قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / راه اصلاح تفکر دینی از اصلاح حدیث و ادبیات حدیثی می‌‌گذرد/ حسن انصاری
حدیث گرایی، اتوریته مذهبی و مشکل اسلام معاصر/ حسن انصاری

حقایقی تلخ درباره نقد حدیث و خرافه گرایی؛

راه اصلاح تفکر دینی از اصلاح حدیث و ادبیات حدیثی می‌‌گذرد/ حسن انصاری

اختصاصی شبکه اجتهاد: حدیث سهمی مهم در منظومه اندیشه دینی ما دارد. بدون مواجهه نقادانه با حدیث هیچ گونه اصلاح اندیشه دینی در اسلام ممکن نیست. در اسلام سنی و سلفی گرا جریان تدوین حدیث تحت تأثیر دو سازمان سیاسی و دینی رسمی و نهادی بوده: یکی در آغاز اسلام که حدیث در پیوند با نهاد قدرت خلیفگان و برای مشروعیت دهی به اعمال قدرت آنان به ویژه در عصر اموی و البته تا اندازه‌‌ای هم در آغاز عصر عباسی شکل گرفت. بیشتر این نوع احادیث که بخش مهمی از میراث حدیثی اهل سنت را شکل می‌‌دهد ساخته دوران اموی و آغاز عباسی است. این احادیث در پی مشروعیت دادن به دستگاه خلافت است و می‌‌خواهد رفتار و اعمال خلیفگان را در آینه سنت پیامبر ببیند. دسته دیگری از احادیث نبوی ساخته دوران‌‌ها‌ی بعدی است. دوره‌‌ای که در آن محدثان نمایندگان تفکر ضد معتزلی و جهمی بودند و تفسیر قشری و ظاهر گرا و لفظ گرای از قرآن را تنها تفسیر ممکن از آموزه‌‌ها‌ی دینی و گزاره‌‌ها‌ی الهیاتی قرآن کریم می‌‌دانستند. آنان در فاصله سده‌‌ها‌ی دوم و سوم قمری انبوهی حدیث در دفاع از آرای خود و در رد بر معتزله و جهمیه ساختند. این احادیث و احادیث گروه اول در کتاب‌‌ها‌ی حدیثی متنوعی به تدریج تدوین شد. بخشی از احادیث ادبیات حدیثی و سیره‌‌ای اهل سنت جعل تمام بود و بخشی هم با تحریفات و اضافات و یا خارج کردن محتوای حدیث از کانتکست تاریخی خود همراه بود. آنچه در کتاب‌‌ها‌ی حدیثی غیر رسمی از متن‌‌ها‌ی حدیثی گردآمده معمولا از لحاظ میزان دستبرد و تغییر و جعل و تحریف وضعیت بهتری دارد نسبت به آنچه در کتاب‌‌ها‌ی حدیثی رسمی و به تعبیری قانونی از سوی اصحاب حدیث تدوین می‌‌شد. در کتاب‌‌هایی که عنوان صحاح و یا موطأ یافته نویسندگان و یا راویان بعدی تلاش بیشتری داشته‌‌‌اند  تا احادیثی را گردآورند که با عقاید ارتودکسی نهادی شده نظام قدرت خلیفگان و گاهی بر عکس با ارتودکسی نهادهای دینی علما و در تقابل با نظام سلطه سیاسی هماهنگتر باشد؛ بنابراین به نظر من صحیح بخاری بیشتر از کتابی مانند مصنف عبد الرزاق شاهد نظام سازی احادیث نبوی و بر فراز کردن حدیث در خدمت ایدئولوژی‌‌ها‌ی قدرت‌‌ها‌ی گاهی متقابل سیاسی و دینی بوده است.

خوشبختانه نقد حدیث در دوران جدید و آشنایی با شیوه‌‌ها‌ی نقد آکادمیک و تاریخی متن‌‌ها‌ی مقدس راه را برای نقد حدیث و سیره باز کرد. امروزه روشنتر شده است که فرایند شکل‌گیری ادبیات حدیثی چگونه بوده است. البته در سده نوزدهم و بخشی از سده بیستم در نقد حدیث در میان مستشرقان نوعی زیاده روی بدبینانه نسبت به اصالت حدیث نبوی شکل گرفت اما در دو سه دهه اخیر روند نقد و بحث از اصالت احادیث شیوه‌‌ای علمی تر به خود گرفت. با این وصف همچنان وضعیت حدیث به ویژه در سده اول قمری در‌‌ها له‌‌ای از ابهام است.

در مقابل حدیث سنی، ائمه اهل بیت (ع) از نیمه سده دوم جریانی برای نقد حدیث را آغاز کردند و در مقابل روایت خلیفگان از سیره پیامبر روایت اهل بیت پیامبر و به ویژه روایت امیر المؤمنین (ع) را از حدیث و سیره پیامبر اکرم به شاگردان تعلیم فرمودند. در این چارچوب حرکت اهل بیت حرکتی اصلاحی در جهت احیای سیره پیامبر در برابر سیره خلفا و قدرت سیاسی و دینی نظام‌‌ها‌ی رسمی بود. مجموعه این تعالیم را اصحاب امامان در مجموعه‌‌‌‌هایی حدیثی که به اصول شهرت یافت گردآوردند که بعدها مورد استفاده کلینی قرار گرفت. با این همه تشیع از همان آغاز خود در کوفه سده اول قمری تحت تآثیر جریان‌‌ها‌ی مختلفی قرار داشت که لزوما همه آنها امامان شیعی را نمایندگی نمی‌‌کردند. دست کم امامیه تعالیم متفاوتی از سایر گروه‌‌ها‌ی شیعی عرضه می‌‌کردند و در خود امامیه هم گروه‌‌‌‌هایی که به غلات موسوم شدند عقاید و احادیث متفاوتی را از امامان نسبت به آنچه گروه‌‌‌‌هایی که معتدل خوانده می‌‌شدند روایت و ضبط می‌‌کردند.

تحولات فکری و مذهبی شیعی هم گاه در ارائه ورژن‌‌ها‌ی تازه‌‌ای از مأثورات شیعی سهم بازی می‌‌کرد و ناچار در مواقعی متن احادیث بنابر تحولات فکری دستخوش تحریفات و حک و اصلاحات قرار می‌‌گرفت؛ بنابراین همواره نقد حدیث برای محدثان مهم بود کما اینکه در میان اهل سنت هم محدثان و رجالیان برجسته‌‌ای برای مقابله با جریان جعل و تحریف در حدیث ظهور کردند. تفاوت بارز در میان دو حدیث شیعی و سنی این بود که در حدیث سنی به سبب کهنگی و قدمت آن و وجود نهادهای قدرت سیاسی و دینی و تولیت آنها نسبت به جریان تدوین حدیث از یک سو و نهی عمر بن الخطاب از تدوین حدیث در صدر عصر خلافت از دیگر سو متأسفانه شیوه‌‌ها‌ی نقد حدیث تنها می‌‌توانست جلوی جعل احادیث بعدی را بگیرد در حالی که عموما نمی‌‌توانست درباره شرایط جعل حدیث در سده‌‌ها‌ی اول و دوم نظری داشته باشد؛ اما در تشیع به دلیل تأخیر در شکل‌گیری ادبیات حدیثی و همچنین وجود ادبیات مکتوب در میان اصحاب امامان محدثان امامی از همان آغاز کم و بیش راه‌‌ها‌ی مطمئنتری برای حفظ حدیث از جعل و تحریف یافتند. علاوه بر اینکه عملا امامان شیعه تعالیم خود را در قالب نقد احادیث منسوب به پیامبر در سنت سنی ارائه می‌‌دادند. به همه این دلائل حدیث شیعی کمتر از حدیث اهل سنت در معرض آفت جعل و تحریف بوده است.

با این همه هم به دلیل وجود غلات شیعی که بسیاری از آنها ناچار بودند تعالیم خود را در قالب حدیث ارائه دهند و هم به دلیل تحولات مذهبی و بحران‌‌ها‌ی مختلف فکری و دینی در تشیع امامی در طول سده‌‌ها‌ی سوم و چهارم موجبات این مسئله فراهم شد که تشیع امامی با موجی از جعل و یا اصلاح حدیث روبرو شود. حاصل این احادیث در قالب کتاب‌‌ها‌ی حدیثی مکاتب کوفه و قم و بغداد و وخراسان بعدها مورد استفاده علامه مجلسی در بحار الانوار قرار گرفت. در طول سده‌‌ها‌ی ششم و هفتم قمری هم تعدادی کتاب‌‌ها‌ی حدیثی به هدف تبلیغات مذهبی و عمدتا با مایه‌‌ها‌ی خرافی و عوام گرایانه جعل و پیشنهاد شد و مأثورات شیعی را متأثر از خود کرد.

در دوران صفویه و بعد قاجار و با افول تفکر خردگرایی دینی و رشد اخباری گری منحط مذهبی و با قدرت گرفتن نهادهای مختلف دینی عوام گرا راه برای برجسته شدن ادبیات حدیثی غالی گرایانه و یا خرافی گرایانه بیشتر از پیش هموار شد و متن‌‌‌‌هایی در حدیث مورد اقبال اهالی وعظ و منبر و مرثیه سرایی و مدحگویی قرار گرفت که صرفا به انگیزه تبلیغات مذهبی و متقاعد کردن مخاطب عام یا کاملا جعل شده بود و یا ورژن‌‌‌‌هایی تغییر شکل یافته از احادیث اصیل بودند.

جریان قدیم متکلمان در عصر شریف مرتضی با کنار گذاشتن اخبار آحاد و عدم باور به حجیت خبر واحد از یک سو و از دیگر سو با دنبال کردن نقد رجالی و تاریخی حدیث گامی مهم در مقابله با احادیث غیر اصیل برداشت. در میان اهل سنت خبر واحد حجیت دارد و بنابراین تنها راه ممکن برای نقد حدیث از نظر اهل سنت نقد رجالی حدیث است. به همین دلیل امامیه در کنار معتزله راهی آسانتر در نقد احادیث اهل سنت در موضوعات مختلف اعتقادی داشتند. با این همه با رشد گرایش به حجیت خبر واحد در میان امامیه از سده پنجم به بعد از یک سو و بعدها با شکل‌گیری جریان اخباری گری توجه دوباره به احادیث آحاد در میان امامیه قوت بیشتری گرفت و نقد حدیث به ویژه از سوی اخباریان کنار گذاشته شد.

جریان اصولی متأخر و در مقام مقابله با جریان اخباری‌گری درست است که بر نقد حدیث پای می‌‌فشرد اما در چارچوب تلاش برای توسعه فقه اجتهادی راهی جز قبول خبر آحاد و تداوم مکتب حله در قبول حجیت خبر واحد نداشت. درست است که اصل نقد حدیث مورد قبول اصولیان و برخلاف اخباریان بود اما قبول اجتهاد راه را برای تئوریزه کردن قبول حجیت خبر واحد باز می‌‌کرد. اجتهاد در کانتکستی که فقیهان اصولی مکتب وحید بهبهانی می‌‌فهمیدند به معنی قبول و توسعه دایره حجیت ظن بود و در این میان خبر واحد و ظنون خاص حجیتش مورد قبول قرار گرفت و یکی از پایه‌‌ها‌ی اصل قبول اجتهاد در فقه شد. با پذیرش چنین اصلی و از آنجا که نظام سازی برای فقه حداکثری نیازمند وجود حدیث حداکثری است از عصر وحید بهبهانی به این طرف راه‌‌ها‌ی تازه‌‌ای برای گسترده کردن دایره احادیث صحیح و حسان در فقه شیعی ایجاد شد. بدین ترتیب در کنار آنچه قبلا به عنوان توسعه تبلیغات مذهبی در عصر قاجار از آن سخن گفتیم در میان فقیهان اصولی هم نوعی گشاده دستی در قبول اخبار آحاد و حجیت احادیث شکل گرفت و نقد حدیث با وجود گستردگی تدوین آثار رجالی در سده‌‌ها‌ی نوزدهم و بیستم به حاشیه رفت. در واقع عمدتا ادبیات رجالی در این دوران برای توسعه دادن به دایره احادیث صحیح نوشته می‌‌شد تا برای نقد و تنگ کردن دایره احادیث.

چنانکه دیدیم حدیث در غیبت فکر خردگرایانه و ظهور قشری گری مذهبی از یکسو و همچنین خرافه گرایی‌‌ها‌ی دینی در طول سده‌‌ها‌ی گذشته سهمی مهم داشته است. متأسفانه در دو دهه اخیر در ایران جریان حدیث گرایی غیر انتقادی و گاهی خرافه گرا دست برتر را یافته و بعضا از منابر رسمی و رسانه‌‌ها‌ی پر مخاطب تبلیغ می‌‌شود. علاوه بر اینکه همین نوع احادیث و یا بسیاری از احادیث سیره که این یکی در واقع تبلور روایت معطوف به قدرت و تحمیل شده خلیفگان از سیره پیامبر است سبب دلزدگی نسل‌‌ها‌ی جدید از دین و مذهب شده. امروزه با توجه به شیوه‌‌ها‌ی جدید و آکادمیک راه‌‌ها و افق‌‌ها‌ی تازه‌‌ای برای نقد حدیث فراهم است. برای تشیع امامی که اساسا مکتبی با پیشینه سنت خردگرایی کلامی و اصولی است نقد حدیث گسست با سنت نیست. نوعی احیای سنت است. سلفی گری اهل سنت تماما بر پایه اعتبار و حجیت و مرجعیت حدیث است. اعتبار سیره و حدیث مورد استناد سلفیان دیرزمانی است از سوی محققان تاریخ و اسلامشناسان به چالش کشیده شده است. اهل سنت برای مقابله با سلفی گری و وهابیت می‌‌بایست با الهام گرفتن از سنت‌‌ها‌ی نقد حدیث و به ویژه با الهام از سنت‌‌ها‌ی معتزلی و جهمی دست به کار نقد حدیث و خبر واحد شوند کما اینکه خرافه گرایی و عوام گرایی مذهبی و اخباری گرایی دینی در سطوحی از تشیع هم باید با نقد حدیث به چالش کشیده شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky