برای رسیدن به نظامات اجتماعی و آن ساختارهایی که مجموعه جامعه را اداره میکنند، ما نیاز به نظام اقتصادی، نظام تربیتی، نظام اقتصادی و نظام سیاسی داریم و آن نظام از همان فقه اکبر و مجموعه شریعت استفاده میشود.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، دومین نشست از سلسه نشستهای علمی مؤسسه احیای حیات طیبه با موضوع «فقه نظام» (چیستی و رویکردها) در راستای بازخوانی فقه و امکان ارائه دیدگاه نظام واره به مباحث فقهی و رویکردهای متفاوت در مسأله فقه نظام با ارائه حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم مقیمی حاجی، مدرس خارج فقه و رئیس پژوهشکده دانشنامهنگاری پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارشنبه گذشته در ساختمان مرکز پژوهشهای مسجد جمکران برگزار شد، متن این نشست تقدیم خوانندگان میشود.
بررسی معنای دو واژه فقه و نظام
ابتداً دو واژه فقه و نظام را معنا کنیم و در مرحله دوم به واژه ترکیبی فقه نظام بپردازیم که در ترکیب این دو غیر از این احتمالات مختلفی که به دست میآید چند رویکرد و دیدگاه مطرح و از همه مهمتر است و در نهایت اگر فرصتی شد آن رویکردی که به ذهن میرسد به عنوان رویکرد مختار است را کمی توضیح میدهیم.
فقه به معنای شریعت
زمانی که فقه را به منابع و مصادر اسلامی و دینی مراجعه میکنیم تلقیهای مختلفی از واژه فقه وجود دارد؛ در استعمال فقه به معنای ما انزل الله علی النبی تعبیر میکنیم که فقه به معنای شریعت میشود؛ مجموعه آنچه خداوند بر پیامبر(ص) نازل فرمود، به این مجموعه ما فقه بگویم و در مرحله بعدی ببینیم به نظام قابل اضافه شدن هست یا قابل اضافه شدن نیست.
فقه به معنای دانش
استعمال دومی که در رابطه با فقه داریم، فقه به معنای دانش به عنوان مجموعهای از مبادی، مبانی، موضوع، مسائل و هدف و در برابر دانشهای دیگر فقه را به این معنا استعمال میکنیم و میگوییم دانشی است که در تعاریفی که شهید صدر در آثار خود در معالم جدیده میآورد، میگوید: ما نیاز داریم به یک علمی که این علم قیام کند به آن نقطه مهم و یکی از نیازهای بشری را پاسخ دهد و آن علم فقه است که میآید پاسخگوی این نیاز بشری در این عرصه تشریع و تقنین و اداره جامعه میشود؛ پس ایشان فقه را به معنای یک دانش تلقی کرده است.
فقه به معنای معرفت بر احکام
در تعریف دیگری که برای فقه شده است فقه به معنای معرفت است؛ معرفتی که فقیه در بررسی استدلالی و استنباط احکام به دست میآورد به معرفتی درباره حلال و حرام و آن حکم افعال مکلفین به آن میرسد.(العلم باحکام افعال المکلفین عن ادلتها التفصیلیه)
اگر به این علم و معرفت فقه بگوییم، دیگر اینجا معنای دانشی در عرض دانشهای دیگر به معنای دانش مراد ما نیست و خود آن معرفت و اطلاعی که فقیه از این حکم پیدا میکند ما به این علم و معرفت فقه بگوییم.
که در تعریف مختار فقه میشود: معرفت وعلم به احکام تشریع شده الهی ناظر به اداره حیات فرد وجامعه با استخدام منهج معتبر آن. البته این تعریف ناظر به نظام نیست.
فقه به معنای عملیات استنباط
و در معنای دیگر فقه را به معنای عملیات استنباط تعبیر کنیم که اینجا بیشتر مترادف میشود با لفظ اجتهاد که مرحوم میرزای قمی در قوانین میخواهد فرق اجتهاد و فقه را تعریف کند، فقه را به همان معرفت و علم تفسیر میکند و اجتهاد را به معنای عملیات میگیرد؛ لذا واژه متداول آن از عملیات استنباط همان واژه اجتهاد است.
زمانی که میرسیم به بحث رویکردها آنجا باید دید کدام معنای از فقه مدنظر است؛ فقه به معنای شریعت ما انزل الله علی النبی، فقه به معنای دانش، فقه به معنای معرفتبر حکم یا فقه به معنای اجتهاد؛ کدام یک از این معنای مدنظر ما است و محل نزاع است.
مراد از تعبیر فقه اکبر و فقه اصغر
استعمالات دیگری هم از فقه هست؛ اما آنکه شایع و غالب است که معادل با شریعت میشود، تعبیر به فقه اکبر است؛ یعنی مجموعهای از شریعت از احکام و اعتقادات و اخلاق و آنجا که برای معرفت بر احکام شرعیه فرعیه عن الادلته التفصلیلیه میشود فقه اصغر و این دو در مقابل هم قرار میگیرد.
بررسی و تبیین واژه نظام
واژه بعدی، واژه نظام است؛ چند استعمال در رابطه با واژه نظام شده است،
نظام به معنای امر منسجم و به هم پیوسته
یکی اینکه نظام را به معنای امر منسجم و به هم پیوسته استعمال کنیم و بگوییم چیزی که نظام است، یک اجزایی دارد و اجزای آن با هم در تنیده هستند و ارتباط معناداری دارد که سبب تمایز این اجزا با غیر آن اجزا میشود و براساس یک مبانی و یک دیدگاههای کلان اینها در یک ساختار حرکت میکنند.
پس اینجا واژه نظام به معنای یک امر به هم منسجم پیوسته در یک سیاق و مبانی واحد قرار میگیرد، بیشتر در عرصه اقتصاد و مدیریت وقتی واژه نظام را به کار میبرند، همین تعبیر را از نظام دارند؛ لذا آنجا نگرشهای سیستمی مطرح میشود که بیاییم مجموعه اجزای یک پیکره و روابط آنها و نحوه ارتباطات آنها با هم بررسی کنیم، اینجا آن نگرشهای سیستم و نظاموارگی معنا پیدا میکند.
نظام به معنای حکومت و دستگاه حاکمه
در مرحله بعد بگوییم نظام به معنای عرفی، نظام به معنای حکومت است، دستگاه حاکمه و آنچه که این مجموعه را اداره میکند به معنای نظام است؛ نظام اسلامی یا نظامهای دیگر که غیراسلامی و عناوین دیگری بر این نظام و حکومت اطلاق شود.
نظام به معنای مجموعه سازمانها و سیستمهای اجرایی
معنای بعدی بگوییم نظام مجموعه سازمانها و سیستمهای اجرایی عینی است، آنچه که در نهادهای مختلف جامعه سبب اداره جامعه خواهد شد؛ یعنی سازمانهای ناظر به اجرا که میتوانند زیرمجموعه حکومت یا در غیر حکومت باشند.
نظام به معنای انتظامبخش و نظمدهنده
در معنای دیگر نظام که میگوییم نظام را به معنای انتظامبخش و نظمدهنده اطلاق کنیم، بگوییم نظام یعنی آنچه انتظامبخش و نظمدهنده است و آنچه اجزای دیگر را در یک ردیف، در یک ساختار و در یک نظم واحدی در میآورد که قائلان عنصر اصلی انتظام بخشی را حکومت می دانند.
بررسی واژه ترکیبی «فقه نظام»
با توجه به معنای اجمالی که از این دو واژه کردیم به بحث دوم بحث ترکیب فقه نظام میرسیم؛ در رویکردهای مختلفی که در فقه نظام وجود دارد ما فقه را به نظام اضافه کنیم، بگوییم فقه نظام به معنای فقه حکومت است.
فقه نظام به معنای فقه حکومت
فقهی که ناظر به احکام اداره این نظام و این هیأت حاکمه است؛ در این صورت این فقه نظام مترداف با واژه فقه الحکومه یعنی فقه و مسائل مربوط به حکومت و اداره یک جامعه میشود.
فقه الحکومه یعنی احکام مرتبط با حکومت کردن و احکامی که حاکم اسلامی در رابطه با نحوه حکومت او و اداره این دستگاه لازم دارد، این فقه نظام میشود فقه الحکومه و مترادف با آن خواهد شد.
و اگر فقه نظام به معنای فقه نظام و دستگاه حاکمه و مترادف با فقه الحکومه باشد انکاری از سوی کسی متوجه این معنا از فقه نظام نخواهد بود، این اشکالات مطرح شده هم اینجا جاری و ساری نیست.
فقه نظام به معنای نظاموارگی فقه
دیدگاه دوم که ما فقه نظام را به معنای انسجام درونی بگیریم؛ وقتی میگوییم فقه ما نظام دارد، یعنی فقه ما مبانی دارد و دارای انسجام است؛ احکامی که در باب عبادات و معاملات و حدود و دیات و اینها آمده در یک ارتباط و پیوستگی با هم هستند و براساس مبانی واحد، اصول فقهی و روش اجتهادی هستند؛ اینجا فقه نظام یعنی نظاموارگی فقه و انسجام فقه در مبانی و روششناسی واحد است.
فقهای بزرگ ما که براساس مبانی خاص در اصول، قواعد فقه و رجال به اجتهاد میپردازند، قطعا فقه آنها و معرفتی که حاصل از این استباط احکام است، به این معنا فقه آنها نظاممند و منسجم است و براساس مبنا حرف میزنند و حرفهایی که متناقض باشند و با هم براساس روششناسی مشترک باشند در فقه ما وجود ندارد، فقه به این معنا نظاممند است و این هم فعلا محل نزاع نیست و مراد از نفی و اثبات در بحث فقه نظام این معنا هم نیست.
فقه نظام به معنای مکتبوارگی اسلام
معنای دیگری که از فقه نظام به معنای این است آن معرفتی که مبتنی بر دیدگاه کلام مستخرج از اسلام است؛ یعنی مبتنی بر یک سری اصول و مکتبوارگی اسلام است.
یعنی ما در درون اسلام یک دیدگاههای کلان به معنای مکتب و مذهبی داریم، اصول و قواعد حاکم بر مجموعه ابواب فقه که میتوانیم در راستای آن مکتب اسلامی تنظیم کنیم.
این دغدغهای بود که در آثار شهید صدر بود و ایشان با این رویکرد به بحث اقتصاد اسلامی پرداخت، البته ایشان به دنبال طرح نظر فقه نظامات نبود، ایشان به دنبال استخراج مکتب اقتصادی اسلام بود.
فقه نظام ناظر به کیفیت اداره جامعه
دیدگاه دیگری که با رویکرد توجه موضوعی به فقه است . فقه به معنای معرفت بر افعال مکلفان و در ملاحظه فضای حاکم و محکوم است، ناظر به این اساس فقه ناظر به اداره جامعه است و این دعوای بین انبیا و طاغوت است که انبیا میگویند اداره این جامعه باید براساس آن ملاکها و معیارهایی باشد که از جانب وحی ارزانی شده است.
خطاباتی که در قرآن و در لسان معصومان وجود دارد، ناظر به کیفیت اداره جامعه است، مردم دعوت میشوند به قیام برای اقامه عدل و قسط، برای اداره جامعه، برای قیام به حق، اینجاست که در این رابطه حاکم و محکوم و امام و امت در این مجموعه تعریف میشود و مسائل مختلف باید بر این فضا و اقتضاءات آن عرضه شوند.
وقتی در این مجموعه تعریف شد به یک افرادی میرسیم که خداوند آنها را به ما هو جمع خطاب کرده است؛ اینجاست که بحث مکلف کلان در برابر مکلف خرد مطرح میشود؛ یعنی موضوع در خطابات سیاسی و خطاباتی که ناظر به اداره جامعه و حکومت هستند، موضوع کلان بوده و غیر از موضوع فرد و فقه خرد مطرح میشود، قدرت و اقتضائات این مکلف با اقتضائات فرد تفاوت خواهد کرد، رویکرد و موضوع فقه کلان ناظر به اداره جامعه است و اجرای دین توسط امام بر امتش که دو سیستم حکومت طاغوت و جائر میخواهند دو نوع سرپرستی و اداره جامعه را عهدهدار شوند.
پس این یک نوع نگاه به فقه و نظام است؛ به نوعی میتوان آن را در راستای فقه حکومتی دانست که نظریهپردازان این دیدگاه هم ابایی از استعمال دیدگاه فقه حکومتی ندارند؛ البته با توجه به عنصر مکلف کلان که در دیدگاههای دیگر، قائلان به فقه حکومتی این توجه وجود نداشته که در این دیدگاه این توجه آمده و پررنگ شده است.
فقه ناظر به تمدنسازی، اجرا و تٱسیس سازمانها و نهادها
دیدگاه دیگری که در بحث فقه نظام مطرح میشود، فقه نظامساز و تمدنی است؛ اینجا فقه را به همین معنای معرفت بر احکام و افعال مکلفان و یا مجموعه بذل و جهد فقیه یا تراث هم معنا کردهاند.
فقه نظام در این معنا فقهی است که باید تمدن بسازد که سیستم و سازمانهای اداره کننده جامعه را طراحی میکند، در این اقتضاء دیگر نمیشود ابواب فقه را از طهارت و صلاه و حج و خمس و تا حدود و دیات تقسیمبندی کرد؛ این تقسیمبندی ناظر به افعال یک به یک مکلفان است. فقه اگر بخواهد اداره جامعه کند و در راستای تمدنسازی باشد باید براساس واقعیتهای عینی دوباره باببندی شود؛ براساس سازمانهایی که این فقه را میخواهد اجرا کند باید باببندی شود؛ لذا فقه نظام یعنی فقه ناظر به تمدنسازی و فقه ناظر به اجرا و تٱسیس این سازمانها و نهادها، براساس این وزارتخانهها و نیازهای دیگری که داریم فقه را تنظیم و دستهبندی کنیم.
اینها آن رویکردهایی است که امروزه قائلان به فقه نظام بیان میکنند و انکارهایی که صورت گرفته، عرض کردم که آن رویکردهای اول و دوم که فقه الحکومه است، محل انکار نیست. فقه نظام به معنای نظاموارگی فقه در این مبانی و ساختار محل نزاع نیست .
محل انکار این سروران، معنای آن نظامهای اجتماعی که شهید صدر میخواست برود که استخراج و کشف مکتب کند هم نیست.
فعلا محل نزاع این حضرات به یک معنا و یک قرائت و برداشت از فقه نظام با توجه به لوازمی که برخی از قائلان ذکر کرده اند می باشد. خود این فقه نظام میتواند چند قرائت و برداشت داشته باشد و طبق آنچه که خود محل تٱمل شهید صدر است نیز همین طور، طبق برخی از قرائتها این محل انکار واقع شده که آیا امکان دارد از فروعات و روبنا به زیربنا دست پیدا کنیم.
طبق این برداشت، اشکالاتی اخیرا مطرح میشود که اینجا امکانش وجود ندارد، فقه ما چنین ظرفیتی ندارد، فقهی است در راستای پاسخگویی به مسائل فردی و اینها اصلا مراد متکلم نبوده است.
لذا با چه روشی میخواهید به آن نقطه برسید؛ اما اگر آن فقه نظام به معنای استخراج آن نظام از مجموعه فقه اکبر باشد، از اعتقادات و اخلاق و احکام آن را استخراج کنیم و فقه نظامات اجتماعی را به این معنا بگیریم، این معنا به نظرم محل انکار این سروران و فعلا محل نزاع منکران نیست.و اگر دیدگاه مختار نیز تلقی شود باز شاید محل انکار سروران نباشد.
دیدگاه مختار در فقه نظام : نظامندی ونظام سازی
معنای مختار از فقه نظام چیست؟ زمانی که ما فقه نظام میگوییم، باید دید مراد از واژه فقه و نظام جیست؟
واژه فقه را در نظر مختار: به معنای فقه اکبر نمیگیریم، فقه را همان معرفت بر احکام تشریع شده الهی برای تنظیم حیات بشری واداره فرد وجامعه می دانیم. پس مراد از فقه، فقه اصغر شد.
اما به معنای عملیات استنباط نمیگیریم، چون قائل هستیم عملیات استنباط روش اجتهادی در فقه اصغر و فقه اکبر و در آنچه فقه خرد است و فقه کلان، در نقاط اصلی و کلیدیاش مشترک است. البته میتوان در این روش عناصری اضافه کرد؛ اما عناصر اینطور نیست که روش اجتهادی را ماهوی به کلی تغییر دهیم، این همان نکتهای است که حضرت امام بر آن تٱکید داشت که من فقه را فقه جواهری میدانم؛ یعنی روش اجتهادی سلف صالح که جواهر به عنوان سنبل یک کتاب فنی است در رجوع به منابع، دیدگاهها، پیشینه، کیفیت استخراج و استخدام قوائد اصول رجالی؛ البته از پویایی برخوردار باشد از عناصر دخیل مانند نقش زمان و مکان، احکام حکومتی، نقش مصلحت نظام و این عناصر را هم در فقه خودتان و در معنای کلانتر آن رویکرد حکومتی و ناظر به اجرا و تقدم حکومت اسلامی و حفظ مصالح نظام اسلامی را مدنظر قرار دهید.
واژه نظام در نظر مختار: یعنی نگاه سیستمی ومنسجم به مجموعه احکام با نظارت بر اجرا، و طراحی تقنین وساختار مورد نیاز( نظام مندی) و (نظام سازی). فقه مبتنی بر مبانی و در راستای تحقق هدف معین در جامعه.
واژه ترکیبی فقه نظام در نظر مختار: فقه نظام فقه ناظر و مبتنی بر آن مبانی کلان، اینجا فقه قابل اضافه شدن هست و اگر میخواهد در مسائل فردی و در مسائلی که با لحاظ مسائل اجتماعی و سیاسی که هست دست به استنباط بزند به معرفت بر احکام برسید، این باید مبتنی بر دیدگاه نظامات اجتماعی اسلام، و آن نظامات ساختارهای اجتماعی اسلام مبتنی باشد(نظامندی). و مجموعه اجزا و عناصر واحکام مرتبط یک باب ویک ساحت نظام واره و منسجم می شود.
برای رسیدن به نظامات اجتماعی و آن ساختارهایی که مجموعه جامعه را اداره میکنند، ما نیاز به نظام اقتصادی، نظام تربیتی، نظام اقتصادی و نظام سیاسی داریم و آن نظام از همان فقه اکبر و مجموعه شریعت استفاده میشود که فقه اصغر جز موثر آن می باشد و از راه روبنا به زیر بنا و از برخی از مبانی فقهی واحکام کلی استفاده کرده و برخی از مبانی و اصول وقواعد نظامات و دیدگاه اسلام در عرصه های مختلف کشف می شود. البته اینجا در کشف نظام کلان محل تعبیر به فقه اکبر است که قالبا از روش شناسی اجتهادی مرسوم در کشف اجزا آن استفاده می شود مگر برخی از اجزا و مبانی که صبغه فلسفی ومانند آن دارند که باید از روش شناسی خاص خودش استفاده شود.
و سپس حکم ساختار کشف شده و حکم روابط و رفتار طراحی شده در نظام کلان در عرص های اقتصادی وتربیتی وغیره نیز از سوی فقه اصغر تعیین وکشف می شود از این روی به آن (نظام ساز ) گویند.
عرض ما این است که شهید صدر(ره) از دریچه فقه اکبر میخواهند این واژه را استعمال کنند نه از دریچه فقه اصغر یا برخی از محققان از دریچه عملیات استنباط واقتضلءات آن میخواهند به این رویکرد بپردازند، این تفاوت دیدگاه ما با آنها است،
البته در کشف حکم ساختارهای کلان همواره باید رویکرد حکومتی یعنی ناظر به اجرا را مد نظر داشت که دوباره اقتضائات دیگری دارد. شما همین مجموعه نظامات را اگر دوباره بخواهید ناظر به اجرا ببینید دوباره اقتضائاتش تغییر میکند. اینجا باید با رویکرد فقه حکومتی و ناظر به اجرا دید که تمام مباحث حکومتی بودن و تقدم وتاخر در مقام اجرا بر سایر احکام و مانند آن جاری می شود.
وقتی ما فقه حکومتی را یک رویکرد دیدیم یعنی حکومت فلسفه عملی تمامی فقه از احکام فردی واجتماعی است وآن رویکردی است که در عبادت فردی میآید در رابطه انسان با خدا انسان با خود انسان با دیگران انسان با محیط، در هر چهار مورد رویکرد در فقه حکومتی میآید.
ونگاه به اجرا وعینیت بخشی به فقه سبب می شود که فقه اصغر باید به طراحی تقنیین لازم برای اجرا و طراحی ساختار و سازمان اجرا (مانند مدل حکومت مبتنی بر ولایت فقیه وتقسیم قوا در آن و..)وحکم ساختارهای موجود بپردازد. از این نظر نیز فقه اصغر (فقه نظام ساز) است.