روایتی کوتاه از امام محلهای که شهید زیست و بر دامن علی بن موسی الرضا(ع) به خون خود غلتید و شهید شد.
شبکه اجتهاد: ساده زیست، مؤمن، عامل، از خود گذشته… کلیدواژههایی است که اطرافیان، دوستان و آشنایان شهید حجتالاسلام محمد اصلانی برای توصیف او به کار میبرند.
امام محله سیدی مشهد که سالهای زیادی از عمر خود را برای خدمت به مردم صرف کرد. چه در روزهای جنگ تحمیلی و در جبهه و چه این سالها در مسجد صاحب الزمان(عج) مشهد مقدس. عاقبت هم مزدش را گرفت و در دامن علی ابن موسی الرضا(ع) و در حرم رضوی به خون پاکش غلتید؛ آن هم با لب و تشنه و زبان روزه.
به گفته خودش ۳۰ سال بود که در مسجد صاحب الزمان(عج) مشغول به خدمت به مردم است. مردمی مؤمن اما فرودست.
برگردیم به روایتهای دوستان و هم قطاران شهید. او در جبهه همراه ۳ برادر دیگرش حضور داشت که دوتای آنها به شهادت رسیدند و یکی دیگر از برادرانش جانباز اعصاب و روان است.
مراقبت از جانباز اعصاب و روان کار سادهای نیست اما او این مسئولیت را خو دش به عهده گرفت و برای برادر اتاقی را در منزل خودش محیا کرد و او را زیر بال و پر خود گرفت و خودش پرستار او شد.
وقتی نگاه میکنی به زندگی این طلبه خاکی میبینی به قول سردار دلها او سالها است که شهید بوده است و حالا سوم رمضان پس از سالها شهید بودن شهید شد و به آنچه باید رسید.
وقتی فرزندان روهرو راه پدر میشوند که ببینند که او به راه و مسیر خود ایمان دارد. عاشقانه و صادقانه طی طریق میکند. این میشود که هم پسرانش مسیر طلبگی او را ادامه میدهندو هم دخترانش همسران طلبه را برگزیده اند.
تحصیل و تدریس تنها کار شهید اصلانی نبود؛ کشاورزی هم میکرد. از قضا وضع مالی خوبی هم داشت. حتی توان خرید ماشین گران قیمت هم داشت اما ساده زیستی را برگزیده بود.
به شهادت اطرافیان و دوستان اخلاق فوق العادهای داشت. بسیار اهل مزاح بود. با مردم راحت بود. نشست و برخاست او با مدیر و مسئول باعث نشده بود تا رفتارش با مردم عوض شود.
یکی از دوستانش از فعالیتهای همین روزهای عید نوروز او میگفتند که سیل مسافرتها به مشهد مقدس کار را برای مسافران دشوار کرده بود. باز هم او بود به کمک آمد و زمینه اسکان مسافران را فراهم کرد.
طرفدار جوانها بود. یکی از جوانها میگفت: «ما کلی عکس از حاج آقا تو گوشی وسیستم داریم، توی اردوی جهادی توی مسجد، توی ورزش وسالن. در همه عکسها حاج آقا مثل خودمون کنارمون نشسته و لبخند هم همیشه مهمان همیشهگی لبهاشون بود».
برادر همسر شهید میگوید: «او نه تنها قوم وخویش ما بود که مشاور من وبرادرم و برادر بزرگتر ما بود،این جمله او از ذهنم نمیرود که گفت: در همه کارها با ایشان مشورت میکردم و هیچ وقت هم ضرر نکردم. ما ناراحتیم که برادر بزرگترمان را از دست دادیم اما واقعا شهادت روزی او بود، لیاقتش را داشت و برایش خوشحالیم که به مزد کارهایش رسید.»
این امام محله در ایام کرونا هم به داد مردم حاشیه نشین شهر مشهد میرسید. او مسجد را بلندگوی مردم میدانست و معتقد بود مساجد باید خواستههای مردم را مطالبه کنند. انگار مردم دوستی و مردم محوری به مذاق دشمنان این مرز و بوم خوش نمیآید.
امام محله سیدی مشهد پس از سالها مجاهدت به مزد خود رسید. چرا که شهادت در راه خدا مزد کسانی است که پر کارند».