قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home / آخرین اخبار / دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت) / تغییر معنای «وهن» تحت تأثیر عرف غربی

تغییر معنای «وهن» تحت تأثیر عرف غربی

مباحثات: مقصود از عنوان وهن اسلام که در ایام محرم زیاد به‌گوش می‌رسد و بعضاً و به حمل شایع، شور حسینی را تحت‌الشعاع شعور حسینی تضعیف می‌کند چیست؟ مرحوم آیت‌الله خویی در صراط‌النجاه در پاسخ به همین سؤال می‌فرمایند: «مراد از وهن، وهن نزد عرف سائد است». ‏[۱]‎ عرف سائد در اصطلاح یعنی این‌که خود عرف فی نفسه و بدون تأثیرپذیری از جایی دیگر این را مصداق وهن بداند؛ مثلاً عرف هیچ‌گاه قبول نمی‌کند که عالم طراز اولی به سینما برود و سامع موسیقی و لو غیرلهوی باشد؛ این عمل را برای او وهن می‌شمرد؛ یا این‌که عرف به هیچ وجه قبول نمی‌کند که شخصیت‌های اجتماعی برجسته در خیابان و پارک کارهای سخیف و لو اینکه حلال باشد، انجام دهند. لذا ‌گاه دیده می‌شود که رسانه‌ها از تصاویری به‌عنوان تصاویر جنجالی فلان شخصیت یاد می‌برند یا حتی در خمس ذکرشده که اگر وسیله‌ای استفاده‌ی فعلی نشده باشد، ولی نبود آن موجب وهن طرف باشد، چنین چیزی از مؤونه شأنی حساب می‌شود و خمس ندارد.

در موضوع عزاداری، راجع به بعضی مصادیق آن، این بحث درست است و قابل تطبیق؛ مثلاً بعضی اشعار گرچه معنای درستی هم داشته باشند، ولی عرف آنها را مصادیق این وهن می‌داند؛ مثلاً «رقاصم و رقاصم؛ رقاصه‌ی عباسم». در چنین تعبیری مقصود گوینده یا عشق است یا تابعیت بی چون و چرا از حضرت عباس(ع) و به همین دلیل در نیت مأجور است؛ ولی وقتی عرف این‌گونه تعبیر را مناسب شأن حضرت نمی‌داند – گرچه منظور کناییِ آن مراد باشد – عزاداران نباید از آن‌ها استفاده کنند. عرف می‌گوید منظورت را باید با الفاظ غیرموهن به‌کار ببری.

این فهم عرفی، کاملاً تابع فرهنگ‌هاست و فرامنطقه‌ای نیست؛ شاید فهم عرفی ما از فهم عرفی کشور دیگر متفاوت باشد؛ چنان‌که مصادیق احترام در کشورها و عرف‌های مختلف متفاوت است؛ نزد عده‌ای کلاه گذاشتن احترام است، نزد نظامیان بعضا کلاه برداشتن، نزد بعضی توپ زدن، نزد بعضی سان دیدن، نزد بعضی قیام، نزد بعضی تعظیم، نزد بعضی سجده و… . در وهن هم قانونِ جهان‌شمولی نیست؛ چون اساساً فرهنگ واحدی در جهان حاکم نیست.

البته ذکر مثال همیشه منتج نیست و گاه ممکن است در آن مثال خاص مناقشه شود؛ ولی مثال دیگری که می‌توان برای وهن زد، استفاده از موسیقی – ولو غیرغنایی – در سینه‌زنی است که گاه اساساً تناسبی با حزن و عزا ندارد و عرف به‌هیچ عنوان قبول نمی‌کند.

البته باید به این نکته هم دقت نمود که «عزاداری‌نبودن» با «وهن‌بودن» متفاوت است؛ عرف بعضاً می‌گوید این‌ها عزا نیست؛ ولی نمی‌گوید وهن است؛ این خلط و مغلطه نیز در سخنان زیادی دیده می‌شود.

