باید بگوییم که اتحاد تسنن و تشیع میسور نیست. این دو جریان عقیدتی و فرهنگی و تاریخی وسیع را نه میتوان در هم ادغام کرد، و نه میتوان یکی را به سود دیگری – یا به سود اسلام – نابود ساخت. کاری که میتوان کرد و عملی است، دعوت سنی و شیعه است به اتحاد. این کار عملی است و لازم است و وظیفه.
شبکه اجتهاد: امروز در جهان دو دین بزرگ آسمانی هست، یکی اسلام و دیگری مسیحیت. البته در مسیحیت حقایق چندان محفوظ نمانده، و دستخوش تحریف و تغییر و تصرف بسیار گشته است. با اینهمه، از نظر نفوذ و کثرت پیروان، امروز سر آمد ادیان، اسلام است و مسیحیت. تشتت و اختلاف و پیداشدن فرقههای مذهبی و فکری و اعتقادی، در مسیحیت، بسی بیشتر از اسلام بوده است. در اسلام، با همه اختلافهایی که پدید آمده است، دو جریان عمده بیشتر وجود ندارد، یکی جریان تشیع، و دوم جریان اهل سنت. و این امر، یعنی کم بودن جریانها و فرقهها در اسلام، خود امری است که موجب امیدواری است برای کوشندگان در راه «اتحاد اسلامی».
امر دیگری که باید به آن توجه کرد، خیانت وسیعی است که یهود و مسیحیت و نفاق پیشگان از صدر اسلام – و سپس در طول سالها و سدهها – نسبت به مسلمانان روا داشته اند، بعدها نیز برای تسلط یافتن بیشتر بر اسلام و منابع کشورهای اسلامی و به هم ریختن شوکت مسلمین، سرزمینهای مسلمانان را قطعه قطعه کردند، و هر قطعهای را به کسی واگذاشتند (و بیشتر به خائنانی که سر سپرده خود آنان بودند و نوکر آنان)، و میان مسلمانان تفرقه افکنیهای بسیار کردند. و این امر، یعنی زیانهایِ دشمن آفریدهی تشتت و اختلاف، خود امری است که وظیفه سنگین هر مسلمان را – در راه تلاش برای اتحاد مسلمانان – نشان میدهد.
آری، چون توجه کنیم به این موضوع که اختلافهای اساسی مسلمین منحصر به دو جریان است، نه بیشتر، امیدواری به ایجاد اتحاد قوت میگیرد. و چون توجه کنیم به این موضوع که دشمنان ما، از راه اختلافها و دامن زدن به آنها، چه انحطاطها و عقب ماندگیها و شکستها و مصیبتهایی برای مسلمانان – چه سنی و چه شیعه – پیش آورده اند، در مییابیم که وظیفه هر مسلمان آگاه و متعهدی است که برای محدود ساختن عملکرد این اختلافها و جلوگیری از سوء استفاده از آنها بکوشد.
در اینجا باید بگوییم که اتحاد تسنن و تشیع – چنانکه برخی از متفکرین مذهبی نیز گفته اند – میسور نیست. این دو جریان عقیدتی و فرهنگی و تاریخی وسیع را نه میتوان در هم ادغام کرد، و نه میتوان یکی را به سود دیگری – یا به سود اسلام – نابود ساخت. کاری که میتوان کرد و عملی است، دعوت سنی و شیعه است به اتحاد. این کار عملی است و لازم است و وظیفه.
درباره این امر بسیار مهم، عالم و متفکر اسلامی شهید شیخ مرتضی مطهری – رحمه الله علیه – بیان متینی دارد که بسیار قابل توجه است. ایشان مسئله «اتحاد اسلامی» را به دو نوع «عملی» و «غیر عملی» تقسیم میکند، و به مناسبت گفتگو درباره اهمیت کتاب «الغدیر» و نقش آن در اتحاد اسلامی، به تشریح موضوع میپردازد، میفرماید:
«مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود اینست: از میان مذاهب اسلامی، یکی انتخاب شود، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود، که عین هیچیک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی، به هیچ وجه، ربطی به وحدت مذاهب ندارد. و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟
مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینکه از وحدت اسلامی، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند، تا در قدم اول، با شکست مواجه گردد. بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی، از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها – که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی – نیست. منظور این دانشمندان، متشکل شدن مسلمین است در یک صف، در برابر دشمنان مشترکشان…» («یادنامه علامه امینی»، مقاله «الغدیر و وحدت اسلامی»، چاپ سوم، ص ۲۳۱-۲۴۲)
و چون در مسئله «اتحاد اسلامی»، نوع عملی آن را ملاک عمل قرار دهیم، یقین است که باید عالمان و محققان و آگاهان به کارهای مهم و لازمِ روشنگری دست زنند. این است که میبینیم یکی از مقاصد اعلی و تکالیف والایی که همواره خردمندان آگاه و دلسوز به آن توجه داشته اند، همین امر است. کمتر متفکر اسلامی مخلصی به هم رسیده است که به مسئله «اتحاد اسلامی»، به صورتی جدی نیندیشیده باشد، و در آن راه گامی بر نداشته باشد.
شرف الدین، که یکی از منادیان بزرگ «اتحاد اسلامی است، در آغاز کتاب بیدارگر «المراجعات» چنین میگوید :
«خیلی پیشتر از اینکه این نامهها، میان من و شیخ سلیم بشری، رد و بدل شود، اندیشه نوشتن این مطالب در من وجود داشت، زیرا که فکر تفاهم و اتحاد سنی و شیعه، از آغاز جوانی، مانند آذرخش که در دل تودههای متراکم ابر میدرخشد، در سینه من میدرخشید. و همچون غیرت که در خون انسان میجوشد، در خون من میجوشید. و همواره، درپی پیدا کردن راهی هموار بودم تا مسلمانان را به مرز تفاهم برساند، و ریشه خصومت را از میان آنان برکند، و این پرده (جهل و جدایی) را، از جلو چشمان ایشان بر دارد، تا به زندگی به صورت جدی نگاه کنند، و همه به اصل واجب اسلامی (برادری) پایبند گردند، آنگاه – همه با هم – به ریسمان استوار خدایی چنگ در زنند، و چونان برادرانی خوشرفتار با هم، درفش حق را برافرازند، و به سوی ساختن جامعهای عالم و عامل، و دانا و توانا، گام بردارند، و هر یک پشتیبان آن دیگری باشند …». کتاب «شرف الدین» صص۱۹۶-۲۰۰