آنچه مسلم است حقوق بشر فی نفسه از قبل وجود داشته و نمیتوان تعالیم پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار به ویژه امام علی (ع) را در بارهی حقوق انسانی نادیده گرفت. اسلام دین آزادیخواهی، حریت، آزادی اندیشه بوده و انسانها را برادرانه کنار یکدیگر قرار میدهد تا با هم زندگی خجسته و شایستهای داشته باشند.
در گذشته، جهان مملو از غارت، شکنجه، کشتار، جنگ و زورگویی بود اما به مرور زمان با بهکار افتادن اندیشه و فهم، زندگیها دچار تغییر و تحول شده است تا آنجا که امروزه مبحثی با عنوان «حقوق بشر» در زندگی اجتماعی جهانی به وجود آمده است.
در واقع جامعه جهانی به این نتیجه رسیده است که باید برای امنیت و آزادی بیشتر که اساس پایه حیات انسانی است، راهکاری اندیشید که از برکت این راهکار، همه مردم بتوانند:
۱٫ با سربلندی از مجموع مواهب طبیعی که خداوند به ما داده، به طور مساوی برخوردار شوند؛
۲٫ درباره حیثیت مادی و معنوی خود، بیم و هراسی نداشته باشند؛
۳٫ بدون دغدغه خاطر، استعدادهای خویش را در حدود مقدورات جامعه بهکار اندازند و بدین ترتیب علایق و تمایلات خود را ارضا کنند.
رسیدن به این آرمان و حقوق بشر، با گذر از مسیر پر فراز و نشیبِ تاریخ، انقراض تدریجی حکومتهای استبدادی و افتادن ابتکار عمل در تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان محقق شده است. در این رابطه اصول و بنیادها توسط پیامبران الهی پایه گذاری شده است و در واقع آنچه امروزه «حقوق بشر» میخوانیم، از همان گذشتههای دور در اندیشه همه ادیان از دین زرتشت گرفته تا دین اسلام وجود داشته است.
ما مباحث را در دو بخش ارائه میکنیم: مبحث اول: اصول بنیادین حقوق بشر است و مبحث دوم: ارائه جلوهای از آزادیهای فردی و اجتماعی.
اصول بنیادین حقوق بشر:
چهار اصل اساسی در مورد حقوق مردم وجود دارد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر هم به آنها تأکید شده است، این چهار اصل عبارتاند از:
۱- کرامت
۲- آزادی
۳- برابری
۴- برادری
به این چهار اصل در ماده یک اعلامیه اشاره شد. با مطالعه مواد این اعلامیه، گاه این حس به ما منتقل میشود که جملات و عبارات حدیثی و قرآنی را تکرار میکنیم. من به طور خلاصه، این اصول را توضیح میدهم و انشاءالله دوستان نظرات تکمیلی را ابراز کنند.
اصل اول: کرامت انسانی
کرامت انسانی امری وجودی است و در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است. مبحث کرامت انسانی اصل «انسان بودن» را مورد توجه قرار میدهد.
امام علی(ع) این اصل اساسی را مورد توجه قرار داده و میفرماید: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند، اگر گناهی از آنان سر میزند، یا علتهایی بر آنان عارض میشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب میگردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمون تو قرار داده است».
اصل «محبت» چقدر زیبا در این کلمات علی(ع) تجلی یافته است، اما ما تنها به دنبال واقعه جمل و غیره هستیم، در حالی که از نظر رفتاری، مهربانی در گفتار و رفتار علی(ع) کاملاً مشخص است.
در نامهای که حضرت علی(ع) به فرزندش محمدبن ابوبکر نوشته است: «با مردم فروتن باش». بزرگان ما در جامعه، سردمداران امور هستند و این توصیه باید مورد توجه ایشان قرار گیرد. با مردم باید با محبت و دوستی برخورد کرد و این درسی است که هم در رابطه افقی و هم در رابطه عمودی باید رعایت شود؛ همین بحث یکی از مباحث حقوق بشر است.
«کرامت انسانی» چنان اهمیت دارد که یکی از مباحث ضروری که امام علی (ع) به آن پرداخته، خود داری از کبر و غرور است.
