اختصاصی شبکه اجتهاد: مهمترین هدف مؤلف از جمعآوری سخنان امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه، چنانکه از عنوان این کتاب شریف پیداست، نشان دادن بلاغت در سخن آن امام همام بوده است؛اما ازآنجاکه بلاغت و فصاحت سخن معمولاً سبب مانایی کلام در تاریخ شده است، به نظر میرسد در ورای این هدف، سید رضی، حفظ محتوای سخنانی را که در این کتاب آمده است، نیز مدنظر داشته است. این محتوا که تقریباًبهتمامی جنبههای اسلام از کلام و الهیات گرفته تا بیان صفات خداوند پرداخته،دربردارنده اصول اخلاقی و بیان چندوچون فضائل انسانی نیز هست.
هرچند نگاه اخلاقی مبتنی برنهجالبلاغه را مانند هیچیک از متون بهجامانده از اولیای دین نمیتوان در چارچوبی برآمده از مکاتب و دیدگاههای اخلاقیای که امروزه میشناسیم گنجاند، اما توجه به مضامین جملات اخلاقی موجود در این کتاب میتواند سرنخهایی از فهم هنجارهای اخلاقی دین به مابدهد. فهم هنجارهای اخلاقی دین مبتنی بر نهجالبلاغه ازآنرو حائز اهمیت است که امیرالمؤمنین علاوه بر آنکه امام نخست شیعیان است، برای سایر مسلمانان نیز معتبرترین مفسر قرآن و نزدیکترین صحابی رسول خداست؛ بدین ترتیب، دیدگاه آن حضرت در باب هنجارهای اخلاقی دین را میتوان بهعنوان معتبرترین دیدگاه در بین تفسیرها و تأویلهای اصحاب رسول خدا از قرآن و سیره نبویتلقی کرد.
اخلاق علوی با چنین رویکردی، میتواند بهمثابه حبلمتینی باشد که اعتصام بدان توسط تمامی مسلمانان جهان، آنها را به نظرگاه مشترکی درباره رفتارهای اخلاقی رهنمون میسازد و جمله فرق و مذاهب اسلامی را از فکر تفرقه بازمیدارد. این اعتصام، به معنای نفی سایر برداشتهای صحابه از قرآن و سیره نیست؛ بلکه بهمثابهنقطه مشترکی است برای عمل و بهاتفاق رسیدن مسلمانان در کشف راهحل عملی برای مسائلی که ممکن است نظرات مختلفی نسبت بدانها وجود داشته باشد.
منظومه اخلاقیای که در نهجالبلاغه وجود دارد، ایمان را بهتنهایی راهگشای سعادت انسان معرفی نکرده است، بلکه به تأسی از قرآن، ایمان و عمل صالح را معطوف به یکدیگر مطرح فرموده است. اگر قرآن کریم کنار هم قرار دادن این دو عنوان را در جایجای خود متذکر شده است، در نهجالبلاغه میتوانیم از چگونگی ارتباط ایمان و عمل صالح نسبت به یکدیگر آگاه شویم: «ایمان را بر کردههای نیک، دلیل توان ساخت و از کردار نیک، ایمان را توان شناخت.»[۱]؛ این نگرش توأمان به همراهی ایمان و عمل صالح است که میتواند مبنای سایر هنجارهای اخلاقی دین قرار گیرد.بر همین مبناست که امیرالمؤمنین به خدا سوگند میخورد که «نمیبینم بندهای را که پرهیزگار بوَد و پرهیزگاریاش او را سود دهد مگر آنکه زبان خویش در کام کشد»[۲]
در راستای دلیل بودن ایمان بر اعمال نیک و شناخت ایمان فرد بر پایه کردارهای نیک، حضرت امیر یکی از مهمترین اهداف خداوند از مکلف نمودن بندگان به انجام عبادات و مناسک را رعایت اصول اخلاقی و قوام فضایل در شخصیت هر فرد میدانند: «و خدا بندگان خود را از آسیب خودبینی برکنار میدارد با نمازها و زکاتها و روزه گرفتنهای دشوار… تا دیدههایشان خاشع شود»[۳] همچنین در جای دیگری از کلمات امیرالمؤمنینآمده است که عدالت رأس ایمان و جمعکننده نیکیهاست[۴].
تعادل بر تأکید توأمان ایمان و عمل صالح در منظری دیگر، تفسیری بدیع از پیوند گناه و بیاخلاقی به دست میدهد. حضرت امیر در فرازی از خطبه قاصعه تخطی ابلیس از سجده بر آدم را حاصل ضعف شیطان در فضایل اخلاقی میدانند. روشنتر آنکه ابلیس ازآنجهت در توحید عملی و اطاعت از فرمان حق دچار معصیت میشود که پیش از آن گرفتار کبر است. امیرالمؤمنین از کبر ابلیس، با عنوان «تعصب» یاد میکنند و میفرمایند همچنانکه ابلیس به سبب خودبرتربینی گرفتار تعصب شد و نتوانست بر آدم سجده کند، پیروان او نیز به شهادت قرآن کریم میگویند «ما که فرزندانو داراییهایمان بیشتر است، گرفتار عذاب نخواهیم شد».[۵]
نکته قابلتأمل در تفسیر حضرت از ماجرای عدم سجده شیطان بر آدم، این است که تعصب، ریشه در کبر و بیاخلاقی دارد و همچنانکه ایمان و عمل صالح چون دو بال، سبب رشد انسان میشوند، فقدان یا ضعف در هریک از ایمان و عمل صالح، موجب عدم دستیابی به رشد در دیگری میشود. بیایمانی و فقدان اعمال اخلاقی، لازم و ملزوم یکدیگرند و بنابراین نمیتوان بهصرفتکیهبر مناسک عبادی همچون ابلیس به رشدی که نیازمند اخلاق نیز هست، دستیافت.
از سوی دیگر تعصب،برآمده از جهل و یا سفاهت مردمان است. حضرت در همین خطبه میفرماید: «هیچیک از مردم جهان را نیافتم که در چیزی تعصب ورزد جز آنکه علتش یا فریب خوردن و اشتباه جاهلان بود و یا پذیرفتن اندیشه سفیهان و بیخردان.»[۶]، اما ازآنجاکه بر آن امام همام، روشن است که ریشهکن ساختن عصبیت در مردمان بهسادگی میسر نیست، مردم را به تعصب و پایداری و اصرار در مکارمالاخلاق فرامیخوانند:حمایت کردن از پناهندگان، وفای به عهد، آراستگی به تقوا، دوری از خودپسندی، پرهیز از ستمگریو خونریزی، داد مردم را ستاندن و خویشتنداری در خشم از جمله سفارشات حضرت در نهجالبلاغه است.
چنین اخلاقی است که در تفسیر آیات قرآن کریم میتواند مسلمانان را از خطر تصمیمگیریهای شتابزده و فریب سطحینگران و سفیهان در امان بدارد. با تمسک به اخلاق علوی میتوان عصبیتها را مهار کرد و اسلام واقعی را متبلور ساخت. شاید به همین دلیل است که در ادامه همین فراز از نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین مایه بقای جامعه اسلامی رادوری از تفرقه ذکر میکنند و معتقدند کینهتوزی نسبت به یکدیگر و بذر نفاق در دل کاشتن و دست ازیاری یکدیگر برداشتن، اسباب انحطاط و شکستن محور اتحاد جامعه اسلامی را فراهم خواهد ساخت.[۷]
نویسنده: علی مهجور، محقق و پژوهشگر
—————————————————————-
[۱]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۶٫
[۲]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۶٫
[۳]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲٫
[۴]. شرح غررالحکم آمدی، ج ۶، ص ۳۲۰٫
[۵]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲٫
[۶]. همان.
[۷]. همان.