شبکه اجتهاد: بعد از چیزی که در باره حجاب نوشتم دوباره فشارها بر من شروع شده و ترجیح میدهم مطلقا دیگر به این موضوع نپردازم. تقریبا هم تمام حرفهای لازم را نوشته و گفتهام.
اما آخرین سخن این که راستش وقتی جوان تر بودم با خود فکر میکردم چه قدر خوب میشد اگر کسی بود که از آینده خبر دهد و خدمت بزرگی به نظام و کشور و مردم کند، مثلا چند ماه قبل از حمله عراق بگوید که به زودی جنگی صورت خواهد گرفت! بدین ترتیب مسؤولان کشور میتوانستند تدابیر لازم را برای مقابله با خطر اتخاذ کنند یا از آسیب دیدن زیرساختها قدری بکاهند و … ولی بزرگتر که شدم دیدم چنین پیش بینی و فهمی از آینده در کارشناسان خبره و متخصصان فهیم علوم انسانی وجود دارداما کسی به حرفشان گوش نمیکند! یعنی مشکل این نیست که کسی نمیتواند آینده را پیش بینی کند و از خطرها و تهدیدها خبر دهد بلکه مشکل بی اعتنایی به هشدار عالمان دلسوز و کارشناسان خیرخواه است!
در موضوع حجاب نیز آنچه گفتم و نوشتم از آن رو بود که میدیدم روند تحولات اجتماعی در میان مدت به سوی چه نقطه ای میرود و میفهمیدم این روند بیش از آن که جنس اعتقادی و سیاسی داشته باشد طبیعتی اجتماعی دارد و پیش از آن که توطئه استکبار و نقشه دشمن باشد- که البته مطلوب شان هست- نتیجه طبیعی و عادی فضای جاری کشور و حال و هوای جامعه و رفتار و عملکرد خودمان است و لذا تمام تلاشم این بود که ماجرای حجاب مثل قضیه ویدئو و ماهواره و … نشود و بتوان این روند را مدیریت کرد، که ظاهرا آقایان نمیخواهند و ترجیح میدهند قضایا به بحران برسد و با چوب و چماق حلش کنند چنان که کسی گفته بود برای حجاب باید خون ریخته شود!
دوستان ما عادت دارند که با همهامور این قدر با ناشیگری برخورد کنند که به یک نقطه لاینحل برسد و کاملا سرنخ ماجرا از دستشان در برود و از کنترل شان خارج شود و آن وقت در باره اش سکوت کنند و از کنارش با تجاهل بگذرند!
مثل موضوع گیرنده های ماهواره که اول توی نماز جمعه فریاد میزدند و بعد بعضی روزنامهها بدو بیراه مینوشتند و بعد مدتی هم مأموران میریختند و چند نفر را میگرفتند ولی آخرش که تمام پشت بامها را دیش ماهواره پر کرده و دیگر هیچ کاری نمیتوانند بکنند-مثل حالا- صدای هیچکدامشان دیگر در نمیآید و آن وقت یک قانون بی معنی میماند، بی فایده و بی خاصیت!
در موضوع مشروبات الکلی هم همین روند طی شد! از روزی که بچه های بسیج را وادار کردیم توی صندوق عقب ماشین مردم یا زیر زمین خانه هایشان را بگردند،امروز به جایی رسیده ایم که در یک شهر کوچک حدود دویست نفر برای سوء مصرف الکل به مراکز درمانی مراجعه کنند و بیست و پنج نفر جان خود را از دست بدهند و سرانه مصرف ایرانی الکلی دو برابر یک روسی یاامریکایی اعلام شود!
در بسیاری موضوعات ریز و درشت دیگر از کنسرت موسیقی و دوچرخه سواری بانوان تا مسایل جنسی و فضای مجازی هم قصه دقیقا همین است، صبر کنید و سرنوشت فیلترینگ و پارازیت شبکه های ماهواره ای و … را هم در آینده نزدیک ببینید!
و این وسط کسانی ایستادهاند به حرص خوردن و فریاد زدن، فقط برای یک کلمه و آن این که: “به خدا این شیوه اسلام نیست”!
چرا اسلام غریب و مظلوم به ناکارامدی و ناتوانی متهم شود!
چرا؟ برای این که وقتی بعد از چند سال این تدابیر ناشیانه جواب نداد و سیاست های چند تا پیرمرد توی اتاق های فلان نهاد و بهمان سازمان به در بسته و دیوار شکسته خورد، اسلام غریب و مظلوم به ناکارامدی و ناتوانی متهم نشود! تا نگویند که اسلام برای اداره جامعه نسخه نداشت! تا فکر نکنند اسلام غدیر و کربلا نهایت فهمش از انسان و جامعه راهاندازی گشت ارشاد بوده و غایت تدبیرش مراقبت از این که دست و پای برهنه رفیق چارلی چاپلین در فیلم سیاه و سفید صامت دهه بوق و عصر درشکه از تلویزیون پخش نشود!
این وسط همه حرص خوردنها و ناله کردنها این بوده و هست که نسخه اسلام را در عهد مالک اشتر باید جست و در سیرهامیر مؤمنان که از مردم سخن میگوید و خطاهای طبیعی شان و از حاکمی که باید چشمی خطاپوش داشته باشد بهاندازه آسمانها و دلی تحمل پذیر به اندازه اقیانوسها!
و فریاد کردن این حقیقت که اسلام محمدی و اسلام علوی اقامه همه ارزشها و شعائر از نماز و روزه تا حج و زکات را نتیجه و حاصل اقامه عدل میداند و عدل را اساس و ریشه و پایه و مبنا تلقی میکند نه یک تعارف رسمی و شعار و نه حتى چیزی در کنار بقیه و مثل اسلام های رنگارنگ ما ابلهانه نمیگوید که:”خوب عدالت هم مهم است، مثل حجاب” ! بلکه میداند که تا عدالت محقق نشود هیچ هدفی ارزش ندارد و اگر عدالت محقق شد و بنیانها و زیرساختهایی چون رفع فقر وامنیت و اشتغال فراهم گردید به طور طبیعی و بی ضرب و زور، ارزشهای دینی و هنجارهای اخلاقی تازه زمینه بروز و ظهور پیدا میکنند.