انسان دو استعداد دارد: ۱- استعداد غریزی؛ ۲- استعداد منطقی. وقتی قدرت در درست افراد قرارمی گیرد، نوعاً غریزه بر منطق غلبه پیدا میکند و کسانی که در رأس قدرت هستند برای حفظ آن به جای محبت و دوست داشتن به سمت چوب و چماق حرکت میکنند و این چیزی است که مورد مذمت امام علی(ع) قرار میگیرد.
اصل دوم: آزادی و آزادگی
یکی از استعدادهای وجودی انسان نیل به آزادی است. کسانی که در رأس قدرت هستند باید این نعمت خدادادی را پاس دارند. آزادی جزء وجود انسانهاست و جلوگیری از آن در واقع محروم کردن انسانها از نعمت خدادادیشان و به عبارت دیگر در مقابل خدا ایستادن است.
امام علی(ع) در این زمینه میفرمایند: «کسانی که در رأس قدرت هستند به قدرت خود ننازند و حقوق دیگران را محترم بشمارند.»
آنچه مسلم است، رد و دفع بندگی و بردگی غیر خدا میباشد؛ باید به این نکته توجه کنیم که آزادی فقط متعلق به من نیست، باید به آزادی دیگران هم احترام گذاشت. مردم همه آزادند مگر کسی که علیه خود به عبد بودن اقرار کند.
اصل سوم: برابری و مساوات
امام علی(ع) اصل تساوی و برابری را به عنوان یکی از حقوق انسانی مورد توجه قرار داده است. عدالت اقتضاء میکند که همه مردم، چه مسلمان باشند و چه غیرمسلمان در کنار هم دیگر بهخوبی زندگی کنند. در واقع میتوان گفت که یکی از ضروریات دفع نابرابری در جامعه، اصل برابری است.
البته اصل نابرابری فیزیکی مسلماً در جهان وجود دارد و هر شخصی خصوصیات فیزیکی خود را دارد ولی همه افراد از نظر وجودی یکی هستند؛ همه ما آدم هستیم پس از نظر آدمیت با هم برابریم و باید اصل بنیادین «برابری» را مورد توجه قرار دهیم؛ باید قومیت و نژاد و دین و مذهب را کنار بگذاریم.
اصل چهارم: اصل برادری، وحدت و همبستگی
دیگر زمان جاهلیت گذشته و انسانها با هر تفاوتی در کنار هم زندگی میکنند؛ با وجود اختلافاتی که دارند، اشتراکشان را مد نظر قرار میدهند و با انس و الفت در کنار هم زندگی میکنند. این وحدت و برادری را امام علی(ع) مورد توجه قرار داده است.
چهار اصلی که ذکر شد را میتوان به عنوان «ریشههای بنیادین حقوق» بشر نام برد و البته مباحث دیگری هم وجود دارد که مانند شاخ و برگ این اصول است.
جلوهای از آزادیهای فردی و اجتماعی
در خصوص حقوق آزادیهای سازنده، باید بگویم یکی از اوصاف بارز انسان قدرت تفکر است؛ خدا در قرآن مجید، بندگان را مواخذه میکند که چرا فکر نمیکنید. فکر در اندرون نهفته نیست، بلکه نمود بیرونی پیدا میکند و تبدیل به بیان و زبان میشود. در این زمینه آزادی بیان و آزادی قلم در کنار هم قرار میگیرند.
باید عرض کنم که ما استعداد کرنشی زیاد داریم؛ به همین جهت آزادی به ویژه آزادی بیان به صورت نرم در اختناق قرار گرفته و کرنشگویی در برخی مواقع جای آن را گرفته است.
وقتی حضرت علی(ع) خلیفه چهارم شد عدهای به تعظیم و تکریم ایشان مشغول شدند، حضرت در جوابشان میفرماید: «به من سخنانی را که برای خوش آمد گردنکشان گفته میشود نگوئید وخشم خود را از من پنهان ننمائید وبه مدارا و چاپلوسی با من آمیزش نکنید. گمان مبرید اگر درباره من حقی را بگوئید برمن دشوار آید و گمان نکنید که میخواهم خود را بزرگ جلوه دهم. اگر کسی، سخن حقی را که به او گفته شد و یا عدلی را که به اوعرضه شد دشوار شمرد بیگمان عمل به حق وعدل به او دشوارتر است؛ پس از گفتن حق و مشورت به عدل از من خودداری ننمایید زیرا من آن چنان برتر نیستم تا از خطا مصون و در رفتار ایمن باشم مگر آنکه خدا مرا بر نفس خود مسلط کند.»
حضرت علی آزادی بیان را جزء سلامت جامعه میداند و خطاب به مالک اشتر سفارش میکند، تا با تشکیل جلسه عام با کسانی که نیازمند دفاع هستند فرصت داده شود تا به دور از نیروهای مسلح (سپاهیها) سخنانشان را بدون هیچ لغزشی بیان بکنند و به اصطلاح، هیچ کسی نبایستی لکنتزبان داشته باشد. آزادی، اصل و ضرورتی است که درک آن لازم است.
در جامعه ما چیزی به نام ناموس داریم مثل خواهر یا مادر. ناموسی داریم به نام آزادی، و دریغ که این آزادی را فراموش میکنیم و زیر پا له میکنیم. آزادی از دو جهت قابل توجه است: ۱- مستقل و فردی؛ ۲- اجتماعی. آزادی گروهی جزء استعدادهای انسانهاست.
قدرت و شمشیر در دستان علی(ع) بود، اما جلوی گفتار مخالفین را نگرفت (مانند خوارج و دیگران…) امام علی(ع) فرمودند: کار این افراد درست نبود و آنها اشتباه کردند، از خدا میخواهیم که خدا گناه آنان را بیامرزد ولی ما برابر آنها زور و فشاری وارد نخواهیم کرد.
این نکته بسیار اساسی است که ما نمیتوانیم نادیده بگیریم. قرآن کریم نیز در آیات متعددی از واژه «حزب» استفاده کرده است. ما متأسفانه از لفظ «گروهک» استفاده میکنیم، این موضوع خود نوعی دشنام به حساب میآید. تفاوتی ندارد که ۵ نفر باشند یا ۱ میلیون نفر، همگی گروهاند.
امام علی (ع) در فضای ملتهب خلفای راشدین و حتی در زمان خلافت با افرادی که رودرروی او قرار میگرفتند مدارا کرده و صرفاً نصیحت مینمودند.
نقش مردم در اداره امور
آخرین مطلب، موضوع نقش مردم در اداره امور هست که امروز به آن میگویند دموکراسی.
امروزه مردم را مبتکر عمل در مدیریت جامعه میدانند. امام علی (ع) میفرماید: «واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا (ص) انتخاب نمایند.» این عین دموکراسی است که حضرت علی آن را درک کرده و توصیه میکند.
در این خصوص باید توجه داشت که اگرچه مردم حاکم را انتخاب میکنند اما در عین حال استقلال خودشان را حفظ میکنند، بنابراین دولتها باید آزادیهای مشروط را محترم بشمارند و مردم را به دور از عوامل حکومتی و بدون هیچ خوفی، در بیان سخنان خود آزاد بگذارند.
امام علی(ع) مظهر انسانیت، آزادی، آزادگی و عرفان بود. و توصیه میکنم که فرمان حضرت به مالک اشتر را در نهجالبلاغه مد نظر قرار دهیم. اگر چه در حال حاضر، غربیها ابتکار عمل را در دست دارند، اما آنچه مسلم است حقوق بشر فی نفسه از قبل وجود داشته و نمیتوان تعالیم پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار به ویژه امام علی را در باره حقوق انسانی نادیده گرفت.
با این دیگاه متوجه میشویم که اسلام دین آزادیخواهی، حریت، آزادی اندیشه بوده و دینی است که انسانها را برادرانه کنار یکدیگر قرار میدهد تا با هم زندگی خجسته و شایستهای داشته باشند.
منبع: اختصاصی شبکه اجتهاد