اختصاصی اجتهاد «مجله الکترونیکی فقه و مصرف» (۷)
با توجه به روایتهایی که داریم، مثل لاسرف فی الخیر و لاخیر فی السرف، که به اسناد مختلف در منابع حدیثی آمده است، آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که برگزاری مناسبات مذهبی به هر شکل و کیفیت و تجملی از نظر اسلامی مطلوب است؟
من تخصص فقه ندارم، نمیدانم در آن زمینه چه بگویم. اما از نگاه روششناسی بحث میکنم. ما باید اول روشن کنیم که فقه و علم چه جایگاهی دارند؟ اگر که یک موضوع اقتصادی مطرح میکنیم، باید روشن شود که فقه چه بحثی را میخواهد مطرح کند و علم اقتصاد چه بحثی را؟
ما از نگاه علم اقتصاد میگوییم با توجه به همهی شرایط و ویژگیهای شخصی انسان، تعیین میشود که یک انسان چه چیزی را کجا باید خرج کند. این بحث علمی است. میگوییم کجا میتواند خرج کند؟ کجا ظرفیتش را دارد؟ کجا توانش را دارد؟ و براساس ویژگیهایی که دارد با قدرت عقلی و تجربه چهگونه انتخاب کند؟ حال یا انتخابش، مطابق سعادت آخرتش هست یا نیست؟ این موضوع در علم اقتصاد بررسی نمیشود.
دین آمده تا بگوید که اگر اینجا خرج کنی در آخرتت نیز به نفعت است. در آن قسمتی که مربوط به دنیاست، دخالت زیادی از نگاه من نکرده است. به هر حال قبل از اینکه دین بیاید، انسانها رفتارهای مختلفی داشتند. وقتی دینها منحرف شدند باز انسانها رفتارهایشان را بر اساس عقل و تجربهای که داشتند انتخاب میکردند. میگفتند این خوب است پس انجامش میدادند. دین هم مخالفتی با اینها ندارد. چون این دو نیرویی است که خدا به انسانها داده است.
اما فردی که مثلاً کامپیوتر را ساخته کجا مصرف کند تا به بهشت برود؟ کجا مصرف کند تا به جهنم نرود؟ از نظر موضوعی، دین در این حیطهها بیان دارد. بله در همین زمینه هم اگر آمدیم گفتیم که در شرایط امروز با شرایطی که داریم، با شرایط فرهنگی که هست، با عوامل محیطی که هست، با اثرگذاری که دین میتواند داشته باشد، از آن طرف با فقرایی که ما داریم، با نیازی که فقرا دارند و با جمیع شرایط اگر پول بیش از حد، یا در حد تجمل خرج کردیم، ثواب میبریم یا گناه میکنیم؟ میرویم بهشت یا جهنم؟ اینجا آن حیطهای است که فقه و اجتهاد و دانشمند علوم دینی جواب میدهد. اینجا جایی است که من نمیتوانم جواب بدهم چون همهی شرایط را باید ببینیم.
فقها میتوانند بگویند این حکم حرام است. ما نهایتش میتوانیم بگوییم از نگاه اثرگذاری علمی این بهتر است یا بدتر. این تفاوت نگاه در علم اقتصاد با فقه وجود دارد. فقه حکم میدهد و میگوید حلال، حرام، واجب، مستحب، مکروه یا مباح. اما در اقتصاد ما این حکمها را نداریم. نمیتوانیم چنین حکمی بدهیم. نهایتاً میتوانیم به دولت توصیه کنیم اگر این کار را بکنی این سیاست را بگذاری این پولهایی که ممکن است اینجا کاراییاش کم هست، برود به سمتی که کاراییاش بیشتر است، منافع ملی و فردی بهتر تأمین میشود.
