اختصاصی شبکه اجتهاد: اخیراً سخنانی از جناب حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد علوی بروجردی منتشر شد که در آن پیرامون علوم انسانی اسلامی و نظامات اجتماعی اسلام مدعیاتی طرح نموده که تذکر چند نکته کوتاه و تبیین هر چه بیشتر موضوع را در اذهان ضرورت بخشیده است. باشد که سودمند افتد؛ اما قبل از آن ذکر این نکته لازم است که مدعیات و استدلالات طرح شده پیش از این بارها از سوی برخی از نویسندگان غیر حوزوی شنیدهایم که به آنها پاسخ درخور داده شده است؛ اما آنچه پاسخ به سخنان حضرتعالی را ضروری میکند آن است که باز شدن باب گفتگو انشاء الله میتواند به غنای مباحث طرح شده بیانجامد.
در این بیانات برای آنکه نشان داده شود اسلام برخوردار از مکتب اقتصادی مستقل نیست! به پارهای از امور استدلال شده است که به ارزیابی برخی از آنها میپردازیم.
۱- در این بیانات برای نفی اقتصاد اسلامی اینگونه استدلال شده که در اسلام و نظام سرمایهداری به خلاف برخی از صور سوسیالیسم مالکیت به رسمیت شناخته شده است و از آنجا که مالکیت یک امر عقلایی است نمیتوان اقتصاد اسلامی را بهعنوان یک مکتب مستقل پذیرفت.
در مورد این ادعا باید گفت:
اولاً معلوم نیست که چرا در این بیانات مالکیت سرمایهداری امری عقلایی دانسته شده اما ادعا شده مالکیت در نظام سوسیالیستی به رسمیت شناخته نشده؟ امور عقلایی احکامی هستند که نظامات اجتماعی صرف نظر از اختلافاتشان وابسته به آنها هستند؛ و به همین جهت در تمامی جوامع مشترک هستند و کشورهای سوسیالیستی عملاً از این قاعده مستثنی نیستند. البته ممکن است در برخی از صور فرضی کمونیسم نهایی، مالکیت نفی شود که البته فرضی ذهنی است؛ و الا در تمام نظامهای محقق سوسیالیستی و کمونیستی مالکیت بهنوعی و شکلی مورد احترام و اعتنا بوده است؛ اما مساله این است که قالب کردن مشهورات نظام سرمایهداری بهعنوان امور عقلایی مغلطه شایعی است که اخیراً در آثار برخی از نویسندگان رسوخ کرده که البته امری غیر موجه است.
ثانیاً آنچه از نظر دور مانده آن است، آنچه که عقلایی است اصل وجود مالکیت است که در تمامی نظامات اجتماعی از قبیل سوسیالیسم، سرمایهداری و اسلام مشترک است و آنچه که این سه مکتب را بهعنوان سه مکتب اقتصادی مستقل متمایز میکند تمایز در برخی از ویژگیهای مالکیت، آثار مالکیت، گستره مالکیت، علل مالکیت و موانع مالکیت است.
ای کاش قبل از اظهار نظر درباره اقتصاد اسلامی نگاهی اجمالی به آثار فقها عظیم الشان در باب اقتصاد اسلامی میشد؛ مثلاً بحث اختیارات حکومت اسلامی و نسبت آن با مالکیت خصوصی مطالعه میشد یا بهعنوان نمونه در تفسیر این عبارت: “بان الارض اذا لم یعمرها صاحبها اخذها منه ولی الامر و استثمرها بحساب الامه” اگر صاحب زمین آن را آباد نکند ولی امر زمین را از صاحبش میگیرد و در جهت منافع عمومی آن را آباد میکند. شهید صدر(ره) استدلال میکند که اینگونه مضامین که در روایات ما وجود دارد، با تأسیسی که اسلام در مالکیت دارد سازگار است هر چند که ویژگیهای مالکیت در نظام سرمایهداری سازگار نیست.
ثالثاً به تأسیسات اسلام در باب ماهیت مالکیت میتوان لیست بلند بالایی از تأسیسات مولوی در باب علل و گستره مالکیت اضافه کرد که تمایز آشکار و قاطع اقتصاد اسلامی را با اقتصاد سرمایهداری به رخ میکشد. قاعده کلی ملکیت دولتی اراضی، قاعده حرمت حمی و حرمت تصرف زمینهای معموره، حرمت واسطهگری در وجوه، نحوه ملکیت منابع زیرزمینی و روزمینی، نحوه تصرف در اباحات عمومی و از همه مهمتر مبارزه قاطع اسلام با تکاثر و شکاف طبقاتی و صدها اصل و قاعده دیگر میتوان افزود.
۲- در مقام انکار استقلال مکتب اقتصادی اسلام استدلال شده که پیامبر (ص) قبل از اسلام معامله اقتصادی میکردهاند و همین امر دلالت بر آن دارد که در اسلام مکتب اقتصادی نداریم.
در پاسخ به این اشکال باید گفت پذیرش اصول عقلایی در اقتصاد اسلامی سخنی است و فروکاهش اقتصاد اسلامی به اصول عقلایی سخن دیگری است. پذیرش اصول عقلایی مشترک بهعنوان بخشی از اقتصاد اسلامی به معنای انحصار احکام و اهداف اقتصاد اسلامی در اصول عقلایی نیست. بر این اساس از این مقدمه که رسول اکرم (ص) قبل از بعثت بهعنوان یک امر عقلایی به تجارت میپرداختند نمیتوان نتیجه گرفت که اقتصاد اسلامی نداریم.
۳- گفته شده که مگر چند آیه در مورد مهار تورم یا رشد اقتصادی داریم؟ یا اشکال شده در آیات و روایات بیان نشده که رشد اقتصادی با چه فرمولی درست بشود.
در پاسخ باید گفت روشن است که رشد تولید و مهار تورم از اهداف همه نظامات اقتصادی است؛ و در تمام نظامهای اقتصادی این اهداف با ابزار و قواعد و سیاستهای مشخصی دنبال میشود. سیاستهای اقتصاد اسلامی را برای کنترل تورم و رشد تولید که طبعاً وابستگی علی نیز با یکدیگر دارند میتوان در سیاستهای توزیعی پیشا تولید، سیاستهای نظارتی مبارزه با انحصار، مبارزه با افزایش تقاضای کاذب، مبارزه با کمیابی مصنوعی، سیاستهای توزیعی پسا تولید، سیاستهای حاکم بر رفتار دولت اسلامی در مقابل واقعیت اقتصادی و از همه مهتر سیاستهای پولی اقتصاد اسلامی معرفی کرد. البته روشن است که صرفاً با خواندن کتاب مکاسب نمیتوان بر این جنبهها و جهات از اقتصاد اسلامی اطلاع و وقوف یافت.
۴- استدلال شده همچنان که طب اسلامی یا فیزیک اسلامی یا شیمی اسلامی نداریم، اقتصاد اسلامی هم نداریم.
در پاسخ به این اشکال باید گفت که ظاهراً در این اظهارات تصویر روشنی از ماهیت علوم انسانی وجود ندارد و به همین جهت احکام علوم انسانی با علوم تجربی خلط شده است. اولاً دیدگاه پوزیتویستی و تجربی نسبت به علوم انسانی دیدگاهی است که بخصوص پس از طرح هرمنوتیک رومانتیک شلایر ماخر و دیلتای از یک سو و طرح نظریه واقعیت اجتماعی امثال جان سرل و نظریه اعتبارات پیتر وینچ و امثال او از رواج و مقبولیت افتاده است.
ثانیاً همچنان که در مقاله رابطه علوم انسانی و فقه نظام توضیح دادهام علوم انسانی در غایات خود، حداقل در احکام تجویزی و نیز در بافت اعتباری بین الاذهانی، حتی در احکام توصیفی و نیز در روشهای اثبات مساله و نیز در اصول و مبانی اثبات مسائل، وابسته بهنوعی معرفت شناسی، جهان ذهن اعتباری، هستی شناسی، انسان شناسی و مبانی ارزش شناختی هستند به همین جهت علومی فرهنگی به شمار میروند؛ و از این جهت به هیچ وجه با علوم تجربی قابل مقایسه نیستند.
۵- اظهار شده است: پیغمبر یک مرشد معنوی است نیامده اقتصاد… درست بکند.
در پاسخ باید گفت قرآن کریم در آیات متعددی و نیز در سیره و سنت نبوی گزارههای بین و مبین بسیاری وجود دارد که نقش پیامبر اکرم منحصر به نقش معنوی نمیداند. در آیات متعدد قرآن نبی اکرم بهعنوان امام اجرای عدالت معرفی شده است؛ مثلاً میفرماید فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ ۖ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ ۖ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ ۖ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ ۖ آیا بدون درست کردن اقتصاد میتوان به عدالت رسید؟ آیا در آن نوع اقتصاد عقلایی که در این سالها متاسفانه از سوی برخی از مدیران و فارغ التحصیلان دانشگاههای غربی بر گرده مردم جامعه ما تحمیل شده به عدالت عقلایی رسیدهایم؟ آیا در کشورهای سرمایهداری و در کل جهان که در قبضه اقتصاد مثلاً عقلایی است به عدالت رسیدهایم؟ به هر حال در باب گستره دین و نقش اجتماعی رسول در این سالها کتابهای خوبی تألیف شده که مراجعه آنها میتواند مفید باشد.
۶- نکته آخر اینکه کسانی از این اظهارات و مانند آن دست افشان و پای کوبان بشارت گویان که چه نشستهاید که در حوزه علمیه قم دوران اسلامگرایی گذشته و دوره پسا اسلامگرایی آغاز شده است. در پاسخ به شعف این حضرات باید گفت قم عش آل محمد است قم حوزه فقه و جهانبینی اهلبیت (ع) است و هرگز در مقابل تمدن مادی و متجاوز غربی سر تسلیم فرو نخواهد آورد و همچنان که تا کنون بوده قم پایگاه نشر اسلام راستین، اسلام مظلومان و پابرهنگان، اسلام آزادی خواهان و عدالت جویان اسلام مبارزه با استکبار سرمایهداری منحط خواهد بود؛ و به همت نسل نوخاسته از جوانان دانشمند و انقلابی حوزه علمیه قم خواب پریشان تسلیم در برابر نظامات اجتماعی سرمایهداری منحط غرب هرگز تعبیر نخواهد شد. والسلام علیکم و رحمه الله
نویسنده: حجتالاسلام امین رضا عابدینژاد، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم و عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه