گفتمانهای موجود درباره شهر اسلامی، واژگان بلند مرتبه سازی و مترادف آن، پیشینه فقه عمران در اهل سنت و فقه شیعه، بررسی روایات پیرامون فقه عمران و سازه، بلندمرتبه سازی و تخریب میراث فرهنگی، نسبت فیزکی و هویتی در شهر، بررسی نظرات آیتالله اراکی پیرامون شهر شرعی، و… از جمله مسائلی بود که در این جلسه نقد و بررسی شد.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، دومین نشست تخصصی «فقه شهر و شهرنشینی» به همت گروه پژوهشی فقه و حقوق اسلامی چندی پیش با حضور فضلاء، طلاب، اساتید، پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی در اتاق جلسات دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد. در این نشست علمی حجتالاسلام علی الهیخراسانی، پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه مشهد به ارائه تحقیق خود با عنوان «بررسی فقهی بلند مرتبه سازی در شهر اسلامی» پرداخت و در ادامه اساتید ناقد، حجتالاسلام والمسلمین مصطفی اسکندری استاد سطوح عالی حوزه علمیه مشهد و حجتالاسلام والمسلمین مجتبی الهیخراسانی مدیر گروه فقه و مبانی اجتهاد و عضو شورای علمی گروه فقه و حقوق اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، نظرات و نقدهای جدی نسبت به رویکرد و محتوای تحقیق و نیز نظرات آیتالله شیخ محسن اراکی داشتند. و نیز حجتالاسلام والمسلمین شفیعی مدیر و عضو هیأت علمی گروه فقه و حقوق اسلامی مرکز پژوهشهای علوم اسلامی و انسانی دبیری نشست را بعهده داشت. گزارش تفصیلی این نشست آماده و تقدیم مخاطبان و فرهیختگان ارجمند میگردد.
حجتالاسلام علی الهی خراسانی: دو گفتمان درباره شهر اسلامی وجود دارد: گقتمان اول که گفتمان «اسلام سیاسی» نام دارد، متعلق به آیتالله اراکی و گفتمان غالب این حوزه است. این گفتمان بر مبنای قدرت سیاسی است و در آن مرکزیت «شهر شرعی» با حاکم اسلامی است و وجود حاکم اسلامی و قدرت سیاسی، شهر را شکل میدهد.
گفتمان رقیب و گفتمان دوم، گفتمان «اسلام تمدنی» است. در گفتمان «اسلام تمدنی»، مرکزیت بر اساس «فرهنگ»، «سبک زندگی» و «ارتباطات انسانی» است.
فقه شهر براساس «رویکرد اجتماعی به فقه» شکل میگیرد. من فقه اجتماعی را در مقابل فقه فردی قرار نمیدهم؛ «فقه اجتماعی» در واقع رویکردی به فقه است که در مقابل «فقه عبادی» قرار میگیرد و پیشفرضها، اصول و قواعد متفاوتی با فقه عبادی دارد.
درباره عنوان «بلندمرتبه سازی» که در عنوان نشست آمده است، واژههای مترادف دیگری هم وجود دارد مثل «ساختمانهای بلند یا مرتفع» یا اصطلاح قالبترِ «توسعه عمودی در شهر». بلندمرتبهسازی هم یکی از اصطلاحات رایج است که در اینجا آورده شده. البته اصطلاح «بلندمرتبه» به مفهوم شرافت گره خورده و ساختمانهای کوچک هم میتوانند جایگاهی شریف باشند.
پیشینه فقه عمران در اهل سنت و فقه شیعه
اولین کتابی که در فقه اهلسنت در این زمینه نوشته شده کتاب «الاعلان بالحکام البنیان» از ابنرامی متوفای قرن هشتم است؛ وی هم فقیه و هم معمار بوده است. در این کتاب بنا بر اصل لاضرر مسائل شهر بررسی میشود.
از جدیدترین کتابهایی که اهل سنت در این موضوع منتشر کردهاند میتوان به «فقه العمران الاباضی» و «فقه العمران؛ العماره و المجتمع و الدوله فی الحضاره الاسلامیه» اشاره کرد. کتاب اول در دوجلد منتشر شده و کاملاً براساس معارف مذهب اباضیه و با تطبیق کشور عمان نوشته شده و در سال ۱۴۳۵ قمری به چاپ رسیده است. کتاب دوم نیز در سال ۱۴۳۵ و ۲۰۱۳ میلادی به چاپ است.
در فقه شیعه «فقه العمران» و «فقه شهر» در مقاطع اخیر بسیار پردامنه شده و آیتالله اراکی درس خارج فقه خود را به این امر اختصاص دادهاند، استاد مبلغی هم مقالهای با عنوان «فقه عمران» به چاپ رسانده و در کنفرانسی که در کشور عمان برگزار شده است ارائه کرده است.
اصل کلی در بلندمرتبهسازی
اصل کلی در این مبحث میتواند «قاعده عماره ارض» (آبادانی زمین) باشد؛ حجتالاسلام مبلغی نیز این بحث را به عنوان یک قاعده فقهی پذیرفتهاند.
سوره هود آیه ۶۱ میفرماید: «… هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها…» واژه استعمار که در این آیه استعمال شده، دارای سه شمولیت است: الف. شمولیت مکانی (گستردگی آبادانی تمام سطوح زمین)؛ ب. شمولیت مراتبی (آبادانی همه مراتب و سطوح زمین)؛ ج. شمولیت زمانی (تمامی زمانها و نسلها). با این شمولیت اصل آبادانی زمین، میتوان اصل مشروعیت و جواز بلندمرتبهسازی را اثبات کرد.
تنها فقیه شیعی که به این بحث به طور مفصل پرداخته، آیتالله اراکی است که درس خارج فقه خود را به این بحث اختصاص دادند.
بلندمرتبهسازی در روایات
روایاتی وجود دارد که میتواند مبغوضیت بلندمرتبهسازی را بیان کند. روایات مرتبط با این موضوع در سه کتاب حدیثی آورده شده که بعضی از این کتب، منابع اولیه و بعضی منابع ثانویه هستند.
در جلد دوم کتاب «محاسن برقی» صفحه ۷۰۸ و جلد ششم کتاب «کافی» صفحه ۵۳۸ «باب التشکیل البنا» این احادیث گردآوری شدهاند. همچنین در کتاب «وسایل شیخ حر آملی» نیز که جزو منابع ثانویه ولی محل رجوع مجتهدان است نیز بابی با عنوان «ابواب احکام المساکن» به این احادیث پرداخته شده است.
به برخی از روایات اصلی و محتوای آنها از کتاب «وسایلالشیعه» اشاره میکنم.
شیخ حر بابی با این عنوان دارد: باب کراهه رفع ابناء البیت اکثر من …..
در روایات متعددی بیان شده سقف خانه نباید از ۷ یا ۸ زراع بیشتر باشد. آیتالله اراکی بیان میکند: «از مجموعه روایات و منابع اسلامی استفاده میشود که در نظام اسلامی ساختمانهای شهری در جهت افقی است نه عمودی؛ بدین معنا که ساختمانهای شهری به گونهای ساخته میشوند که افق آسمان از دیده ساکنان شهر پوشیده نگردد و ارتباط ساکنان شهر با آیات الهی قطع نگردد.»
همچنین در روایتی امام صادق(ع) میفرمایند: اگر کسی خانهاش را بیشتر از ۸ زراع را بسازد به او ندا میشود که ای افسق فاسقین چه میکنی؟
در روایات دیگر نیز بیان شده: «اگر خانهای ما فوق ۸ زراع باشد محتضر است»؛ «شیاطین ساکن این فضای ما فوق ۷ یا ۸ زراع خواهند شد» یا اینکه «اجنه وارد فضای مافوق ۷ یا ۸ زراع میشوند.»
بررسی رجالی این احادیث نشان میدهد بعضی از این احادیث معتبر و برخی ضعیف هستند؛ اکثر احادیثی که آیتالله اراکی استناد کردهاند احادیث مرسل و ضعیفی هستند. ایشان روایتی از «ابن شمعون» آوردهاند که روایت ضعیفالسندی است.
ظاهر این روایت نشان از کراهت بلندمرتبه سازی دارد؛ اما آیا میتوان از این روایات برداشت دیگری داشت؟ به واقع اگر خانهای بزرگتر از ۷ یا ۸ زراع ساخته شد اجنهای در آن هستند که ما نمیتوانیم ببینیم؟
به نظر بنده، عنوان «محتضر» که در روایت وارد شده، اشاره به فرهنگ رایج در زمان امام صادق(ع) دارد. ایشان میگویند اگر خانهای بزرگتر از ۳ یا ۴ متر باشد و حالت سکونت نداشته باشد «محتضر» است؛ یعنی صورت ظاهری ساختمان و سکنی دارد، ولی کسی آنجا سکونتی ندارد. ظاهرآ عرف آن زمان این بوده که بیشتر از ۷ یا ۸ زراع خانه استفاده نمیشده است و فقط فضایی خالی بوده است.
ملاک بودن حیات انسانی
نهی امام صادق(ع) نشان میدهد ملاک، «حیات انسانی» در خانه است. بنابراین میتوان یکی از ضوابط اساسی در بلندمرتبهسازی را «کاربری انسانی» و «مسکونی» گذاشت یعنی قابل سکنی باشد بدین معنا که اگر شما فقط ساختمانی بسازی بدون اینکه قرار باشد کسی در آنجا ساکن باشد، با ضوابط اسلامی مطابق نیست.
در روایت دیگری آمده است: اگر خانهای بلندتر از ۷ یا ۸ زراع ساختید بر روی سقف خانه آیهالکرسی را درج کن. ظاهر این روایت میگوید تابلو آیهالکرسی نسب شود، اما فهم من این است که اگر قرار شد ساختمان بلند، کاربری انسانی نداشته باشد، باید نمادی دینی بر روی ساختمان نسب شود. البته نسب نماد به طور مطلق آورده شده و چنین خانهای چه قابل سکنی باشد چه خیر باید پیامی الهی در این ساختمان باشد.
نسبت فیزکی و هویتی در شهر
همچنین در روایتی از ساخت منابر طویله در کنار مسجد نهی شده. ما با استفاده از این روایت میتوانیم بگوییم که ارتفاع ساخت و ساز با سقف مسجد یا کعبه، براساس دو نسبت است، نسبت فیزیکی و نسبت هویتی. اگر ساختمان بلندی در کنار یک مکان مقدس بنا شد نباید ارتفاع آنها به حدی باشد که این مکان مقدس گم شود؛ دلیل ما بر این مطلب هم روایت مذکور است و هم قاعدهای بسیار مهم، موسوم به «قاعده شعائر دینی» است؛ یکی از مصادیق هتک و استخفاف شعائر دینی بلندمرتبه سازی در کنار شعائر دینی است.
درمورد نسبت هویتی نیز میتوان هم بر اساس قاعده حفظ شعائر و هم روایات به این ضابطه رسید که هویت دینی در شهر نباید گم شود. بدین معنا که لازم نیست تنها نسبت فیزیکی رعایت شود یعنی اگر در پهنهای که از مکان مقدس فاصله دارد هم مکان رفیعی ساختید باز هم نباید هویت دینی گم شود.
آیتالله اراکی برای استدلال در محبوبیت و مبغوضیت بلندمرتبهسازی به روایاتی در باب مستحبات اشاره میکند؛ مثلاً در بسیاری از روایات نگاه کردن به آیات آسمان قبل از نافله شب جزو سنن قرارداده شده. آیتالله اراکی از این روایات نتیجه میگیرند که در شهر گرفتار ساختمانهای بلند فرصت برای انجام این مستحبات وجود ندارد.
به نظر من استدلال به این روایات اشکالاتی دارد: اولاً تعبیر نگاه کردن به آسمان در این روایات دلالت به این ندارد که حتماً با چشم برگشته و به آسمان نگاه کنیم، استحباب خواندن برخی آیات بلافاصله بعد از بیدار شدن این احتمال را تقویت میکند؛ مگر اینکه بگوییم پیامبر در حیات یا جایی میخوابیدند که سقف نداشت. چنانچه شخصی که میخواهد به آسمان نگاه کند به پشت بام برود به این روایت عمل کرده است. بنابراین با ندیدن آسمان این سنت نبوی به صورت کلی تعطیل نمیشود و حتماً لازمه بلندمرتبه سازی تعطیلی سنت نبوی نیست.
همچنین ایشان میگویند نباید سنت دیدن هلال تعطیل شود.، اما باید توجه داشت که اولا ملازمهای بین دیدن هلال و عدم رویت هلال وجود ندارد و امروزه نیز تیمهای مجهزی وجود دارد که وظیفه دیدن هلال را انجام میدهند. ؛ ثانیا رؤیت هلال استحبابی ندارد و استحباب مربوط به دعاست بنابراین بسیاری از روایاتی که ایشان در باب تعطیلی سنت نبوی با بلندمرتبه سازی از بین میرود موضوعیت خود را از دست میدهند.
بلندمرتبه سازی و تخریب میراث فرهنگی
ضابطه بعد اینکه بلندمرتبه سازی نباید منجر به تخریب میراث فرهنگی شود. میراث فرهنگی اعم از میراث فیزیکی و معنوی است. آیتالله سیستانی در مساله ۱۰۷۹، در فتوای بسیار مهمی میفرمایند: «میتوان مسجدی را که خراب نشده و به دلیل نیاز مردم نیاز به توسعه دارد خراب کنند البته در این مورد باید به چند نکته توجه کنند:… بناهایی را که قدمت تاریخی دارند و جزو میراث فرهنگی به حساب میآیند اجازه تخریب ندارند…». دلیل این مطلب قاعده لاضرار است. بنا به دیدگاه آیتالله سیستانی قاعده «لاضرار» فقط حرمت تکلیفی ندارد و حکومت اسلامی نیز باید سازوکارهای اجرای ان را توسط وضع قوانین و امثال آن فراهم کند.
از ادله فقهی میتوان پنج ضابطه اساسی را برای بلندمرتبهسازی ارائه کرد
اول: لزوم کاربری انسانی در بلندمرتبهسازی.
دوم: تناسب ارتفاع ساختمان با سطح اماکن دینی و مقدس پیرامون ساختمان.
سوم: عدم گمشدگی هویت دینی در شهر نسبت به نوع بلندمرتبهسازی که سبک زندگی غیر دینی را رقم زند. (از جمله طراحی نماد هویت دینی در رأس ساختمانهای بلند).
چهارم: عدم تخریب اماکن تاریخی و میراث فرهنگی (مادی و معنوی).
پنجم: رعایت کامل عدالت اجتماعی (عدالت نسلی/ عدالت فضایی).
نتیجه بحث: با رعایت دقیق تمامی ضوابط و شرایط فوق، بلندمرتبهسازی مجاز و بلکه با توجه به رعایت حقوق شهروندی و در صورت بهرهمندی بیشتر از زندگی خوب و با کیفیت در ساختمانهای بلند، رجحان دارد.
اولین گام تنقیح محل بحث
حجتالاسلام مجتبی الهی خراسانی: آنچه من عرض میکنم به لحاظ منهجی است. برای حل مسائل فقه مضاف ما گامهایی را بر میداریم تا به نتیجه برسیم. اولین گام تنقیح محل بحث و نزاع و تعیین مسئله است. مسئلهای که آیتالله اراکی عنوان کرده و توسط ارائه دهنده محترم این جلسه هم بیان شد، بلندمرتبهسازی یا به اصطلاح درستتر «ساختمانهای بلند» است اما آنچه دنبال شده، ساختمانهای بلند نیست، لذا اغلب ادلهای که آورده شده، خارج از موضوع هستند. نسبت ساختمان بلند با برجسازی عموم و خصوص مطلق است. آیتالله اراکی دنبال این هستند که بیان کنند آیا برجسازی یا ساختمانهای خاصی که مد نظر ایشان است جایز هست یا خیر، اما به ادلهای امتساک کردهاند که مرتبط با عموم ساختمانهای بلند است و گاهی اصلاً از بحث ساختمانهای بلند، خارج است.
باید توجه داشت مراد از ساختمان یعنی آنچه هویت سکونی و مسکونی دارد. فلذا اگر در ساختمانی از یک طبقه بالاتر دکل نصب کنند تا جایی که هویت کاربری انسانی دارد اسمش ساختمان است و بالاتر از آن ساختمان نیست. همچنین تعریف فنی و متداول ساختمانهای بلند این است که ارتفاع آن یعنی فاصله قائم بین طراز کف تا بالاترین طبقه قابل مصرفش از بیست وسهمتر بیشتر باشد. مطابق بعضی تعاریف، ساختمانهای زیر ۸ یا ۱۰ طبقه اصلاً ساختمانبلند نیستند؛ در عرف شهرداریها نیز معمولاً بناهای، بلندتر از ۶ یا ۷ طبقه را ساختمانبلند میگویند. از آنچه جناب آقای اراکی بحث کردهاند و ارتفاع آن را بیان کردهاند همان ۲۳ متر نتیجه گرفته میشود، با این وجود بازهم خواهم گفت که چرا دلایلی که آوردهاند به بحث ما ربطی ندارد. اولین نقص تحقیق آقای اراکی این است که اصلاً بیان نشده «ساختمان بلند چیست؟».
دومین مرحله استقراض اقوال
دومین مرحله استقراض اقوال است. انتظار این بود که همه اقوال، چه از اخباریین و چه اصولیین و چه اهل سنت آورده میشد تا بفهمیم چه کسانی حکم به تحریم وچه کسانی حکم به جواز و… دادهاند.
مرحله سوم تأسیس اصل
مرحله سوم تأسیس اصل است. تأسیس اصل در هنگام شک مطلق است نه شک در جزئی یک مسئله؛ تأسیس اصل به معنای تعیین عمومات فوقانی نیست؛ لذا حتی قاعده عمران یا عماره ارضی که ارائه کننده محترم گفتند از نگاه بنده تأسیس اصل نیست. تأسیس اصل یعنی اگر مسئله ما به نتیجهای نرسید و محبوبیت و مبغوضیت آن مشخص نشد به اصل احتیاط و برائت و… رجوع کنیم. این تأسیس اصل در تحقیق آقای اراکی کلاً جایش خالی است و ما آن را ندیدیم.
مرحله چهارم تعیین عمومات و اطلاقات فوقانی
مرحله چهارم تعیین عمومات و اطلاقات فوقانی است؛ به این معنا که اگر ما در مسئله جزئی به نتیجه نرسیدیم باید از عمومات استفاده کنیم. آقای علی الهی بیان داشتند که میتوان قاعده «عماره الارض» را به عنوان یک عام فوقانی بگیریم. این قاعده نشاندهنده چیزی بیش از مشروعیت ساختن ساختمان بلند است، این قاعده نشاندهنده «رجحان عماره ارض» است و چون امری که در مجموع ادله دارد در مقام حذر یا توهم حذر نیست نمیتوان صرفاً جواز را برداشت کرد و حداقل رجحان را میتوان استنباط کرد. ادله دیگری هم میتوان بر رجحان اقامه کرد مثل مباحث مربوط به «حیازت»، «جواز تصرف در انقال و مشترکات» و «قاعده اراضی قاعده».
مرحله پنجم بررسی و فحص از ادله خاص
مرحله پنجم بررسی و فحص از ادله خاص است. جناب آقای اراکی از ابتدا سراغ این مرحله رفتهاند و وضعیت صدوری روایات را نسبتاً بررسی کردهاند. به نظرم در این مرحله جستوجوی کاملی صورت نگرفته و گویا پیشفرض ایشان این بوده که بلندمرتبه سازی یا ساختمان بلند، مطلوب نیست و به همین دلیل ادله دیگر را ذکر نکردهاند؛ مثل ادله مربوط به «توسعه بنا»، «انذار و تقریر نسبت به امتهای پیشین»، «نهی از تخریب بناهایی که در فتوحات گرفته شده» و… .
بررسی روایات به لحاظ دلالت
به لحاظ دلالی این روایات ارتباطی به موضوع ما ندارد. ادله ارتفاع هر طبقه را ذکر میکنند و این ادله ارتباطی به ارتفاع کل طبقات ندارد. چه طور «تعدد طبقاتی» که فرض ساختمانهای بلند است از ادلهای استخراج میشود که درباره یک طبقه بحث کردهاند؟! مگر همه ارتفاع ساختمانی که ۲۳ متر است مربوط به یک خانه میباشد؟
از این روایات حداکثر میتوان برای ادله ارتفاع سقف استفاده کرد و بیشازاین از اغلب ادله اصلی ایشان چیزی بر نمیآید. من دلالت این روایات را بیرون میدانم.
ضمناً اگر ما حتی قائل به تنقیح مناط هم نباشیم، ظهور این روایات در مجموع نشاندهنده نهی از استقلال و استکبار و تفرعن است و ارتباطی به وضعیت بنا ندارد.
باید به زمان صدور روایات توجه داشت؛ روایات مرتبط با این موضوع بعد از امام رضا(ع) و امام هادی(ع) که این ائمه در شهر بغداد ساکن بوده و ساختمانها دو طبقه بودهاند کمتر صادر شدهاند. روایاتِ ناهی، غالباً مربوط به دورانی است که ائمه در مکه، مدینه و کوفه هستند و گزارشهای تاریخی ما میگویند ساختمانها، همه تک طبقه بودند و ساختمانهای دو طبقه را گزارش شدهاند.
لذا از نظر من این ادله از بحث خارج است و این ادله مرتبط با بحث استعلا و استکبار است. همچنین ادله اشراف به بیتالله اساساً مربوط مبحثی دیگر است، همانطور که پیامبر(ص) حتی در دلیل خاص راهیابی دالانهای خانهها یا ابواب را به مسجد منع کرده به همان استدلال هم باید به این روایات نگاه کرد؛ یعنی سلطه بر مرکزیت عبادت مسلمین یا جامعه اسلامی به هر نحوی ممنوع است. این روایات ارتباطی به بلندمرتبه سازی ندارند. البته به هرحال از ادله دیگر میتوان استفاده کرد که مرکزیت، مرعی بودن و هویت دینی در جانمایی ساختمان باید مراعات شود.
سومین کاری که در ادله باید انجام داد «تجمیع» و بررسی تعارضهای ادله است. اگرچه بعضی از این تعارضات ذکر شدهاند اما راهحل نشان داده نشده است.
آخرین نکته هم بحث شروط و ضوابط حکم و مسئولیت است. آنچه در فقه ما به آن «فعلیت و تنجز» میگوییم. اولا عناوینی مثل «اشراف» و… وجود دارند که باید تنقیح شوند. به نظر من ایشان این عناوین اولیه را استخراج نکردهاند. ثانیاً باید بیان شود که در چه شرایطی این عناوین محقق میشود و در چه شرایطی محقق نیستند؟
و در آخر عناوین ثانویه باید بیان شوند. برفرض اگر احکام شهرسازی با عناوین اولیه بیان شد، «اضطرار شرعی» و مسئله «نیاز و حاجت» چه جایگاهی دارند؟ عناوین ثانویهِ متعارف باید بیان شوند. نباید زبان ما در بیان ادله به گونهای باشد که اگر کسی برجی چند طبقه ساخت همچون کسی باشد که بینمازی را در جامعه ترویج کرده، ادبیات باید متناسب با ادله باشد.
حجتالاسلام مصطفی اسکندری: مباحث من دو دستهاند: مباحث منهجی و مباحث رویکردی. مباحث منهجی به معنای نگاه درون سیستمی است به طور مثال بگوییم شیوه صحیح رانندگی این نیست؛ اما اگر ما جاده را عوض کرده یا با قطار مسافرت کنیم رویکرد را عوض کردهایم.
نکته اول به هرچیزی که ساختن اطلاق بشود عمران میگویند. آیا بلندمرتبه سازی اصلاً عمران هست یا خیر؟ اگر کسی خانهای بسیار زیبا و شیک ساخت ولی در راه بد به کار برد یا مرکز تجاری ربوی ایجاد کرد آیا عمران شهر کرده است؟ روییدن قارچگونه بانکهای ربوی آیا عمران است تا بتوانیم در آنها هم این قاعده را پیدا کرد؟
روایات از حیث بلندمرتبه سازی اصلاً در مقام بیان نبودهاند
نکته دوم اینکه اطلاق یک شرط کلی دارد و آن اینکه در مقام بیان باشد. این روایات از حیث بلندمرتبه سازی اصلاً در مقام بیان نبودهاند چون این موضوع کلاً جدید است بنابراین نمیتوان از اطلاق آنها استفاده کرد.
مهمترین اشکال جزئی من برداشتی است که از واژه «محتضر» شده است. بیان شد که محتضر حیات دارد اما آماده مرگ است. اما هر کلمه باید در معنای خودش استعمال شود. محتضر در اینجا به معنای محتضری که در بحث موت در نظر داریم نیست. محتضر به معنای مسکون است یعنی خانه اشباه و جن زده.
اشکال آقای مجتبی الهی زیبا بود؛ اصلاً این روایت ناظر به تعدد طبقات نیست. توضیح من این است که در روایت کلمه «بیت» استفاده شده بیت در آن زمان به معنای اتاق به کار برده شده و از کل خانه در آن زمان به «دار» تعبیر میشده است.
نکته سوم کاربری انسانی: از این روایت استفاده نمیشود که هر مکانی که جنزده است یعنی غیر مسکونی است و نتیجه بگیریم اگر به چنین مکانی کاربری انسانی بدهیم مشکل حل میشود. فرض بحث در این روایات، محلی نیست که قابل سکونت انسانی باشد اما کسی ساکن نشود، فرض حدیث جایی است که انسان نمیتواند ساکن باشد یعنی هوایی که در همان اتاق قرار دارد.
همچنین ایشان از روایت مکتوب کردن آیهالکرسی در بالای ساختمان نتیجه گرفتهاند که ساختمان باید نماد دینی داشته باشد؛ به نظر من علت بیان این روایت تقابل با جن است و این نوعی طبابت از طرف امام است که امام نسخه خاصی برای مقابله با اجنه دادهاند و این دست ما نیست که نسخه دیگری برای آن استفاده کنیم. باید این نسخهها را تعبدا قبول کنیم.
نکته چهارم اینکه در متنی که ارائه شده در صفحه ۱۱ گفتهاند: «توسعه افقی یکجانبه باعث تخریب وسیع منابع طبیعی از جمله باغات، جنگلها، کوهها میشود». به نظر من این نتیجه غلط است. ممکن است شهرداریها و مسئولان قانونی بگذارند تا یک منطقه مسکونی باشد و منطقه دیگر جنگل یا مخصوص زراعت و… ؛ هرفردی نمیتواند آنطور که میخواهد ساختمانسازی کند. از سوی دیگر، توسعه افقی به واسطه لوله کشی، احداث پارکها و جنگلهای مصنوعی باعث کویرزدایی میشود.
معنای ضرر بسیار پیچیده است
در جای دیگر از قاعده لاضرر در کلمات آیتالله سیستانی استفاده شد که این استفاده باعث اشکالاتی میشود. معنای ضرر بسیار پیچیده است و در فهم آن بین فقها اختلاف وجود دارد. برخی عدمالنفع را اضرار نمیدانند. باید بررسی شود که به حق چه کسی ضرر وارد میشود. اگرچه تخریب منابع طبیعی کار قبیحی ولی نمیتوان از قاعده اضرار برای آن استفاده کرد.
نقد رویکردی
از اینجا وارد بحث دوم میشوم که اصل بحث ماست. هم آقای اراکی و هم ایشان مباحث را خلط کردهاند، ابتدا از ضعف سند روایات بحث کردهاند که رویکردی کاملاً فقهی است؛ و در جای دیگر بحث از قاعده لاضرر و لاضرار میکنند که رویکردی تمدنی است. در مباحث باید مشخص کرد که آیا رویکرد ما تمدنی است یا فقه اصغر؟
اگر کسی بخواهد با توجه به رویکرد فقهی حکم را دریابد، بهترین دلیل جواز، روایتی است که بیان میکند بر روی سقف خانه امام صادق(ع) آیه الکرسی نوشته شده بود. زیرا مشخص میشود که خانه امام سقف بلند داشته و به همین دلیل امام فرمودند که اگر آیه الکرسی بنویسید اشکال ندارد.
ولی رویکرد تمدنی نگاه دیگری دارد. در رویکرد تمدنی ما دو نگاه داریم: نگاه تمدن سازانه و نگاهی در بستر تمدن فعلی.
در رویکرد تمدنی بحث سند روایات مطرح نمیشود همانطور که در بحث مستحبات نیز تسامحا، ادله سنن ذکر میکنند و در بحث تاریخ، قضایا از افراد غیر ثقه نقل میشوند. تشدید سند، تنها، زمانی مطرح میشود که بخواهیم آن را حجت خود قرار داده و فتوا دهیم؛ اما اگر در رویکرد تمدنی تشبیه اشتباه کنیم اشکالی به وجود نمیآید و همین اندازه که بتوان برای آن وزنی قرار داد کافی است.
در رویکرد تمدنی نباید به دنبال این باشیم که این روایت صحیح و راوی ثقه است یا خیر. در رویکرد تمدنی اگر ما حداقل زیرساختهای مهم مهندسی و تمدنی را در نظر بگیریم در بلند مرتبه سازی یا ساختمانهای بلند به نتیجهای میرسیم. ما سه زیرساخت تمدنی داریم:
زیرساخت اول: حفظ هویت فرهنگی؛ این زیرساخت، سه زیرشاخه دارد ۱٫ حفظ نمادها ۲٫ نمایش نمادها ۳٫ پیوند نمادها با حیات جامعه
زیرساخت دوم: گسست و پیوست تمدنی؛ گاها در بلندمرتبه سازی برخی احکام با یکدیگر تداخل میکنند. در این ساختمانها تداخل زن و مرد در مسیر پیش میآید؛ باید بررسی شود که آیا این اختلاطها در رویکرد تمدنی مهم است یا خیر ؟ نمیتوان با توجیه «مکروه بودن» از کنار آن گذشت، نمیتوان در رویکرد تمدن اسلامی از کنار این مسائل به سادگی عبور کرد.
زیرساخت سوم: عقلانیت برخواسته از تفکر دینی؛ باید توجه داشت که بلندمرتبه سازی فوایدی نیز دارد مثل آسایش سرزمینی که اگر بخواهید در منطقهای به جهتی تمرکز ایجاد کنید بهترین راه بلندمرتبه سازی است؛ مدیریت شهری و چشماندازها
اصول فقهی مرتبط با بحث
اصول فقهی که مرتبط با این مبحث هستند در جایی اشاره نشده است،؛ برخی از این اصول عبارتند از: «فقه ایذاء و ازار»؛ «فقه بهداشت جامعه»؛ «فقه معاملات»، اگر در جایی که محله بوده بلندمرتبه سازی شود سیستم قیمتگذاری تفاوت پیدا میکند. آیا خسارتی که به سایر منازل وارد میشود مهم نیست؟ قاعده لاضرر باید در اینجا هم جاری شود؛ «فقه اوقات شرعی»، گاه اوقات شرعی یک طبقه ممکن است در طبقه دیگر فرق کند و این مورد یکی از مشکلات این نوع ساختمانهاست که باید در نظر گرفته شود.
نگاه مباحث آیتالله اراکی به «مکتب شیکاگو»
حجتالاسلام مجتبی الهی: نکتهای که لازم به ذکر میدانم اینکه به نظر میرسد تمام دغدغههایی که در فرمایشات آیتالله اراکی بوده است مبتنی بر مکتبی در ساختمانسازی به نام «مکتب شیکاگو» است. در «مکتب مدرنیزم» به این دلیل که اصل با فضای باز است هیچیک از اشکالات آقای اراکی پیشنمیآید. همچنین در مکاتبی مثل «کانستراکتیویسم» که فضاهای مشترک افزایش مییابند، اگرچه بحث اختلاط پیش میآید ولی مشکلات آقای اراکی موضوعیت نمییابند. همچنین فنآوری روز دنیا خیلی از مشکلات را حل کردهاند و اشکالاتی مثل دیده نشدن آسمان و … راهحل پیدا کردهاند. در مکاتب «پست مدرن» برای جانمایی و تنظیم فاصله و فضای دسترسی و فضاهای عمومی نیز بینهایت امکان قرارداده شده است.
باید توجه داشت که از ۲۴ کارکردی که ساختمانهای بلند در ایران دارند ۱۶ یا ۱۷ کارکرد منفی، مربوط به عدم رعایت ضوابط ساختمانهای بلند است. فلذا به نظرم اصلاً این بحث بلامصداق است.
صورتبندی مسائل بر مبنای فقه تمدنی متفاوت خواهد بود
حجتالاسلام علی الهی: گفته شد که برخی از روایات مختص بلندمرتبه سازی نیست؛ ما نگفتیم این قاعده منحصر به بحث بلندمرتبه سازی است این قاعده مرتبط با زمین است که یکی از موارد استفاده آن میتواند بلندمرتبه سازی باشد.
همچنین در مورد بحث «آیه الکرسی» نیز باید عرض کنم تنها خواندن آن مهم نیست چون توصیه به کتابت شده و خود این «کتابت علی رأس البیت» معنایی بیش از طبابت جنزدگی دارد و شاید در آن احتمالاتی غیر از بحث جنزدگی داشته باشد
درباره رویکرد تمدنی نیز باید عرض کنم همانطور که در ابتدای عرایضم گفتم تحقیق پیشروی کاملاً بر اساس اسلوبهای فقه و اجتهاد موجود و بر اساس ساختار آیتالله اراکی نگاشته شده است و چنانچه مباحث بر مبنای فقه اجتماعی و فقه تمدنی مطرح شوند صورتبندی مسائل به طور کلی تفاوت پیدا خواهد کرد.
پس چرا دست این برج سازان رو باز گذاشتند؟؟ این فرهنگ مزخرف عمودی سازی از غرب به کشور ما سرایت کرده و تا به امروز رو به گسترش است.خصوصا از زمان کرباسچی که با وقاحت تمام گفته بود که مردم باید به زندگی عمودی عادت کنند در حالیکه بهترین استاندارد برای خانه سازی در شهر صرف نظر از طبقه همکف سه طبقه بیشتر نباید بالای همکف ساخته شود که علاوه بر تامین امنیت لازم هیچ خدشه ای بر ترکیب شهر وارد نمیسازد که به زیبایی شهر بیشتر میافزاید و هر کس با هر سبک معماری دلخواه میتوانست حداکثر سه طبقه خانه خود را نو کند یا خانه ای جدید بسازد.اما متاسفانه بعد از انقلاب دست بسازبفروشان باز شد و تهران چهره ای سیاه و عمودی نشین پیدا کرد و حتی میبینیم که متاسفانه مسئولین هم در شهرک سازی به جای بنای خانه های با استاندارد حداکثر سه طبقه و زیبا،حتی بدون هیچ گونه دقت و وسواس در معماری اقدام به برج سازی میکنند و بر زشتی و کراهت شهر میافزایند.
عالی بود ممنون
ممنون. استفاده بردم.
سه نکتۀ حاشیه ای و خارج از موضوع:
۱-به نظر آمد که آقای علی الاهی اباضیه را فرقه ای از اهل سنت بر شمرده اند که صحیح نیست و خود مذهبی جداست.
۲-اقای اسکندری در مورد تحول معنایی بیت فرمودند و جالب است که مشابه این اتفاق برای معادل فارسی آن “خانه” نیز افتاده است و خانه در آغاز به معادل ترکی آن “اطاق” اطلاق می شده است!
۳- با تأکیدی که بر افزایش جمعیت داریم ظاهرن چاره ای از اهتمام بیشتر به عمودی سازی نیست!
تاکید بر افزایش خیلی امر نیکو وبدیهی است وایران اسلامی قابلیت این را میبیند که شهرهایش رشد افقی داشته باشد عمودی ساز ظلم به انسان است. شهرساز