من چون متخصص اقتصادم میتوانم فقر را تعریف کنم. میتوانم بگویم بهطور نسبی در جامعهی ما چه کسانی نیازمندند. بهطور نسبی این حد اگر هزینهی مذهبی بکنیم این اثرات را در اجتماع دارد، این اثرات علمی را دارد. میتوانم در مورد آثار فرهنگی این هزینهها صحبت کنم. اینها را ما تحلیل میکنیم. اما در مجموع ما میتوانیم بگوییم اثر تبلیغ دینیاش بر اثر منفی که ممکن است بر روی توزیع نشدن این پول نزد فقرا، یا جای دیگری که صلاح هست بشود چهقدر است. اگر اثرات مثبتش بیشتر بود بگوییم عیبی ندارد، این از نظر علمی انجام بشود بهتر است.
اما بحث فقهی ممکن است بحثهای دیگری را مطرح بکند. بگویند در هر شرایطی، واژهی تجمل حرام است. اگر چنین حکمی بود، هرگاه تجمل باشد حرام است. اما من نمیگویم چنین حکمی هست. یا در بحث فقهی دیگر میگوییم تجمل در شرایطی که در جامعه فقر نباشد مجاز است. خب آن وقت یک حکم فقهی دیگری میگیرد که و من خیلی نمیتوانم وارد آنها بشوم.
من میگویم از نگاه علمی و تربیتی علمی در بعد اقتصادی و اثرگذاریاش اگر در مراسم مذهبی تجملی بشود که منافعش به مردم برسد، یعنی زیادی خرج کنند عدهای بیایند بخورند، بالأخره یک گرسنهای سیر شده، هرچند ثروتمند باشد. یا اگر ما تبلیغات دینی زیادی میکنیم، کتاب دینی زیاد چاپ میکنیم، میگوییم اثر مثبت دارد. اما اگر بگوییم کتابی چاپ میکنیم که خمیر میشود و باید بریزیم دور، از نظر اقتصادی این کاری است که کارایی را هدر داده و منفی است. ما از این زاویهها میتوانیم تحصیل کنیم، متناسب با شرایط روز. منافعش را محاسبه کنیم، هزینههایش را هم محاسبه کنیم، هر کدام بیشتر بود، بگوییم آن سمتی برویم.
در شرایط فعلی غیر از اینکه ما از نظر علمی این محاسبات را میکنیم تمایل شخصی هم که هزینه میکنیم، مهم است. البته در چنین مسایلی ما نمیتوانیم به افراد زور بگوییم. ما از نظر علمی خیلی وارد اینها نمیتوانیم بشویم. فقها میتوانند بگویند این حکم حرام است. ما نهایتش میتوانیم بگوییم از نگاه اثرگذاری علمی این بهتر است یا بدتر. این تفاوت نگاه در علم اقتصاد با فقه وجود دارد. فقه حکم میدهد و میگوید حلال، حرام، واجب، مستحب، مکروه مباح. اما در اقتصاد ما این حکمها را نداریم. نمیتوانیم چنین حکمی بدهیم. نهایتاً میتوانیم به دولت توصیه کنیم اگر این کار را بکنی این سیاست را بگذاری این پولهایی که ممکن است اینجا کاراییاش کم هست، برود به سمتی که کاراییاش بیشتر است، منافع ملی و فردی بهتر تأمین میشود.
با توجه به صحبتهایی که داشتید و مبانیای که فرمودید آیا میتوانیم بین این مخارج اولویتبندی کنیم؟ مثلاً بین ساخت مسجد و برگزاری مراسم مذهبی، و بین تلاش برای از بین بردن فقر و ساختن مدرسه و بیمارستان؟
بله میتوانیم اولویتبندی بکنیم و کاملاً محاسبهپذیر است. باید تکتک این مخارج را محاسبه کنیم، اما همهی این محاسبات به شرایط مکانی، زمانی، موقعیت اجتماعی و غیره بستگی دارد. مثلاً فرض کنید شهری که ۵۰۰۰۰ جمعیت دارد، معمولاً به یک بیمارستان نیاز دارند. نیاز به تعدادی مسجد هم دارند. برای این که بگوییم مسجد بساز یا بیمارستان، باید یک محاسبه کنیم که آیا اینجا بیمارستان دارد؟ بیمارستانش کفاف نیازهای اینجا را میدهد؟ آیا مسجد دارد؟ مسجد نیاز کفاف میدهد؟ آیا بیمارستان بیشتر منافع و مصالح مردم را تأمین میکند یا مسجد؟ اینها را باید محاسبه کنیم، سپس دقیقاً میتوانیم بگوییم اینجا اولویت با مسجد است یا بیمارستان. اما مطلق نمیتوانیم بگوییم در یک جامعه مسجد در اولویت است یا بیمارستان. دقیقاً باید محاسبه و سیاستگذاری کنیم.
اگر شهری که بیمارستان ندارد اما مسجد دارد به مردم بگوییم، پول بیاورند برای ساختن بیمارستان، ۵۰ درصد هم دولت کمک میکند یا ۵۰ درصدش را ما از زکات یا خمس میپردازیم، مردم راغب میشوند. یا اگر میگوییم هر کس پول به بیمارستان داد، از مالیات معافش میکنیم، اینها میشود سیاستی که مردم هدایت بشوند به یک سمت. بنابراین محاسبهپذیر است. همانطور که فرمودید میتوانیم رتبهبندی کنیم، ولی مورد به مورد. اینگونه نیست که حکم کلی بدهیم.
آیا خرده خرجهای مسلمانان در مصارف گوناگون مذهبی، اگر توسط سازمانی ساماندهی نشود و بر اساس نیازسنجی جامعه اولویتبندی نگردد، مصداق اسراف و تبذیر است؟
این در تخصص من نیست. این بحث کسی را میخواهد که تخصص داشته باشد. من نگاهم نسبت به اسراف به یک شکل است، شما به شکلی دیگر. برداشت هر کدام ما از واژهی اسراف یک چیز است. در شرایط خاصی که میخواهیم این هزینه را بکنیم، شرایط من با شما کاملاً متفاوت است. از این جهت برداشتها یکسان نمیشود.
هیچگاه نمیتوانیم بگوییم اگر شخصی روی کاغذی یک خطی بکشد، اسراف است یا نه. چون ممکن است این خطی که میکشد به قدری برایش آثار آرامش روانی ایجاد کند که خیلی بیشتر از مثلاً پول یک کاغذ و خودکار و اینها باشد. آن آثار روانی مثبتش را ممکن است با دهها برابر این پول هم جبران نکنند. یک بحث روانشناسی است.
آنجا ممکن است محاسبه کنیم که این هزینه یا هزینهی دیگرش چهقدر است؟ کدام اولویت است؟ نگاه من یک جور است، نگاه آن فرد دیگر یک جور. آن در وضعیت روحی، روانی، اجتماعی، سلیقه، خانواده و غیره یک طور نگاه میکند، من یک طور دیگر. محاسبات شخصی هم دخیل است که این محاسبات تعیین میکند شخص کجا، چهگونه و با چه شرایطی هزینه کند.
نباید به گونهای برخورد کرد که مردم از این برنامهها زده بشوند. باید توجه داشته باشیم و به مردم حق انتخاب بدهیم. اگر کسی خواست در مسیر دینی مبالغی را خرج کند او را با نگاه غلط در مسیر غلط هدایت نکنیم بلکه با فرهنگسازی درست، اینگونه مخارج را هدایت کنیم.
اگر ما بخواهیم اینها را تغییر بدهیم یا اینکه باید و نباید کنیم، مردم نمیروند به سمت این دست کارها. اگر فرد عاقل و بالغ باشد و همهی شرایطش را داشته باشد، اختیار مالش با خودش است. حالا میخواهد آن را به مسجد بدهد، میخواهد نذری بدهد یا میخواهد برای ساخت بیمارستان بدهد. اگر بخواهیم برای اینگونه مسایل، محدودیت ایجاد کنیم، قطعاً نتیجهبخش نخواهد بود بلکه نتیجهی عکس خواهد داد. اگر خواستیم در مسیر خاصی هدایت بکنیم باید محاسبه کنیم آیا آنجا به نفع جامعه است، یا نه؟ بعد از آن سیاستگذاری کنیم. سیاستگذاری درست این است که باید همهی جوانب را محاسبه کنیم. همه چیز را ببینیم، خواستههای آن فردی که میخواهد پول خرج کند را هم ببینیم، متناسب با خواستههایش طوری مسیر را پیش برویم که بهترین بشود.
یک مثال عرض کنم؛ زمانی که کمیتهی امتداد تشکیل شد، روزهای اول با نگاههایی خاص برخورد میکرد. مردم کمکم پول دادند، هزینه کردند تا گسترش پیدا کرد. سپس از واژهای به نام صدقه استفاده کرد و از آن واژه کمک جست و صندوقهایی در نظر گرفت، بعد سر راه مردم صندوق گذاشت. سیاستگذاری و برنامهریزی کرد. نیامد به مردم به زور بگوید شما صدقات یا خیراتتان را به مسجد ندهید، نذر امام حسین نکنید، تجمل نکنید. بلکه در مکانهای مختلف شرایطی را فراهم کرد که فرد در سریعترین زمان و به راحتترین شکل مبلغی را پرداخت کند. این یک نوع برنامه و سیاستگذاری بود که خیرات و صدقات مردم را بتوانیم هدایت کنیم به سمتی که خیر جامعه است. من با هزار تومان هیچ فقیری را نمیتوانم سامان بدهم اما ده تا صد تومانی که من میاندازم در صندوق صدقات در یک ماه با هزاران نفر دیگر که همین کار را میکنیم جمع میگردد و میشود چند هزار میلیارد! یک هزار میلیارد تومان کجا، یک هزار تومان کجا؟
این با سیاستگذاری و برنامهریزی هدایت شد و جلوی بقیهی کارهای خیر مردم را نگرفت. اینطور هم فکر نکنیم اگر یکی رفت یک جای دیگر کاری کرد، کار حرامی انجام داده است. من برداشتم این نیست. آن فرد هم متناسب با فتوایی که از مرجع تقلیدش دارد متناسب با دانشی که از دین دارد بالأخره مسلمان است که میرود در راه خدا با تجمل هم خرج میکند. فتوایی به ذهنش میرسد یا یک چیزی بر گردن خودش میداند که این کار را میکند. نباید به گونهای برخورد کرد که مردم از این برنامهها زده بشوند. باید توجه داشته باشیم و به مردم حق انتخاب بدهیم. اگر کسی خواست در مسیر دینی مبالغی را خرج کند او را با نگاه غلط در مسیر غلط هدایت نکنیم بلکه با فرهنگسازی درست، اینگونه مخارج را هدایت کنیم.
با توجه به نگارش مقالهی «تخمین مخارج مذهبی مسلمانان» توسط حضرتعالی، این مخارج را چه مقدار تخمین زده و شیوهی مصرف آن را چهگونه ارزیابی میکنید؟
کارهای مختلفی از نظر بحثهای هزینههای مذهبی، عوامل مؤثر بر هزینههای مذهبی و مشابه این انجام دادهام. این کارها یک کار کاملاً علمی است. چه چیزی باعث افزایش هزینهها در راه خدا میشود؟ چه چیزی باعث کاهش آن میشود؟ مثلاً در آن کاری که اشاره فرمودید، بحث کردیم که آیا افزایش ایمان موجب میشود که افراد بیشتر در راه خدا هزینه کنند؟ به صورت تجربی دقیقاً با معیارهای سنجیده شده دیدیم هر کسی باورهایش بیشتر است در راه خدا هم بیشتر هزینه میکند. حالا این هزینه چه قرض دادن باشد، چه صدقه دادن، چه خیرات و چه نذورات، همهی اینها جمع شده. یک سری عوامل را در آن کارهای عملی بررسی میکنیم. آنها برای این است که بتوانیم در سیاستگذاری استفاده کنیم.
ما یک واژهای داریم به نام سرمایهی دینی. در این تحقیق به این نتیجه رسیدیم هر کسی سرمایهی دینیاش اضافه بشود بیشتر در راه خدا هزینه میکند. باز در بررسیهایمان به این نتیجه رسیدیم آنهایی که درآمد بیشتر دارند هم بیشتر پول در راه خدا هزینه میکنند. اینها برای استفادهی سیاستگذاری است. که یک سیاستگذار بداند چه عواملی را میتواند تحریک بکند، تا هزینهها در راه خدا افزایش یابد. و آن عوامل را میتواند طوری تحریک کند تا به آن سمتی که سیاستگذاری گرایش دارد برود. مثلاً ساختن مدرسه یا بیمارستان. اگر صلاح دانست کمک کند حوزهی علمیه ساخته بشود، کمک کند مسجد ساخته بشود، کمک کند دانشگاه ساخته بشود. آن سیاستگذار میتواند از آن عواملی که در این بررسیها گفتیم، استفاده کند. رفتارهای مذهبی را هدایت و تقویت کند. اما اینکه تخمین بزنیم و برآورد کنیم در کشور چهقدر از هزینهها در راه خداست، این کار بسیار مشکلی است که البته در دنیا انجام میشود.
مثلاً در کشوری مثل آمریکا که تمام رد و بدلهای مالی، ثبت و ضبط دارد، محاسبه میشود. آنجا دقیقاً در پایان سال میگویند در این یک سال مثلاً ده درصد تولید ناخالص داخلی ما صرف هزینههای خیر شده است. پول دادن به کلیسا، مسجد، حسینیه، مهدیه، کنیسه، تمام اینها را محاسبه میکنند و میگویند دوازده درصد پول تولید ملی در اینجا هزینه شده است. حالا این دوازده درصد واقعاً به خاطر خدا بوده یا به خاطر چیز دیگر، نمیتوانند محاسبه کنند.
در ایران به خاطر وجود دو اشکال نمیتوانیم محاسبه کنیم. یک اشکال اصلی این است که حسابهای ملی ما خیلی دقیق و بر اساس پرداختها و دریافتهای فردی افراد محاسبه نمیشود. عددهایش را نداریم. کلیات و برآوردهایی در آمارگیریها داریم که مثلاً فرض کنید برآوردها در میآید یک درصد یا نیم درصد. گاهی هزینه در راه خداست. در آن برآوردها عدد و رقمها غلط وارد میشود. خیلی از هزینههایی که افراد واقعاً در راه خدا میکنند، در آنجا نیست. مثلاً فردی در شرکتش پرداختهایی دارد بابت کمک به مدرسه. کمک به مؤسسهی خیریه، کمک به بیمارستان. اینها را در محاسبات برآورد درآمد هزینهی خانوار اصلاً نمیآورند. در حالی که سهم آن خیلی بالاتر از سهم پولهایی است که در خانهها در راه خیر خرج میشود. آن عددهای خیلی بزرگ وارد نمیشود. میتوانیم محاسبه کنیم اما تا الآن در ایران انجام نشده است.
یک اشکال دیگر در این محاسبات این است که وجوهاتی که مردم میدهند هیچ جایی ثبت و ضبط نمیشود. شاید بیشتر هزینههای مذهبی ما همینجاست. این دو موردی که اشاره کردم سهم بالایی دارد. خیلی از مؤسسات خیریه هستند که فعالیت گستردهای دارند. تقریباً شاید در تهران نصف بیمارستانها خیریه هستند. شما محاسبه کنید نصف بیمارستانها خیریه در شهر بزرگی مثل تهران خیلی عدد بالایی است. اینها را اگر بخواهیم محاسبه کنیم، عدد خوبی به دست میاید. در آمارهای دنیا ایران در مخارج امور خیریه تقریباً جزو آخرینهاست، به این علت که اینها محاسبه نمیشود، که اگر محاسبه گردد، برداشت من این است ایران رتبهاش میتواند جزو رتبههای بالا و جزو دهتای اول باشد، چون در جامعه میبینم که مردم در امور خیر خیلی خرج میکنند اما شرایط محاسبهاش نیست. شاید حدود یک درصد یا یک و نیم درصد باشد، در حالی که در کشورهای دیگر ده تا دوازده درصد است.
خلاصه ای که در ابتدای مطلب آمده است اشتباه است.
آنچه که در چکیده مصاحبه آمده است که «در این مصاحبه اشاره دارد، دیدن ایران در رتبهی ۱۱۰ از میان ۱۵۰ کشور دنیا در امر هزینهها و مصارف خیریه، اصلاً زیبندهی کشور ما نخواهد بود.» در متن برخلاف آن آمده است.