امام، مرد فیلسوفی بود و در فلسفه صاحب نظر بود، اما به هیچ وجه من الوجوه مباحث فلسفی را داخل در فقه نمیکرد و این مطلب را مکرر میفرمود که فقه را باید از دید و فهم بازاریها و طبق کلمات ائمه سنجید و آن طور باید به روایات و احادیث نظر کرد نه به عنوان یک فیلسوف صاحب نظر در مسائل دقیق فلسفی.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله مصطفی اشرفی شاهرودی، استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه مشهد و از شاگردان برجسته و مستشکل درس امام خمینی در نجف اشرف، به مناسبت سالگرد ارتحال معمار و رهبر کبیر انقلاب اسلامی در گفتگو با شفقنا به بازخوانی مکتب علمی، اجتماعی و سیاسی امام خمینی (ره) پرداخته است که در ادامه میخوانیم.
اجرای احکام دین و فریادرسی به طبقه محروم؛ دو دلیل اصلی قیام امام خمینی(ره) بود
آیتالله اشرفی شاهرودی در ابتدا به بیان خصوصیات و ویژگیهای فقهی و اخلاقی امام خمینی (ره) پرداخت و اظهار کرد: مرحوم امام خمینی (ره) از افرادی بودند که درد دین و ملت را داشتند و بر همین اساس بسیار به مردم علاقهمند بودند و از غم و رنج مردم رنج میبردند. از سوی دیگر امام(ره) یک مجتهد جامعالشرایط و دلسوز دین بودند. برنامههای زندگی خاندان پهلوی بر مبنای دین نبود و عمدتاً هم با کمال تأسف ۱۰۰۰ فامیلی که در آن زمان معروف بود؛ مملکت و منافع کشور را به نفع خودشان مصادره میکردند و مردم ضعیف بهخصوص در روستاها در کمال رنج و فقر زندگی میکردند؛ این مجموعه موجب شد که مرحوم امام(ره) قیام کنند و حرکت الهی را به دو دلیل شروع کنند؛ یک دلیل، اجرای احکام دین و دلیل دوم استقلال کشور و فریادرسی به طبقه محروم بهخصوص در روستاهای اطراف کشور که در فقر و مشکلات بسیار زندگی میکردند.
نظر امام (ره) بر این بود که مملکت در وهله اول برمدار دینی طبق قانون اساسی اداره شود
وی تأکید کرد: نطقهای آتشینی که امام(ره) هم در ایران و هم در نجف اشرف داشتند و با اعلامیههایی که مرتباً صادر میکردند؛ موجب شد که در بین مردم شریف و متدین ایران، حالت پذیرش و استقبال از برنامههای مرحوم امام(ره) تجلی پیدا کند و این تجلی را در طول مدت نهضت کاملاً دیدیم و شاید در دنیا این سنخ همکاری مردم و پاسخ مثبت دادن به ندای رهبر آنگونه که شاهد بودیم، سابقه نداشته است. در سراسر کشور این تجاوب و همسویی از مردم نسبت به ندای مرحوم امام دیده و حاصل شد تا بالاخره سرانجام به پیروزی انقلاب منتهی شد. پس از پیروزی نیز نظر امام (ره) بر این بود که مملکت در وهله اول برمدار دینی طبق قانون اساسی اداره شود.
عقیده امام خمینی (ره) در مورد حضور روحانیت در مناصب اجرایی
این استاد درس خارج حوزه علمیه خراسان در رابطه با نظر امام خمینی(ره) راجع به اداره و انجام امور اجرایی توسط روحانیت به نقل خاطرهای پرداخت و گفت: به یاد میآورم مرحوم آیتالله مهدوی کنی به بنده گفت: مرحوم امام نظرشان این بوده که روحانیت تقریباً نظارت داشته باشند و امور اجرایی را افراد معتمد دیگری به دست بگیرند. مرحوم آقای مهدوی کنی میگفت: من و آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ امام خمینی(ره) را قانع کردیم که اجرای حکومت به دست روحانیت هم باشد؛ به هر حال این امر انجام شد.
مبنای مرحوم امام خمینی (ره) بر این بود که باید احکام الهی در عصر غیبت نیز اجرا شود قبل از ایشان هم بعضی از فقها چنین استنباطی داشتند، مرحوم شیخ مفید و مرحوم صاحب جواهر بر این باور بودند.
اشرفی شاهرودی در ادامه به مبنای فقهی امام(ره) اشاره کرد و افزود: فقهای شیعه بر عکس اهل سنت، اهل اجتهاد هستند و اهل تسنن، مذاهب را در فتوای چهار نفر؛ ابوحنیفه، شافعی، احمدبن حنبل و مالک، منحصر کردند، اما علمای شیعه گفتند: باب اجتهاد باز است و باید احکام را از ادله کتاب و سنت استخراج کنیم. با توجه به اینکه دین اسلام، دین جاودانه و فراگیر است و از طرفی همه حوزههای فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی روابط بین مسلمانان و غیرمسلمانان را در برمیگیرد لذا علمای شیعه بر این باور و اعتقادند که باب اجتهاد مفتوح است و در هر زمانی فقهای شیعه باید بهمقتضای آن، قوانینی که مورد نیاز است را از کتاب و سنت استنباط و احکام را به مردم اعلام کنند و حکومت هم باید بر طبق آن خط و مشی داشته باشد.
آیتالله اشرفی شاهرودی افزود: از آنجایی که باب اجتهاد مفتوح است و فقهای شیعه نیز بر این اصل باور داشتند، طبیعتاً استنباطها مختلف میشود زیرا مسائل نظری چون مبتنی بر تجربه و حس خارجی نیست بلکه مبتنی بر استنباط از ادله، آیات و روایات است، اتفاق نظر در آن کمتر اتفاق میافتد. طبعاً این اختلاف از همان اول در کیفیت استخراج احکام و استنباط فقها از ادله کتاب، سنت، اجماع و عقل از زمان غیبت صغری ولیعصر(عج) یک امر متعارفی بود. طبعاً برای کیفیت استنباط و استخراج احکام، هر کسی مبنایی داشت و یک منش خاصی را پیش گرفته بود. شخصیتهای مختلفی مانند مرحوم شیخ طوسی (رضوانالله تعالی) که بسیار پرکار و مؤید من عندالله بود، در آن مدت عمر کوتاه خود توانست آثاری در تفسیر، رجال، فقه، اصول و غیرذلک تدوین کند. طبعاً نظرات او یک اساس متقنی نزد فقهای متأخر از شیخ شد که تا مدتها هر چه شیخ فرموده بود بر آن اساس باور داشتند و اعلام میکردند لذا به نام مقلده معروف شدند؛ تا نوبت رسید به ابن ادریس حلی و باز صحبت این شد که فقها خودشان بتوانند از ادله استنباط کنند.
منش اختلاف در کیفیت استخراج و استنباط احکام از ادله بین فقها
وی با اشاره به اینکه منش اختلاف در کیفیت استخراج و استنباط احکام از ادله بین فقها، رایج و اختلافات نظر در کیفیت استنباط احکام نظری بود، گفت: خاصیت علوم نظری همیشه این است تا بعد از آن همینطور دوران مختلفی بین فقها گذشت که کیفیت هر مکتبی برنامه خاصی از کیفیت استنباط و استخراج احکام از ادله، داشت؛ مدتی مکتب حله بود، مدتی مکتب نجف بود، مدتی مکتب قم و مشهد بود و در شهرهای مختلف بزرگان، یک منش خاصی داشتند. گاهی مثلاً یک شخصیت بسیار فوقالعادهای بود که در مجموعه آن حوزه اثر داشت مثل مرحوم آیتالله بروجردی در زمان خود، گاهی هم برخی مانند شیخ انصاری یا بزرگانی از این قبیل بودند که مکتب شان رواج پیدا میکرد و مرحله به مرحله ادامه داشت.
این استاد برجسته حوزه علمیه در ادامه با بیان اینکه فقهای زمان ما نظراتشان در کیفیت استنباط و احکام نظری از مدارک مختلف بود، اظهار کرد: مبنای مرحوم امام خمینی(ره) بر این بود که باید احکام الهی در عصر غیبت نیز اجرا شود. از جمله بخشی از احکام الهی، حدود و دیات است و ایشان میفرمود که نباید حدود دیات را مردم یا هر کسی به دست خودش گرفته و حد را جاری کنند پس باید یک حکومت عادلی باشد که در رأس آن یک عالم فقیه و متدینِ عادل قرار بگیرد که بتواند احکام دین را در جامعه پیاده و اجرا کند. ایشان از روز اول بر این باور بود و میگفت: ادلهای در احکام و آیات قرآن در رابطه با حدود الهی وارد شده زیرا اینها مسائلی است که نباید اجرای آنها را به دست مردم داد و باید اجرای آن توسط حکومتی باشد که در رأس آن حکومت، یک فقیه بسیار قوی، عالم و عادل قرار بگیرد تا حکومت بر طبق آن بتواند احکام دین را در جامعه پیاده کند. دراینباره بحث مفصلی در نجف داشتند که بهعنوان ولایتفقیه چاپ شد یعنی میگفتند همانطور که ائمه اطهار ولایت بر اجرای احکام دین داشتند فقها هم در عصر غیبت امام زمان(عج) این ولایت را دارند.
وی افزود: یک نقطهنظر قوی امام که تقریباً در زمان خودشان و در بین سایر فتاوای ایشان متجلیتر بود همین مسأله ولایتفقیه و تشکیل حکومت اسلامی است و این مسئله هم برخاسته از استنباطی بود که ایشان از آیات و روایات و امثالذلک داشتند؛ پیش از ایشان نیز مرحوم شیخ مفید در کتاب خود نوشت: اگر در زمانی فقیهی قدرت داشت که احکام را اجرا کند باید احکام را اجرا نماید و بر مردم هم واجب است او را در اجرایی شدن احکام دین در جامعه، همراهی و کمک کند.
حضرت امام(ره) به طلبهها مجال اشکالگیری میدادند
اشرفی شاهرودی در ادامه تصریح کرد: برخی دیگر از فقها هم به این مسئله اعتقاد نداشتند و میگفتند: آنچه ثابت شده فقط منصب قضاوت و مخصوصاً فتوا دادن است که امام عصر(عج) به فقها در عصر غیبت دادهاند. اما مسأله حکومت و غیرذلک؛ چنین حقی از طرف ائمه معصومین برای فقها داده نشده است. منتهی بعضیها هم میگفتند: از باب امور حسبیه – چون بالاخره تشکیل دادن نظام دینی یکی از بهترین مصادیق امور حسبیه است – از این جهت باید فقها در رأس قرار بگیرند و احکام دینی را اجرا کنند. به هر صورت یکی از خصوصیات شخص امام(ره) در مسأله احکام فقهی همین استنباطی بود که ایشان داشتند. قبل از ایشان هم بعضی از فقها چنین استنباطی داشتند مرحوم شیخ مفید و مرحوم صاحب جواهر بر این باور بودند و خیلی قوی و محکم، پای آن ایستادند و درس آن را هم دادند؛ در مقابل دسته دیگری به آن مقدار معتقد نبودند.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه خراسان در ادامه به بیان منش امام خمینی(ره) در تدریس علوم پرداخت و تصریح کرد: منش ایشان در درس این بود که به طلبهها مجال میدادند تا اشکال کنند و درس را از حالت منبر و روضهخوانی خارج کنند و میفرمودند که درس مرحوم میرزای شیرازی سه تا چهار ساعت طول میکشید به خاطر اینکه ایشان مطلب را القا میکرد و شاگردان هم نظرات خودشان را میگفتند و کلاس محل استنباط و رأی بود. لذا ایشان به این جهت اصرار داشتند که مجلس درس باید مجلس مباحثه و مذاکره بین استاد و شاگرد باشد. امام در خصوص اینکه همه شاگردان سکوت کنند و خودشان بهتنهایی صحبت کنند، میگفتند: «این کارهای رضاخانی است نه درس دادن.» من یادم هست که روزی در کلاس ایشان سکوت داشتم؛ گفتند: چرا ساکت شدی و صحبت نمیکنی؟ باید بگویی و صحبت کنی.
امام خمینی(ره) بههیچوجه مباحث فلسفی را داخل فقه نمیکرد/ توجه امام(ره) به نظرات علمای پیشین
وی افزود: از دیگر منش امام، اینکه مرد فیلسوفی بود و در فلسفه صاحبنظر بود، اما بههیچوجه من الوجوه مباحث فلسفی را داخل در فقه نمیکرد و این مطلب را مکرر میفرمود و میگفت که فقه را باید از دید و فهم بازاریها و طبق کلمات ائمه سنجید و آنطور باید به روایات و احادیث نظر کرد نه بهعنوان یک فیلسوف صاحبنظر در مسائل دقیق فلسفی.
آیتالله اشرفی شاهرودی در ادامه ضمن بیان اینکه امام خمینی(ره) اهتمام شدیدی داشت تا در هر درسی که میدهد تقریباً مطالعات قوی داشته باشد، به نقل خاطرهای پرداخت و گفت: و من یادم است که ایشان در هر مسألهای اقوال علمای بزرگ را زیاد نگاه میکرد و سر کلاس درس عنوان میکردند؛ در حالی که معمولاً مراجع یا اساتید دیگر آنطور به دنبال اقوال دیگر نمیرفتند و یا وقتی هم میرفتند فقط قول چند نفر از بزرگان را مدنظر قرار میدادند، اما مرحوم امام بیشتر به این نکته اهمیت میداد و در مطالعات خود در رابطهی با هر مسألهای که میخواستند، مطرح کنند دایره مطالعاتشان را بسط بیشتری میدادند و در درس هم آن نظرات را عنوان میکردند، حال یا میپسندیدند یا اشکال نموده و رد و مناقشه میکردند. امام مانند سایر اساتید فن، مراجعات خود و مناقشاتی که در مراجعات داشتند را در درس القا میکردند و در نتیجه به طلبهها هم مجال میدادند و تشویق میکردند که بیشتر به دنبال بحث، درس و مطالعه بیشتر بروند.
حضرت امام(ره) اعتمادبهنفس بیمانندی داشت
وی ادامه داد: یک خصوصیت اخلاقی ایشان اعتمادبهنفسی بود که من مانند آن را در کسی سراغ ندارم؛ ایشان بسیار به نفس خویش اعتماد داشت. یادم است روزی دو نفری با هم نشسته بودیم و درباره آن ایامی که ایشان در سیاهچال زندان شاه بود، صحبت شد. من از ایشان سؤال کردم که آن ایام چگونه گذشت؟ ایشان فرمود: روزی پاکروان، آجودان مخصوص شاه؛ به زندان آمده بود و به من اطلاع دادند که آقای پاکروان آمده و میخواهد با شما ملاقات کند، ماهم در فضای زندان به صحبت با او نشستیم؛ سپس به من گفت: آقا؛ شاه میآید اینجا خدمت شما بنشینیم با هم صحبت کنید تا این اختلافات کشور حل شود و مرحوم امام فرمود: من در جواب به ایشان گفتم عجب! من با شاه بنشینم؟! شاه کسی است که انگشت کوچکش را اگر به دریا بزند نجس میشود، من با شاه بنشینم؟! یقیناً این کار را نمیکنم.
امتناع امام(ره) از همنشینی با شاه
آیتالله اشرفی افزود: من به ایشان عرض کردم چه مانعی داشت؟ مینشستید شاید به نتیجه مطلوبی میرسیدید و ایشان فرمود: خیر! زیرا ما دستگاهی برای اطلاعرسانی نداشتیم؛ روزنامهها و رسانهها که در اختیار ما نبود، فردا هم میرفتند تهمت میزدند و بین مردم رایج میکردند خمینی از حرفهایش گذشت و بنا شده که اعلی هم برنامههایش را اجرا کند. آنوقت من هم هیچ راه دیگری نداشتم بنابراین مصلحت ندیدم که بنشینیم و حرفی با هم بزنیم و میدانستم که آنها هم به حرف ما گوش ننموده و اعتنایی نمیکنند.
وی در ادامه به نقل خاطره دیگری پرداخت و گفت: ایشان میفرمود شب ۱۵ خردادی که برابر بود با ۱۲ محرم مرا دستگیر کردند تا به تهران منتقل کنند. در یک جیپ ارتشی بودم، چند سرباز مسلح هم بودند، یکمرتبه ماشین مسیرش را تغییر داد و به بیابان رفت و امام میفرمود من آنجا یقین کردم که اینها میخواهند مرا اعدام کنند ولی هیچگونه تغییری در حال من حاصل نشد زیرا هر چه که وظیفهی ما بود انجام دادیم، بعد از این هم هر چه میخواهد، بشود.
اشرفی شاهرودی خاطرنشان کرد: در عراق، صدام نانجیب و حزب بعث چنان رعب و ترسی در جامعه عراق ایجاد کرده بود که همگی شدید و فوقالعاده از رژیم حکومت عراق میترسیدند، ولی مرحوم امام هیچ ترسی از این جهت نداشت و من شاهد بودم از بغداد و از طرف رئیسجمهور(صدام) بزرگانشان میآمدند و عرض ادب میکردند، اما مرحوم امام چهار زانو نشسته بود، سرش پایین بود و حتی نگاه به اینها ننموده و اعتنا نمیکرد تا چه رسد به اینکه با آنها صحبتی کرده یا چیزی بگوید اگر هم حرفی میزدند، امام تنها گوش میکرد.
امام(ره) با هر کسی در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی مباحثه و مناظره نمیکرد
استاد درس خارج حوزه علمیه خراسان در ادامه به بیان روحیات امام خمینی(ره) پرداخت و گفت: ایشان فوقالعاده دقیق بود؛ سخن افراد یا شخص را بهدقت گوش میکرد و سپس در مقام جواب به دو یا سه کلمه اکتفا میکرد، اینطور نبود که با هر کسی در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی مباحثه و مناظره کند. امام بسیار قوی الاراده بودند. یادم است که مجاهدین خلق آن زمان آمده بودند و با آنها جلساتی برگزار شد، گاهی یک ساعت یا دو ساعت صحبت میکردند و ایشان هیچ نمیگفت و نظر آخرشان را با یک کلمه میگفت یا همان یک کلمه را هم نمیگفت. امام اگر بر کاری تصمیم میگرفت بعد از دقتهای فراوان در تمام جوانب، آن را عملی میکرد به عبارتی بعد از اینکه به صحت قدم خودشان مطمئن میشدند، اقدام مینمودند؛ این خصوصیت امام کمتر در شخصی دیده میشود.
وی با بیان اینکه اعتمادبهنفس در امام خیلی قوی و شهامت و قدرت روحی ایشان بسیار بالا بود افزود: شجاعت ایشان بینظیر یا بسیار کمنظیر بود. از خصوصیات دیگر ایشان اینکه در مسائل تسرّع ننموده و خیلی با دقت حرف را گوش میکرد، جوانب مسأله را میسنجید و سپس تصمیم میگرفت و عمل میکرد و در عمل متزلزل نمیشد.
آیتالله اشرفی شاهرودی در ادامه به بیان تمایزات اجتهادی امام با سایر فقهای بزرگان آن زمان پرداخت و خاطرنشان کرد: هر فقیهی وقتی میخواهد یک مسألهای را استنباط کند یا احکام یک رسالهای که مشتمل بر هزاران مسأله است، بنویسد؛ راه همینی است که همه میروند. ما چهار منبع در شیعه داریم؛ یکی کتاب است که قرآن مجید باشد دوم احادیثی که از ائمه اطهار(علیهمالسلام) رسیده است زیرا روایاتی که به ما رسیده مورد اجماع و اتفاق کل فقهاست که این خودش یک دلیل است، سوم سنت و چهارم عقل است که در بعضی از مواقع مسائل عقلی کاربرد دارد بنابراین شیعه در همان چهار اصل متوقف میشود.
وی ادامه داد: منتهی مسائلی مثل اینکه به هر حدیثی عمل کنیم یا مثلاً به حدیثهای خاص باید عمل کرد؟ دایره آن حدیث خاص تا کجاست؟ در این مسایل اختلافات نظراتی بین فقها پیش میآمد؛ اما اینگونه نبود که مرحوم امام(ره) مکتب خاصی در مقابل همه ایجاد کرده باشند، هیچ فقیهی هم مکتب خاصی در مقابل دیگران نمیآورد، در صورتی که در علوم دیگر مانند طب جدید، خط بطلانی به طب قدیم کشیده شده است.
حوزههای علمیه منش و مسیر دانشگاهی ایجاد کردند که به نظر من اینیک خسارتی بر حوزههای علمیه شد
این استاد برجسته حوزه علمیه خراسان با بیان نگرانیهای خویش راجع به فضای حوزه علمیه کنونی، گفت: حوزههای علمیه از همان ابتدا مقداری از آزادیهای فوقالعادهتری نسبت به سایر مراکز برخوردار بودند و بزرگانی بودند که مراقبت و توجه بیشتری داشتند، در مواقعی هم میدیدیم که دیگر آن حالت نبود. متأسفانه اکنون در حوزههای علمیه ما اینگونه است که باید قوه قهریهای روی طلاب باشد و نظمی که حتماً طبق آن عمل کنند. در گذشته افرادی وارد حوزههای علمیه میشدند که هدفشان پاک بود و خواستار علم بودند و میخواستند دانشمند و عالم متدین فرزانهای شوند لذا منش حوزه این بود که دنبال درس و بحث و تقوا و عمل به دستورات الهی بروند.
وی خاطرنشان کرد: اگر هم طلبهای مثلاً درسخوان یا متدین نبود، خودبهخود از حوزه طرد میشد البته امروز این مسأله مقداری کمرنگتر شده و به آن صورت نیست بهخصوص از زمانی که در حوزههای علمیه منش و مسیر دانشگاهی ایجاد کردند که به نظر من خسارتی بر حوزههای علمیه وارد شد. البته گوشه و کنار هستند فضلایی که بهراستی علم را برای علم میخواهند، دوست علم هستند و واقعاً میخواهند عالم شوند و ان شاء الله در آینده یک فقیه وارسته شوند.
طلاب عزیز! وقت را غنیمت بشمارید چون وقت بالاترین سرمایه یک انسان است
آیتالله اشرفی شاهرودی در ادامه با توصیه به طلاب حوزه علمیه گفت: شاید من بدون مبالغه این توصیه را صدبار در اجتماعات طلاب مطرح کردم. ما همیشه سه چیز را برای طلاب عزیزمان اصل قرار دادیم، اول اینکه وقت خودشان را غنیمت بشمارند چون عمر بالاترین سرمایه یک انسان است. پیغمبر اکرم هم به ابوذر فرمود: یا ابوذر! عمرت را حتی بیشتر از پولت قدر بدان». باید عمر و جوانی را غنیمت شمرد و نگذاریم فرصت از دست برود. یک توصیه شدید ما به طلاب این بود که هیچگاه وقتتان را تلف نکنید و عمر عزیزتان را در راه رشد و کمال و تعالی خودتان صرف کنید. به خواندن درس و مطالعه و احوال بزرگان و مطالعهی کتبی که بتواند بار علمی شما را بالا ببرد، مشغول باشید.
استاد درس خارج حوزه علمیه خراسان در پایان با بیان اینکه علم دین با علوم دیگر متفاوت است تأکید کرد: تا نفس انسان از اخلاق رذیله پاک نشود و متخلق به اخلاق حسنه نشود، نورِعلم دین در قلب وی جایگزین نمیشود؛ لذا ما شدیداً همیشه اصرار داریم که درس اخلاق در حوزهها و در مدارس برقرار شود زیرا باید طلاب عزیز ما متخلق به اخلاق حسنه و از رذایل اخلاقی دور باشند. همانطور که در روایات ما وارد شده تقوا داشته باشند که یعنی عمل به دستورات دین، پرهیز از گناهان و عمل به واجبات؛ به مستحبات هم در حدی که ضربه به بحث و درسشان نزند توجه کنند. این هم یک اصل مسلم است اگر این سه چیز را مغتنم بشمارند، آیندهسازان قوی هستند. اکنون هم این توصیه را دارم و به طلاب عزیز در سراسر حوزههای علمیه شیعه این پیام را میرسانم.