اعرافی در خصوص نقش حوزههای علمیه شیعه در تمدن اسلامی گفت: در فقه شیعه مفردات نظام وجود دارد و تلاش کسانی مثل شهید صدر برای این بود که این مفردات تجمیع شود و وجود این نظامات نشان دهنده ظرفیت نرم افزاری برای تمدن اسلامی است که در فقه و اندیشه دینی ما وجود دارد لذا برای رسیدن به تمدن اسلامی اجتهاد ما در حوزهها باید تمدن ساز و در عین حال رویکرد تمدنی بر اجتهاد وفکر و دانش ما سایه افکن باشد.
به گزارش شبکه اجتهاد، همایش علمی دوروزه تمدن اسلامی (گذشته، حال، آینده) نقش و رسالت علمای افغانستان با حضور آیتالله علیرضا اعرافی؛ مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور و رئییس جامعه المصطفی العالمیه، حجتالاسلام والمسلمین رئیسی؛ تولیت آستان قدس رضوی، آیتالله محسنی؛ رهبرمذهبی وجهادی افغانستان و جمعی از رهبران و علمای افغانستان و اندیشمندان و پژوهشگران خارجی و داخلی، ۱۲ تیرماه در مجتمع اقامتی فرهنگی آفتاب ولایت آغاز شد.
در روز آغازین این نشست علمی، آیتالله علیرضا اعرافی؛ مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور به تعریف تمدن وارائه پنج نظریه درباره اسلام تمدن ساز و سخت افزارها و نرم افزارهای مورد نیاز برای شکوفایی تمدن اسلامی و نحوه چگونگی شکل گیری تمدن اسلامی در دوران معاصر پرداخت که مشروح سخنان ایشان در ذیل تقدیم خوانندگان محترم میشود.
تعریف تمدن
اندیشهای تمدنی است و آئینی میتواند تمدن آفرین و دارای هویت تمدنی باشد که از یک نظریه کلان برخوردارباشد و به سؤالات اساسی بشر در حوزههای گوناگون زندگی او پاسخ دهد در این صورت یک اندیشه یا آئین تمدنی خواهد بود و بنابراین بهره مندی یک فکر و ایده و آئین از یک کلان نظریه و درعین حال از برخوارداری از جامعیت و فراگیری نسبت به ساحتهای متعدد زندگی بشر همان عنصر کلیدی است که اندیشه تمدنی توسط آن ارزیابی میشود که اگر یک آئین و مکتب از چنان کلان نظریهای برخوردار بود که ساحتهای گوناگون فکر و معرفت و بعد معیشتی و ساحتهای مختلف زندگی را فرا میگرفت و در پهنه آنها صاحب نظریه بود، آن تمدنی است.
برخورداری از کلان نظریه، جامعیت، فراگیری و در کنار این عناصر نظام وارگی یک اندیشه که مجموعه اندیشهها و نظاماتی که در یک آیئن و فکر آمده اگر فراگیر باشد و در عین حال آنها از یک انسجام برخوردار باشد و نظام وارهای باشد که یک منطق سیستماتیک بر آن حاکم و در عین حال پاسخگوی نیازها باشد با وجود اینکه عناصر ثابت و لایتغیر دارد در عین حال از عناصر متغیر و سیال برای پاسخگویی به تطورات و تحولاتی که در زندگی بشر رخ میدهد، برخوردار باشد تمدن تعریف میشود چرا که اینها بخشی از عناصر کلیدی در تمدنی شدن یک آئین و اندیشه است.
شاخصههای تمدنی بودن یک اندیشه
ما دین و آئینی را تمدنی ارزیابی میکنیم که دارای کلان نظریه و جامعیت و شمول نسبت به ساحتهای مختلف معرفتی و معیشتی آدمی باشد و از نظم و انسجام فلسفی و منطقی و نظام وارگی برخوردار باشد و در عین حال که از ثابتهایی برخوردار باشد. عناصر متغیر در آن به او ظرفیت پاسخگویی به شرایط گوناگون را بدهد و اینها از شاخصههای تمدنی بودن یک اندیشه است.
ما اسلام را تمدنی ارزیابی میکنیم یا نه؟
اینجا در پاسخ به این سؤال به گذشته تاریخی مراجعه میکنیم که در گذشته تاریخی خواهیم گفت که اسلام در قرن ۷ میلادی در جهان درخشید و خورشید آن عالم و آدم و جهان و انسان را تحت تأثیر قرار داد و قافله علم و دانش و فکر بشر در پرتو اسلام به حرکت جدیدی واداشته شد و قرنها به رغم اینکه در ادوار تمدن اسلامی ممکن است هر یک از ما نقدهایی داشته باشیم اما در مجموع یک درخشش فوق العادهای درعالم به برکت و نور اسلام وجود دارد.
این یک جور پاسخ دادن است که اسلام تمدن ساز بوده است برای اینکه در عالم عین، ما شاهد یک تمدن اسلامی بودیم و نوراسلام و اندیشه الهی و قرآنی آمد و همه ساحتهای بشر را تحت تأثیر قرار داد و قافلهای را پیش برد و جهان را تحت تأثیر قرار داد و این موضوع از تمدنی بودن یک آئین تعریف میشود بنابراین اسلام دین تمدنی است و امروز هم اگر میگوییم امکان دارد ممکن است با نگاه سخت افزاری ببینیم که امکان دارد و در ده بخش سخت افزاری در شرایط حاضر امت اسلام ظرفیتی دارد که میتواند تبدیل به یک جریان تمدنی شود.
منابع وذخایر و ظرفیتهای انسانی و امکانات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و ذخایر فراوان در چند محور است که مجموع این موارد ظرفیت این را دارد که یک جامعه تمدنی و یک قدرت تمدنی به وجود آورد؛ بنابراین ما در گذشته شاهد یک تمدن جامع و فراگیر اسلامی بوده ایم به رغم اینکه محل نقد و بحث و نظر هم وجود داشته است و از سوی دیگر امروز هم امت را دارای ظرفیتهای غنی میدانیم که میتواند تمدنی پدید آورد.
تمدن با وصف اسلامی در دوران معاصرامکانپذیر است؟
در پاسخ به این سؤال پنج نظریه وجود دارد که یک نظریه این است که کسانی هستند که ظرفیت تمدنی اسلام را نفی میکنند و میگویند اسلام لااقل در عصر حاضر و با پیچیدگیها و تغییری که زندگی بشر پیدا کرده است نمیتواند تمدن ساز باشد و بنابراین آنچه که در انقلاب اسلامی و اندیشه متفکران مختلف شیعه و سنی مطرح بوده است که بازسازی تمدن اسلامی متناسب با عصر جدید امکانپذیر است و اما کسانی داریم که یا تمدن اسلامی را نقد میکنند و یا تمدن اسلامی را در عصر جدید امکان پذیر نمیدانند.
تمدن اسلامی به شکل ترکیب انضمامی نه اتحادی
نظریه دوم کسانی هستند که میگویند تمدن اسلامی میسر است اما تمدن اسلامی به شکل ترکیب انضمامی نه اتحادی. بدان معنا که مسلمانان میتوانند در عصر جدید یک تمدن به وجود آورند و مسلمانان میتوانند یک حرکت بزرگ علمی و تمدنی ایجاد کنند و براساس همان ظرفیتهایی که وجود دارد که در منابع بشری و حقوقی وسیاسی و اجتماعی که در جهان است و مسلمانان از آن برخوردار هستند و با توجه به جغرافیا و سرزمینها و ملیتهایی که دارند ظرفیت این تمدن سازی را دارند و این تمدن مسلمانان است.
نظریه سوم جلوتر میآید و میگوید تمدن اسلامی داریم و این نقد نمیشود آن طور که در نظریه اول است و یا به شکل ترکیب انضمامی گفته نمیشود که فقط تمدن اسلامی، فقط تمدن مسلمانان است و گفته میشود تمدن اسلامی یعنی تمدنی که از روح و اندیشه اسلام سرچشمه گرفته است اما اسلام را به شکل تعلیقی در زندگی بشر تفسیر میکنند و برخی اسلام را حداقلی تفسیر میکنند و همانطور که در الهیات جدید و فلسفه دین جدید و مباحث کلام جدید برخی اسلام را در حد همان دین حداقلی میدانند که در این باب سه نظریه وجود دارد در نگاه حداقلی به دین گفته شده است که دین تعلیقهای است در زندگی بشر بدین معنا که بشر راه خودش را میرود واسلام هم در جاهایی به آن حاشیه میزند و نظام زندگی اجتماعی و فرهنگی و بشری و نظام زن و خانواده مربوط به خود بشر است و اسلام فقط بر آن حاشیه میزند براساس نگاه حداقلی و تمدن اسلامی در این نظریه سوم گفته میشود که ما تمدن اسلامی داریم و جامعه اسلامی وارد میدان میشود و تولید فکر میکند و تمدن اسلامی به وجود میآورد و روح اسلامی در حد همان اسلام حداقلی درآن حضور دارد که به عبادت و مسائل فردی و برخی مسائل اجتماعی برمی گردد و یک تعلیقه در زندگی بشر تجلی پیدا میکند.
نظریه حداکثری که جا برای تعدد و تنوع و نقش آفرینی بشری را بسیار تنگ میکند
نظریه چهارم تمدن اسلامی به مفهوم اینکه از درون اندیشه اسلامی و نظامات فقهی، فلسفی و کلامی اسلام، کلان نظریه بیرون میآید و آن نظام جامع کلان نظریه در آفرینش تمدن و جهت دهی و هدایت آن اثر میگذارد اما این نظریه چهارم تأکید دارد به این موضوع که همه این عناصر در خود این کلان نظریه وجود دارد و ما باید بر همه آنها تحفظ داشته باشیم و در برابر تطورات و تحولات کارآمدی لازم را نمیبینیم و این یک اندیشه تمدنی اسلام حداکثری در مقابل آن حداقلی تفسیر میشود و یک حداکثری که جا برای تعدد و تنوع و نقش آفرینی بشری را بسیار تنگ میکند و از دل این یک نظریه خشک متعصبانه بیرون میآید که برخی از سنت گرایان به این شکل علاقمند هستند و ما داریم.
نظریه پنجم میگوید اسلام تمدنی است و در ذات تمدن میتواند اسلام و اندیشه اسلامی وجود داشته باشد و به همه ساحتهای تمدن میتواند اندیشه بدهد و هدایت گری داشته باشد و در همه ساحتها نقش آفرینی کند در عین حال این اندیشه از یک جامعیت برای پاسخگویی به دنیای متحول و متمدن برخوردار است که مبنای این اجلاس همین نظریه پنجم است.
اسلام در روح و جان اندیشه تمدنی حضور دارد
ما معتقدیم اولا اسلام دین تمدنی است و آن تجربهای که در تاریخ گذشته آفریده شده است ترکیب انضمامی نبود و ترکیب اتحادی بود که از درون معارف قرآن و اندیشه اسلام یک جوشش و جهش تمدنی شد و پدیدار شد و در عین حال این نگاه تمدنی، یک نگاه تعلیقی و حاشیهای نیست و اسلام در روح و جان اندیشه تمدنی حضور دارد و در عین حال بسته نیست که نتواند تطورات عالم را تا پایان تاریخ پاسخ بدهد و تطورات تاریخ تا پایان با حفظ سوابق و اصول در نگاه تمدنی اسلام میسر است و براساس آن روح تمدن اسلامی را یک روح واحد میبینیم اما شکلها و قالبها میتواند متفاوت باشد و به این دلیل است که میگوییم آن اندیشه باطنی براساس همین نظریه پنجم قابل تغییر و تطابق با تحولات مختلف در جهان است وبه همین دلیل گفته میشود در عصر جدید به رغم همه تطورات مثبت که در زندگی بشر رخ داده است اما میتوان تمدن اسلامی برپا کرد.
بیست عنصر تمدن ساز درقرآن
بیست عنصر در قرآن وجود دارد که تمدن ساز است بدین معنا که وقتی پیام خدا میآید و وارد معرکه و تعاملات زندگی بشر میشود از آنجا که تعالیمی که در قرآن آمده است در ذات آن براساس ترکیب اتحادی است و احیای یک نگاه نو و جدید در همه عرصههای زندگی بشر و پیشبردن بشر در همه قلمروها است و وقتی هم ما به فلسفه و کلام و فقه و حدیث و خلاق و معارف بنیادی اسلام مراجعه کنیم در آنها شاهد این موضوع هستیم که اسلام از دید ما در مجموع یک اندیشه آن، یک اندیشه کلامی و فلسفی است که این اندیشه فلسفی و کلامی به سؤالات پایهای بشر جواب میدهد و فلسفه زندگی بشر به شکل منطقی در این تمدن اسلامی توجیه میشود و اسلام فلسفه زندگی و آینده را شرح میدهد و از طرفی در نظام فقهی ما یک نظام حقوقی دربخش مدنی و بین الملل وجود دارد و در ساحتهای مختلف نظام اخلاقی، اجتماعی، ارتباطی و هنری و نظامات سیاسی درآن وجود دارد و هفت تا هشت نظامی که شاکله یک تمدن را دربرمی گیرد و سازنده یک بنیان و شاکله تمدن است این موارد در اسلام وجود دارد.
ظرفیت نرم افزاری برای تمدن اسلامی در فقه ما وجود دارد
از طرفی درفقه ما مفردات نظام وجود دارد و تلاش کسانی مثل شهید صدر برای این بود که این مفردات تجمیع شود و آن روح و نظریه حاکم باشد وگرنه واقعیت این است که ما در نظامات قرآن شاهد نظامات فلسفی و کلامی و ملی و حقوقی، اخلاقی، اقتصادی، خانوادگی، بین الملل، سیاسی و امثال آنها هستیم و وجود این نظامات نشان دهنده ظرفیت نرم افزاری برای تمدن اسلامی است که در فقه و اندیشه دینی ما وجود دارد. مطلب دیگری که باید در ظرفیت نرم افزاری تمدن اسلامی به آن اشاره کرد این است که واقعیت جهان اسلام این بوده است که مواجهه با تعدد مذاهب، اقوام، ملل و زبانها شده است و طبیعت آن جهان شمولی اسلام اقتضا کرده است که این دین با همه نژادها و قومها و ملیتها درگیر بشود و در دل آن نیز مذاهبی شکل بگیرد و هرکسی وقتی پای مسائل مذهبی که وسط میآید ازحق و باطلی دفاع میکند ولی واقعیت کلان این است که وجود دارد و در صورتی ما میتوانیم از یک تمدن اسلامی سخن بگوییم که علاوه برآن موارد قبلی در فقه مذاهب این ظرفیت فراگیر کلامی و نژادی و قومی امکان جمع داشته باشد که اگر این نباشد ما از یک تمدن واحد اسلامی نمیتوانیم سخن بگوییم واین موضوع تعارف ندارد.
اسلام در روابط بشری و روابط میان ادیان و روابط میان مسلمانان و روابط میان پیروان یک مذهب قائده دارد
فقه روابط میان فردی و اجتماعی در صورتی میتواند زمینه تمدن اسلامی را کشف کند که نشان بدهد ما بر طبق هر نظری به یک سلسله ارتباط فردی و گروهی و اجتماعی پایبندیم که آنجا بحث شیعه و سنی نیست و بحث مسلمانان است که درآن فقه روابط اجتماعی اینطور است که اسلام در روابط بشری قوائدی دارد و در روابط میان ادیان قائده دارد و در روابط میان مسلمانان و روابط میان پیروان یک مذهب قائده دارد.
اگرفقه و اخلاق ما نشان داد که سلسله قوانین حاکم بر روابط مسلمانان به وصل اسلام با القای سایر عقود ما یک ضوابط کلان و حجیمی داریم این بدان معنا است که مسلمانان میتوانند با وصل اسلام، تمدن را یاد بگیرند اما اگر آن ضوابط ایجابی سلبی را در روابط مسلمانان ازغیبت و تهمت در فردیات گرفته تا مسائل اخوت و عناوین سلبی و ایجابی در روابط میان فردی مسلمان باشد و سطح و لایه سوم حجیم باشد بدان معنا است که فکر و اخلاق ما همبستگی حقیقی و واقعی ایجاد میکند که اگر آن ضعیف بود همانطور که در ارزیابی کفر وتجویز خشونت بتواند مرزهای مذهبی را جدی گرفت و براساس آن خشونت و اعلان زور و تکفیر را تجویز کرد در این صورت پراکندگی ایجاد میشود وگرنه زمینه بریا آن تمدن اسلامی ایجاد میشود.
ما معتقدیم در اندیشه اسلام که هم نظامات جامع وجود درد و هم فراگیری به همه ساحتها وجود دارد وهم کلام و فقه و اخلاق ما امت را با القای مرزهای نژادی و قومی و قبلیهای به منظره پیکر واحد برای آن نسخه دارد وراه همبستگی را نه به تعارف بلکه به حقیقت در اندیشه کلامی و فقهی ما میشود پیدا کرد ما معتقدیم در همه منابع اسلامی ظرفیت وجود دارد البته ممکن است گرایشهای خودی باشد که این ظرفیت را نقد کند اما این ظرفیت قابل انکار نیست.
ما از یک نرم افزار فکری و معرفتی و اندیشهای تمدن اسلامی برخورداریم که این نرم افزار در کلام و فلسفه و فقه و حدیث ما قابل استشهاد و قابل دفاع است در عین اینکه آن تعددهای مذهبی و روابط جدی مذهبی سرجای خود است.
نقش تمدن اسلامی در دوران معاصروعلمای اسلامی
در واقعیت امروز ما شاهد این امر هستیم که در این چند قرن ما امروز مواجه با چالشهای بزرگ و جدی هستیم و علمای امت اسلام هستند که باید این گرهها را بگشایند و از این سدها امت را عبور دهند وگرنه امت همچنان مانند دههها و سدههای گذشته در باتلاقهای تمدنهای غیر الهی و باتلاقهای موجود دست و پا خواهند زد که در این اجلاس ما نقش علما و علمای افغانستان که ما این کشور را بزرگ و اثرگذار معرفی میکنیم این باید یک بیدار باش به همه ما برای آن نقش بزرگ بدهد.
امروز طرحهای پیچیدهای در دست اجرا است که مهم ترین طرح پیچیده دشمنان اسلام این است که این اندیشه تمدنی را از ما بگیرند واین امید را از دل ما بربایند و این خطرناکترین طرحی است که در حال اجرا است واندیشه و امید تمدنی را از نسل جوان و جامعه و فرهیختگان و بزرگان امت بگیرند و ربودن اندیشه و امت تمدنی بالاترین هدفی است که آگاهانه انجام میدهند و براساس آن هجمه فرهنگی است و در کنار آن برانگیختن اختلافات وبرافروختن جنگها و تغییر یک جانبه معیارها است که ما باور نکنیم که ما میتوانیم معیار ساز و اندیشه پرور باشیم و در کنار غارت اموال که بدترین آنها اشغال بیت المقدس و فلسطین عزیر است که این مجموعه زنجیره وار از طرحهایی که دنبال میشود و آن شکل گیری تمدن نوین اسلامی را هدف گیری کرده است.
ما در این نوع نشستها چه باید بگوییم و درآینده چه کنیم؟
یکی اینکه مراکز علمی اسلامی و حوزهها و مدارس دینی در رشتههای علوم انسانی نیازمند تحول هستند چرا که وضع موجود قابل قبول نیست و ما به عنوان ایران و حوزه و به طور ویژه جامعه المصطفی تلاش کردیم پیشگام یک حرکت نو در نگاه فرامذهبی باشیم و جامعه المصطفی در این ویژگی یگانه است و این الگویی است که باید در امت اسلامی طرح ریزی شود واین گنجایش در جامعه المصطفی ایجاد شده است که از همه مذاهب مطابق مذهب خودشان حضور دارند و هراسی از درهم آمیختگی مذهبی و مباحثه و گفتگو را نداشته باشیم ضمن اینکه ما به عنوان شیعه از اصول مذهب خودمان دفاع میکنیم و بدون تقیه اینکار را انجام میهیم چرا که مراکز علمی اسلامی باید از تقیه عبور کنند و ظرفیت فرا مذهبی را در خود ایجاد کنند و ظرفیت آسان گفتگوی مذهبی وبحث مقارن را پدید آورند و این نکته بسیار مهمی است که باید دنبال کرد.
منشور ارتباطی امت اسلام تولید شود
نکته سوم اینکه آن نظامات تمدنی اسلام باید توسط علمای جهان اسلام از همه مذاهب ایجاد شود که شامل نظامات فقهی، حقوقی، اخلاقی، اقتصادی و امثال اینها است و نرم افزار حرکت امت به سمت یک تمدن الهی و انسانی و رهایی بخش باید در مراکز دین، حوزههای علمیه، مدارس و دانشگاههای اسلامی تولید شود ونظام ارتباطی امت را برپایه فقه و کلام امت استوار کنیم و منشور ارتباطی امت اسلام تولید شود و همه براساس آن منشور در کنار هم بنشینیم و با هم گفتگو و تعامل داشته باشیم.
چهارم اینکه تکفیر و خشونت میان مذهبی به کنار گذاشته شود و این ظرفیت در فقه مذاهب اسلامی وجود دارد و پنجم اینکه سیاستمداران را به سمت بازار مشترک اسلامی و اقتصاد اسلامی و نظامات حقوقی مشترک سوق بدهیم چرا که عملیاتی سازی یک نظام حقوقی وارتباطی و اقتصادی در صحنه عمل شدنی است و اگر علمای اسلام جدی شوند که کشورهای اسلامی را بیاورند و در تجارت و بقیه امور در کنار یکدیگر باشند تحولاتی رخ خواهد داد مگر میشود ترامپ با وقاحت تمام کشورهای اسلامی را اشغال کنند و هجمه و حمله داشته باشند و به آسانی کشورهای اسلامی را فلج کنند و ما ساکت باشیم و این نمیشود.
ما به عنوان ایران و انقلاب اسلامی یک روزاز کنار فلسطین جدا نشدیم و فلسطین درقلب همه ما جا دارد با اینکه بحث مذهبی نیست و ما میگوییم که هجمههایی که در سوریه و برخی از بلادمسلمین شده است در این راستا بوده است که اسرائیل به یک جبهه امن برده شود و جبهه مقاومت را محو کنند و برخی از مزدوران در جهان اسلام تسلیم این امر شدند اما حرف ما درباره فلسطین حرفی منطقی و بین المللی است و میگوییم انتخابات بین فلسطینیان که اگر غرب تسلیم شود ما هیچ جنگ و دشمنی نخواهیم نداشت چرا که سخن رهبر معظم انقلاب این است که فلسطینیان به سرزمین خودشن برگردند و انتخابات باشد و در این صورت جنگی نخواهد بود اما وقتی شما تن به انتخابات نمیدهید حزب الله و حماس و مقاومت همه دربرابر شما خواهند بود چرا که این امر دفاع مشروع است و همه امتهای اسلامی از جمله افغانستان در کنار مقاومت برای آزادی فلسطین هستند.
پیام آزادی خواهانه و دفاع مشروع پیام این اجلاس است
پیام آزادی خواهانه و دفاع مشروع پیام این اجلاس است و با فشار علما باید برخی از مزدورانی که در جهان اسلام در پشت صحنه است، آشکار شوند و اینها را مفتضح کنیم که در این صورت جبهه مشترک، بازار اقتصاد اسلامی و تمدن اسلامی شکل خواهد گرفت و در این تمدن اسلامی علوم علوم و فناوریها، علوم انسانی و علوم اجتماعی، سبکهای زندگی استمرا پیدا خواهد کرد اما با مسیر اسلامی و الهی و در عین حال اجتهاد ما در حوزهها باید تمدن ساز و رویکرد تمدنی بر اجتهاد و فکر و دانش ما باید سایه افکن باشد و پیام مهم این اجلاس این است که ما بر سر تحکیم احیای تمدن اسلامی استوار هستیم وافغانستان به عنوان پیکرهای بزرگ از جهان اسلام این ظرفیت را دارد که نقش آفرینی کند. وسائل
سلام
اگر جرات کنیم و مقدمات تمدن سازی و تمدن محوری را دنبال کنیم باید آموزش و پرورش را دوباره از نو بازسازی کنیم و نظارت مستمر در اجرای کامل آن را به شدت پیگیری کنیم تا بعد از گذشت ۳ یا ۴ دهه بعد به جایی برسیم که پایه های تمدن اسلامی را محکم کنیم تا همه در این تمدن سازی شریک باشند تا همه در این تمدن سازی عامل و حامل باشند در غیر این صورت حرف و حرف و حرف زده ایم و فقط باز به امام زمان عج تکیه کرده ایم و خود فردی از اقوام کوفه بودیم