از نظریه‌پردازی تا حکمرانی: مسیری برای تحقق علم دینی/ قاسم پورمسئله‌گو

اختصاصی شبکه اجتهاد: مدت‌هاست که گفتمان علم دینی از یک بحث صرفاً نظری و دانشگاهی فراتر رفته و به ضرورتی مبرم برای پاسخ‌گویی به چالش‌های اجتماعی تبدیل شده است. این یادداشت تحلیلی که بر اساس سخنرانی اخیر دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، حجت‌الاسلام والمسلمین خسروپناه، تدوین شده، به این نکته کلیدی می‌پردازد که چگونه می‌توان از نظریه‌پردازی صرف عبور کرد و با بهره‌گیری از فناوری‌های نرم اجتماعی و حکمرانی، علم دینی را به ابزاری مؤثر برای تحول واقعی جامعه تبدیل کرد.

مدت‌هاست که بحث علم دینی، به ویژه در حوزه‌ی علوم انسانی اسلامی، به یکی از دغدغه‌های اصلی اندیشمندان و فعالان این حوزه تبدیل شده است. پژوهشگران بسیاری با ارائه نظریه‌ها و روش‌های گوناگون، تلاش کرده‌اند تا راهی برای پیوند دانش دینی با مسائل دنیای امروز بیابند. این تلاش‌ها در دو دهه اخیر با پیشرفت‌های چشمگیری همراه بوده، به‌طوری که امروزه شاهد تدوین مبانی و روش‌شناسی‌های نسبتاً منسجم در این زمینه هستیم. اما با وجود این پیشرفت‌ها، هنوز جای کار بسیار وجود دارد، چرا که فلسفه‌های مضاف، به ویژه فلسفه علم دینی، یک فرآیند پایان‌ناپذیر است که دائماً با پرسش‌های جدیدی روبه‌رو می‌شود.

یکی از موضوعات نوظهور و چالش‌برانگیز در این مسیر، بررسی نسبت میان مفاهیم علوم جدید مانند کوانتوم و علوم انسانی است. در جهان غرب، مباحثی مانند روان‌شناسی کوانتومی یا اقتصاد کوانتومی مطرح شده‌اند که نشان‌دهنده پارادایمی جدید در این حوزه‌ها هستند. این تحول بنیادین، پرسشی مهم را پیش روی پژوهشگران اسلامی می‌گذارد: چگونه می‌توانیم با این مفاهیم نوین تعامل کرده و نسبت آن را با علوم انسانی و به ویژه اقتصاد اسلامی روشن کنیم؟

نظریه، نیمه‌ی راه است

اما نکته‌ی مهمی که اغلب مورد غفلت قرار می‌گیرد، این است که صرف تولید نظریه، هرچند دقیق و محکم، به تنهایی نمی‌تواند به تغییرات واقعی در جامعه منجر شود. برای آنکه یک نظریه، از صفحات کتاب‌ها و پایان‌نامه‌ها به بطن زندگی مردم راه یابد، نیازمند یک گام حیاتی دیگر هستیم: پیاده‌سازی نظریه در میدان عمل. در واقع، نظریه تنها نیمی از مسیر است. نیمه‌ی دیگر، به فناوری‌های نرم اجتماعی یا همان حکمرانی وابسته است.

اینجاست که اهمیت پیوند میان علم دینی و مسائل روز جامعه آشکار می‌شود. برای حل بحران‌هایی مانند اعتیاد، طلاق، بحران جمعیت یا سایر آسیب‌های اجتماعی، نمی‌توان تنها به استخراج احکام شرعی یا اصول فقهی بسنده کرد. هرچند که نصوص دینی منبع اصلی ما هستند، اما برای یافتن راه‌حل‌های جامع، باید از ظرفیت‌های فلسفه‌های مضاف و عقل نظری و عملی نیز بهره برد. با تلفیق این سه منبع یعنی فلسفه‌های مضاف، فقه و کاربست عقل می‌توانیم به الگوهای جدیدی دست یابیم که قادر به پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه باشند.

از استنباط تا حکمرانی؛ سه گام کلیدی

تحقق علم دینی در سه مرحله کلیدی قابل تعریف است که هر کدام نیازمند نوعی اجتهاد هستند:

۱. اجتهاد نظریه: این مرحله به استخراج نظریه از متون دینی و منابع عقلی می‌پردازد. اینجا کاری است که در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها انجام می‌شود و به آن، اجتهاد اول می‌گویند.

۲. اجتهاد مخاطب‌شناسی: در این مرحله باید مخاطب امروز را به دقت شناخت. یک حکم شرعی یا یک نظریه، زمانی مؤثر است که با شناخت درست از زیست‌جهان، بینش‌ها و شرایط اجتماعی افراد همراه باشد. به عنوان مثال، در موضوعی مانند حجاب، صرف اتکا به یک حکم شرعی و اجرای آن به صورت خشک و پلیسی نه تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه ممکن است نارضایتی‌های اجتماعی را افزایش دهد، چرا که مسائلی از این دست، ریشه در ابعاد عمیق‌تر اجتماعی و فرهنگی دارند. این مرحله، همان اجتهاد دوم است.

۳. اجتهاد فناوری نرم: در نهایت، برای تحقق نظریه در جامعه، به تولید فناوری‌های نرم اجتماعی نیاز داریم. این فناوری‌ها به‌مثابه ابزارهایی هستند که نظریه را به عمل تبدیل می‌کنند. حکمرانی، یکی از مهم‌ترین این فناوری‌هاست. راهپیمایی اربعین، راهیان نور و بسیاری از برنامه‌های مشابه، نمونه‌های موفقی از فناوری‌های نرم اجتماعی هستند که بدون نیاز به فشار یا اجبار، توانسته‌اند تحولات عمیق و گسترده‌ای در نگرش و رفتار مردم ایجاد کنند. این مرحله، اجتهاد سوم نام دارد.

در واقع، حکمرانی یک فرآیند جامع و تدریجی است که از سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری شروع می‌شود، با گفتمان‌سازی و راهبری ادامه می‌یابد، به اجرا می‌رسد و در نهایت با نظارت و ارزیابی تکمیل می‌شود. بدون این چرخه، حتی بهترین نظریه‌ها نیز در حد همان نظریه باقی خواهند ماند.

نظریه‌پردازی در میدان عمل

خوشبختانه، این مسیر در عمل نیز خالی از تجربه نیست. در کنار مدل قیاسی که از نظریه به عمل می‌رسد، می‌توان از یک مدل میدانی نیز بهره برد. در این رویکرد، به جای شروع از مباحث انتزاعی، به بررسی و تحلیل تجربه‌های موفق افرادی می‌پردازیم که بدون اتکا به دانش آکادمیک، توانسته‌اند تحولات بزرگی را در جامعه ایجاد کنند. این افراد با اتکا به فطرت دینی و شناخت درست از مخاطب، به صورت غریزی آنچه را که در متون حکمرانی می‌خوانیم، در عمل پیاده کرده‌اند.

پژوهش و مستندسازی این تجربه‌های موفق، به قدری اهمیت دارد که می‌توان آن‌ها را به متون درسی و آکادمیک تبدیل کرد. این کار باعث می‌شود تا دانش نظری، غنای بیشتری پیدا کرده و ارتباط خود را با واقعیت‌های جامعه حفظ کند. در نهایت، رویکرد مسئله‌محور و تلاش برای حل چالش‌های واقعی جامعه، مهم‌ترین اولویت است. این هدف، نه تنها باعث برکت‌آفرینی و پویایی می‌شود، بلکه به نظریه‌ها و پژوهش‌های ما نیز اعتبار و معنا می‌بخشد.

امروز، دو گروه از افراد، مسئولیت سنگینی بر دوش دارند: گروهی که در حال نظریه‌پردازی و نگارش هستند و گروهی دیگر که در میدان عمل، به دنبال تحقق ایده‌های خود می‌باشند. اما گروه سوم و مهم‌تری نیز وجود دارد: کسانی که با پشتوانه فکری و دینی، وارد میدان عمل شده و توانسته‌اند تحولات واقعی ایجاد کنند. این افراد، در واقع، الگوی حکمرانی عملی را به نمایش می‌گذارند. ثبت و تبیین تجربیات این گروه، راه را برای آیندگان هموار می‌کند و نشان می‌دهد که پیوند میان نظریه و عمل، نه یک رؤیا، بلکه یک واقعیت دست‌یافتنی است.

نویسنده: حجت‌الاسلام قاسم پورمسئله‌گو، پژوهشگر حکمرانی اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics