حجتالاسلام میرمعزی به بررسی امضایی یا تأسیسی بودن اقتصاد در اسلام پرداخت و گفت: امضایی بودن اقتصاد در اسلام و عدم وجود اقتصاد اسلامی ملازم هم نیستند.
شبکه اجتهاد: چندی قبل استاد علوی بروجردی در مصاحبهای با سایت اکوایران اقتصاد اسلامی را منکر شد و در خلال سخنانش حتی آن را یک شوخی دانسته بود؛ این موضوع سبب شده بود تا بسیاری از کارشناسان عرصه اقتصاد اسلامی به این سخنان انتقاد کنند و حتی از وی برای اثبات مدعایش دعوت به مناظره داشته باشند.
اخیراً استاد علوی بروجردی با استاد عبدالحسین خسروپناه در این رابطه مناظرهای داشته اند که در نهایت آقای علوی بروجردی سخنانش در رد اقتصاد اسلامی را پس گرفته و قبول میکند که اقتصاد اسلامی داریم. او در پایان مناظره میگوید: هیچ زمانی برای آموختن دیر نیست و انسان در معرض خطا است و ممکن است اشتباه کند. وقتی این را فهمید، باید از حرفش برگردد.
به همین بهانه، گفتاری از حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین میرمعزی، رییس مرکز تخصصی اقتصاد دفتر قم مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و از کارشناسان عرصه اقتصاد اسلامی در رابطه با «تأسیسی بودن یا امضایی بودن اقتصاد اسلامی» تقدیم خوانندگان محترم میشود.
آیا ادعای عقلایی بودن در اقتصاد یا امضایی بودن آن درست است؟ آیا عقلا نقش پررنگی در این زمینه داشته و دارند؟ به نوعی ادعا شده است که کفار قبل از پیامبر در موارد انگشت شماری اشتباه داشتند که آن هم به وسیله شارع اصلاح شده است و گویا همانها نیز توانایی اداره امور اقتصادی کنونی در جهان اسلام را دارا هستند.
میرمعزی: بحثهای علمی مفصل و گستردهای وجود دارد که آیا اقتصاد در اسلام امضایی است و یا تاسیسی؟ گاه صرفاً درباره یک حکم صحبت میشود که مثلاً آیا بیع یا مضاربه در اسلام امضایی است یا تاسیسی؟ اما زمانی مسأله این است که آیا دانش اقتصاد در اسلام امضایی است یا تاسیسی؟ وقتی سخن از دانش اقتصاد به میان میآید با سه مقوله مکتب، نظام و علم اقتصاد روبهرو هستیم بنابراین نباید به تک گزارهها به صورت جدا از هم فکر کرد بلکه مکتب اسلام و مکتب اقتصادی اسلام اصولی برای حل مشکلات دارد.
نظام اقتصادی اسلام الگوهای رفتاری مطلوب و مجموعهای از علوم رفتاری مطلوب را در مصرف و تولید و سرمایهگذاری ارائه کرده است؛ نظامی از روابط را پیشنهاد میکند و در بخش علم نیز دانش را به موضوع، هدف و روش خود میشناسد. موضوع، هدف و روش در هر دستگاه علمی مشخص است و گزارههایی هم وجود دارند. موضوع، هدف و روش را بر اساس مبانی برمیگزینند که عدهای با مبانی سکولار برگزیدهاند و ما نیز مبانی توحیدی را بر میگزینیم.
وقتی وارد این بحث میشویم که آیا اقتصاد اسلامی امضایی است یا تاسیسی، اولاً باید در حوزه مکتب، نظام و علم فکر کنیم، نه فقه؛ زیرا فقه و اخلاق در چارچوبی هستند که ما از درون آنها مکتب نظام و علم را استخراج میکنیم؛ یعنی در مکتب، نظام و علم موثر هستند؛ ثانیاً باید در هر بخش نظامی از گزارهها را تصویب کرد. نظامی که شامل اهداف، روش و مبانی باشد.
اگر بپذیریم فقه ما اغلب امضایی است و تاسیسی نیست، آیا از این مطلب معلوم میشود که علم اقتصاد اسلامی نداریم؟
میرمعزی: این دو یعنی امضایی بودن اقتصاد در اسلام و عدم وجود اقتصاد اسلامی ملازم هم نیستند؛ حتی درباره امضایی یا تاسیسی بودن فرق دو مفهوم از امضا قابل تصور است:
۱- عدم وجود حکم شارع نسبت به رفتارها و روابط اقتصادی یعنی شارع در مقام ثبوت حکمی ندارد و منتظر است عقلا رفتار کنند تا آن را امضا کند.
۲- اینکه شارع نسبت به رفتارها و روابط یک دستگاه تشریعی کامل دارد، یعنی در مقام ثبوت که ما از آن به لوح محفوظ تعبیر میکنیم احکام رفتارها و روابط تشریع شده اند، اما در بیان و ابلاغ آن دو شیوه وجود دارد یا عقلا مطابق با دستگاه تشریع عمل نمیکند و شارع بیان مستقل دارد که این را تأسیس مینامیم. در جایی دیگر شارع میبیند عقلا به گونهای رفتار میکنند که اصولا در دستگاه تشریعی او وجود دارد و بنابراین آن را امضا میکند یعنی امضا و تاسیس دوروش ابلاغ شریعت هستند نه اینکه دو بخش از اصل تشریع باشند.
در مبنای نخست مجموعه تشریع ناقص است چون خداوند سبحان احکامی را تشریع کرده است و یکتعداد را بر اساس رفتار عقلا به هر نفر امضا میکند اما بر اساس مبنای دوم اجاره یک دستگاه تشریعی کامل دارد و بیانش برای بشر به دو نحو بوده است؛ آنجا که دیده است عقلا رفتاری در چارچوب ضوابط شریعت داشتهاند آن را امضا کرده و جایی که رفتار عقلا تا مطابق ضوابط نبوده بیان تأسیسی داشته است.
زمانی که در خدمت حضرت آیتالله میرزا جواد تبریزی تلمذ میکردیم به این بحث رسیدند و گفتند اعتقادشان نظر دوم است که امضا و تاسیس دو روش ابلاغ شریعت هستند یعنی در اصل شریعت نقص نیست به هر حال این وضع را چه به گونه اول و چگونه دوم بپذیریم این بحثی از مباحث فقه است یعنی دعوای الزام و تأسیس در احکام فقهی وجود دارد که خداوند سبحان گاه احکامی را که در بین عقلا وجود نداشته تشریع یا تأسیس کرده است و گاهی نیز تشریعش امضایی بوده است این مسائل در فقه مطرح میشود اما در حوزه مکتب نظام و علم بحث اصلاً این نیست.
آیا مفهوم امضا این است که شارع از ما خواسته است تا هر طور غربیها تحلیل کردند ما نیز همانگونه عمل کنیم هیچکس از فقهای ما و اهل نظر اسلامی چنین حرفی نزده اند که امضایی بودن یعنی شارع گفته است همانطور تحلیل کنید که غربیها سکولارها و مادیها تحلیل میکنند بحث امضایی بودن و امضایی نبودن اساساً بحثی فقهی است و بحث فقهی فقها را نمیتوان به علم به معنای SCIENCE یعنی کشف واقعیت تعمیم داد.
نمی توان گفت به هر شکل که همه کشف میکنند شما نیز همانطور کشف کنید یعنی با توجه به این مفهوم و قاعده میتوان اینطور نتیجه گرفت که اگر در مقطعی عقلا مادی گرا و سکولار بودند و خداوند را در وقایع و در جریان حقایق واقعی نمیدیدند و برایش حسابی باز نمیکردند شما نیز همان کار را انجام دهید آیا برای این حرف دلیل عقلی داریم؟ کدام آیه و روایت این مطلب را بیان کرده است؟ کدام دلیل عقلی اثبات میکند که ما باید همانطور که سکولارها و مادیها جهان را تحلیل میکنند تحلیل کنید و نباید عناصری را که راه را برای تحلیل به ما معرفی کرده است در تحلیل مان دخالت بدهیم؟ این مطلب قابل دفاع نیست.
منبع: رسائل