بحث این‌جاست که اگر عرف آن را فی‌نفسه و به خودی خود، وهن نداند و صدق عزا و حزن و جزع ‏[۲]‎ را هم شکی نداشته باشد، ولی بعد از نحوه‌ی بازتاب جهانی آن – که شاید اغراض مختلفی هم در آن وجود دارد – به این نتیجه برسد که این وهن است؛ آیا این برداشت جدید که بنده اسمش را می‌گذارم «وهن غربی» در برابر «وهن عرفی»، می‌تواند دلیل مناسبی برای عوض کردن احکام اولیه اسلام باشد؟ مثلاً لعن ظالمین اهل بیت(ع) به خودی خود واجب است و به‌هیچ‌وجه جای اغماض و قصور و تقصیر در آن نیست؛ ولی همین مسأله هم گاه بیان می‌شود که علاوه بر ایجاد دشمنی می‌تواند وهن ما باشد و شیعه را با لعن و سبّ بشناسند؛ لذا به این روایت از امام صادق(ع) هم تمسک می‌کنند که «کونوا لنا زینا ولاتکونو علینا شینا». ‏[۳]‎

ذکر این نکته هم ضروری است که در این مسأله فرقی نمی‌کند که عمل ما مصداق واجب باشد و غرب آن را تحقیر کند (مثل حجاب، قصاص و حدّ) یا مصداق مستحب با نص مستقیم شرعی باشد (مثل ازدواج موقت) یا با نصوص عام و مطلق باشد (مثل مقام)؛ چون تفاوت بین واجب و مستحب در مقام، وقتی درست است که تزاحمی رخ دهد و بگوییم دلیل حرام در صورت تزاحم بر دلیل مستحب مقدم است و آن را به زمین می‌زند؛ برخلاف واجب که مثلاً دلیل واجب بنابر مقدار اهمیت بعضاً مقدم بر دلیل حرام است؛ ولی در مقام چون دلیل مستحب، مطلق لفظی است، ولی دلیل حرام مقیّد لبّی و مضیق و قابل حمل بر مصادیق دیگر وهن، آن حرام مختص غیر آن مورد مستحب خواهد بود. لذا این‌که چرا چنین قیدی در بحث وهن دخیل است، بدین سبب است که وهن، مقید لبّی ادله است و اطلاق لفظی در آن وجود ندارد؛ مضافاً این‌که اگر هم فی نفسه چنین اطلاقی در ادله وجود می‌داشت به‌سبب مناسبات حکم و موضوع و ارتکازات متشرعه – که از دخیل کردن عناصر غیراسلامی در مفاهیم اسلام ابا دارند – باز مقید به قید مذکور می‌گشت یا به‌عبارت دیگر از آن منصرف بود.

توضیح بیش‌تر این قید آن است که در اسلام، احکام بر روی موضوعاتی رفته که مصادیق آن بعضاً – نه کلا – بنا بر تشخیص عرف قابل تغییر است؛ مثلا این روایت مشهور که «یفرحون بفرحنا و یحزنون بحزننا» ‏[۴]‎ یا «کل الجزع مکروه سوی الجزع علی الحسین(ع)». مراد از حزن چیست؟ اگر گفتیم مراد اظهار حزن است، ممکن است عرف، زمانی اظهار حزن را گریه بداند و ممکن است نسبت به شخصی دیگر، صرف اظهار گریه، اظهار حزن نباشد. مجالس فاتحه و عزاداری برای مرده‌ها که نوعی اظهار حزن است هم از همین باب است. لذا این اشکال که مصادیق حزن تشریع ندارند و آن را داخل خرافات می‌برند از ریشه غلط است.

