اشاره: حجتالاسلام والمسلمین محمود کریمیان، محقق، مولف، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه و استاد مرکز تخصصی علوم حدیث حوزه است. از فعالیتهای وی، همکاری با پژوهشکده دارالحدیث از سال ۱۳۷۸(در حدود ۳۰ پروژه و کلان پروژه)، مقالات علمی-پژوهشی متعدد است. صیانت از تحریف در احادیث «الکافی»، گزارشی از توقیعات امام مهدی در کتاب شریف «الکافی»، مفهومشناسی حدیث حفظ چهل حدیث و اعتبار و مفهومسنجی روایات کاستی عقل زنان، از جمله آثار علمی ایشان است.
شبکه اجتهاد: پس از وفات پیامبر اسلام در اوایل سال یازدهم هجری و با تاثیرگذاری افراد ذینفوذ در جامعه اسلامی، امّت اسلامی دچار افتراق شد و نحلههای مختلف با دیدگاههای متفاوت کلامی، عقیدتی و فقهی پدیدار گشت و به مرور زمان و با پدید آمدن گروههای فکری جدید و یا تقویت نحلههای پیشین این افتراق توسعه یافت و حد و مرزها تا حدود زیادی شفاف شد. اما از آنجا که تمامی این فرقهها و گروهها تحت لوای اسلام شکل گرفته بود، در عین افتراق و اختلاف فکری، نقاط کلی و کلان مشترکی نیز داشتند. علاوه بر آنکه غالباً به لحاظ سکونت در کنار هم میزیستند و گاه با توجه به همان نقاط مشترک از یکدیگر تأثیر میپذیرفتند و یا مطالب و نکاتی را از آموزههای مکتبهای دیگر در حوزه معارف دین تلقی به قبول میکردند و یا مشترکات خود را با سایر مکتبهای فکری کشف میکردند. البته به طور معمول مطالب مورد پذیرش و یا کشف نقاط مشترک از طریق بزرگان مکتب و صاحبان فکر آن صورت میگرفت و به اصطلاح توسط ایشان غربال میشد و از فیلتر آنها میگذشت. در این زمینه میتوان به مشترکات و تأثیرگذاری دو مکتب حدیثی شیعه و اهل تسنن بر یکدیگر اشاره کرد و آن را در محورهای ذیل جستجو کرد:
أ: احادیث مشترک
حجم احادیث مشترک میان احادیث شیعه و احادیث اهل سنت به نسبت بسیار است. البته در این اشتراک گاهی الفاظ و عبارتها نیز به طور کامل بر هم تطبیق دارند. گاهی اختلاف کمی در الفاظ دیده میشود و گاه مضمون مشترک دارند. در این زمینه آثاری نیز تاکنون منتشر شده است اما به طور اجمال میتوان آنها را به ترتیب در حد احادیث مشترک در قالبهای زیر مشاهده کرد:
۱ـ احادیث اخلاقی؛
در میان احادیث شیعه و سنی، روایات اخلاقی از اشتراک بیشتری برخوردارند. بهعنوان نمونه در عناوین مختلف اخلاقی که در سالهای اخیر در موسسه دارالحدیث به انجام رسیده و احادیث آن گردآوری و دستهبندی شده و در ضمن کتاب میزان الحکمه، دانشنامه معارف قرآن و حدیث و مجموعههای دیگر به چاپ رسیده و یا عناوینی که در مراحل تکمیل است و هنوز چاپ نشده کمتر حدیث اخلاقی به چشم میخورد که آدرس از منابع سنتی و شیعه را با هم نداشته باشد. در این بین احادیثی که از جهت لفظی مشترکند نیز بسیار دیده میشود.
۲ـ احادیث فقهی؛
در ابواب مختلف فقهی همچون عناوین موجود در باب صلاه، حج، زکاه و … احادیث مشترک میان شیعه و اهل تسنن بسیار است هر چند به گستردگی احادیث اخلاقی نیست، اما شاید با یک کنکاش و کار پژوهشی گسترده بتوان ادعا کرد درصد بسیار زیادی از احادیث فقهی (شاید حدود هشتاد درصد) میان این دو مکتب مشترک است، البته در میان احادیث آنها نیز تعارض وجود دارد، بدین معنا که در اکثر ابواب فقهی آنها ممکن است احادیثی یافت شود که با احادیث شیعه ناسازگار باشد، اما احادیث مطابق با مضمون احادیث فقهی شیعه نیز در منابع معتبر حدیثی ایشان بسیار است و همانگونه که تعارض در میان احادیث شیعه به چشم میخورد در میان احادیث اهل تسنن نیز وجود دارد. بهعنوان نمونه در زمینه تمام یا شکسته بودن نماز مسافر در میان احادیث ایشان تعارض وجود دارد و در منابع بسیار معتبر خود نیز احادیثی دال بر قصر نماز در سفر را نقل کردهاند.
برای دست یافتن به میزان احادیث مشترک فقهی میتوان در کنار کتاب «وسائل الشیعه» کتاب «مدارک فقه اهل السنه علی نهج وسائل الشیعه» را ملاحظه کرد و احادیث چند باب از عناوین آن را که براساس ابواب وسائل الشیعه چیده شده است، با یکدیگر مقایسه نمود. بهعنوان نمونه در اولین باب از ابواب مقدمه عبادات که در ابتدای کتاب وسائل الشیعه آمده، مرحوم شیخ حرّ عاملی تعداد ۳۹ روایت را با محوریت «بنی الاسلام علی خمس» گردآوری کرده است. اصل این مضمون در احادیث اهل تسنن نیز وجود دارد و در کتاب فوقالذکر جمعآوری شده است و میتوان گفت جزو احادیثی است که میان شیعه و سنی تواتر معنوی دارد.
متون فقهی گزارش شده از صحابه و تابعین نیز در بسیاری از موارد با احادیث اهلبیت مشترکند، هر چند باز در میان خود آنها نیز تعارض به چشم میخورد.
بهعنوان نمونه حدیث مشهوری که در آن ابان بن تغلب میگوید از امام صادق در مورد دیه قطع یک انگشت زن پرسیدم، فرمود ۱۰ شتر، پرسیدم دو انگشت؟ فرمود: بیست شتر، گفتم سه انگشت؟ فرمود: سی شتر، گفتم: چهار انگشت؟ فرمود بیست شتر … این حکم پیامبر است که دیه زن تا ثلث مساوی با دیه مرد است و آنگاه که از ثلث بگذرد نصف دیه مرد است …[۱]
میتوان گفت از دیدگاه دانشمندان شیعه در زمینه رجال، سنّی بودن و به طور کلی غیر امامی بودن یک راوی نقطه ضعفی برای وی به حساب میآید و اگر در عین غیر امامی بودن ثقه باشد روایت را از درجه صحیح به درجه موثق تنزیل میدهد.
عیناً همین مضمون و با همین سوال و جوابها از ربیعه الرأی و سعید بن مسیب نقل شده است و در آن ربیعه الرأی از سعید بن مسیب در مورد دیه قطع انگشتان زن سوال میکند و پاسخ همان است که ما از امام صادق داریم. در آخر ربیعه اشکال میکند که در قطع ۴ انگشت جراحت وی بیشتر شده و دیه او کمتر؟ سعید بن مسیب در پاسخ میگوید اهل عراق هستی؟ (توجه اینکه ابان بن تغلب نیز به امام صادق میگوید اگر کسی در عراق این حرف را به ما میگفت انکار میکردیم) ربیعه میگوید: به عراقی بودن من چه کار داری، عالمی هستم که میخواهم یقین پیدا کنم یا جاهلی هستم که در پی یادگیریام. سعید بن مسیب میگوید این حکم سنّت پیامبر است.[۲]
۳ـ احادیث کلامی و اعتقادی؛
مضمون مشترک در میان احادیث کلامی و اعتقادی نیز میان شیعه و اهل تسنن پیرامون کلیات چون اصل توحید، نبوت و معاد دیده میشود، هر چند در اموری کلان مانند امامت و خلافت بعد از پیامبر اکرم و یا اموری جزئیتر چون خصوصیات معاد، ملاقات با خدا در روز محشر (جسم بودن خدا)، برخی از صفات پیامبر مانند عصمت آن حضرت از خطا و نسیان و … روایات دو مکتب اختلاف شدید و اساسی با یکدیگر دارند.
ب: نگاه اهل بیت به احادیث و محدثین عامه
در سیره عملی اهلبیت هیچگاه تقابل صرف و به دور از اندیشه و بدون شنیدن گفتار و فکر طرف مقابل و تایید و یا پاسخ آن از روی اندیشه و استدلال گزارش نشده است.
آنچه از آن بزرگواران به نقل در آمده است حکایت از برخوردی عالمانه و متین و به دور از تشنجآفرینی همراه با استدلالها و احتجاجهای قانعکننده دارد و همین برخورد را نیز به اصحاب خویش در مواجه با دیگر نحلهها سفارش میکردند، اینگونه برخورد از ائمه اطهار را با احادیث و محدثین اهل تسنن میتوان در محورهای زیر بیان داشت:
۱ـ شرکت در مجالس حدیثی آنها؛
در حدیثی در کتاب کافی آمده است: «کان ابوعبدالله قاعداً فی حلقه ربیعه الرأی فجاء اعرابی فسأل ربیعه الرای عن مسأله … »[۳]
این گزارش حکایت از حضور بیدغدغه و بدون حاشیه امام صادق در میان افراد گردآمده در اطراف ربیعه الرأی دارد که از فقها و محدثین اهل تسنن است و جالب است که براساس این حدیث حضرت در آخر بدون هیچ مشکلی نظر خویش را اظهار نموده است.
۲ـ احتجاجها
شرکت در مجالس علمی که حتی گاهی از طرف حاکم وقت چون معاویه یا مأمون تشکیل میشد این فرصت را به امام میداد تا با احتجاجهای مستدل و قوی به ارائه مکتب اهلبیت و دین راستین اسلام و فهم درست احادیث و سیره نبوی بپردازد و ائمه اطهار به اقتضای شرایط از این فرصتها بیشترین بهره را میبردند. کتاب احتجاج که توسط مرحوم طبرسی از محدثین قرن ششم هجری گردآوری شده منبع خوب و نسبتا غنی در این زمینه است.
۳ـ سفارش به اخذ علم و حکمت
در احادیث بسیاری از ائمه اطهار به آموختن علم و دریافت حکمت تاکید شده از هر کس و در هر کجا که باشد، در برخی از آنها به این نکته تصریح شده که به گوینده کلام توجه نکن بلکه به اصل حرف توجه داشته باش.[۴]
این احادیث به طور کلی میفهماند که اگر مطلب حکمتآمیزی در احادیث نحلههای دیگر از مسلمانان و یا حتی کلمات حکیمانه از هر کسی بود بایستی اخذ شود و مورد عمل قرار گیرد اما در برخی متون سوال خاصی از امام مطرح شده و آن اینکه آیا از احادیث پیامبر چیزی در دست عامه هست؟ و امام براساس این نقل فرمودهاند: بلی، آنها نیز احادیثی از پیامبر را در دست دارند.[۵]
ج: نگاه محدثین مشهور شیعه به احادیث عامه
در میان محدثین مشهور شیعه بزرگانی بودهاند که احادیث اهل تسنن را در کتابهای خود راه دادهاند و حتی گاهی با همان سند سنی آن را گزارش کردهاند. در این زمینه میتوان از شیخ صدوق بهخصوص در کتابهایی از ایشان چون خصال، امالی و علل الشرایع و سید مرتضی در کتاب رسائل و شیخ مفید و شیخ طوسی در کتاب امالیشان نام برد.
د: نگاه رجالیان شیعه؛
از ظاهر عبارتهایی که در کتب رجالی پیرامون محدثین آمده است میتوان گفت از دیدگاه دانشمندان شیعه در زمینه رجال، سنّی بودن و به طور کلی غیر امامی بودن یک راوی نقطه ضعفی برای وی به حساب میآید و اگر در عین غیر امامی بودن ثقه باشد روایت را از درجه صحیح به درجه موثق تنزیل میدهد.
هـ: وثوق بیشتر یا سلب اطمینان از صدور حدیث مشترک
در اینجا سوالی رخ مینماید و آن اینکه وجود یک حدیث در منابع حدیثی شیعه و سنی و به اصطلاح مشترک بودن آن میان دو مکتب حدیثی باعث وثوق بیشتری نسبت به صدور آن حدیث از معصوم میشود و یا وثوق به صدور آن را کاهش داده و در نتیجه منجر به سلب اطمینان به آن حدیث میشود؟
در پاسخ به سوال فوق میتوان گفت اگر حدیث مشترک در منابع حدیث شیعه با سندهای معتبر و شیعی آمده، وجود آن در منابع حدیثی اهل تسنن میتواند وثوق به صدور حدیث را افزایش دهد. همچنین اگر در منابع حدیثی شیعه با سندی ضعیف و یا در منابع نه چندان قوی آمده امّا مضمون حدیث مطابق با عرف عقلا، عقل سلیم، فطرت انسانی، آموزههای قرآنی، سنت قطعی یا مورد اطمینان، چارچوبهای شریعت (مذاق شرع) و … باشد در این صورت نیز وثوق به صدور حدیث افزایش مییابد اما اگر آن حدیث در منابع ضعیف شیعی و با سندهای غیر معتبر، مجهول و یا سنی آمده و با امور فوقالذکر نیز در تعارض باشد نه تنها وثوق را افزایش نمیدهد بلکه میزان آن را کاهش داده و در مواردی حتّی در صدور آن حدیث تردید جدّی پدید میآید و یا اطمینان به عدم صدور آن حاصل میشود.
و: ترجیح یک طرف تعارض به واسطه «ما خالف العامه»
با وجود چیزی بهعنوان تقیه در اکثر دوران حضور ائمه بین آن بزرگواران و راویان و یا بین خود راویان قاعدهای کلی و منطقی از طرف اهلبیت به یاران و شیعیان القاء شد که در صورت تعارض دو حدیث و یا دو دسته از احادیث با یکدیگر و به نتیجه نرسیدن در عرضه آن دو به قرآن و سنت قطعی و شهرت روایی و باقی ماندن آن دو بر تعارض، بایستی آنها را به احادیث اهل تسنن عرضه کرد و دستهای که مخالف با احادیث ایشان باشد ترجیح مییابد چراکه ممکن است حدیث مطابق با احادیث آنها از روی تقیه صادر شده باشد اما بایستی در نظر داشت که ترجیح حدیث به واسطه مخالفت آن با احادیث عامه فقط اختصاص به باب تعارض دارد و مطلق نیست.
ز: نبود حدیث شیعی در یک عنوان
اگر در یک عنوان از عناوینی که در حوزه معارف حدیثی شکل گرفته تنها احادیث اهل سنت را داشته باشیم و هیچگونه حدیثی در منابع حدیثی شیعه در اطراف آن موضوع یافت نشود و آیهای از قرآن هم در آن زمینه نباشد بیاعتمادی جدّی نسبت به آن موضوع پدید میآید و احادیث آن را نمیتوان تلقی به قبول کرد، بهویژه اگر آن موضوع از گستره بالا و یا اهمیت خاصی برخوردار باشد و یا از معارف کلان دین به شمار آید.
ح: دیدگاه اهل تسنن به مکتب حدیثی شیعه
در اینکه علما و محدثین اهل تسنن چه برخوردی با حدیث و محدثین شیعه داشتهاند بایستی پژوهشی گسترده و قوی صورت گیرد، در اینجا به اجمال میتوان گفت برخی از راویان عامی مذهب بودهاند که ائمه اطهار را بهعنوان یک راوی عالم از سلاله پاک پیامبر و طریق روایت وی از اجداد پاکش را بهعنوان بهترین طریق قابل اعتماد برای احادیث پیامبر پذیرفته بودند، لذا امام هم سعی میکرد روایات پیامبر را برای وی نقل کند و خود تنها نقش راوی را ایفا نماید. در این زمینه میتوان نام اسماعیل بن مسلم مشهور به سکونی را آورد که اکثر قریب به اتفاق احادیثی که از امام صادق نقل میکند حدیث آن حضرت از پیامبر است و نیز میتوان به قریب یکصد و پنجاه راوی از راویان شیعه چون ابان بن تغلب اشاره کرد که اهل سنّت در منابع حدیثی خود از آنها حدیث نقل کردهاند. مجموعه این راویان را در کتاب «رجال الشیعه فی اساتید السنه» تألیف محمد جعفر طبسی میتوان ملاحظه نمود.
پی نوشتها:
[۱]. الکافی، ج ۷، ص ۳۰۰، ح ۶٫
[۲]. السنن الکبری، للبیهقی، ج ۸، ص ۹۶٫
[۳]. الکافی، ج ۷، ص ۴۰۹، ح ۱٫
[۴]. خذ الحکمه ممّن أتاک بها و انظر إلی ما قال و لاتنظر إلی من قال.
[۵]. ر.ک: الاختصاص، ص ۳۰۸ و بصائرالدرجات، ص ۳۶۳، ح ۲٫