شبکه اجتهاد: پژوهشهای خاورشناسان دربارۀ الکافی الکلینی در سده معاصر هر چند دورههای متنوع با رویکردهای متعدد را تجربه کرده است ولی تحلیل روند و برایند این جریان حدیث پژوهی نوآمد در بازشناسی حدیث شیعه گویای این مهم است که این جریان هنوز در گام نخستین خود در شناخت و ارزیابی الکافی الکلینی قرار دارد و تا رسیدن به پژوهشهای فاخر و ممتاز در تحلیل و نقد این کتاب حدیثی شیعه فاصله زیادی دارد لذا تا کنون تک نگاری جامع، فاخر و برتری از سوی خاورشناسان در الکافی پژوهی ارائه نشده است و تعداد خاورشناسانی که به پژوهش درباره الکافی کلینی پرداختهاند چندان فراوان نیستند. این مهم خود نتیجه علل و زمینههای مختلفی است که از جمله مهمترین آنها توجه دیر هنگام غرب در آشنایی درست و عمیق با مذهب شیعه و اسلام شیعی است که در فراوانی و کیفیت محتوایی پژوهشهای شیعه شناسی ایشان و به طور خاص پژوهش درباره جوامع حدیثی شیعه از جمله الکافی کلینی اثر نهاده است.
پژوهشهای سده معاصر خاورشناسان درباره الکافی کلینی به سه دوره تاریخی متمایز از همدیگر تفکیک پذیر است: دورۀ فقر و بحران آگاهی، دورۀ درنگ در مضامین برگزیده، دورۀ تحول در رویکرد و مسئله. پژوهشهای خاورشناسان درباره الکافی کلینی به دو رویکرد انتقادی و ناهمدلانه و رویکرد خنثی و محض تقسیم پذیر است. شخصیتهایی چون ویلفرد مادلونگ، آندره نیومن، رابرت گلیو، تمیمه دائو،… از جمله مهمترین خاورشناسانی هستند که درباره الکافی کلینی پژوهشهایی را در قالب مدخل دایره المعارفی، مقاله مستقل و جستاری از کتاب منتشر نمودند. تحلیل مضامین اصلی این پژوهشها، مسئله اصلی پژوهه حاضر است.
درآمد
الکافی محمد بن یعقوب کلینی ( ۳۲۹ ق ) از جمله جوامع حدیثی متقدم امامیه و کتابِی سترگ و ارجمند در اندیشه اصولیان و اخباریان امامیه است. از سوی دیگر این کتاب و نماینده اندیشههای کلینی در آموزههای اسلام شیعی در معارف و آموزههای متنوع اعتقادی، فقهی، اخلاقی و. .. است و احادیث آن جایگاه و کارکرد ویژهای در تبیین احکام فقهی و معارف امامیه دارد. درباره الکافی کلینی پژوهشهای متعددی از سوی جریان-های متعدد و با رویکردهای مختلفی انجام پذیرفته است. از جمله این جریآنها که با رویکرد ویژه خود تا حدودی کتاب الکافی کلینی را پژوهیده است، جریان استشراق است. واژه عربی استشراق برابر نهاد اصطلاح انگلیسی Orientalism است که در زبان فارسی از آن به خاورشناسی تعبیر میشود. به پژوهشها و مطالعات خاورشناسان درباره شرق فکری و اقلیم شرق جهان Oriental studies یا مطالعات شرقی اطلاق میشود که از مبانی، روش و رویکرد ویژه خود در شناخت و نقد میراث شرق از جمله ادیان شرقی و دین اسلام دارد. مطالعات خاورشناسی رویکردی فرا الهیاتی و تاریخینگر به میراث فکری شرق به ویژه میراث مسلمین در اسلام شناسی دارد. این رویکرد تلاش میکند از هر گونه اثبات گرایی، جزم اندیشی، انسجام بخشی، مذهب گرایی و گرایشهای ایدئولوژیکی اجتناب بورزد، اصول و روش علم مدرن را در مطالعه و نقد میراث شرق رعایت نماید، از افتادن در دام و تله شبه علم بپرهیزد و تا حد ممکن تصویری تقریباً راستین از آنچه بود را ارائه کند از این رو ممکن است نتایج آن با پژوهشهای مسلمین با رویکرد الهیاتی و ایدئولوژیک که غالباً در مقام اثبات و توجیه میراث دینی هستند، تفاوتهای بنیادین و حتی متعارض داشته باشد. این سخن به معنای پیراستگی مطالعات شرق شناسی از پیش فرضهای جانبدارانه شخصی و جریانی، التزام عملی خاورشناسان به اصل انصاف علمی و بی طرفی در پژوهش، صحت و تایید مطلق نتایچ پژوهشهای ایشان نیست بلکه شماری از پژوهشهای ایشان به آسیبها و کاستیهای متعددی از مرحله پیش فرض تا دستاورد تحقیق دچار هستند و همانند دیگر پژوهشهای انسان محور احتمال رخنه هر گونه آسیب و ضعف در آنها وجود دارد. آنچه مهم است اجتناب از نقد الهیاتی و نقد موازی در سنجش پژوهشهای اسلام شناسی خاورشناسان و تاکید بر نقد پارادایم و نقد روش پژوهش خاورشناسان فارغ از درستی یا نادرستی دستاورد پژوهشهای ایشان در اسلام شناسی از نگاه مسلمین است. نتایج اسلام شناسی خاورشناسان از یک پارادایم کلان و روش ویژه پیروی میکند و نقد ایدئولوژیک نتایج تحقیقات ایشان، پژوهشی علمی به شمار نمیآید و بیش تر به جدل و منازعه شبیهتر است تا نقد علمی لذا هیچ نقطه تلاقی و زمینه گفتکو و نقد و نظر با خاورشناسان پیدا نمیکند.
رهیات الهیاتی با رهیافت خاورشناسی به مثابه دو خط موازی هستند که در هیچ نقطه ای از مسیر خود به تقاطع و تلاقی با یکدیگر نخواهند رسید مگر اینکه نقّادان خاورشناسان فرا نظریه ایشان در پژوهشهای اسلامی شناسی را بازشناسی و سپس به نقد و ارزیابی آن بر پایه منطق نقد آزاد بپردازند. روشن است که نتایج و دستاوردهای یک تحقیق به مثابه متغیری وابسته و اثر پذیر از متغیر مستقلی هستند لذا نتایج از اصالت برخوردار نیستند و نقد و نقض الهیاتی نتایج مساوی با نفی درستی و ابطال راستی آنها نیست. دستاورد اسلام شناسی خاورشناسان نیز از پارادیمهای متنوع و متغیر ایشان در مطالعه و ارزیابی منابع و مصادر اسلام پیروی میکنند، از این رو نقد فرا نظریه خاورشناسان در مطالعه میراث مسلمین امری اجتناب ناپذیر و تنها راه ممکن برای ایجاد زمینه مناسب برای گفتگو و نقد و نظر علمی با جریان خاورشناسی در اسلام شناسی است و پیش شرط دستیابی به این فرا نظریه توصیف و تحلیل پژوهشهای خاورشناسان بدون هیچ پیش فرض الهیاتی و شخصی است تا از برایند آن نوع پارادایم و زاویه دید خاورشناسان به دست آید و سپس به بوته نقد سپرده شود. امروزه در گفتمان خاورشناسی یا استشراق، تبار، ملیت و نژادِ شخص پژوهشگر مهم نیست بلکه نوع رویکرد و روش پژوهش این گفتمان در مواجه با میراث، آموزهها و اندیشههای مسلمین است که سبب تمایز آن از دیگر گفتمآنهای اسلام شناسی است از این امروزه رو خاورشناسی به مثابه یک پارادایم در اسلام شناسی است و چه بسا پژوهشگری مسلمان خواسته یا ناخواسته متاثر از اصول و رویکرد پارادایم خاورشناسی به مطالعه، پژوهش و نقد میراث و آموزههای مسلمین بپردازد لذا نباید پژوهشهای خاورشناسی را به پژوهشگران یهودی یا مسیحی انگلیسی یا آلمانی زبان محدود دانست. موضوع اصلی این مقاله مروری توصیفی بر شماری از مهم ترین پژوهشهای خاورشناسان درباره کتاب الکافی کلینی در سده معاصر است که در قالب مدخل دایره المعارف، مقاله یا بخشی از یک کتاب منتشر شدهاند.
ادوار الکافی پژوهی در غرب
جریان خاورشناسی در حدیث پژوهی اهل سنّت بیش از یک سده پیشینه دارد و اینک در حال سپری نمودن دوره توسعه و تعمیق پژوهشهای خود درباره مبانی، تاریخ، جریآنها و رویکردها، جوامع و مصادر، مکاتب و حوزهها و تمایزات و آسیبهای حدیث اهل سنّت است اما کارنامه پژوهشی خاورشناسان درباره حدیث شیعه به سان پژوهشهای ایشان درباره حدیث اهل سنّت چندان پُر برگ و پُر بار نیست و این مهم در علل مختلفی ریشه دارد که از جمله مهم ترین آنها میتوان به توجه دیر هنگام غرب و خاورشناسان به اسلام شیعی و میراث شیعه به مثابه یک آیین و مذهب دانست.
خاورشناسان سده اخیر میلادی متاثر از اندیشههای خاورپژوه مشهور ایگناس گلتسیهر (۱۸۵۰-۱۹۲۱م) به مذهب شیعه به عنوان یک جریان فرقه ای و حاشیه ای در تاریخ اسلام مینگریستند و رویکرد چندان مثبت و همدلانه به میراث و اندیشههای شیعی نداشتند و آن را فرقه ای در اقلیت با رویکرد باطن گرا و متمایل به اندیشههای گنوسی و راز گرایی ارزیابی میکردند. اسلام شیعی به مثابه اقلیتی در تقابل با اسلام اهل سنّت چندان در مرکز مطالعات اسلام شناسی خود قرار نداشت اما به ظهور انقلاب اسلامی در ایران شیعه شناسی با تاکید بر جنبههای اعتقادی و سیاسی این مذهب مورد توجه جدی قرار گرفت. از سوی دیگر کارکردگرایی در مطالعات برخی از مکاتب خاورشناسی نیز در عدم توجه به شیعه و پژوهشهای شیعه شناسی اثر گذار بود زیرا شناخت اسلام شیعه به مثابه مذهب گروهی اقلیت برای ایشان در مناسبات سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… فواید مستقیم یا غیر مستقیم به دنبال نداشت ولی با ظهور انقلاب اسلامی شناخت اسلام شیعی به مثابه رقیب جدی اسلام سنّی و با ظرفیتهای متمایز آن در حوزه فرهنگ و سیاست در دستور کار جریآنهای شیعه پژوهی غرب قرار گرفت و پژوهش در مصادر اولیه حدیثی شیعه از ضرورت دو چندان برخوردار شد.
بررسی آثار پژوهشی دربارۀ الکافی در میان خاورشناسان نشانگر آن است که ایشان هنوز در گامهای نخست شناخت و ارزیابی این کتاب قرار دارند و دیرهنگام متوجه اهمیت آن شده اند. این مسئله نیز به دلایل کلیِ عقب ماندگی غرب در شناخت شیعه و منابع شیعه بازمی گردد. چرا که تا قرنها حدیث شیعه به عنوان یک حدیث فرقه ای مطرح بوده و خاورشناسان نخستین شناختشان از اسلام، تنها قرائت رسمی آن در جهان تسنن بوده است. ریشۀ این مسئله نیز به رویکرد کارکردگرای مکاتب خاورشناسی بازمی گردد که خاورشناسان لازم میدانند نتیجۀ هر پژوهشی را در بخشی از جامعه اعم از سیاست، اقتصاد، روابط اجتماعی و… بروز دهند و به فواید مستقیم یا غیرمستقیم دست یابند. این در نقطۀ مقابل آن است که علم برای علم یا دانایی فراگرفته شود و هدف عینیِ مشخصی دنبال نگردد. گویا خاورشناسان به این روایت «اللهم إنّی أعوذُ بِکَ مِن علمٍ لاینفع» با جدّیت عمل میکنند. نهایت آنکه دو عامل کنفرانس استراسبورگ که امام موسی صدر در آن شرکت داشته و تلاش جدّی برای معرفی شیعه به دنیا نمود و انقلاب اسلامی ایران موجب شناخت آنان از پدیدۀ تشیع شد. انقلاب اسلامی ایران، جهان غرب را به یک ضرورت و الزام در شناخت شیعه واداشت. چنانکه امروز هم عالمان و هم سیاست ورزان غربی در پرتو انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلابهای شیعه در خاورمیانه درصدد شناخت بنیآنهای اعتقادی شیعه به عنوان یک خوانش متفاوت از اسلام هستند. با توجه به اینکه بخشی از بنیآنها و عقاید شیعی در کتاب الکافی کلینی ریشه دارد ، به واکاوی و تحقیق ابعاد مختلف این کتاب حدیثی به عنوان یک ضرورت و نیاز شیعه شناسی توجه میکنند. در نتیجه به نظر میرسد آیندۀ خاورشناسی در باب الکافی پژوهی، آینده ای پر نشاط و جذاب و متنوع است که به طبع وظیفۀ شیعیان را نیز سنگین مینماید.
در طبقه بندی کلی، خاورشناسان در مواجهه با حدیث شیعه انواع مطالعات را داشتهاند که یک نوع از آن مربوط به تاریخ احادیث شیعه و جوامع حدیثی شیعه بوده که الکافی پژوهی ذیل آن قرار میگیرد. پژوهشهای خاورشناسان دربارۀ کتاب کافی را که از حدود یک قرن قبل آغاز شده میتوان به طور تقریبی به سه دوره تقسیم کرد که در ادامه بیان خواهدشد.
دورۀ درنگ در مضامین برگزیده الکافی
در این دوره که تقریباً از ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰میلادی را پوشش میدهد و البته یک همپوشانی جزئی با دوره اول هم دارد، تلاش شده بخشهایی از الکافی ترجمه و مطالعه شود. برخی از مهمترین شخصیتهایی که در این دوره به الکافی پژوهی پرداختهاند دانشمندان ذیل هستند:
نخست، پروفسور نورمن کالدر که مقالۀ بسیار خواندنی درباره یک حدیث در الکافی در مسألۀ نکاح منتشر کرد. دوم، مارسین کاوسکی که دو مقالۀ خوب دربارۀ الکافی پژوهی منتشر کرد که البته جامع نیستند. او بیشتر بر اصول الکافی متمرکز بوده است.
دورۀ تحول در رویکرد و مسئله
این دوره تقریباً از ۲۰۰۰میلادی تاکنون است که در آن تحول در الکافی پژوهی در قیاس با دورههای قبل محسوس است. هرچند به نظر میرسد خاورشناسان در الکافی پژوهی همچنان در مرحلۀ آغازین هستند، چرا که هنوز متخصص الکافی شناسی در جهان غرب به چشم نمیخورد؛ اما در قیاس با دو دورۀ نخست، پژوهشهایی که از ۲۰۰۰م تاکنون منتشر شده، نشانگر تفاوت در رویکرد و تخصص و تمرکز در الکافی است. در این دوره آثار شاخص فراوانی در زمینۀ الکافی پژوهی منتشر شده که میتوان از آثار آندره نیومن، اتان کولبرگ، رابرت گلیو، ویلفرد مادلونگ و دیگران یاد کرد. همچنین دلایل و زمینههای اقبال جدّی خاورشناسان به الکافی پژوهی در این دوره متفاوت بوده که میتوان دسته بندی ذیل را از آن ارائه کرد:
نخست، برخی در الکافی پژوهی درصدد بازشناسی جریآنهای تشیع اولیه امامیه هستند. چرا که اثر مرحوم کلینی به مثابۀ موسوعه ای است که میتوان از طریق آن هم تشیع در روزگار کلینی را شناخت و هم از مقایسه الکافی با آثار دیگر به تفاوتها و تمایزهای قرائت کلینی از اسلام شیعی پی برد و از این رهگذر سیر تطور برخی آموزههای شیعی را بررسی نمود. اگرچه برخی یافتههای حاصل از این بررسی خوشایند جامعۀ شیعیان نیست.
دوم، الکافی برای مستشرقان به مثابۀ مصدری برای بازیابی نخستین میراث حدیثی امامیه است. از این رو خاورشناسان با توجه به جایگاه تاریخی و دسترسی کلینی به منابع حدیثیِ اولیۀ امامیه، الکافی را از منظر لایه شناسی منابع یا مصادر کلینی در تألیف این کتاب مورد مطالعه قرار میدهند. در حقیقت ادعای شیعه مبنی بر وجود میراث مکتوب شیعه در دو قرن نخست در قالب تألیف اصول اربعه مئه یا مکتوبههای حدیثی اصحاب ائمه (ع) برای مستشرقان بسیار حائز اهمیت است و از این رو بررسی میکنند که الکافی چگونه میراث اولیۀ مکتوب را در خود بازتاب داده است.
سوم، تعاملات درونی شیعه در قالب حوزههای حدیثی کوفه، قم، ری و بغداد را از کتاب الکافی کلینی میتوان استخراج کرد. چنانکه برخی خاورشناسان همچون اندرو نیومن معتقد هستند الکافی به منظور تعدیل جریان عقل گرای شیعیان بغداد نگاشته شده است.
چهارم، با مقایسۀ کتاب الکافی با دیگر میراث حدیثی شیعه در حوزههای بغداد و قم در دورههای قبل، معاصر و بعد از کلینی میتوان به تفاوتها و تمایزهای حدیث نگاری شیعه دست یافت. چرا که الکافی مهمترین مصدر در میان کتب اربعه حدیثی به لحاظ قدمت و میزان تأثیر گذاری است. به طور نمونه مقایسۀ الکافی با المحاسن و بصائر الدرجات برای خاورشناسان مهم بوده است.
پنجم، اشتمال کتاب الکافی بر برخی آموزههای بنیادی شیعه زمینه ساز توجه ویژه به این کتاب است. مستشرقان معتقدند الکافی به ویژه بخش اصول آن، مانیفست شیعه، یعنی آیینه تمام نمای باورها و عقائد شیعه با قرائت و خوانش جناب کلینی است. مقصود نیز آموزههایی است که ما آنها را شیعه بنیان و الهیات اختصاصی شیعه مینامیم، مثل امامت اثناعشری، علم امام و غیبت امام زمان. برای این منظور خاورشناسان بر روایات تأویلی الکافی و مواجهه جناب کلینی با معارف باطنی امامیه تمرکز دارند. به ویژه آنکه اندیشمندان مدرسه سوربن که شاگردآنهانری کوربَن بوده اند، شیعه را بیشتر یک مذهب عرفانی با آموزههای باطنی میشناسند و بدین سبب افرادی همچون امیرمعزّی بیشتر به لایههای باطنی تشیع توجه نموده اند. به عبارت دیگر در ذهن این نوع خاور شناسان این مسئله مهم است که شیعه به چه میزان از بطون قرآن کریم و رویکرد تاویلی در تبیین آموزهها و بنیآنهای شیعی خود استفاده کرده. چنانکه یکی از شبهات مطرح علیه شیعه آن است که شیعیان چون در ظواهر قرآن کریم نتوانستند ردّ پایی برای آموزههای خود پیدا کنند، سراغ بطن آن رفته اند. لذا میگویند الکافی و بصائر دو گروه همسانی هستند که رویکرد تأویلی دارند؛ البته با این تفاوت که کلینی تلاش کرده این رویکرد را مقداری تعدیل کند.
ششم، خاورشناسان علاقه مند به بررسی این موضوع هستند که آیا از جریآنهای انحرافی یعنی غلاۀ، واقفه، فطحیه و… در کتاب الکافی روایات منعکس شده یا نه و آیا الکافی به پالایش و پیرایش این نوع جریآنها نیز پرداخته است یا خیر؟
هفتم، مقایسۀ کتاب الکافی با جوامع حدیثی اهل سنت. در ذهن خاور شناسان این مسئله مطرح است که آیا کلینی در ساختار کتاب الکافی و باب بندیها، اهل ابداع و ابتکار بوده یا از کتب اهل سنت تقلید و تبعیت نموده است؟
هشتم، بررسی احادیث خاص در الکافی کلینی. آنچه که به تعبیر مادلونگ خَلافیات شیعه است، همچون تحریف قرآن، تعدد قرائات قرآن، متعه و… به طور مثال برخی خاورشناسان به احادیث نکاح کلینی خیلی توجه داشتهاند تا ببینند کلینی در آن دوره دیدگاه رایج شیعه دربارۀ متعۀ را مطرح کرده یا نه. نمونۀ دیگر بحث جانشینی و غیبت و علم امام که جزء احادیث خاصی است که خاورشناسان از الکافی گزینش کرده و در تک تک آنها کار کرده اند.
مادلونگ در ادامه به معرفی بخشهای سه گانه اصول، فروع و روضه الکافی پرداخته و در محور مهمی از این مدخل به تبیین دلایل استقبال عالمان امامیِ بغداد به الکافی کلینی اشاره کرده و چند دلیل را برشمرده است: اول، قابلیت کتاب کلینی برای ایجاد هم سویی و هم طرازی با مکتب بغداد در برخی از موضوعات کلامی مانند صفات خداوند. دوم، فاصله گرفتن جناب کلینی از الهیات تنزیهی مکتب قم که بعدها صدوق دوباره این الهیات تنزیهی را در کتاب خود احیاء کرد. چنانکه بغدادیها در باب خداشناسی در نقطۀ مقابل قم، قائل به الهیات اثباتی و ایجابی بودند. مادلونگ مواردی را در این باره از شیخ طوسی نقل کرده است. / مقاله ” کلام اوّلیه شیعه امامی: درنگی در کتاب الکافی ” ( ۲۰۱۳ م )
مهمترین دستاوردهای مادلونگ در این مقاله چنین است:
یک. درنگ عمیق در احادیث اصول کافی به منظور بازیابی سبک تعلیمی امامان شیعه
مادلونگ به سبک شناسی احادیث الکافی پرداخته و از این رهگذر جایگاه و مکانت علمی، تعلیمی و تبیینی ائمه را تصویر سازی کرده و تصریح داد که از الکافی کلینی چنین بر میآید که ائمه جلسه منظم نداشتند, خود کتابی تالیف نکردند بلکه مرجعی برای پاسخ به سوالات بودند در نتیجه احادیث ائمۀ شیعه اغلب در واکنشی به پرسشها صادر شدهاند لذا بیشتر احادیث شیعه پرسمانی هستند و این بدان معناست که ائمه شیعه آغاز کنندۀ گفت و گو نبودند. هم چنین بخشی از احادیث ائمه تقیه ای و ناآشکار هستند و کلینی اینها را برای ما روشن نکرده است لذا این احادیث نا آشکار بوده و نیازمند بازشناسی هستند.
دو. تمرکز مادلونگ بر اولویت و ترجیح عقل بر نقل در برخی از روایات اصول الکافی
از نگاه مادلونگ از تحلیل احادیث الکافی کلینی میتوان چنین استنباط نمود که کلام تشیع اولیه به کلام معتزله نزدیک شده است لذا عقل منزلت بالایی در اندیشه کلینی دارد.
سه. گرایش شیخ مفید و سید مرتضی به سمت معتزله دارای زمینههای تاریخی از روزگار کلینی است و چرخش ناگهانی یک دفعه در این مسیر رخ نداده است. از احادیث اصول الکافی چنین برمی آید که ائمۀ شیعه (ع) در گفت و گو با جریآنهای عقل گرای زمان خود تقریباً تفکر عقل گرای روزگار خود را تایید کردند و این مسئله زمینه را فراهم کرد تا کلینی در الکافی احادیث جایگاه عقل را برجسته سازد. مادلونگ سپس به این نکته توجه میدهد که برخی متکلمان معاصر شیعه تلاش دارند مفهوم عقل در روایات الکافی را استحاله کنند و بگویند عقلی که مد نظر ائمه (ع) بوده است عقل عادی و معمولی و بشری نیست، تا دست رقیب را از استدلال به این نکته کوتاه نموده و چنین بگویند عقل در این روایات عقل دیگری است که فوق بشری و در اختیار انبیاء و ائمه است.
چهار. از نگاه مادلونگ روایات منتخب الکافی کلینی در موضوع صفات خداوند چون قدرت، اراده و مشیت همسوی با آرای معتزله است.
رویکردها خاورشناسان در الکافی پژوهی
رویکردهای خاورشناسان در مواجهه با الکافی کلینی به دو دستۀ کلی تقسیم میشود.
رویکرد انتقادی و ناهمدلانه
نخست، برخی خاورشناسان متأثر از دوره شکاکیت، رویکرد انتقادی به روایات شیعه و به تبع کتاب شریف الکافی دارند که آن را رویکرد سوگیرانه یا ناهمدلانه میتوان خواند. تلاش این گروه تمرکز بر بررسیهای جزئی در روایات الکافی به منظور برجسته سازی نقاط ضعف این کتاب است. لذا کلان نگری و مجموع نگری در این رویکرد مشاهده نمیشود.
رویکرد خنثی و محض
دوم، نقطه مقابل رویکرد اول است که آن را رویکرد خنثی و محض میتوان نامید. البته همچنان نمیتوان از واژۀ همدلانه برای گروه دوم استفاده کرد؛ چرا که نمیتوان به انگیزه خوانی مستشرقان دربارۀ چراییِ الکافی پژوهی پرداخت.
در حوزۀ روشی نیز مستشرقان از سه روش توصیفی-تحلیلی، گفتمان پژوهی و روش انتقادی در تحلیل کتاب الکافی بهره برده اند. مستشرقانی که نگاه تاریخی یا تراثی به جایگاه کتاب الکافی دارند، از روش توصیفی-تحلیلی بهره میگیرند.
نگاه اجمالی به خاورشناسان الکافی پژوه
پس از مروری بر ادوار الکافی پژوهی در غرب، مروری بر خاورشناسانی که در طی ۹۰ سال گذشته به الکافی پژوهی پرداخته اند، حائز اهمیت است. در دسته بندی کلی این مستشرقان را به دو گروه میتوان تقسیم کرد:
نخست خاورشناسانی که متناسب با پژوهشهایشان به الکافی پرداخته اند. ریتر، بروکلمان، سزگین در این گروه هستند که به سبب گستردگی در این مقاله از آنها صرف نظر میشود.
دوم گروهی که به طور مستقل به الکافی پرداختهاند و الکافی جزء پروژه مطالعاتی آنها بوده که از جمله ایشان به اتان کولبرگ، اندرو نیومن، مارسین کاوسکی، رابرت گلیو، مایکل کوک، ویلفرد مادلونگ،… میتوان اشاره کرد. پیش از ورود به بحث، لازم به ذکر است که برحسب تتبع انجام شده، ظاهراً خاورشناسان جز دو کتاب، مابقی آثارشان دربارۀ الکافی در قالب مقالات منتشر شده و گویا هنوز به مرحلۀ اشباع علمی نرسیدهاند که کتاب فاخری در واکاوی و نقد ابعاد متنوع این کتاب منتشر نمایند.
ویلفرد مادلونگ
ویلفرد فردیناند مادلونگ W. Madelung (1930 – ۲۰۲۳ م) اسلامشناس و استاد تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد به مناسبت ترجمه برخی آثارش از جمله کتاب مشهورش با عنوان جانشینی محمد (ص)، چهره ای نام آشنا در ایران است. مادلونگ چند مقاله دربارۀ الکافی دارد اما کتاب مستقلی درباره الکافی کلینی تألیف نکرد.
مدخل کلینی دائرۀ المعارف اسلام (۲۰۰۰ م)
ظاهراً آغازه ورود ویلفرد فردیناند مادلونگ به الکافی پژوهی نگارشِ مدخل کلینی ابوجعفر محمد توسط او برای دائرۀ المعارف اسلام بود ( Brill، Encyclopaedia of Islam New Edition,v 5، pp. 632 – ۳۶۳، ۲۰۰۰, al-Kulaynī (or al-Kulīnī), Abū D̲j̲aʿfar Muḥammad,). مادلونگ در این مدخل به چند نکته محوری درباره الکافی کلینی میپردازد:
یک. مادلونگ ابتدا کلینی را به شکل درخور و شایسته معرفی میکند. یکی از نقاط مهم مدخل کلینی، تلاش مادلونگ برای تاریخ گذاری سفر احتمال کلینی به بغداد است که از حیث روشی بسیار مهم است. شایان گفتن است که یکی از چالشهای شرح و حال نگاری ثقه الاسلام کلینی، مسئله سفر یا عدم سفر او به بغداد و مدت حضورش در این ابر شهر اندیشه و سیاست است. دیدگاه مشهور چنین است که کلینی در دوران تالیف کتاب الکافی کلینی مدت ۲۰ سال را در بغداد سپری کرد. این مسئله از آنجا برای خاورشناسان مهم است که برخی معتقدند الکافی کلینی برای نقد و تعدیل تشیع عقل گرای نوبختی در عراق نوشته شد و این مهم مستلزم حضور جناب کلینی در بغداد و گفت و گو و تعامل نزدیک و پیوستۀ آنان با یکدیگر است. چرا که با حضور مداوم کلینی در ری یا قم و عدم تعامل با جریان شیعیان عقل گرای نوبختی چنین ادعایی را پذیرفت که الکافی برای نقد و تعدیل تشیع عقل گرای بغداد نگاشته شده باشد. مسئله سفر کلینی به بغداد برای مادلونگ بسیار مهم است که در نهایت در تردید باقی مانده و دربارۀ وقوع یا عدم وقوع این سفر به نتیجه قطعی نرسیده است.
آندره نیومن
از استاد آندره نیومن دربارۀ الکافی کلینی چندین اثر شایسته توصیف و تحلیل است. / مقاله «آموزۀ غیبت امام عصر در دیدگاه کلینی و نعمانی» (۲۰۰۲ م)
آندره نیومن در مقاله «آموزۀ غیبت امام مهدی ( عج ) در دیدگاه کلینی و نعمانی» بر نتایج ذیل تاکید دارد:
یک. نیومن در این مقاله ابتدا تمام مباحث مربوط به غیبت امام عصر ( عج ) در الکافی را با الغیبه نعمانی (شاگرد جناب کلینی) مقایسه میکند و سپس از برایند آن چنین نتیجه میگیرد که اساساً کلینی رابطۀ مثبت و تعامل همدلانه با نواب اربعه نداشت و با آموزه نیابت و سفارت از حضرت مهدی ( عج ) همگرا نبود زیرا کلینی نمایندۀ جریان حدیثی قم بود و قمیها با نواب اربعه رابطۀ همدلانه ای نداشتند. در حالی که درست در نقطۀ مقابل دیدگاه کلینی با دیدگاه نعمانی مواجه هستیم که بر اهمیت مسئلۀ سفارت و نیابت تاکید دارد و این نوعی چرخش شاگرد از دیدگاه استاد است که توسط نعمانی رخ داد.
دو. بر پایه دادههای موجود در کتاب الکافی کلینی میتوان چنین گفت که در مدرسۀ حدیثی قم، غیبت حضرت مهدی ( عج ) مسئلۀ جدّی و پُر رنگ نبود از این رو تعداد احادیث الکافی در باب غیبت حضرت مهدی ( عج ) نزدیک به ۲۳ روایت است ولی در آنها به آموزه نیابت و سفارت هیچ اشاره ای وجود ندارد. گویا کلینی و دیگر محدّثان مدرسه قم ، طولانی شدن غیبت را قطعی نمیدانستند و اعتقادی به آن نداشتند لذا بابی را به موضوع نیابت و سفارت در کتابهای حدیثی خودر اختصاص نداند. در حالی که نعمانی تقریباً ۱۰۵ حدیث در این موضوع را گزارش کرده است از این رو میتوان نعمانی را نمایندۀ یک تفکر و قرائتی را خارج از مدرسه قم و در تقابل با الکافی کلینی دانست. چنانکه خارج از مدرسه قم، این مقوله ابتدا در کتابهای حدیثی، سپس کلامی و بعد فقهی جایگاه خود را باز کرد زیرا جامعۀ شیعه با چالش غیبت طولانی امام مواجه شد و نیاز به مرجعیت دینی هم طراز با امام شدّت یافت. نیومن در این مقایسه به این مسئله هم توجه نموده است که کلینی در این ۲۳ روایت عمدتاً از قمیها و جریان اشعریهای قم این احادیث را گزارش میکند و گویا هدفمند از توسعه مسئله غیبت و آموزه نیابت اجتناب میورزد اما در کتاب الغیبه نعمانی شاهد یک چرخش معنادار هستیم زیرا او بیشترِ روایاتی که در این کتاب روایت کرده است از طریق روایان و محدّثان غیر قمی است.
سه. نعمانی موفق شد چندین گفتمان در حوزۀ غیبت را تأسیس نماید.
اوّل: پدیده غیبت حضرت مهدی ( عج ) یک ابتلا و فتنه برای تشیّع است.
دوّم: غیبت حضرت مهدی ( عج ) آن قدر طولانی خواهد شد که شک و حیرت حتّی خود شیعیان را فراخواهد گرفت و دشمنان، شیعه را به سخره خواهند گرفت.
سوّم: در دوران غیبت حضرت مهدی ( عج ) جامعۀ تشیع وظایفی بر عهده دارد. در حقیقت نعمانی در حال مدیریت جامعۀ بحران زدۀ تشیع است تا به آنان بگوید پیشتر برای این شرایط تدابیری اندیشیده شده و بر این اساس تلاش میکند ویژگیهای این دوره و وظایف منتظران را تبیین نماید. گویا قمیها همچنان منتظر مداخلۀ امام هستند، اما با گفتمان جدید نعمانی شیعیان به این نتیجه میرسند که امام پیشتر وظایف ظاهری خود را به عالمان و راویان حدیث واگذار کرده است.
کتاب «شکل گیری تشیع، گفت وگو میان مدرسه حدیثی قم و بغداد» (۲۰۰۲ م)
مسئلۀ اصلی کتاب «شکل گیری تشیع، گفت وگو میان مدرسه حدیثی قم و بغداد» مقایسۀ سه کتاب حدیثیِ امامیه با یکدیگر است: الکافی کلینی، بصائر الدرجات صفار و المحاسن برقی. این کتاب سراسر بر اساس تحلیل محتوا و مقایسه این سه کتاب نوشته شده است. از جمله نتایج آندره نیومن در این کتاب که با الکافی کلینی در پیوند است عبارتند از:
یک. کلینی با تالیف الکافی کلینی در صدد بود مکتب حدیثی متفاوتی را در بغداد مطابق با مؤلفههای مدرسه حدیثی قم تأسیس کند.
دو. بر پایه تحلیل نیومن، کلینی در تقابل با عقل گرایی افراطی شیعیان نوبختیِ بغداد از یک سو و از سوی دیگر در تقابل با جوامع حدیثی اهل سنت بود. نیومد تصریح میکند که ۲۱۲ حدیث مرتبط با موضوع خداشناسی و بخشهای دیگر الکافی کاملاً گرایشی عقل ستیزانه با خوانش شیعیان عقل گرای نوبختی در خداشناسی دارد. نیومن معتقد است کلینی در بخش خداشناسی الکافی صریحاً اعلام میکند که تکیه بر عقل خود بنیاد بشری در شناخت خداوند نادرست است و تلاش میکند شیعیان بغدادی گرفتار شده در اندیشۀ معتزله را نجات دهد.
سه. نیومن بر این باور است که بخش فروع کتاب الکافی در تقابل با جریان عقل گرای فقهی شیعیان بغداد است. وی تذکر میدهد که کلینی مسائل خاصی را در فروع ذکر کرده تا نشان دهد با فقه عقل گرا نمیتوان به پاسخ برخی مسائل دست یافت و باید تابع نقل بود.
چهار. نیومن معتقد است کلینی در بغداد حضور جدّی و طولانی مدت داشته و الکافی را خطاب به شیعیان بغداد نوشته است. ادعایی که خاورشناسان دیگری آن را نقد کرده اند.
شش. نگاه کلینی به جایگاه امام، بدون شک در فقه امامیه نیز تأثیرات جدّی نهاد که به نظر گلیو اگر کلینی نبود، حوزۀ قم تحت تأثیر نگاه ناجیانۀ صِرف به امام، فقه را ادامه نمیداد. چنانکه اگر صدوق از قم خارج نمیشد و با شیعیان حیرت زدۀ ماوراء النهر مواجه نمیشد، هیچ گاه کتاب من لایحضره الفقیه را نمینوشت. به عبارت دیگر تا وقتی عالمی تنها در قم است، چه بسا احساس گناه کند که در رسالت امام دخالت کند و بخواهد شئون جدید فقهی برای عالمان و امت تعریف کند اما کلینی این تابو را شکست و فقه را براساس اقتضائات دوران غیبت امام تنظیم کرد و این نقش مهمی در کاستن از عناصر غلوآمیز از امام داشت که به تدریج کلاً هم در فقه حذف شد. لذا کلینی با کاستن از موعود گرایی محض شیعیان، آنان قادر به بازیابی هویت مذهبی و اجتماعی خود شدند و دوباره توانستند در جهان اسلام نقش آفرینی نمایند؛ مسئله ای که اگر محقق نشده بود، مدرسۀ بغداد هم در ادامۀ فعالیتهایش دچار مشکل میشد.
رابرت گلیو
از پژوهشهای دکتر رابرت گلیو درباره الکافی کلینی میتوان به مقالات زیر اشاره کرد: مقاله «پیوند حدیث و فقه؛ مجموعههای رسمی احادیث امامیه»(۲۰۰۱ م)
دکتر رابرت گلیو در مقاله « پیوند حدیث و فقه، مجموعههای رسمی احادیث امامیه » باب تیمم کتاب الفروع الکافی را با مشابه همین باب در دیگر کتب اربعه حدیثی امامیه مقایسه کرده است و به این نتایج رسیده است:
یک. کلینی در بخش الفروع الکافی هم در رویکرد و هم ساختار، نگاه فقیهانه دارد و احادیث فقهی این کتاب از نگاه فقیهانۀ مؤلف آن اثر پذیرفته است. این در برابر آرائی است که کلینی را محدث محض یا متکلم میدانند و فقیه بودنش را انکار میکنند. او تأکید دارد که علی رغم آنکه روایات باب تیمم فروع الکافی تنها ۶ روایت است، اما کلینی بسیار هوشمندانه با گزینشهای خود درصدد است تا قاعده ای جدید را که تا پیش از آن به این سبک و در این طراز تدوین یا تثبیت نشده مطرح کند. قاعده نیز اعتبار جانشینی و جایگزینی تیمم به جای طهارت مائیه است. رویکرد کلینی در بیان اصل جانشینی در این قاعده نیز به گونه ای بوده که شیخ طوسی همین مبنا را در ادامه پذیرفته و ارائه داده است.
دو. باب بندی فروع الکافی با کتابهای پیش و بعد از الکافی متفاوت است و این مهم در ابتکار عمل کلینی ریشه دارد. به عنوان مثال کلینی به مسئلۀ دشتان زنان قبل از باب تیمم پرداخته است در حالی که در آثار دیگر این موضوع پس از باب تیمم آمده است.
سه. فقه کلینی یک فقه جدّی و عمیق است اگرچه برخی چنین میپندارند که تعلیقات شیخ صدوق، فقه او را استدلالی کرد اما رویکرد اجتهادی کلینی در واقع بسیار پررنگ بوده و مجال بازیابی دارد.
مقاله «آخرین تحقیقات در تاریخ تشیع اولیه»
دکتر رابرت گلیو در بخشی از مقاله «آخرین تحقیقات در تاریخ تشیع اولیه» به صفات فرا انسانی امام در کتاب الکافی کلینی میپردازد. او این موضوع را در دو کتاب بصائر الدرجات صفار قمی و المحاسن برقی نیز کاویده و سپس با یکدیگر مقایسه نموده است. وی از این مقایسه چنین نتیجه گرفته است که هر سه کتاب به موضوع صفات فرا انسانی امام توجه داشتهاند ولی میزان تأکید آنها بر شئون ویژۀ امام متفاوت است. گلیو از این مقایسه به چند یافتۀ مهم دست یافته است: یک. برقی در کتاب المحاسن پیش از کلینی در الکافی سعی کرد تا اندیشۀ صفات فرا انسانی امامان شیعه را در مدرسه حدیثی قم مطرح نموده و ترویج دهد لذا نقش مؤسس و تثبیت کننده این اندیشه به برقی اختصاص دارد. کلینی علی رغم موافقت با رویکرد برقی، به فروکاست و تعدیل صفات فرا انسانی در اندیشه برقی تمایل دارد زیرا کتاب الکافی برای عقل گرایان بغداد نوشته شد و آنان با غلو درباره شخصیت و اوصاف امامان شیعه مخالف بودند و هدف کلینی نیز پذیرفته شدن کتابش الکافی در فضای گفتمانی بغدادیان بود از این رو ناگزیز بود که جانب احتیاط و اعتدال در این مسئله را نگه بدارد. کلینی خود به این تعدیل اعتقاد داشت و چنین نبود که از روی تسامح دست به این تعدیل زده باشد. دو. الکافی کلینی کاملاً متأثر از دو محیط حدیث گرایی قم و عقل گرایی بغداد است، ولی کلینی هر دو محیط فرهنگی و علمی را مدیریت کرد و تلاش نمود میان آنها توازن برقرار نماید. سه. صفار قمی پس از دوره کلینی به رویکرد برقی بازگشت و صفات فرا انسانی امام در اندیشه شیعه را توسعه بخشید که در کتاب بصائر الدرجات جلوههای آن آشکار است.
چهار. قرائت کلینی از آموزه امامت و اوصاف امام نماینده تام و کامل نظریۀ شیعه در امام شناسی نیست چرا که نظریههای متمایز و رقیب با آن در آثار پیش و پس از الکافی وجود دارد اما با این وجود دکتر گلیو کلینی را آغازگر یک تحول در نوع نگاه شیعیان به امام میداند.
پنج. بر پایه تحلیل دکتر گلیو، دوران کلینی که مصادف با آغاز غیبت است، شیعیان دو نوع نگاه به امام داشتند: بسیاری از ایشان در حیرتی عجیب به سر میبردند و گمان میکردند تنها باید دعا کرد تا این دوران به زودی به سر آید. این نگاه در واقع ناجیانه است و منتظر است تا امام به زودی جامعۀ شیعی را از این اختناق و فشار نجات دهد. توصیف شیعیان حیرت زده در الغیبۀ نعمانی خواندنی و البته دلخراش است. کلینی نگاه دوم به امام را تأسیس کرد که ضمن حفظ نگاه ناجیانه به امام، نقش هم عرض دیگری را هم برای امام تعریف کرد که براساس آن، امام یک معلم معصوم است و احادیث ایشان این قابلیت را دارند که هم چون عصر حضور، در عصر غیبت هم معیارها و کلیاتی به ما ارائه دهند که بتوانیم نظام اجتماعی خود را تنظیم کنیم. دکتر گلیو تأکید دارد که در بین کتب اربعه، کلینی در برجسته سازی نقش معلمی و تعلیمی ائمه پیشتاز است و آثار دیگر در این مهم از او اثر پذیرفته اند.
مارسین کاوسکی
دکتر مارسین کاوسکی در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ میلادی دو مقاله درباره الکافی کلینی منتشر کرد که ترجمه فارسی آنها در مجموعه مقالات کنگره هزاره کلینی آمده است. از نتایج مهم مقالات وی درباه الکافی کلینی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
یک. از برایند تحلیلِ توجه عالمان اهل سنّت به جایگاه کلینی میتوان به این نتیجه رسید که نام و آوازۀ کلینی به مثابه دانشوری سترگ در گفتمآنهای رقیب شناخته شده بود لذا سخن توهین آمیزی علیه کلینی در منابع غیر امامیه نمیتوان یافت.
دو. کاوسکی به دفاع از جایگاه کتاب الروضه هم پرداخته و دلایل تردید برخی از پژوهشگران همچون دکتر فواد سزگین را در انتساب این بخش به الکافی کلینی، ناکافی میداند.
سه. سویهها و جلوههای اجتهاد در فقه کلینی در کتاب الکافی آشکار است. کاوسکی معتقد است هر چند کلینی به مصادر متعدد حدیثی دسترسی داشت و در یک موضوع قادر بود ۳۰ روایت نقل کند ولی فقط به نقل ۱۶ روایت بسنده کرده است و از گزارش احادیث دیگر اجتناب ورزییده است ؛ این مهم نشانگر اجتهاد کلینی او در فقه است. بخشی از اجتهاد کلینی در نیمه پنهان الکافی است که در آن بازتاب نیافته است.
تمیمه دائو
تمیمه دائو ( Tamima Bayhom-Daou) در رساله دکتری خود با عنوان رسالۀ خود با عنوان The Imami Shii Conception of the Knowledge of Imam and the Sources of Religious Doctrine in the Formative Period: From Hisham B. Al-Hakam (d. 179 A.H.) to Kulini (d. 329 A.H.). ( ۱۹۹۶ م ) از جمله پژوهشگرانی است که تصویر دکتر امیر معزی از شیعه با تاکید بر دو مؤلفۀ غلو و باطن گرایی را نقد کرد. دائو تلاش میکند نگاه گزینشی دکتر معزی وی به روایات الکافی را اثبات نماید. به طور مثال دائو در مقابل دیدگاه امیرمعزی که که معتقد است غلو و توجه به لایههای ناپیدای دین جریان پررنگ و عمیق و اصیل در میان شیعیان بوده، نشان میدهد اتفاقاً غلو و باطنی گرایی در جدلیات اصحاب ائمه جایگاه اساسی نداشت. زمانی یک اندیشه را میتوان باور عمومی دانست که در همۀ سطوح میان مردم دربارۀ آن صحبت و اظهار نظر شود؛ و گرنه تا زمانی که بحث فقط در میان نخبگان رد و بدل میشود، این ادعا که این یک باور عمومی و رایج در جامعه است نادرست است. طبعاً این مباحث رایج میان عموم شیعیان نبوده؛ چرا که اگر بود اولین موضع گیری را دستگاه حاکمیت داشت که همین ادبیات را دست مایۀ جدل و انتقام گیری از ائمۀ شیعه قرار میداد.
دکتر امیر معزی کتاب الحجه الکافی را شرح کرده و با عنوان حجت خدا (la preuve de Dieu) به زبان فرانسوی منتشر نمود. تصویری که وی از اسلام شیعی و به ویژه الکافی کلینی ارائه میکند، یک تصویر باطن گرایانه و آمیخته به غلو است.
دستاورد بررسی آثار پژوهشی دربارۀ الکافی در میان خاورشناسان نشانگر آن است که ایشان هنوز در گامهای نخست شناخت و ارزیابی این کتاب قرار دارند و دیرهنگام متوجه اهمیت آن شده اند. این مسئله نیز به دلایل کلیِ عقب ماندگی غرب در شناخت شیعه و منابع شیعه بازمی گردد. چرا که تا قرنها حدیث شیعه به عنوان یک حدیث فرقه ای مطرح بوده و خاورشناسان نخستین شناختشان از اسلام، تنها قرائت رسمی آن در جهان تسنن بوده است. ریشۀ این مسئله نیز به رویکرد کارکردگرای برخی از مکاتب خاورشناسی بر میگردد که خاورشناسان لازم میدانند نتیجۀ هر پژوهشی را در بخشی از جامعه اعم از سیاست، اقتصاد، روابط اجتماعی و… بروز دهند و به فواید مستقیم یا غیرمستقیم دست یابند. ادوار کافی پژوهی در غرب سه دوره را طی کرده است: فقر و بحران آگاهی: دوره اول از دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ دوره آشنایی اجمالی با کافی و فقر اطلاعاتی است که در آن شناخت سطحی و فهرستی محض از کافی صورت گرفته است. کتاب مذهب شیعه دونالدسون، تاریخ الادب العربی نوشته بروکلمان و پس از او شاگردش ریتر در این دوره قرار دارند که اوج آن را در کار فواد سزگین میتوان مشاهده کرد. درنگ در بخشهای محتوای کافی دوره دوم است که تا سال ۲۰۰۰ ادامه دارد دوره درنگ در محتوای کافی است که در این دوره بخشهایی از کافی ترجمه و مطالعه شده است. مهمترین شخصیتهای این دوره نورمن کالدر و مارسین کاوسکی هستند. تمرکز بر کافی پژوهی با تغییر در رویکرد و مسئله دوره سوم از ۲۰۰۰ آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. در این دوره شاهد یک تحول در کافی پژوهی به نسبت دورههای قبل هستیم، هرچند هنوز هم به مرحله بلوغ نرسیده باشد. آندره نیومن، اتان کلبرگ، مادلونگ مایکل کوک، رابرت گلیو در این دوره قرار داند. پژوهشهای خاورشناسان درباره الکافی فراگیر و همه جانبه نبوده و به همه زوایای کافی نپرداختند بلکه بیشتر به جنبههای کلامی و اندکی هم فقهی کافی پرداختند. نکته دیگر اینکه پژوهشهای خاورشناسان هم سان نبوده و خود انتقادی هم دارند. پیش بینی ما این است که در آینده با توجه به ضرورت شیعه پژوهی نشاط علمی خوبی به وجود خواهد آمد لذا لازم است حوزویان در صدد بوده و به ترجمه و نقد این آثار بپردازند. کافی به عنوان منبعی بسیار مهم برای بازشناسی تشیع نخستین، کافی به عنوان بازتاب دهنده میراث مکتوب حدیثی شیعه، کافی به عنوان تبیین کننده حوزه حدیثی ری، قم و بغداد، کافی به عنوان بازتاب دهنده اعتقادات شیعیان، کافی به عنوان مهمترین منبع روایی شیعه، مورد توجه خاورشناسان قرار گرفته است. در میان خاورشناسانی که به طور مستقل به کافی پرداختند برخی متاسفانه با جزیی نگری برخودی ناهمدلانه داشته و عده ای نیز به طور خنثی عمل کردند. پایش و رصد، طبقه بندی و تحلیل، نقد و سنجش پژوهشهای خاورشناسان درباره الکافی کلینی ضرورتی اجتناب ناپذیر و رسالت بایسته حوزه علمیه شیعه و حدیث پژوهان شیعی است .
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین علی راد، دانشیار دانشگاه تهران