در سابق، علما، فردی را که تشخیص میدادند که اسبق یا سید است یا اگر با او مساوی بودند و دیگری را افضل میدیدند، خودشان کنار کشیده و آن فرد را بهعنوان مرجع تقلید قبول میکردند. علت دوم، تقوا و پرهیزکاری است. کسانی که سابقاً بودند میدانستند مرجع تقلید بودن مسئولیت دارد و برای فرار از مسئولیت و محکومیت خدایی، از مرجعیت تقلید فرار میکردند. علت سوم، مخالفت با هوای نفس است؛ چون مرجعیت مقامی در بین مردم محسوب میشود. چون سابقاً علما از مقام و ریاست و مناصب دوری میکردند لذا از مرجعیت هم فرار میکردند؛ اما اکنون این سه عامل کمرنگ شده و عده زیادی قصد دارند به مرجعیت برسند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: عناوین حوزوی در طول تاریخ دستخوش تغییرات وسیعی شدهاند و هرچه میگذرد شاهد تولید و استعمال القاب پرطمطراق هستیم. آنچه در این میان جلوه میکند اینکه در گذشته، بسیاری از علما از این نام و نشانها فرار میکردند و حتی از مقام مرجعیت نیز اجتناب میورزیدند؛ اما امروز برخی از ایشان در رقابت برای کسب مقام مرجعیت به سر میبرند. استاد سید نورالدین شریعتمدار، روحانی باسواد و دنیادیدهای است که این رقابتها را ناسالم و باعث خالی شدن مرجعیت از اصل خود میانگارد. استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم معتقد است نکات سهگانهای که در گذشته، باعث دوری فقها از مرجعیت و استنکاف ایشان از در معرض واقع شدن برای این مقام وجود داشت، امروزه کمرنگ شده است. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با این استاد حوزه علمیه قم، از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: آیا در ابتدای غیبت کبری، میان القاب مراجع تقلید و غیر ایشان تفاوتی وجود داشت؟ این تفاوت، از چه زمانی و به چه جهت به وجود آمد؟
شریعتمدار جزایری: فعلاً پنج لقب در میان علما رایج شده است که عبارتاند از ثقهالاسلام، حجتالاسلام، حجتالاسلاموالمسلمین، آیتالله، آیتاللهالعظمی. ثقهالاسلام به طلبهای میگویند که چهار سال از مقدمات حوزه را پشت سر گذاشته است. وقتی مکاسب و کفایه را خواند به او حجتالاسلام میگویند و اگر درس خارج رفت و استاد شد، به وی حجتالاسلاموالمسلمین گفته میشود و اگر از درس خارج به اجتهاد رسید آیتالله نامیده میشود. همچنین اگر رساله بنویسد و مرجع تقلید شود به او آیتاللهالعظمی گفته میشود.
آنچه در تاریخ به علما نسبت داده شده همین ثقهالاسلام است که برای اقل الطلاب داده میشد و در اوایل غیبت کبری به مرحوم کلینی داده شده و به او ثقهالاسلام کلینی گفته میشد. حجتالاسلام به مرحوم شفتی که در اصفهان بوده نسبت داده شده و ایشان به حجتالاسلام مشهور بوده است. آیتالله و آیتاللهالعظمی از زمانی که حوزه علمیه قم تأسیس شد رواج پیدا کردند و به زمان شیخ عبدالکریم حائری برمیگردد. آیتاللهالعظمی از القاب امیرالمونین است. در زیارتنامه حضرت است و بعد علما به مراجع تقلید این لقب را اطلاق میکنند. در طول تاریخ لقب آیتالله در دو مورد دیده شده است: یکی علامه حلی و دیگری از ناحیه شهید ثانی که لقب آیتالله را به شهید اول داده است. لذا آیتاللهالعظمی اخیراً طی صد سال اخیر رایج شده است.
بایستههای مرجعیت و اجتهاد به حمل شایع چیست و چه تفاوتی با برخی مدعیان به حمل اولی مرجعیت و اجتهاد دارد؟
شریعتمدار جزایری: مجتهد با مرجع تقلید تفاوت دارد. مجتهد کسی است که صاحبرأی و نظر باشد و علومی را گذرانده باشد، مثل صرف، نحو، منطق، اصول و… در اینها صاحبنظر باشد و بتواند بحث دیگران را نقد کند. این به لحاظ حمل اولی یا ثبوتی است؛ اما در حمل اثبات یا شایع، اگر اجتهادش ظهور کند و خود بخواهد به آن عمل کند همان شرایط اجتهاد را دارد و همچنین عدالت و اطمینانی به خود در رأی دادن دارد؛ اما مراجع تقلید باید عادل، مجتهد و اعلم باشد. در کتب مراجع شرایط وی وجود دارد. عمده شرایط آن عدالت است و اگر عدالت نداشته باشد تقلید از او جایز نیست.
در حدیثی از امام حسن عسکری روایت شده که «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ» ایشان این شرایط را برای مرجع تقلید بیان نمودهاند؛ یعنی هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند.
چرا در سیره مجتهدین سلف، موارد زیادی از فرار از منصب افتا به چشم میخورد ولی امروزه کمتر اینگونه موارد وجود دارد؟ عوامل این امر چیست؟
شریعتمدار جزایری: این مورد چند علت دارد. یکی از این علل، احترام به بزرگان است. در سابق، علما فردی را که تشخیص میدادند که اسبق یا سید است یا اگر با او مساوی بودند و دیگری را افضل میدیدند خود کنار کشیده و آن فرد را بهعنوان مرجع تقلید قبول میکردند. علت دوم تقوا و پرهیزکاری است. کسانی که سابقاً بودند میدانستند مرجع تقلید بودن مسئولیت دارد و برای فرار از مسئولیت و محکومیت خدایی از مرجعیت تقلید فرار میکردند. علت سوم مخالفت با هوای نفس است. چون مرجعیت مقامی در بین مردم محسوب میشود. سابقاً علما از مقام و ریاست و مناصب دوری میکردند لذا از مرجعیت هم فرار میکردند؛ اما اکنون این سه عامل کمرنگ شده و عده زیادی قصد دارند به مرجعیت برسند.
در زمان آقای بروجردی مجتهدینی صاحب فتوا بودند. با اینکه آقای بروجردی در بروجرد بود ولی عدهای چون دیدند ایشان اعلم بود او را بهعنوان مرجع پذیرفتند و او را بر خود مقدم میداشتند. از بعد از آن اما این امور منسوخ شده است.
برخی از مجتهدین حال حاضر، اصرار بر تلقب به لقب «آیتالله و آیتاللهالعظمی» دارند. این اصرار ناشی از چیست؟
شریعتمدار جزایری: معمولاً بعضی از دفترداران و نزدیکان مجتهدان در این امر دخیل هستند و آنها را به آن القاب حتی اگر شایسته آن نباشند سوق میدهند درحالیکه خود مجتهدین از این امر مبرا هستند.
برای بازگشت به سیره سلف در پرهیز از پذیرش منصب افتاء و دوری از القاب، چه تمهیداتی باید اندیشیده شود؟
شریعتمدار جزایری: برای بازگشت به سیره سلف و پرهیز از منصب افتاء و دوری از القاب رعایت اخلاق اسلامی، بیان سیره سلف، داشتن تقوا، فرار از مسئولیتهای سنگین و… بسیار مهم است. اکنون اخلاق در حوزه کمرنگ است. طلبهای که با اخلاق اسلامی آشنا باشد اگر متعهد هم شد این مراتب را رعایت میکند. هم اخلاق عملی و هم اخلاق نظری بسیار مهم است و اساتید خود باید متصف به اخلاق کامل اسلامی باشند تا طلبهها از آنها الگو بگیرند و این اثرگذار است.