه و نقادانه و عمیق وارد میشوند و تا حد زیادی از آفت خطرناک سطحینگری و زودباوری در امان هستند.
پس کتابی مثل کفایه الاصول علاوه بر اینکه در جای جای آن از جمله در مباحث الفاظ به قرآن مجید استشهاد شده است، کتابی است که شیوهٔ تفسیر عمیق کتاب الهی را میآموزد.
محمد:
نقش قرآن کریم در اجتهاد و استنباط احکام شرعی
### ۱. قرآن به عنوان منبع اصلی تشریع
دلیل قرآنی:
– آیهی «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ» (سوره مائده، آیه ۴۸):
این آیه بیان میکند که قرآن به عنوان کتابی نازل شده است که بر تمام کتابهای پیشین مسلط است و حقیقت را بیان میکند. این نشان میدهد که قرآن مرجع اصلی برای تشریع احکام است.
– آیهی «مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ» (سوره انعام، آیه ۳۸):
این آیه تأکید میکند که در قرآن هیچ چیز فروگذار نشده است، یعنی قرآن شامل تمام اصول و قوانین لازم برای هدایت بشر است.
دلیل سنتی:
– حدیث ثقلین از پیامبر (ص):
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» (من در میان شما دو چیز گرانبها باقی میگذارم: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم). این حدیث نشان میدهد که قرآن به عنوان اولین و مهمترین مرجع برای هدایت و تشریع است.
—
### ۲. قرآن به عنوان معیار سنجش روایات
دلیل قرآنی:
– آیهی «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ» (سوره نساء، آیه ۵۹):
این آیه دستور میدهد که در صورت اختلاف، باید به خدا و رسولش رجوع کرد. قرآن به عنوان کلام خدا، معیار اصلی برای حل اختلافات است.
دلیل سنتی:
– روایت از امام صادق (ع):
«إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ حَدِیثٌ فَوَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَلَا تَأْخُذُوا بِهِ» (هرگاه حدیثی به شما رسید که با قرآن موافق بود، آن را بپذیرید و اگر مخالف قرآن بود، آن را نپذیرید). این روایت تأکید میکند که قرآن معیار سنجش روایات است.
—
### ۳. قرآن به عنوان مفسر روایات
دلیل قرآنی:
– آیهی «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» (سوره نحل، آیه ۴۴):
این آیه بیان میکند که قرآن برای تبیین و روشنسازی حقایق نازل شده است. بنابراین، قرآن میتواند به عنوان مفسر روایات عمل کند.
دلیل سنتی:
– روایت از امام باقر (ع):
«إِنَّ الْقُرْآنَ یُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضًا» (قرآن برخی از آیاتش، برخی دیگر را تفسیر میکند). این روایت نشان میدهد که قرآن میتواند به عنوان مفسر خود و روایات عمل کند.
—
### ۴. قرآن به عنوان مرجح در تعارض روایات
دلیل قرآنی:
– آیهی «وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِن شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ» (سوره شوری، آیه ۱۰):
این آیه بیان میکند که حکم اختلافات به خداوند بازمیگردد و قرآن به عنوان کلام خدا، مرجع اصلی برای حل تعارضات است.
دلیل سنتی:
– روایت از امام صادق (ع):
«إِذَا تَعَارَضَتِ الْأَحَادِیثُ فَارْفَعُوهَا إِلَى کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ فَاضْرِبُوا بِهِ الْحَائِطَ» (هرگاه روایات متعارض شدند، آنها را به قرآن عرضه کنید؛ آنچه موافق قرآن بود، بگیرید و آنچه مخالف بود، دور بیندازید).
—
### ۵. قرآن به عنوان منبع برای علوم ادبی
دلیل قرآنی:
– آیهی «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (سوره یوسف، آیه ۲):
این آیه تأکید میکند که قرآن به زبان عربی نازل شده است، بنابراین فهم آن نیازمند تسلط بر علوم ادبی مانند لغت و نحو است.
دلیل سنتی:
– روایت از امام علی (ع):
«الْقُرْآنُ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ» (قرآن ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد). این نشان میدهد که فهم قرآن نیازمند دانش عمیق در علوم ادبی است.
—
### ۶. قرآن به عنوان منبع اصول فقه
دلیل قرآنی:
– آیهی «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» (سوره حشر، آیه ۷):
این آیه بیان میکند که دستورات رسول الله (ص) باید پیروی شود. این دستورات شامل قواعد اصولی مانند برائت و استصحاب است که ریشه در قرآن دارند.
دلیل سنتی:
– روایت از امام صادق (ع):
«حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام او تا روز قیامت حرام است). این روایت نشان میدهد که قواعد اصولی از قرآن و سنت استخراج میشوند.
—
### ۷. قرآن به عنوان منبع برای اهداف شریعت
دلیل قرآنی:
– آیهی «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ» (سوره انبیاء، آیه ۱۰۷):
این آیه بیان میکند که هدف از ارسال پیامبر (ص) رحمت برای جهانیان است. این نشان میدهد که اهداف شریعت مانند حفظ دین، نفس، عقل، نسل و مال در قرآن تبیین شدهاند.
دلیل سنتی:
– روایت از امام علی (ع):
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَمْ یَأْمُرْ بِشَیْءٍ إِلَّا وَ فِیهِ مَصْلَحَهٌ وَ لَمْ یَنْهَ عَنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ فِیهِ مَفْسَدَهٌ» (خداوند چیزی را امر نکرده مگر اینکه در آن مصلحت است و از چیزی نهی نکرده مگر اینکه در آن مفسده است). این روایت تأکید میکند که اهداف شریعت در قرآن و سنت تبیین شدهاند.
—
#نتیجهگیری:
با استناد به آیات قرآن و روایات معتبر از سنت، میتوان اثبات کرد که قرآن کریم به عنوان اصلیترین منبع برای اجتهاد و استنباط فقهی عمل میکند. قرآن نه تنها منبع مستقیم احکام است، بلکه به عنوان معیار سنجش، مفسر روایات، مرجح در تعارضات و منبع برای علوم ادبی و اصول فقه نیز نقش اساسی دارد.