مشکلی که امروز در دستگاههای استنباطی داریم، این است که محیط شناسی خطاب را انجام نمیدهیم. اکنون علم اصول به عنوان واسط، دستگاه، نظام ساز و منطق زبان شناسی دین مطرح است. یک عده مشکلشان با علم اصول این است که علم اصول، متورم است. پس باید علم اصول را تهذیب کنیم. برای اینکه تورم علم اصول را حل کنند، چه کار میکنند؟ از علم اصول کم میکنند. میگویند این باب اضافی است، یا این مساله اضافی است، یکی یکی مسائلی و ابوابی را پاک میکنند. معلوم نیست که اگر علم اصول متورم است، راه علاجش حذف بعضی مباحث باشد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام علی فرحانی در درس خارج فقه نظامهای اسلامی به تشریح تدوین منابع مربوط به هستها پرداخت و بیان داشت: حجم وسیعی از روایات و آیات ما درباره توضیحات هستها است که در زبان دینمان اسمش را میگذاریم معارف. اکثر آیات قرآن، آیات معارفی هستند تا آیات احکامی. در روایات هم همین طور است. حجم وسیعی از روایات مربوط به هستها است چه هستهای متافیزیکی مثل روایات در حوزه توحید، نبوت، امامت، علم امام، معاد، چه هستهای طبیعی یا عالمشناسی. البته ما الزاماً نمیخواهیم تدوین منابع کنیم و به همهشان فتوا بدهیم. بعد از تدوین تازه باید بحث کنیم و حجت را از لا حجت جدا کنیم، و رویشان کار کنیم. اما تدوین منابع باید اتفاق بیفتد.
وی افزود: موضوع دیگر این است که سازوکار ورودمان به هستها چیست؟ منطق استنباط و فهم هستها چیست؟ قطعاً اینجا فلسفه، عرفان و تاریخ دخالت دارد. تاریخ توصیف چیست؟ توصیف گذشته، وقایع و هستهای اتفاق افتاده است. پس باید تاریخ در بخش هستها بیاید. عرصه اول اثرگذاری تاریخ، علم رجال است. علم رجال یکی از ابزارهای کشف حجت از لاحجت در صدور روایات است. در رجال نیز به عنوان یکی از ریز اجزای این دستگاه مادر، تاریخ دخالت دارد. همین که یک اپسیلون اثر برای تاریخ درست شد، آیا نباید از نقطه نظر حجیت بررسی شود؟ اگر تاریخ حجت نباشد، نتیجه تابع اخس مقدمات میشود و کل این سیستم به هم میریزد و ارزشش را از دست میدهد.
این استاد حوزه خاطرنشان کرد: عرصه دوم اثرگذاری تاریخ شناخت قرینه است. در بسیاری از روایات ما از دوال مبهم استفاده شده است. مثل اسماء اشاره. این اسماء، اشاره به یک چیزی در آن فضا و محیط دارد. یک بار مشارالیه آن و این آدمها یا چیزهایی هستند که در آنجا هستند که راوی برای ما نقلشان میکند. یک بار هم مشارالیه این و آن محیط آنجا است، یعنی به اجزای درون محیط باز میگردد. یعنی این مسائل ارزش جدی در استنباط پیدا میکند.
وی اضافه کرد: برای نمونه راوی که لزوماً خانهاش کنار خانه امام صادق(ع) که نیست! مثلاً در حج آمده است و از خدمت حضرت سوالش را میپرسد و بازمیگردد. خانهاش کجاست؟ کوفه، سمرقند، کویر لوت و… . چه کسی باید برای ما اقلیم آن موقع محیط سوال سائل را تبیین کند؟ اینها قرائنی هستند که امام به اتکای این قرائن حرف میزند. یک راوی سوال میپرسد و امام، مناسب با سوال راوی حکم را بیان میکند. اینها دخیل هستند. چون نوع سوال جنسش به تشخیص شرایط اقلیمی جغرافیایی و زیست و محیط باز میگردد، ما تا آن را نداشته باشیم، روایتمان کماهو حقه تفسیر نمیشود. اینها را ما باید معلوم کنیم. چه کسی میخواهد اینها را به ما بدهد؟ تاریخ.
تاریخ یکی از ریز اجزای دستگاه استنباط است
استاد درس خارج حوزه اذعان داشت: مرحوم شهید مطهری در بسیاری از موارد، در نظام حقوق زن و برای استنباط بعضی از احکام خانواده، از تاریخ استفاده میکنند. پس تاریخ، هم در صدور مانند علم رجال و هم در ظهور مانند قرینه دخالت دارد. چه کسی تاریخ را حجت میکند؟ تاریخ اخبار است، انشاء که نیست. «هست» است، «باید» که نیست. کدام دستگاه استنباطی میتواند درباره هستها هم نظر بدهد؟
وی بیان کرد: مشکلی که امروز در دستگاههای استنباطی داریم، این است که محیط شناسی خطاب را انجام نمیدهیم. اکنون علم اصول به عنوان واسط، دستگاه، نظام ساز و منطق زبان شناسی دین مطرح است. یک عده مشکلشان با علم اصول این است که علم اصول، متورم است. پس باید علم اصول را تهذیب کنیم. برای اینکه تورم علم اصول را حل کنند، چه کار میکنند؟ از علم اصول کم میکنند. میگویند این باب اضافی است، یا این مساله اضافی است، یکی یکی مسائلی و ابوابی را پاک میکنند. معلوم نیست که اگر علم اصول متورم است، راه علاجش حذف بعضی مباحث باشد و باید مورد بحث قرار بگیرد.
فرحانی گفت: مثلا میگویند که مقدمه واجب را حذف کنیم، زیرا ثمره عملی ندارد. الان شما هرکسی را که نگاه میکنید، میگوید این ثمره علمی دارد و ثمره عملی ندارد. حقیقت شرعیه را حذف کنیم، زیرا ثمره عملی ندارد. وضع را حذف کنیم، زیرا ثمره عملی ندارد. حالا سوالم این است که شما از کجا فهمیدید که ثمره عملی ندارد؟ آن عمل را که غایت قرار دادید، چیست که این چون به آن سیبل شلیک نمیکند، پس اضافی است؟ آن عمل را توضیح دهید. آن بزرگوارانی که میخواهند عمل را توضیح دهند، غالباً آن عرصه عملی را که سیبل کار قرار میدهند و بعد نگاه میکنند که این تیر به آن میخورد یا نه فقه طهارت تا دیات است.
وی افزود: یعنی میگویند که الان شما یک دور جواهر الکلام نوشتهای، کجا از مقدمه واجب استفاده کردهای؟ در مکاسب کجا از مقدمه واجب استفاده کرده ای؟ میگویند که ما اجزا و شرایط صلاه را خواندیم، کجا از وجوب مقدمه استفاده میکنیم؟ این میشود اشکال من؛ پارادوکس سیستمی. خب، ما مشکلمان با همین عملی است که دارید توضیح میدهید. نه اینکه این غلط است، مشکلمان انحصار به این است. ما که نگفتیم عمل مخصوص طهارت تا دیات است.
این استاد حوزه تأکید کرد: فرض کنیم که عمل همین طهارت تا دیات است. شما نگاهتان به این علم اصول، این مساله وضع، این مقدمه واجب، این حقیقت شرعیه و… نگاه غیر سیستمی است – سیستم به همان معنای غربی اش، یعنی نظام، یعنی انسجام – وقتی نگاه، نگاه غیر سیستمی بشود، اصلاً کاربری علم عوض میشود. قبلاً گفتیم علم اصول، یک علم آلی است. اگر علم اصول آلی است، علم آلی بعضی اوقات، بسیط است، ساده است، پیچیده نیست. مثلاً علم نحو را مثال بزنیم، علم نحو یک علم ساده است. ما در جمله فاعل، مفعول، فعل، مضاف و مضاف الیه و ظروف زمانی و مکانی داریم. اینها میشود نیازهای من در کف میدان. فاعل چیست؟ معلوم است، مفعول و فعل چیست؟ معلوم است، ظروف زمانی و مکانی چه هستند؟ معلوم است. ما حکمش را به شما میدهیم و میگوییم که این مرفوع است، این منصوب است و… به این میگوییم؛ علم ساده و بسیط.
وی ادامه داد: اما حالا اگر این پنج مساله علم که عرض کردیم، سه تایش نظری باشد؛ یعنی خودش بدیهی نیست و مبتنی بر یک مساله دیگر باید بشود. اگر مبنای مساله از یک استدلال در آمده باشد، استدلال ما هم مثلاً غیر مباشر باشد یعنی مثلاً قیاس باشد حداقل دو مقدمه میخواهد. دو مقدمه که پیدا کردیم، شش مفهوم تصوری داریم، موضوع، محمول و نسبت در هرکدام از گزارهها داریم. پس این مقدمه وقتی زایشش اتفاق میافتد که من دو مقدمه قبلی اش را بلد باشم. آن دو مقدمه قبلی هم شش مفهوم تصوری دارد. اگر از آن شش تای قبلی، دوتایش باز نظری باشد، همین طور عقب میرود. خب، اگر شما میخواهید به این علم آلی – یعنی این پنج مساله – برسید، مجبور هستید که آن عقبه را پر کنید. اگر کسی بگوید که آن گزاره دو پله قبل که هیچ ثمرهای ندارد، حرفش درست است، او هیچ ثمرهای ندارد. اما اگر از علم حذفش کنیم، چه اتفاقی میافتد؟ آن گزارهای که خواست از آن عقبه تولید شود، خراب میشود. آن گزاره که خراب شود، چه اتفاقی میافتد؟ کل غایت علم که روی همه سوار میشود، زیر سوال میرود.
فرحانی اظهار داشت: ما باید وقتی میخواهیم علم آلی را بررسی کنیم و آن علم آلی هم از علوم آلیای است که مفاهیمش بدیهی نیستند و نیاز به یک صعود عقلانی دارد با این منطقی که الان توضیح دادم، به علم آلی نگاه کنیم، بعد اگر چیزی اضافه بود حذفش میکنیم. اما منتقد ما که دارد برای حذف بعضی مسائل چرتکه میاندازد، آیا این طور به علم نگاه میکند؟ او اصالی نگاه میکند. میگوید که این مساله، کجای جواهرالکلام ثمره داشت؟ یعنی با نگاهی که ما به پزشکی و ریاضیات نگاه میکردیم، به اصول نگاه میکند. بعد هم میگوید که ثمره ندارد و حذفش میکند. این خلط نگاه آلی و نگاه اصالی است.
وی بیان کرد: اشکال سوم به راهکار مرسوم وجود ثمره عملی برای ابواب موجود است. گفتیم که حذف بعضی از ابواب اولاً با سیبلی به نام ثمره عملی طهارت تا دیات بررسی میشود و ثانیاً دارد با منطق علوم اصالی به این علم نگاه میشود که ممکن است علم را عقیم کند. یعنی مبادیای را حذف کند که هیچ وقت به تصور صحیح از این مساله ی مبتنی بر آن مبانی، نمیرسد و ثمره عملی خود این مساله را هم از دست میدهد. یک اشکال دیگر هم این است بالفرض که دو اشکال اول هم وارد نباشد. ما برای خود یک یک این مباحث، ثمره عملی داریم. یعنی برای همین حقیقت شرعیه، ثمره عملی داریم که معمولاً در مناظراتی که در بحث تورم اتفاق میافتد، از این نقطه نظر سوم فقط مناظره میشود. خب، این بحث را کنار بگذاریم.
راهکار امام برای حل مسأله تورم علم اصول
این استاد حوزه راهکار امام برای حل مساله تورم علم اصول را این گونه تشریح کرد: امام مطلبشان این است که برای حل مشکل تورم ما ابواب را حذف نمیکنیم. اما این ابواب علم مثلاً در باب الفاظ که بیشتر تورم هم در باب الفاظ پیاده میشود و نه سایر ابواب زبان شناسی کلام امام معصوم هستند. کلام معصوم، در یک محیط خاص عقلایی انشاء شده است. اساساً در نظام عقلا، محیطهای مختلفی داریم که هر محیطی، عوارض خاصی به خطاب اعطا میکند. کلام شارع، مربوط به یکی از این محیطها است.
وی اضافه کرد: حالا ثمره حرف بنده در مساله تورم چیست؟ بخش زیادی از این مطالبی که در این باب خاص گفته شده است، مطالبی هستند که این باب را در محیط خطاب دیگری بررسی میکنند. مثلا، مفهوم شرط را در یک محیط دیگری از محیطهای عقلایی بررسی میکند. شروع به گفتن یک سری مطالب میکند، بعد یک نفر دیگری میآید و میگوید که این حرفها غلط بود؛ این شواهد اشکال دارد و… باز این نفر دوم در محیط دیگری مفهوم شرط را بررسی میکند و با عینک محیط دو به محیط یک نگاه میکند و شروع به اشکال گرفتن میکند. بعد میبینید که خیلی از مباحث لفظی، آخرش نتیجه درستی ندارد که علاج شود و نمیشود فهمید که کدام درست است؟ به این دلیل است که چون از اول محیطهای عقلایی را آنالیز نکردیم و مشخص نکردیم که این باب باید در کدام محیط انشاء شود و اینکه اساساً من در علم اصول، غایتم استنباط کلام شارع بوده است و کلام شارع در چه محیطی است اصلاً خیلی از حرفها از علم حذف میشوند. بعد همین باب، در محیط کلام شارع ثمره دارد و ۳۰۰ صفحه هم نیست، ۵ صفحه است، زیرا همه محیطها را بررسی نمیکند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان کرد: اگر این کار را کردیم، علم اصول کوچک میشود، خیلی از رد و اثباتها حذف میشوند. ابواب حذف نمیشوند، رد و اثباتها و مطالب درون بحث، از بین میروند و راه کوتاه میشود. از همین جا شما کم کم میتوانید بگویید که با فلان عالم دیگر اصلاً کار ندارم. زیرا ۶۰ درصد مطالبی که دارد میگوید، مربوط به این محیط نیست. هنوز نگفتم محیطها چه هستند؟ فقط خواستم اصل ادعا را مطرح کنم.
وی خاطرنشان کرد: به محیطهای عرفی نگاه کنید! مثلاً یک محیط خانه داریم. مادر شما به شما میگوید که برو و گوشت بخر. شما میروید و نهایتاً چون زمستان است، لباس میپوشید، کلید دوچرخه را برمی دارید و میروید تا دو کوچه آن طرف تر که گوشت بخرید. این مادر، مواجهه اش با بچه بعد از جمله «گوشت بخر» در کل این بازه زمانی تا سوار شدن بر دوچرخه است. خب، شما گوشت خریدید و آمدید و مادر داد زد که «من کی گفتم گوشت گوساله بخر؟ تو که میدانی من برای خورشت، گوشت گوسفند میخواهم» و با بچه احتجاج میکند. بچه چه جوابی میدهد؟ «گفتی گوشت بخر، نگفتی که گوشت گوسفند بخر». لا یصح الاحتجاج بتعقیب الکلام باستثنا. نمیشود احتجاج کرد که این کلام، بعدش قرار است استثنایی بیاید. در نتیجه، جنس دو خطابی، جنس قرینه منفصله، جنس مخصص منفصل، برای محیط خانه نیست. محیط ورزشگاه، محیط غم و عزا، محیط مهمانی، محیطها با هم متفاوت است. محیط علم خودش یک محیط خاص است. نمونه اش این که من کتاب علمی مینویسم، از اول کتاب تا آخر کتاب مطلب مینویسم، بعد کسی میآید و میگوید که صفحه ۳۵۰ حرفی زده است که با صفحه ۱۰ نمیسازد و این را به عنوان یکی از نکات منفی من میشمارد.
فرحانی در پایان گفت: علم اصول، عام و خاص دارد. عام چیست؟ موجبه کلیه، خاص چیست؟ سالبه جزئیه. منطق میگوید که موجبه کلیه، نقیضش میشود؛ سالبه جزئیه. در قرآن چقدر عام و خاص است؟ خود شارع گفته است که اگر راست میگویید، از قرآن تناقض بگیرید. احدی هم تا حالا نیامده است که عام و خاصها را کنار هم بگذارد و بگوید که شارع تناقض داشت. یعنی ارتکاز ذهن متشرعه هم از قرآن، یک کتاب علمی نیست. این همان است که علامه میگوید: «قرآن کتاب علمی نیست، لذا تفسیر علمی از قرآن نکنید». لابد من فرض الخطاب فی محیط التشریع. محیط قانونگذاری، محیط خاصی است. امام میفرماید اگر کسی از این منظر نگاه کند، بسیاری از حرفهایی که در باب الفاظ وجود دارد، حذف و علم کوتاه میشود. مفتاح