استفتائات علما، علاوه بر آن که از جنبه فقهی اهمیت دارند، به دلیل توجه به مسائل جاری اجتماعی و حقوقی و سیاسی، حاوی نکاتی هستند که بکار تحقیقات تاریخی هم میآیند. طبعا اگر این استفتائات از چهرههای برجسته باشد، از جنبههای دیگری هم مهم خواهند بود. در اینجا برخی از این استفتائات را از یک نسخه خطی از مرحوم وحید بهبهانی که مجدد شیعه در آغاز قرن سیزدهم به شمار میآیند، مرور میکنیم.
شبکه اجتهاد: اسئله و اجوبه، یا «اجوبه المسائل» مجموعهای از استفتائات از وحید بهبهانی (م ۱۲۰۶) است، فقیهی که احیای مکتب مجتهدین در مقابل اخباریها، مدیون تلاشهای اوست و به همین دلیل، اخباریهای شیعه که روزگاری سلطه زیادی داشتند، دل خوشی از او ندارند. در باره وی فراوان نوشته شده و از نقش او در تحول علمی در فقه و اصول شیعه، یاد شده است. در کنگره بزرگی هم که چند سال قبل در کربلا در باره او و اندیشهها و متنهای برجای مانده اش در عراق برگزار شد، بسیاری از متون متعلق به وی و نیز مقالات فراوانی منتشر شد. این اواخر، مجموعه استفتائات فارسی او را در یک نسخه بسیار مغلوط دیدم. اصلا خبر ندارم تصحیح و منتشر شده است یا خیر، اما همان طور که مرور میکردم، برخی از استفتائات را که به نظرم حاوی نکات تازهای بود، یادداشت کرده و در اینجا آورده ام.
تدوین این استفتائات از سوی شخصی به نام حسین سرایانی تونی خراسانی [ابن عبدالوهاب] است برای زیارت مرقد امام حسین (ع) به کربلا رفته و در آنجا «مدت کامل چند ماه» آنجا مانده و میگوید شاگردی وحید را کرده و در ضمن استتفتاءاتی که میرسیده و ایشان به خط خود پاسخ میداده را برای خودش در دفتری استنساخ کرده و بعدها به توصیه آن مرجع، مدون کرده است. توضیح خود او جالب است:
«در آن ایام و اوقات شریفه در خدمت سامی رفعت عالیجانب مقدس القاب علامه العلماء مجتهد الزمانی، فرید دهر و وحید عصر، مولوی استادی صاحبی الافضل الاعلم الاعز الاجل مولانا محمد باقر بن محمد اکمل تلمذ مینمودم و در آن اوان سعادت بینان حقیر، استفتائی از آن ملاذی ام میکردم و از اطراف و جوانب نیز طوامیر کثیره متعدده مشتمله بر سوالات بسیار از احکام حلال و حرام وغیرها به خدمت مولوی ام دام ظله العالی میآوردند و استفتایی آنها میکردند، آن ملاذی همگی آنها را به خط شریف خود جواب مینوشتند. چون حقیر این معنی را مشاهده نمودم و فرصت را غیمت شمرده، طوامیر منیره متعده بعد از آن که عالیجناب جواب آنها را مینوشتند ا خذ مینمودم و استنساخ میکردم، بدون آن که ترتیبی در آن قرار دهم و آن را مبوب و مفصل گردانم مثل کتب فقها. لهذا اگر کسی میخواست که مسالهای از آنها تحقیق نماید بایست تصفح اوراق نماید و مجموع آن را ملاحظه نماید… تا آن که آن عالیجانب استادی معظم الیه این ذلیل را به ترتیب و تبویب آن مامور و مخاطب فرمودند…».
این فرد سرایانی تونی، بعدها به خراسان برگشته و گویا باز مطالبی را استفتاء کرده و همه اینها را در این مجموعه مدون کرده است. به علاوه در لابلای آن استفتائاتی هم از عالمی به نام محمد حسین الخراسانی را در این مجموعه وارد کرده و در جای جای اسم او را هم آورده است؛ مثلا جایی پس از نقل پاسخ وحید گوید: «مولف گوید که عالیجناب مجتهد الزمانی شیخ محمد حسین جواب این مساله را چنین فرموده اند که …». (فریم ۵۴)
مقدمه گردآورنده جالب و حاوی نکاتی است که سعی کرده، کیفیت تدوین و برخی از نکات اساسی را در باره آن توضیح دهد. این متن را ملاحظه خواهید فرمود.
در مطلب مفصلی در باره استفتائات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم یزدی نوشتم، توضیح دادم که این استفتائات از یک طرف مشتمل بر برخی از اطلاعات اجتماعی، سیاسی و تمدنی است و از سوی دیگر، نظرات حقوقی علما را در باره برخی از مسائل مورد ابتلا، میشود در نمونههای عملی و کیسهای درگیر مشاهده کرد. توجه آنان به بحث رویه یا عرف جاری در بسیاری از موارد توجه است و در صدور فتوا توسط آنان به آن عنایت میشود که مطلب مهمی است. این موارد را بیش از آنچه در کتابهای فقهی معمول میبینیم، در استفتائات شاهد آن هستیم. برای مثال، در یک مورد سوال در باره تأمین آب مورد نیاز حمام است که از قدیم از نهرها گرفته میشده، حالا نسلی گذاشته و افراد دیگری وارث شده و در باره گرفتن آب از نهرها اظهار نارضایت مندی میکنند. سوال این است که آیا گرفتن آب از این نهرها غصبی است یا خیر؟ جواب داده اند: آنچه به دستور طریقه جاریه ازمنه سابقه است، هیچ مانعی ندارد به ظاهر شرع (فریم ۲۲]. در مورد مشابهی باز گفته میشود: هرگاه از قدیم الی الان چنین بوده، ضرر ندارد». (فریم ۲۳).
غالبا، سوال بلند از جواب است و علما همیشه روششان همین بوده که قاعده کلی را به اجمال بیان کنند یک نمونه مورد زیر است که اشاره میکند که فتوای مرحوم وحید، آشوبی در میان اهالی برپا کرده و مفصل ابعاد آن را توضیح داده است: «سوال: به عرض میرساند که در حینی که فتوای قبله گاهی رسید که ذهاب ثلثین شیره انگور وغیره باید به جوش باشد، اضطرابی عظیم در میان مردم اهالی این ولایت افتاده، به جهت آن که در خصوص این ولایت متعارف به عنوان استحداث شده که شیره را بعد از آن که به آتش جوش دادند، جوشی که موجب نجاست آن میشود…» جمعا سوال و پاسخ چندین صفحه شده است. (فریم ۲۸ ـ ۳۱). ضمن همین توضیحات به تفاوت آرای میان فتوای وحید با برخی از مجتهدان قدیم مانند شهید ثانی و ملامحسن فیض کاشانی هم شده است. وحید سعی کرده مستدل و مجتهدانه نظرش را بیان کند، کاری که اغلب در استفتائات نمیشود و دلیل فتوا گفته نمیشود.
بنده دو بخش را در این گزارش کوتاه در نظر گرفته و آوردم. یکی بحث اجتهاد و تقلید که حاوی برخی از نکات تازه است و در آغاز آن چند صفحه را کامل خواهم آورد و دوم نمونههایی از استفتائات موردی و جالب. برای مثلا دو مورد در باره اسرایی است که ترکمنها از مردم خراسان میگرفتند. نمونههای دیگری از این دست باز هم وجود دارد.
نسخه بسیار مغلوط است و اصلا خبر ندارم نسخه دیگری دارد یا خیر، مهم آن است که این مقاله نوعی آشنایی با این حوزه از مطالعات تاریخ فقه را معرفی کند.
سوال و جواب
بسم الله الرحمن الرحیم
لحمدلله الذی ارسل لعباده الشرایع و الاحکام و جعل خزّانها و اربابها رسول و اهل بیته الحجج علی الانام و فرض علی امته المسئله منهم عن الحلال و الحرام،… والصلاه و السلام علی افضل خلیقته و اکرم بریّته، محمّد المبعوث علی الانس و الجانّ و الناسخ لجمیع الادیان و علی آله المیامین و الحجج علی الخلق و شفعاء شیعتهم یوم الدین، صلوات الله علیهم اجمعین.
اما بعد؛ بر ضمیر منیر هوشمندان با بصیرت و خواطر عاطر سالکان طریق آخرت مخفی و ستیر نماناد که این اقل الطلبه و اذلّ الخلیقه، بنده سراپا عیب و شین، ابن عبدالوهاب محمد المدعوّ بحسین السرایانی التونی الخراسانی، چون که به زیارت عتبات عالیات مشرف گردیدم و در جوار خامس آل عبا و نور دیده رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و نور صدیقه [!] علی مرتضی و سرور سینه فاطمه زهرا، ابی عبدالله الحسین سیّدالشهدا مدت کامل چند ماه به سر بردم، در آن ایام و اوقات شریفه، در خدمت سامی رفعت عالیجناب مقدس القاب علامه العلماء مجتهد الزمانی، فرید دهر و وحید عصر مولوی استادی صاحبی الافضل الاعلم الاعزّ الاجل مولانا محمدباقر ابن محمد اکمل تلمّذ مینمودم و در آن اوان سعادت بنیان، حقیر استفتائی که از آن ملاذی ام میکردم و از اطراف و جوانب نیز طوامیر کثیرهی متعددهی مشتمله بر سوالات بسیار از احکام حلال و حرام و غیرهما به خدمت مولوی ام ـ دام ظله العالی ـ میآوردند و استفتای آنها میکردند، آن ملاذی همگی آنها را به خط شریف خود جواب مینوشتند. چون حقیر این معنی را مشاهده نمودم و فرصت غنیمت شمرده طوامیر منیره متعدده بعد از آنکه آن عالی جناب جواب آنها را مینوشتند، اخذ مینمودم و استنساخ میکردم، بدون آنکه ترتیبی در آن قرار دهم و آن را مبوّب و مفصّل گردانم، مثل کتب فقها، لهذا اگر کسی میخواست که مسئلهای از آنها تحقیق نماید، بایست تصّفح اوراق نماید و مجموع آن را ملاحظه نماید تا شاید مطلع بر مطلوب شود. به این وسیله کمال تعسّر و تمام اشکال داشت تحقیق مطلب و مقاصد از آن تا آنکه آن عالیجناب استادی معظم الیه، این ذلیل را به ترتیب و تبویب آن مأمور و مخاطب فرمودند. فقیر حقیر با وجود عدم قابلیت، سرافرازی به این خدمت را از سعادت دنیا و آخرت دانسته، نظر به منظور المأمور معذور و امتثال این فرمان لازم الاذعان را لازم، بل واجب و متحتّم دانست و به قدر مقدور به مضمون «المیسور لایسقط بالمعسور» و «ما لایدرک کلّه لایترک کلّه» و «اذا امرتکم بشئ فاتوا به ما استطعتم» شروع در مقصود نمود. امید در جا آنکه فیاض عالم توفیق رفیق نماید تا بر وجه صواب صورت اختتام پذیرد و باعث انتفاع جمیع مومنین گردد و این را ذخیره «یومٌ لاینفع مال و لابنون» گرداند و آن را مسمّی به «اجوبه المسائل» نمود و مرتب بر مقدمه و چند کتاب بعضی مشتمل بر چند فصل و خاتمه گردانید و در آخر هر فصل آنچه از مسائل متعلقه به آن، از آن صاحبی اخذ نموده، مسئله مسئله نیز نوشته خواهد شد و بعضی سوالات مکرر نوشته خواهد شد و به حسب معنی و مضمون به جهت غرضی که در آنها منظور خواهد بود از جهت زیادتی فواید در سوال و جواب و چه از جهت زیادتی قوت ظنّ با آنکه از یک فقیه اخذ شده و اطلاع بر رأی او و غیر اینها و الفاظ سوالات واجبه نیز به همان هیئتی که نوشته شده بود مرقوم خواهد شد، بدون آنکه نقل بالمعنی شود؛ چه از نقل بالمعنی و تغییر و تبدیل الفاظ بسا باشد که اختلاف به هم رسد، به سبب آنکه اصطلاح هر بلدی و هر قومی با بلدی و قومی دیگر متفاوت میباشند؛ و بعضی از سوالها با جواب در فصول مکرّر نوشته خواهد شد، به جهت مناسبتی که به آن مقام داشته باشد، همچنان که در کتب حدیث نیز این نحو رعایت شده [است].
دیگر مخفی نماناد که اکثری از مسائل که حقیر خود بعد از مراجعت به وطن استفتا کرده ام و جواب آنها به خط شریف آن صاحبی ام رسیده، در اثنای رساله به آنها اشاره خواهد شد و بعضی مسائل عالیجناب مجتهدالزّمانی شیخ محمدحسین خراسانی نیز استفتا شده، چنان که به آنها نیز اشاره خواهد شد.
مسائل اجتهاد و تقلید در عصر غیبت
مقدمه در مسائل طلب علم و اینکه مردم در زمان غیبت به چه نحو عمل نمایند و رعیت در این زمان خالی از سه صنف نیستند: صنفی مجتهدین و صنفی مقلدین و صنفی محتاطین و اینکه معرفت مجتهد به چه نحو حاصل میشود و سوال در باب «نیّت المؤمن خیر من عمله» و در بعضی از احکام احول دین و معرفت بلوغ.
سؤال: در بلادی که مجتهد نباشد و شخصی به خدمت مجتهد رسیده باشد و مسایل خود را آنچه طاقت داشته باشد و توانسته از مجتهد اخذ نموده و بعد به سبب موانع و معاذیری چند محروم و مأیوس از خدمت مجتهد مراجعت نموده، در این وقت رعیت اقسامند، بعضی از مقلّد چنین افهم و اعلم و بعضی مساوی و بعضی عام و بعضی خاص؛ کدام فرقه واجب است که مقلد آن مقلد شوند و بر فرضی که کسی خواسته باشد مقلد او شود، بر او لازم است که آنچه تحقیق نموده و از مجتهد شنیده به ایشان بگوید یا میتواند منزوی شود به سبب موانع و معاذیری چند مشغول به کار و امور خود باشد؛ و این مقلد مزبور را اگر العیاذ بالله مجتهد و پیشوای آن را اقصا و اجلی برسد و دیگر بالمره از شرف ملازمت او محروم ماند، میتواند همت بر این مصروف دارد که تا بتواند کتب فقها را به دست آورد و شرایطی که به جهت تحصیل اجتهاد بیان فرموده اند مُرعی دارد و بعد از آن، آنچه خواهد آن را ترجیح دهد بر ارباب قلوب سلیمه و صاحبان افهام عالیه عرض نماید و بعد از آنکه تصدیق ایشان را نیز موید ساخت و به آن ترجیح داده شده عمل نماید یا نه؟
جواب: هرگاه مقلّد فهمیدهی درست [باشد]، حرف مجتهد را [که] اعتماد بر قول آن هست، باید تقلید آن کند و باید اظهار نماید و مخفی نشود و همت بر این مصروف دارد.
سوال: هرگاه کسی را رسیدن به خدمت مجتهد ممکن نباشد، یعنی عسر و حرج باشد در اخذ مسائل هر یک را بخصوصه آن را چه باید کرد و از کتب فقها به چه کتاب رجوع میتواند کرد؟
جواب: مهما امکن، احوط وجوه را به عمل آورد و اگر احوطی نباشد، مشهور را به عمل آورد و اگر قولی مشهور ندارد و یک قول دارد، به همان عمل کند و اگر متعدّد باشد و جمع و ترجیح متعذّر باشد، به هر کدام خواهد عمل کند و سعی نماید در میان خود مجتهد پیدا کند. والله یعلم.
سوال: آیا کسی برای تحصیل علم بی اذن والدین به جائی میتواند رفتن، خصوصا خرجی هم نباشد که به جهت ایشان بگذارد و ایشان پسر هم باشند؟
جواب: در این صورت رفتن مشکل است و اما دین خود را به عنوان تقلید باید اخذ نماید اگر ممکن شود، مگر اصول دین را.
سوال: هرگاه کسی به جایی وارد شود که چندین نفر مجتهد باشند و آن وارد را ممکن باشد که اعلم را تحقیق نماید، لیکن تکاهل ورزد و اعلم را نشناسد و مقلد یکی از آنها شود و معلوم شود که آن مقلد اعلم را واقف نشده، آیا چنین کسی مسامح در دین و آثم و خطاکار شمرده میشود یا نه؟
جواب: نعم
سوال: چون فقیران مسکن در ده داریم و عالمی نداریم که از قول او احکام دین خود را اخذ نماییم، یکی از کتب واجبات فروعیه را باید بگیریم و به آن عمل نماییم، چه کتاب میفرمایند که مناسب است و باید گرفته شود؟
جواب: کتابی که خود تالیف کرده ام و آن را راضی هستم در اصول دین و فروع دین از نماز و روزه و جمیع مسائل از وضو و غسل و تیمم و احکام طهارت و نجاسات و غیر ذالک هم را تالیف کرده ام و همچنین عبادات مثل تجارات و غیرها را تالیف کرده ام و همچنین چیزی نگذاشتم که غالبا احتیاج به آن داشته باشند مگر آنکه تالیف آن به زبان فارسی کرده ام، سوای تألیفاتی که به عربی نموده ام و اگر هیچ یک نداشته باشد و به هیچ وجه نتوانند تحصیل نمایند، باید احوط وجوه را به عمل آورند به قدر وسع سعی در معرفت احوط نمایند و اگر احوط نداشته باشند مسئله به اینکه منحصر به یک حکم باشند نزد همه فقها همان را به عمل آورند و اگر احوط ندارند و قول متعدد است آنچه مشهور باشد اختیار نمایند و اگر مشهور نیز نداشته باشند به یکی که خاطر جمع تر باشند آن را اختیار نمایند والا مخیّرند. والله یعلم.
سوال: هرگاه از عادل مقلد مجتهد سوال مسئله بشود و آن عادل بگوید چنین کن یا صورت مسئله چنین است، نه به قصد فتوی بلکه در ذهن و خاطر و قصد و اراده اش این معنی هست که بنابر قول فقها تلفظ نمیکند نقص عدالت میکند و آثم است یا نه؟
جواب: اگر مجتهدش حیّ است، ضرر ندارد و اگر میت است و مقام عمل آن شخص است که سوال میکند، مشکل است؛ الّا در صورتی که مجتهد حیّ در آنجا نباشد و این عادل احوط وجوه را بگوید؛ خوب است و ضرر ندارد بلکه بر آن لازم است که بگوید و اگر احوط ندارد و قول منحصر به یکی است هم ضرر ندارد بلکه لازم است و همچنین اگر متعدد باشد، مشهور را بگوید و اگر مشهور نداشته باشد هر کدام که در نظر او اقوی است بگوید و اگر اقوی نباشد یکی از آنها را بگوید، اینها در صورتی است که ضرور باشد عمل به آن.
سوال: غریب وارد شهری میشود که مجتهد مشهور در آنجاست و بسیاری از خلق آن شهر اقتدا به او میکنند؛ چون آن غریب معاشرت نکرده و دو عادل را نمیشناسد تا آن علم به عدالت آن مجتهد حاصل شود، آیا به محض شهرت در اجتهاد و کثرت مردم در اقتداء، اخذ مسائل از او و اقتداء به او میتواند کرد یا نه؟ و اگر دو عادل غیر که معروف آن غریب باشند، بدون تفحّص حال آن مجتهد به او اقتداء کرده باشند و آن غریب به سبب اقتداء کردن ایشان اقتداء کرده و بعد معلوم شود که عدالت آن مجتهد بر آن عادل معلوم نبوده، بر آن غریب جُرمی است یا نه؟ بیّنوا و تؤجروا.
جواب: اوّلا این بسط و طولی دارد و ثانیا مجتهد را شرایط بسیار برای تحقق اجتهادش هست و از آن جمله است عدالت آن و تمام شرط تحقق مرتبه اجتهاد بودن آن مجتهد هستند و هیچ یک شرط معرفت اجتهاد مجتهد نیستند بلکه مجتهد معروف میشود به شیاع و زیاع چنانکه جوهری یا طبیب یا صرّاف یا امثال آنها از کسانی که وجود ایشان برای نظم معاش و معاد ضرور است؛ لیکن بسیار میشود که عوام الناس و کسانی که مثل عوام هستند و به عدم وقوف به معرفت مجتهد و شرایط احاطه میکنند به کسی که قابلیت اجتهاد ندارند از راه طمع در اخذ خیرات و صدقات و امثال اینها یا از راه حُمق، به دیدن عمامه بزرگ و ردا و تحت الحنک و طرق و طروق در عبارت و فن و تکلمش یا غیر اینها و ارباب خبره اطلاع فی الجمله مییابند که این رتبه اجتهاد ندارد و این قدرت و قوت ندارد و علما و فقها که وقوف تمام دارند به سبب آنکه فن، فن ایشان است نیز میگویند که فلان رتبه اجتهاد ندارد مع ذالک عوام احمق یا دیگران از آنها که گفته شد به حرف خود مصرّ و به قول و اجتهاد او باقی میباشند، همچنان که بسیار است که شخصی رتبه اجتهاد دارد و بعضی علما به جهت آنکه حسد در میان میباشند، یعنی علمائی بدها و فاسدها و به این سبب انکار اجتهاد او مینمایند یا به جهات دیگر و به این سبب بسیار میشود که کار ملتبس میشود، لیکن کسانی که بذل جهد خود مینمایند در شناختن مجتهد چنانکه بذل جهد در شناختن صراف مثلا برای معرفت مثل یک محمدی و دین ایشان قدر و قیمت نزد ایشان دارد، اقلا به قدر یک محمدی همان سعی که برای معرفت صرّاف مینمایند لااقل سعی نمایند در معرفت مجتهد البته معرفت به هم میرسانند، مثلا و جناب اقدس الهی فرمود: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و امثال این در اخبار نیز وارد شده به حسب ظاهر و عارفان فرموده اند: «من طلب شیئا وجدّ و جد» و این نیز در اخبار به حسب مظنه وارد شده، پس باید منظور دارند و اهتمام تمام در دین داشته باشند و فراخور اهتمام در آن جدّ و جهد خود نمایند، البته به مقصود میرسند و به درجات عالیه فایز میگردند؛ خصوصا هرگاه متوسل شوند به خدای عزّوجلّ و استشفاع نمایند به شفعاء، البته نجات مییابند و این اعظم طرق میباشد برای امتحان مکلفین که کدام پای سفت تر در دین و کدام مسامح میباشند و سلوک جناب الهی در اعصار سابقه با مکلفین در این امتحان چنین بود. هلاک میشد کسی که متابعت مثل ابی حنیفه و شافعی میکردند و نجات یافت کسی که متابعت حضرت صادق علیه السلام یا حضرت کاظم علیه السلام مینمودند و قسّ علی هذا و نسئل الله الهدایه و العصمه عن الغواید بمحمد و آله صلوات الله علیهم.
سوال: شخصی مجتهدی [مرجعی] داشته، فوت شده برای او عمل یا مسئله را از مجتهد حیّ اخذ نماید؟
جواب: باید به فتوای مجتهد حیّ عمل کند و اگر میسّر نشود احتیاط کند.
سوال: طلب علم واجب تر است یا طلب معاش؟ هرگاه اوقات را تمام صرف معاش کند دین از دستش میرود و اگر طلب علم نماید اوقات را صرف علم نماید و اطفال خود را معطل بگذارد آیا خدا مؤاخذه مینماید یا نه؟
جواب: مهما امکن جمع کند در میان هر دو و طلب علمی که واجب عینی خود اوست اینقدر طولی ندارد و بر خود او واجب است که یاد گیرد.
سوال: هرگاه شهری مجتهدی نباشد آیا مردمان آن شهر مسائل خود را از که یاد گیرند و آیا به هیچ یک از کتب فقها مثل ارشاد و تحریر و دروس و شرح لمعه و شرایع عمل میتوان کرد یا نه! و هرگاه به کتابی که دیگر غیر از اینها عمل تواند کرد بفرمایند که کدام است؟
جواب: طریقه احتیاط را پیش گرفته، هر کتاب که باشد احوط را بگیرد و اگر منحصر به یک قول باشد، چه وفاقی باشد و چه نه، عمل به همان یک قول کند و اگر اقوال باشد و احتیاط میسر نباشد، آنچه مشهور است آن را عمل کنند و اگر مشهوری ندارند به هر یک که خواهند عمل کنند و اگر وجوه ترجیح دیگر داشته باشد، بهتر این است که به آن راجح عمل نمایند، واینها طریق احتیاط است باید مُرعی دارند و این احتیاط را علما واجب میدانند.
سوال: اعظم چیزی که آن جناب را به این مرتبه عالیه رسانیده، بیان فرمایند.
جواب: من که از خود چیزی نمییابم «ولا املک لنفسی نفعا ولا ضرّا» و اگر چیزی هست از فضل جناب اقدس الهی است و همیشه، در همه امور متوصّلبه آن و سائل از آن و متفرع به سوی آن و نهایت شکسته نفسی که خود را هیچ حساب ننمودم و به عرضه چیزی در نیاوردم؛ نهایت ادب استاد و میل قلبی به آن، نحوی که القلب یهدی الی القلب کار خود میکرد و گاه گاه مشغول ریاضت جهاد نفس میشدم و شوق و ذوق طلب علم به مرتبهای که هیچ چیز را مساوی آن نمیدانستم و طرف نسبت نیز نمیدانستم و مع ذلک چه حفظی و حمایت الهی نسبت به دین و شریعت، از آنکه پایه مال جهّال نشود و خدای تعالی محافظت شرع نموده و سبب و وسیله این حقیر چه کار آن جناب با اسباب است و هم جناب رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه هدی ـ صلوات الله علیهم ـ و غایت، خواهان برطرف نشدن شرع بودند و این روسیاه را وسیله به سبب اموری چند، هر چه هست از خداست، نعوذ بالله از آنکه کسی عاق علما و فقها شود، چه جای آنکه عاق رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه هدی ـ علیهم السلام؛ و همه به یکدیگر مترتب است.
سوال: در ازای سؤال مجمل دو احتمال، جواب «مطلقا» مجتهد، بدون تفصیل حجّت است یا نه؟
جواب: ترک استقصا در مقام احتمال، افاده عموم میکند.
سوال: اطفال صغیر و صغیره چند ساله کبیر و کبیره میشوند؟
جواب: دختر نه ساله تمام پا به ده سال بالغ و پسر پانزده سال تمام مگر آنکه قبل از آن محتلم شود یا منی بیرون آید، به هر نحو که باشد یا آنکه موی خشن بر عانه او با لحیه اش بروید. والله یعلم.
سوال: کسی که مذهب صوفیه را نشناسد، لیکن تقلید آخوند ملا محمدباقر کرده، ایشان را لعن کند، ضرری برای این کس دارد یا نه؟
جواب: تقلید آخوند ملا محمدباقر نکرده تنها، بلکه تقلید جناب اقدس الهی و حضرت رسالت پناه و ائمه اطهار کرده است که حرف ایشان را شنیده و به این سبب لعن نموده و تقلید جمیع علما کرده که از قدیم الایام الی الآن این دعوی در مابین علما و صوفیه است.
سوال: بعضی چیزها که خطور به قلب میکند و اگر عزم کرده شود باعث کفر میشود، آیا به این خطور ضرر به ایمان میرسد یا نه؟
جواب: ضرر نمیرساند به شرط آنکه مگذارند بسیار خطور کند، بلکه به گفتن «لااله الاالله» علاج کنند.
سوال: آیا کسی در حین غضب، ردّه بگوید، مرتد نمیشود؟
جواب: غضب تا غضب تفاوت دارد، غضبی که خود را نشناسد مرتد نمیشود.
سوال: در این مسئله فرقی میان مرد و زن و میان تکرار و عمد تکرار میباشد یا نه؟
جواب: فرقی نمیباشد.
سوال: هرگاه شخصی مالک ده پانزده تومان یا بیشتر الی چهل تومان باشد و اندیشه میکند از اینکه مبادا محتاج شود و مبادا که اسراف باشد یا مبتلا شود به قرض، اگر خرج نماید بر این اکل و شرب، بر خود تنگ گیرد و سایر اموری که مستحب است به جهت آنکه آن امور مستحبه موقوف است به قلیل پولی که باید خرج شود به این وسیله ترک آن امور مستحبه نماید، مثل غسل جمعه که اگر به حمام رود دو سه پاره باید بدهد و هم چنین اگر کیسه نماید و کذلک اگر سر بتراشد و کذا اگر به زیارت آستانه مقدسه مشرّف شود و هکذا از امثال اینها ما لایُعد و لایحصی و شخصی دیگر که مالک یک تومان یا کمتر باشد این اندیشه را ننماید، لیکن میگوید که از کجا معلوم شد که بعد از آنکه من به این مخارج صرف نمایم دیگر زنده خواهم بود و بر فرضی که زنده بمانم هرگاه به تحصیل معاش شروع نمایم و از حق تعالی قسمت خود را طلب نمایم و از کجا معلوم شد که محتاج خواهم شد و خواهد گذاشت و روزیم نخواهد داد غرض ذخیره نمیکند، اما وقتی که ندارد خود را به قرض نمیاندازد و به هر حال هر دو به مضمون نیّه المؤمن خیر من عمله عمل مینماید، آیا فی الواقع هر جا نیّت خیر است و به هر دو طریق صواب را درک نموده اند یا هر دو خطا است و هر دو بر ضلالت رفته اند، یا یکی فریب شیطان و نفس اماره را خورد و دیگری مطیع رحمان و امامان و پیشوایان خود گردیده؟
جواب: صورت دوم بهتر است بلاشبهه و اولی ناخوش است البته.
برخی استفتائات و جوابها
سوال: آیا طلبه که قُوت سال داشته باشد، اما احتیاج به کتاب و متعه داشته باشد، زکات به جهت ما یحتاج میتواند گرفت یا نه؟
جواب: حقیر وجوه فقیر را به این مصرف نمیدهم. [فریم ۷۱]
سوال: فطره و زکات را قیمت اسیری از ترکمان بخرند، میتوان داد یا نه؟
جواب: میتوان داد، بلکه به هر صورت آن را باید خلاص نمود و واجب است و اشدّ واجبات است و هیچ واجبی به این شدت نیست و به هر نحو که ممکن باشد و کوتاهی در آن مطلقا جایز نیست. [فریم ۷۳]
سوال: در باب خمس چه میفرمایند، آیا در این زمان واجب است یا نه و علی الوجوب به که باید داد؟
ظاهر وجوب است در این زمان و به اذن مجتهد جامع الشرایط خوب است و به خودش دادن که به مصرفش برساند بهتر است، مصرفش به سادات و مستحقین هستند به تفصیل مشهور معروف؛ و حقیر اذن میدهم که هر کس خمس داشته باشد و سید صحیح النسب محتاج ببینید، خمس به او بدهد و از احتیاجش برهاند و شش یک آن را به اطفال ایتام سادات که مستحق باشد برساند و باقی را به مستحقین دیگر برساند و اگر ابن السبیل سید نیز دست بدهد، شش یک دیگر را به آن بدهد و ما بقی را به سایر سادات مستحق دهد. [فریم ۷۵]
احضار نمودن جن هرگاه امید شفای بیماری در آن باشد، چه صورت دارد، خصوصا مکرر اتفاق افتاده باشد که نفع داده و هم چنین عمل نمودن به احکام کتب دیو نامه سلیمان ع مثل این که در آنها مذکور نموده اند که نان و نمک و غیر آن تصدق کنند و مرغی بکشند و فلان چیز را دود کند.
جواب: ظاهرا هرگاه نفع بخشد مانع ندارد و الله یعلم. [فریم ۸۲]
سوال: املاک دیوانی که الحال حاکم و سلاطین این عصر تصرف میکنند و معلوم نیست که آن را به چه نحو مالک شده اند، خلاصه معلوم نیست غصبیت آنها، از حاصل آنها، اگر به مردم و رعایا چیزی بدهند حلال خواهد بود؟
جواب: من مال دیوانی عجم را متعرض نمیشوم. دانستهای عادت مرا، چرا میپرسی. [مولف گوید که این سوال را حقیر خود کرده بودم، بعد از آمدن به بلاد عجم].
سوال: مواجب و جوایز و انعاماتی که سلاطین این عصر به قضات و حکام شرعی ولایت میدهند، آیا بر ایشان حلال است؟
جواب: تا سررشته جوایز بلد نشویم، حکم نمیکنیم. [فریم ۸۲]
سوال: چه میفرمایند در باب بعضی صورتها که در تعزیه اباعبدالله الحسین علیه السلام به عمل آورند، مثل زینت کردن اسب و غیره؟
جواب: مانع ندارد هرگاه مفسده خارجی به عمل نیاید.
سوال: کسی که مرثیه امام حسین علیه السلام را با بعضی از ائمه هدی را خواند و غنا کند، میتواند شنید یا نه؟
جواب: شنیدن غنا حرام است مطلقا.
سوال: آیا غنا در تعزیه امام حسین علیه السلام در اشعاری که مسمع را به یاد آخرت اندازند جایز است یا نه؟
جواب: در هر دو حال حرام است به اخبار متواتره، آما زنجه و نوحه جایز است.
سوال: هر گاه در تعزیه جناب سید الشهداء ترجیع صورت بدهند آیا خواندن و شنیدن آن حلال است یا حرام؟
جواب: غنا حرام است مطلقا، چه در تعزیه سید الشهداء و چه در غیر او آن که به طور نوحه نباشد. [فریم ۸۴]
سوال: املاکی که در سنوات ماضی ضبط دو پادشاهی بوده و عامل سلطان اجاره به مردم داده به قدر معین و او هر عصری سلطانیست که وجه قدر معین را به اضافه قدر معین از مستاجرین عاملین سلطان باز یافت مینمودند، فرضا از املاک چنین قدری را به عمرو داده و عمرو به نحو سابق وجه اجاره از مستاجرین بازیافت مینماید حال در این صورت وجه اجاره حرام است یا نه؟
جواب: اگر ملک سلاطین صفویه بوده، تعلق به وارث ایشان دارد و اگر غصب است، تعلق به مغصوب. جابر شیعه اختیار دارد به هر که میدهد مثل جابر سنی است و بعضی تامل دارند و حق این است که اشکال دارد و احتیاط آن است که به رخصت حاکم شرع فریم ۹۵]
سوال: صبیه شخصی که آن شخص اذن بر عقد ندهد، به اذن آن صبیه به آن میتوان نمود یا نه، یا بر عکس و حال آن که آن صبیه کبیره باکره باشد.
جواب: میتوان عقد نمود باکره بالغه رشیده را بدون اذن پدر یا جد، هر گاه خود آ دختر اذن دهد، لیکن احوط مراعات اذن اب و جد نیز هست، لیکن اگر اذن ندهند و دختر معطل باشد و شوهر خواهد، اذن اب و جد در این وقت، هیچ ضرور نیست. [فریم ۱۰۳]
سوال: شخصی دختری دارد کوچک و برای محرمیت او را به کسی عقد منقطع میکند، آیا مادر آن طفل و همشیره بر داماد محرم است یا نه و خواهر بزرگ آن طفل از مادر دیگر است، آیا داماد میتواند خواست یا نه.
جواب: اصل این کار را نمیپسندیم و ناخوش است و بعد از دادن طلاق او، خواستن خواهر بزرگ را باکی نیست. [فریم ۱۰۶]
سوال: هر گاه شخصی را اسیر نمایند و خداوند عالمیان وسیلهای ساخته که آن شخص خود را مستخلص نموده و اسبی از میان ترکمان همراه خود آورده و در عرض راه، اسب مزبور را شخص جابری بگیرد و هرگاه به دیوان شرع برسد، آیا میتواند قسم داد و قسم خورد و در دزدیدن مال آنها هرگاه ممکن بشود به هر نحو که باشد آیا بر مسلمانان حلال است یا نه؟
جواب: میباید اسب را بگیرد. قسم هم میتواند خورد که این اسب را از میان ترکمان آورده ام و بعد اسب را به مصرف شرعی میرساند. [فریم ۱۲۰]
سوال: نماز بر سر قبور مثل مقبرههای امامزادهها بغیر از اماکن مشرفه مقدسه چه صورت دارد؟
جواب: کراهت دارد و الله یعلم.
سوال: نماز کردن بر سر قبوری که در حوالی امامزاده میباشد چه صورت دارد؟
جواب: کراهتی دارد، هرچند فرش بر آن انداخته باشند.و فرقی نیست آن که در امامزاده باشند یا نه. (فریم ۳۷).
سوال: در باب نماز جمعه میفرمایند، واجب عینی است یا تخییر؟
جواب: اقوی وجوب تخییری است و احوط جمع میانه ظهر و اگر کسی نه مجتهد و نه مقلد مجتهدی باشد، باید هر دو را بکند و به غیر این بری الذمه نمیشود. والله یعلم. (فریم ۴۴). (چندین سوال دیگر هم در این باره هست).
سوال: معلم هرگاه از برای ادب تعلیم، اطفال مکتب را بزند آیا ظلم و نقض عدالت خواهد بود یا نه؟
جواب: هر گاه از حدّ شرعی تجاوز ننماید، ضرر ندارد؛ و الله تعالی یعلم. (فریم ۵۲)
سوال: هرگاه خواسته باشند که عدالت کسی را معلوم کنند، جایز است که با او در مقام امتحان درآیند یا آنکه جایز نیست، به مضمون حدیثی که نهی از امتحان کردن برادر مومن وارد شده، بلکه جایز نیست او را به حال خود بگذارند تا آنکه خیر و شر آنچه از او صادر شود، به عنوان اتفاقا مشاهده نمایند و مطلع بر احوال او نشوند؟
جواب: امتحانی که باعث ذلت و مهانت او شود، البته نکنه، چه مومن عزیز است و معرفت عدالت احتیاج به امتحان ندارد. والله یعلم (م ۵۲).
مرحوم وحید بهبهانی در پایان نوشته است: این فتاوی از اجتهادات و ترجیحات فقیر حقیر کثیر التقصیر اذل اقلّ محمد باقر بن محمد اکمل است ـ عفی عنهما ـ لیکن عبارات و تقریرات و خطوط بعضی از بعضی تلامذه این اقل است که اگر در اینجا ناخوشی باشد باکی نیست، چه مدعا ظاهر است. / کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران