این متن، شرح احوال و نکاتی است درباره خاطرات مرحوم آیتالله ابراهیم امینی است که به عنوان مقدمه در کتاب جشننامه ایشان منتشر شد.
شبکه اجتهاد: آیتالله حاج شیخ ابراهیم امینی (م ۱۳۰۴ش) از چهرههای مطرح فرهنگی حوزه علمیه قم هست که در مقام یک روحانی بلند پایه همیشه با تودههای مردم در ارتباط بوده و در جهت ترویج عقاید دینی، اصلاح و تصحیح باورهای دینی و مذهبی و استوار کردن عقاید و ترویج اخلاق و منش مردم قدم برداشتهاند.
مرور بر نوشتههای متعدد و آثار فراوان ایشان میتواند کمک جدی به شناخت شخصیت فکری و فرهنگی ایشان داشته باشد، امری که در اینجا مقدور ما نیست، اما گذری بر کتاب «خاطرات» ایشان که به لحاظ شفافیت، نوع نگاه مردمی و اصلاحی، و نیز ارائه جزئیات ارزشمند در باره خودشان و محیط پیرامونی از جمله بهترین آثار خاطره نویسی است که این سالها شمار فراوانی از آنها انتشار یافته میتواند ما را با حساسیتهای اخلاقی و فکری ایشان آشنا سازد.
در اینجا به عنوان مقدمه، چند نکته را درباره خاطرات آیتالله امینی بیان میکنم، نکاتی که هم در شناخت شخصیت ایشان مهم است و هم اهمیت این اثر را در شناخت فضای فکری و سیاسی محیط پیرامونی ایشان نشان خواهد داد.
آیتالله شیخ ابراهیم امینی متولد ۱۳۰۴ شمسی از خطّه نجف آباد و تربیت شده مرحوم شیخ علی منتظری هستند؛ به همین دلیل در آغازین بحث خود شرحی در باره نجف آباد و عالمان آن دیار بدست داده، نام بیست و یک تن از عالمان این دیار و شرح حال مختصر آنان را بیان کردهاند که بسیار مغتنم است.
در اصل، ارتباط ایشان با برخی از عالمان این شهر، سبب علاقهشان به طلبگی شده و باعث شده است تا اوائل سال ۱۳۲۱ خورشیدی راهی قم شوند. ایشان در طول دوران تحصیل، همواره در کنار طلاب نجف آبادی بوده و به همین دلیل این خاطرات مشحون از اطلاعاتی در باره طلاب و فضلای این شهر و نقش و جایگاه آنان در حوزه علمیه قم از دهه بیست به این سو میباشد.
آقای امینی تابستان سال ۱۳۲۲ به نجف آباد باز میگردد؛ گویا کسی به ایشان گفته بوده است که اگر روی کوههای شمال نجف آباد برود و بلند ندای یا مهدی بدهد، صدای جواب را خواهد شنید. با زحمت این راه را طی کرده، به آنجا رفته و ندا درداده است، اما چنان که خود میگوید: «با کمال تاسف نه حضرت مهدی را دیدم و نه خضر پیامبر را». (۵۶).
با گذشت تابستان، به جای این که به قم برگردد، عازم حوزه علمیه اصفهان میشود و در مدرسه نوریه در بازار مسجد جامع اقامت میکند. آقای امینی در اینجا خاطراتی از مدرسه نوریه و مدرسه کاسهگران که هر دو نزدیک به هم در بازار و سمت مسجد جامع اصفهان است، ارائه دادهاند. آنگاه شرحی از اساتید خود در اصفهان بیان نمودهاند که یکی از آنها مرحوم سید محمد جواد غروی نائینی بوده و ایشان او را «مردی فاضل، ادیب و دقیق» معرفی کردهاند. آقای غروی نظرات ویژهای داشته است که آقای امینی به برخی از آن اشاره دارند.
همچنین آقای امینی از یکی از استادانش با نام مرحوم معلم حبیب آبادی، که مردی خودساخته بوده یاد کرده و گفته است که درس او شلوغ و پر جمعیت بود. مرحوم معلم به کتاب مهمشان مکارم الاثار شناخته میشود، اثری که استاد مرحوم ما جناب آیتالله سید محمد علی روضاتی نیمی از آن را در هشت مجلد منتشر کرد و باقی آن بر زمین مانده است. مرحوم معلم سالهادر اتاقهای بالای خانه آقای روضاتی زندگی میکرد، مردی متدین و فاضل بود و مرحوم روضاتی بارها از تهجد شبانه دایمی ایشان یاد کرد.
آقای امینی همچنین از آقاسید محمد باقر ابطحی که نزد شیخ محمد تقی نجفی و سید محمد باقر درچهای تحصیل کرده بوده، خاطراتی نقل کردهاند که با ارزش است.
یکی از مجتهدان بزرگ این زمانِ اصفهان، مرحوم حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی بوده که آقای امینی با تفصیل بیشتری از او سخن گفته است. اطلاعات ریز ایشان از آن مرحوم بسیار عالی و درجه یک است. (خاطرات: ۶۵ـ ۶۹)
در این قسمت کتاب، باز نام عالمان بلند پایه این شهر را یک به یک آورده و از هر کدام سخنی گفته است. شیخ محمد رضا جرقویهای، علی اصغر محقق برزونی، صدرالدین کوپایی، و میرزا علی آقا شیرازی که نهج البلاغه تدریس میکرد؛ به علاوه یک لیست بلند از اسامی طلّابی که در اصفهان بودهاند و ایشان نامشان را در خاطر داشتهاند (۷۲ ـ ۷۳). در واقع، یکی از بهترین امتیازات «خاطرات» آقای امینی، موادی است که ایشان در باره علما گفته و بویژه و علاوه بر جنبه شرححال نگاری، از نظر اخلاقی بسیار اهمیت دارد.
در ادامه در باره وضع مالی طلاب و وضع معنوی آنها هم نکاتی را آوردهاند که از آن جمله سخن از درس اخلاق مرحوم نجف آبادی و درس نهج البلاغه میرزا علی آقای شیرازی است. نگاهی هم به وضع درسی طلاب دارند که چه میخواندهاند و این که خودشان چگونه «اکثر ابواب مغنی و کتاب مجمع البحرین را مباحثه» کردهاند. در ادامه، یک بررسی در باره نقاط آسیبپذیر زندگی طلبگی دارند که آن هم جالب و نو است. یکی از آنها نرسیدن به وضع جسمی مطلوب در میان طلاب از سوی خودشان است که همیشه برای آنان خساراتی به همراه داشته است. تغذیه نامناسب، نداشتن خواب مرتب، ورزش نکردن و عواملی از این دست، از آن جمله است.
آقای امینی پس از شش سال تحصیل در اصفهان، این بار با آمادگی بیشتری عازم حوزه علمیه قم میشود. در این وقت، شهر قم و حوزه آن، با آمدن آیتالله بروجردی رونق زیادی یافته و شهرتی بدست آورده است. امتحانات شفاهی ورودی را میدهد و به همین مناسبت شرحی از چگونگی امتحان گرفتن از طلاب را بیان میکند. سپس فهرستی از اساتید دروس سطح و خارج حوزه قم را که مدرس وی بودهاند به دست میدهد. همچنین از هم مباحثهایهای خود یاد کرده که آیتالله جوادی، شیخ عباس ایزدی، محمد مفتّح و شماری دیگر بودهاند. نیز از اساتید درس خارج خود نوشته که نخستین آنها امام خمینی بوده و درباره شخصیت و درس ایشان به تفصیل سخن گفته است: «چندی بعد درس امام به صورت بهترین و پرجمعیتترین درسها درآمد. علاوه بر علم و فضل و کمالات ذاتی امام، قطعاً آقای منتظری و مطهری بزرگترین نقش را داشتند» (۸۷). ایشان وصفی از امتیازات درس امام گفتهاند که به ۱۶ مورد میرسد. (۸۹ ـ ۹۰)
آقای امینی سپس خاطراتی از روابط خود با امام خمینی بیان کردهاند. از جمله اشاره میکنند که بار اول که به قم آمدند، سه ماه به درس اخلاق امام رفتهاند، اما زمانی که پس از شش سال مجددا به قم آمدند، درس اخلاق امام تعطیل شده بوده است. اما کتابی از امام، در زمینه اخلاق، را از خود ایشان گرفته و مطالعه کرده اند. آقای امینی این کتاب را که به صورت دست نوشته بوده، پس از مدتّی به امام بازگرداندند که گویا مدتّی بعد ناپدید شد و در نهایت سر از همدان و کتابخانه مرحوم آخوند در آورد و به نام «چهل حدیث» انتشار یافت. ایشان البته زمانی به قم آمده که امام درس حکمت و عرفان را کاملاً کنار گذاشته و مشغول فقه شده بودند. ایشان سیزده خاطره از روابط خود با امام نقل کرده که معمولا حاوی نکات تازهای است. زان پس، بحثی در باره اخلاق و رفتار امام خمینی دارند که آن نیز حاوی نکات ارزشمندی است: «خندههای او از حد تبسم تجاوز نمیکرد. با افراد زود مأنوس نمیشد. با این که بداخلاق نبود، از اقتدار نفسانی و هیبت ویژهای برخوردار بود […] به شاگردان احترام میگذاشت و از ریاکاری جداً اجتناب میورزید» (۹۷).
آقای امینی پس از امام، از علامه طباطبایی به عنوان استاد برجسته خود یاد کرده و ابتدا فهرست کتابهایی را که از ایشان درس گرفته، مانند منظومه، اسفار، شفا و جز اینها، بیان کرده است. در ادامه از ویژگیهای درسی علامه سخن گفته و بحثی هم در باره مخالفت موجود در حوزه با گسترش درس فلسفه دارند که به شرح جزئیات در این باره پرداختهاند. ایشان همچنین از درس تفسیر مرحوم طباطبائی، خارج اصول، عرفان و بخصوص جلسات پربرکت هفتگی علامه سخن گفته و نام حاضرین را که شامل اسامی شمار زیادی از طلاب و فضلاست، بدست دادهاند. در ادامه مطالبی در باره آثار تألیفی علامه از جمله المیزان، و نیز بحثی در باره اخلاق ایشان دارند. برخی از داستانهای لطیف هم در آن میانه هست که نمونه آن حکایت آمدن علامه امینی به در خانه آقای طباطبایی است. مستخدم ترک زبان او را نشناخته و وقتی نام امینی را نزد علامه گفته، ایشان تصور کرده مقصود همین آقای امینی خودمان است! لذا با تأخیر در را باز کرده و وقتی متوجه شده که علامه امینی است، خجل شده است (۱۱۳). آقای طباطبائی «از همسرش راضی بود و بعد از مرگ او گریه و بی قراری میکرد» (۱۱۴). «علامه اهل ذکر و دعا و مناجات و قرآن بود» (۱۱۶). خاطراتی نیز در باره سالهای پایانی عمر علامه دارد (۱۱۸ ـ ۱۲۱).
سومین استاد برجسته ایشان آیتالله بروجردی است که به همین ترتیب درباره درس وی و ویژگیهای نهگانه آن سخن گفتهاند (۱۲۵). بحثی در باره تالیف کتاب «جامع احادیث الشیعه» دارند که بسیار طولانی است (۱۳۲). پس از آن در باره رابطه آیتالله بروجردی با فدائیان اسلام مطالب مفصلی آمده که چنان که میدانیم در این باره، بسیاری از شاگردان و معاصران مرحوم بروجردی مطالبی گفتهاند که گاه مختلف و متفاوت و معارض هم است و آقای امینی هم خاطرات خود را در این باره به تفصیل آوردهاند (۱۳۲ ـ ۱۳۷). بخشی از آن مطالب هم در باره خود فدائیان است. سخن در باره آیتالله بروجردی و کودتای ۲۸ مرداد، و همین طور غائله علی اکبر برقعی در قم از دیگر خاطرات ایشان از آن سالهای قم است (تا ص ۱۴۱). مبارزات آیتالله بروجردی با بهائیت که با حمایت از آقای فلسفی و اقدامات دیگر همراه بود، در ادامه آمدهاست.
ایشان در اینجا، بحثی در باره وضعیت درسی و عمومی حوزه به دست داده و از تلاشهایی که در جهت اصلاح حوزه صورت گرفته، سخن گفتهاند. مطالبی در باره جلساتی که به عنوان گروه بحث و تحقیق داشتند و منجر به تألیف آثاری شد، همراه با نام افرادی که در آن دخیل بودند در اینجا آمده است. نیز نگاهی به بنای مسجد اعظم و پس از آن، و ذکر گوشهای از اخلاقیّات مرحوم بروجردی که ضمن دوازده نکته بیان شده است(۱۵۰-۱۵۴). آنگاه از ارتحال آیتالله بروجردی و انعکاس آن سخن گفتهاند. طبعاً به مناسبت بحث اصلاحات در حوزه، از شهید مطهری و اندیشه بلند ایشان سخن به میان آمده است. مسأله تخصصی شدن فقه در حوزه، مسأله بودجه روحانیت و دشواریهای مربوط به آن، بحث سهم امام و مسأله عوالم زدگی، در ادامه آمده که حاوی دیدگاههای شهید مطهری و خود ایشان است. (تا ص ۱۷۴).
استاد بعدی ایشان آیتالله گلپایگانی است که باز در باره ویژگیهای درسی و اخلاقی ایشان سخن گفته است. «به علاوه مواضع سیاسی او را از دیگران بهتر میپسندیدم… ایشان عالمی وارسته و متعبد … متواضع و خوش برخورد بود» (۱۷۷). ایشان مواضع سیاسی آیتالله گلپایگانی را در دورانی که تقریباً مبارزه با شاه در حوزه علمیه محدود به ایشان شده بود، مورد توجه خاص قرار داده و به درستی تأکید دارد که آقای گلپایگانی در پیروزی انقلاب سهم بزرگی بر عهده داشت(۱۷۹). یکی از موارد مهم سرباز گرفتن طلبهها بود که مواضع آقای گلپایگانی در این باره مورد توجه قرار گرفته است.
آقای امینی گزارشی ازسفر خود همراه با حضرات هاشمی، سعیدی، ربّانی املشی به نجف آباد در سال ۱۳۴۴ دارد که همگی مهمان آیتالله منتظری بوده و به کوهرنگ رفتهاند. حکایت این سفر هم از نکات جالبی است که آقای امینی به آن توجه کرده و توان گفت که این قبیل گزارشها، خاطرات ایشان را از دیگران متمایز میکند (۱۸۲).
از این پس، خاطرات ایشان وارد مسائل مربوط به شروع فعالیتهای انقلابی در حوزه از سال ۴۱ به بعد شده و در هر قسمت، با یاد از رویدادهای مهم، خاطرات خود را درباره آنها بیان کرده است (تا ص ۱۹۶). از صفحه ۱۹۷ به بعد، یک مرور کلی روی رویدادهای سالهای ۴۳ تا ۵۷ شده است. بحث «ولایت» و دفاع از آن که سوژه شماری از مخالفان حرکتهای انقلابی، و عمدتاً علیه آقایان منتظری و بهشتی بود، مورد توجه ایشان قرار گرفته و نکات جالبی را بیان کردهاند (۲۰۱ به بعد)؛ به همین مناسبت، شرحی از جریانهای فکری در جامعه اعم از ماتریالیسم، روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی، بیان کرده و یادی هم از شریعتی دارند. عنوانی به انجمن حجتیه اختصاص داده شده است (۲۰۷ ـ ۲۰۸). جریان جامعه مدرسین که آقای امینی از اعضای اولیّه آن بوده و نامشان پای اطلاعیههای سیاسی از زمان آغاز حرکتهای انقلابی به بعد آمده، موضوع بعدی خاطرات ایشان است (۲۰۹). کشف اساسنامه این گروه در خانه آقای آذری قمی، دستگیری ایشان و ماجراهای بعدی در ادامه خاطرات آمده است. ایشان به تدریج به مسائل سال ۵۶ رسیده و مروری بر رویدادهای دو سال انقلاب که از ارتحال حاج آقا مصطفی آغاز شد، دارند. در اینجا به پیروزی انقلاب رسیده و شرحی از کارهای خود در جامعه مدرسین ارائه کردهاند که مفصل است(۲۲۵ ـ ۲۲۹). بحث حوزه و نظام، و تدوین قانون اساسی به دنبال آن آمده و داستان ملاقات ایشان با امام در پاریس نیز به تفضیل نقل شده است(۲۲۴ ـ ۲۴۷). این قسمتها البته کمی فاقد نظم است، زیرا مسائل دوران امام به سرعت رد شده و ایشان سراغ مسأله نصب و عزل آیتالله منتظری آمدهاند (ص ۲۵۳ تا ۲۶۷). چنان که شمار صفحات نشان میدهد، آنچه در اینجا گفتهاند بسیار ریز و جالب توجهی است، مطلبی که خود ایشان شفاهاً فرمودند این بود که نکات دیگری هم در اینجا هست که باید بیان میکردم ولی امکانش در خاطرات فراهم نبود.
بحث بازنگری قانون اساسی، مأموریتهای آقای امینی از طرف امام برای مناطق مختلف هم در ادامه آمده که همراه با نامهها و احکامی است که در این باره صادر شده است (تا ۲۷۹). اداره مدارس آیتالله منتظری پس از ماجراهای مربوط به عزل ایشان، شرح مسائل مربوط به نامه ۶/۱/۶۸ و نیز حضور ایشان در خبرگان و شورای بازنگری قانون اساسی از بحثهایی است که در ادامه آمده است. ارتحال امام، انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری و مسائل مربوط به آن نیز در این قسمت نسبتاً مفصل بیان شده است. بخشی از آن مربوط به دیدگاههایی است که در خبرگان در باره انتخاب آقای گلپایگانی و آیتالله خامنهای وجود داشته است (ص ۲۹۴). آقای امینی عضو شورای بازنگری قانون اساسی بوده و در این باره، هم توضیحات تفصیلی دادهاند (ص ۳۰۲).
زین پس آقای امینی از دیگر مناصب خود نیز یاد کرده و تا امام جمعه شدن قم آمده اند. همین طور این که به امامت جماعت مسجد اعظم طی سالهای متمادی اشتغال داشته و دارند. در این دوره، ایشان همواره از منتقدان دولت بوده و به جانبداری از حقوق مردم پرداختهاند. همچنین از برنامههای درسی و تألیفی خود یاد کردهاند که تنوع آن جالب، امّا عمدتاً در حوزه دین و اخلاق بوده است. فهرستی از تألیفات ایشان در ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵ آمده است. در انتها بخشی از سفرنامههای ایشان به نقاط مختلف دنیا درج شده که در نوع خود دلپذیر و خواندنی است؛ از جمله سفر حج ایشان در سال ۴۹ و سفرهای دیگر تمتّع و عمره (ص ۳۴۲ ـ۳۴۷). اطلاعاتی در باره همسر و فرزندان نیز در صفحه ۳۵۱ آمده است «یک پسر و چهار دختر». پسر ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته زمین شناسی است. دختران هم غالباً تحصیل کردهاند. فهرستی از تقدیرنامههایی که برای ایشان صادر شده (بیش از پانزده عدد) در آخرین دو صفحه کتاب آمده است (ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳).
بدین ترتیب خاطرات ایشان که در اینجا مرور سریعی بر آن شد، یکی از سودمندترین خاطراتی است که در حوزه قلم و طی این سالها منتشر شده است./ خبرآنلاین با اندکی ویرایش