در مصادیق حزن و اظهار فرح، شارع عزاداری خاصی را تشریع نفرموده و به عزاداری هر قومی ارجاع داده است؛ مراد از این عرف چنان‌که واضح است عرف دست‌نخورده از عوامل غربی و شرقی است؛ مثلاً اظهار فرح در جشن‌ها در غرب معنایی جز پایکوبی و رقاصی ندارد؛ حال آن‌که این‌گونه فرح را عرف ما وهن می‌داند و نه اظهار فرح. عکس این مسأله هم کاملاً بر موضوع بحث تطبیق می‌کند؛ یعنی چه‌بسا عرف ما قبل از این هجمه‌ی گسترده وهابیت وغرب آن را از مصادیق عزا می‌دانست؛ اما بعد از آن حمله، یک فوبیای غرب، افکار او را فرو بریزد. این از حیث کبرای بحث. اما صغرای بحث و این مطلب که آیا بدون درنظر گرفتن این هجمه جدید، خود ما این را از مصادیق اظهار حزن و جزع می‌دانیم یا خیر، بیش‌تر یک بحث تاریخی است. حسب گزارشات بعضی موثقین وقتی بعضی از مؤمنین در حرم امیرالمؤمنین(ع) برای اوّلین بار قمه‌زنی انجام می‌دادند همه گریه می‌کردند و ضجه می‌زدند و کسی نمی‌گفت این عزا نیست و وهن مذهب است. در قم هم سال‌های دور این نحو عزاداری عمومی بود و سحرگاهان عاشورا نجفی‌ها و کربلایی‌های مقیم قم این کار را انجام می‌دادند و کسی چنین اعتراضی نمی‌کرد؛ بله بعد از رسانه‌ای شدن بین‌المللی آن، این حرف باب شد و بحث‌های نظری زیادی را به‌دنبال داشت.

ذکر این مطلب هم خالی از فایده نیست که عدم رغبت شخصی و نیز سلایق شخصی نمی‌تواند در عزاداری‌ها منشأ اثر شرعی باشد؛ شاید عده‌ای ازدواج موقت یا ازدواج مجدد هم به مذاقشان سازگار نباشد؛ ولی بحث در جواز و استحباب این عمل و این نوع جزع است؛ نه این‌که مذاق چه حکم می‌کند؛ فقه تابع مذاق اشخاص نیست؛ چه‌بسا کسی به هیئتی می‌رود که اطعام ندارند و اطعام را طعمه بداند و چه‌بسا – برعکس – شخصی به مجلسی که اطعام نباشد نرود و آن را بی‌نمک فرض کند؛ اما این‌گونه مسایل ربطی به دین و حکم شرعی ندارد.

اما این‌که این عمل فی‌نفسه مستحب شرعی باشد – کما علیه‌المشهور بسبب صدق جزع – یا این‌که ثواب بر نیت شخص که مواسات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است داده می‌شود – چنان‌که مرحوم آیت‌الله خویی فرموده‌اند ‏[۵]‎ – اثری در تغییر عنوان اولی به عنوان ثانوی ندارد؛ یعنی عنوان اولی هرچه باشد (چه استحباب فعل به‌عنوان جزع و چه جواز) تنها با عنوان ثانوی هتک و وهن به‌معنایی که این نوشته درصدد تبیین آن بود برداشته می‌شود؛ همچنین عنوان ثانوی ضرر آن هم به‌معنایی که مشهور فقها فرموده‌اند؛ یعنی ضرر معتنابه؛ نه هرگونه ضرری (مثل سرخ شدن در اثر سینه‌زنی، خوردن غذاهای چرب یا نوشابه‌ی گازدار یا دیگر خوراکی‌هایی که از آن‌ها به‌عنوان غذای مضر یاد می‌شود).

بنابر آن‌چه گفته شد این‌گونه استدلال کردن و تمسک به عنوان «وهن غربی» که نگارنده‌ی مقاله‌ی موردبحث، آن را دلیل برای عدم جواز این عمل آورده یا مطلق ضرر، خلاف مشی علمی و تحقیقی است.

۱. [^] خویی، سیدابوالقاسم، صراط النجاه، ج۲، ص۴۴۶.
۲٫ [^] و عنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنِ ابْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: کُلُ‏ الْجَزَعِ‏ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ(حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۲۸۲).
۳٫ [^] همان، ج۱۲، ص۸.
۴. [^] همان، ج۱۴، ص۵۰۷.
۵. [^] خویی، سیدابوالقاسم، همان‌جا، ج۱، ص۴۳۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics