شبکه اجتهاد: یازدهمین اختر آسمان ولایت، حضرت «امام حسن عسکرى» علیه السلام فرزند امام على النقى است. وى در مدینه به سال ۲۳۲ هجرى، دیده به جهان گشود و در روز جمعه هشتم ربیع الأوّل سال ۲۶۰، در شهر سامرا چشم از جهان بر بست و در خانۀ خود به خاک سپرده شد.
پدر بزرگوار او، امامهادى، در سال ۲۵۴ هجرى (یکسال قبل از خلع معتز از منصب خلافت) چشم از جهان بربست و در آن روز منصب امامت و رهبرى به او محول شد، درحالى که بیش از ۲۲ بهار از عمر شریف او نگذشته بود.
دوران امامت او یکسال مصادف با خلافت معتز و یکسال دیگر مصادف با خلافت «مهتدى» و چهارسال همزمان با خلافت «معتمد» بود.
سیاست عباسیان در برابر پیشوایان، همان سیاست شومى بود که مأمون در برابر امام هشتم (ع) به کار برد. از این جهت مىبینیم که «معتصم» امام جواد و متوکل، امامهادى را تحت نظر قرار دادند و خلفاى پس از متوکل همین روش را دربارۀ امامهادى و فرزندش امام عسکرى علیه السلام به کار گرفتند. هدف این بود که امامان در کنار آنان زندگى کنند، تا از تمام کارهاى آنان اطلاعات کافى به دست آورند، به همین جهت امام عسکرى علیه السلام مانند پدرش در سامرا تحت نظر بود و مجبور بود که در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به حضور خلیفه بار یابد.
اصولاً شدت رفتار خلفاى عباسى پس از مأمون، آن چنان آشکار است که سه پیشواى شیعه در کنار آنان با عمر کوتاهى زیستند و جام شهادت نوشیدند. امام جواد علیه السلام درسن ۲۵ سالگى، امامهادى علیه السلام در سن ۴۱ سالگى، و امام عسکرى در سن ۲۸ سالگى، که مجموعاً ۹۴ سال مىشود، بدرود زندگى گفتند و این حاکى از شدت مراقبت خلفاى عباسى از پیشوایان بزرگ ما بود. ولى در این میان، مراقبت از امام حسن عسکرى علیه السلام بیش از پدر ارجمند او بود، این کار دوعلت داشت که هم اکنون یاد آور مىشویم:
۱- در زمان امام عسکرى علیه السلام شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همۀ مردم مىدانستند که این گروه، به خلفاى وقت معترض بوده و زعامت هیچ یک از عباسىها را مشروع و قانونى نمىدانند، بلکه معتقدند امامت الهى در فرزندان على علیه السلام باقى است و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده، امام حسن عسکرى علیه السلام بود.
۲- طبق روایات و اخبار متواتر، خاندان عباسى و پیروان آنها مىدانستند که مهدى موعود که تار ومار کنندۀ کلیۀ حکومتهاى خود کامه است، از نسل حضرت عسکرى علیه السلام خواهد بود از همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگى او بودند.
وقتى خبر کسالت امام به گوش معتمد عباسى رسید، عبیداللّٰه خاقان را با پنج نفر دیگر به منزل امام فرستاد تا خانۀ او را تحت کنترل و مراقبت قرار دهند، پس از شهادت امام نیز تفتیش و بازجویى کامل به عمل آمد و کلیۀ اثاث خانه و لوازم شخصى حضرت را گرد آورده و مهر وموم کردند. آنگاه درصدد تحقیق و بازجویى از فرزندان حضرت شدند. تمام حجرهها و اطاقها را بازرسى کردند، به قابلهها دستور دادند که زنان را تحت معاینۀ دقیق قرار دهند و اگر اثر حمل در یکى از آنان مشاهده کردند، فوراً گزارش کنند[۱].
امام با وجود این مراقبتهاى شدید، تا آنجا که شرایط اجازه مىداد فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى و علمى خود را تعقیب مىکرد. مجموع روشهاى امام، در آن جو پرخفقان، در چهار مطلب یاد شده در زیر خلاصه مىگردد:
۱- بحثهاى علمى امام در برابر کسانى که به امامت او معتقد نبودند.
۲- کوششهاى علمى امام دربارۀ معارف اسلامى و ردّ شبههها و اشکالها.
۳- مراقبت و کوششهاى امام دربارۀ یاران خود که مبادا در دام عباسیان بیفتند و به صورت مهره و ابزارى براى آن حکومت درآیند.
۴- زمینه سازى امام دربارۀ اعتقاد مردم به غیبت فرزند عزیزش، حضرت مهدی عجّل اللّٰه تعالى فرجه الشریف – بحث دربارۀ هر کدام از این برنامهها مایۀ گستردگى سخن است، همین قدر یاد آور مىشویم که هیچکدام از پیشوایان ما، در آگاهى بخشیدن وروشنگرى و تحریک مردم بر مخالفت با دستگاه ظلم و دیگر امورى که مىتوانست به زنده شدن حق و مردن باطل یارى کند، یک لحظه ساکت ننشسته و وظیفۀ خود را به نحو شایستهاى انجام مىدادند.
——————-
[۱] . کمال الدین ج ۱ ص ۱۲۴.