بعضی افزون بر تصدیگری دین در هدایت معنوی انسانها، آن را متصدی تمام علوم و مسائل دنیوی میدانند، از این رو با توجه به محدودیت روایات معتبر، چارهای جز تمسک به روایات ضعیف و نامعتبر باقی نمیماند. متأسفانه امروز تلاش فراوانی میشود که ارزیابی سندی و اعتبارسنجی راویان احادیث کنار گذاشته شود و روایات بر اساس سلیقه و مذاقِ مذهبی افراد، اعتبار سنجی شوند.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام مهدی مسائلی پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه اصفهان در یادداشتی برای «پارس» نوشت: در نظام فکری شیعه، قرآن و اهلبیت(ع) دو منبع مهم دینی هستند که هرگز نباید از حکمِ آنها تخطی کرد؛ اما در نگاه عمومی شیعیان روایات نقل شده از ائمه اطهار(ع)، در جایگاه اهلبیت(ع) قرار گرفتهاند و بعضی گمان میکنند کنار گذاشتن هر روایتی بیاعتنایی به اهلبیت(ع) است. این درحالی است که روایات مساوی با اهلبیت(ع) نبوده و هر روایتی بیانگر کلام آن بزرگواران نیست.
به نظر میرسد این نگاه ریشه در تفکر اخباریگریای دارد که اگرچه نام آن در حوزه فقه اسلامی دیگر مطرح نیست ولی بسیاری از آموزهها و معارف دینی از تفسیر گرفته تا اخلاق و عقاید همچنان تحت ثأثیر همان تفکر است. بر این اساس، بعضی از روحانیون در زمان کنونی هر روایت منقولی را عین کلام اهلبیت(ع) معرفی کرده و به ایجاد فضای تقابلی در جامعه دینی دامن میزنند؛ و به قول استاد شهید مطهری:
«یکچیز که باعث رشد و نفوذ طرز فکر اخبارى در میان مردم عوام مىشود آن جنبه حقبهجانب عوامپسندی است که دارد، زیرا صورت حرف این است که مىگویند ما از خودمان حرفى نداریم، اهل تعبد و تسلیم هستیم، ما جز قال الباقر و قال الصادق(ع) سخنى نداریم، از خودمان حرف نمىزنیم، حرف معصوم را مىگوییم.»(ده گفتار، مجموعهآثار، ج۲۰، ص۱۷۱٫)
اما حقیقت اینکه نباید به هر کلامی که نام ائمه(ع) در ابتدای آن است، متعبد شد واندیشههای دینی را بر اساس آنها بنا نمود.
متأسفانه امروز تلاش فراوانی میشود که ارزیابی سندی و اعتبارسنجی راویان احادیث کنار گذاشته شود و روایات بر اساس سلیقه و مذاقِ مذهبی افراد، اعتبار سنجی شوند.
اما سیره دینداران از گذشته تا به حال، مخالف این روش بوده است. چنانکه در روزگار کنونی در رجوع به کلام مراجع تقلید یا رهبران دینی تنها از طُرُق مطمئنی همچون سایت یا نوشته رسمی مورد توجه مردم قرار میگیرد و حتی گاهی به نقلهای افراد موثقی که سخن منحصر به فردی را از بزرگان دینی نقل میکنند، توجه نمیشود. این موضوع هنگامی شدت بیشتری مییابد که کلام نقل شده حاوی مطلب مهمی درباره مسائل دینی، اجتماعی یا سیاسی باشد که در این صورت مردم تنها به روشهای یقینآوری همچون شنیدن صوت یا فیلم صحبتهای این بزرگان اکتفاء میکنند؛ زیرا بارها دیدهاند که افراد مطمئن و دینداری، برداشت ناقص خویش را از کلام بزرگان در فضای عمومی منتشر میکنند که مغایر نظر واقعی آنهاست.
با این حال عدهای امروز روایاتی را به عنوان منبع اصیل دینی معرفی میکنند که تنها یک «قال الباقر(ع)» و «قال الصادق(ع)» در ابتدای خویش دارند، و بر این اساس از مردم میخواهند که عقل و فهم خویش را کنار گذاشته و دربست تسلیم روایات باشند. جالب اینکه در این مسیر بیشتر روایاتی مورد استفاده این افراد قرار میگیرد که بر طبق مذاق مذهبی آنها باشد و اگر روایتی با سلیقه و نظر مذهبی آنها مخالف باشد، آنگاه پای سند آن به میان میآید.
از سویی دیگر بعضی افزون بر تصدیگری دین در هدایت معنوی انسانها، آن را متصدی تمام علوم و مسائل دنیوی میدانند، از این رو با توجه به محدودیت روایات معتبر، چارهای جز تمسک به روایات ضعیف و نامعتبر باقی نمیماند.
متأسفانه این روش فضایی موهن و سست ازاندیشههای دینی به وجود میآورد و هزینه تمام تحریفات واندیشههای غالیانهای که افرادی در قالب روایات بیان کردهاند، به دین تحمیل میکند.