اختصاصی شبکه اجتهاد: در رابطه با تفسیر امام حسن عسکری (ع) همانند بسیاری از کتبی که منسوب به معصومین (ع) هستند بحث سندی مهمی واقع شده است. شهادت این امام همام، بهانه مناسبی است تا به اشکالات و پاسخهایی که در رابطه با انتساب این تفسیر به امام حسن عسکری (ع) وارد شده است بپردازیم. بیشتر مطالب این گزارش، برگرفته از مقاله آیتالله رضا استادی در انتهای نسخه چاپی تفسیر فوق است.
تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام مانند بقیه کتب منسوب به اهلبیت علیهمالسلام مورد بحث و نقاش واقع شده است که اینها تألیف امام است یا املاء حضرت و یا نگاشته اشخاصی است که نامی شبیه نام مبارک اهلبیت علیهمالسلام داشتهاند و بعد به اشتباه، به نام امام (ع) معروف شده است. سند کتاب چنین است:
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ دَقَّاقٍ:
حَدَّثَنِی الشَّیْخَانِ الْفَقِیهَانِ: أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْقُمِّیُّ (ره) قَالا:
حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ (ره) قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَاذِیُّ الْخَطِیبُ (ره) قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو یَعْقُوبَ یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ وَ کَانَا مِنَ الشِّیعَهِ الْإِمَامِیَّهِ قَالا کَانَ أَبَوَانَا إِمَامِیَّیْنِ،…»
سند کتاب تا مرحوم صدوق مورد بحث نیست چراکه با وجود مرحوم صدوق، سند تشریفاتی میشود ولی بحث در روات بعد از ایشان است.
محمد بن قاسم استرآبادی توثیق صریح ندارد. ابن غضائری و ابن داود و علامه حلی در خلاصه به جهت نقل همین کتاب تفسیر، وی را تضعیف میکند.
دو راوی بعد را نیز ابن غضائری و مرحوم علامه تضعیف میکنند که عبارتش نقل خواهد شد. البته در مورد پدران این دو نیز بحث است که باید مورد توجه قرار گیرد.
حجتالاسلام رضا استادی در مورد تحلیل کتاب تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام مقالهای دارند که در پایان کتاب تفسیر منتشر شده است.
ایشان ابتدا اقوال در مسئله را مطرح میکنند:
«۱- این کتاب از امام معصوم است و مانند بقیه کتب حدیثی معتبر از امام در خصوص آیات قرآن کریم صادر شده است.
۲- این کتاب مجعول است.
۳- کتاب سندش ضعیف است ولی بعضی از منقولاتش به شهادت قرائن خارجیه از امام صادر شده است.»
بیان نظریات منکرین
۱- ابن غضائری در کتاب الضعفاء
وی معتقد است در این کتاب محمد بن قاسم مفسر استرآبادی که ابوجعفر ابنبابویه از او روایت نقل کرده است، ضعیف و کذاب است چراکه تفسیری را از او روایت میکند که دو نفر مجهول آن را نقل کردهاند: یکی یوسف بن محمد بن زیاد و دیگری، علی بن محمد بن یسار از پدرشان از امام حسن عسکری علیهالسلام. به باور او، تفسیر موضوع است از سهل بن دیباجی از پدرش که احادیثی فراروان در این منکرها دارد. (مجمع الرجال للقهبائى، ج ۶، ص ۲۵ اشکالات زیادی در این نقل وجود دارد که بررسی خواهد شد).
۲- مرحوم علامه در کتاب خلاصه همین کلام ابن غضائری را نقل میکنند. (خلاصه الأقوال، ص ۲۵۶). مرحوم استرآبادی عبارت مرحوم علامه را نقل میکند. (منهج المقال: ص ۳۱۵). مرحوم اردبیلی در جامع الرواه نیز چنین قائل است. (جامع الرواه: ۲/ ۱۸۴)
مرحوم تفرشی نیز همین عبارت را از مرحوم این غضائری نقل میکند و معتقد به همین است.
۳- مرحوم محقق داماد در کتاب شارع النجاه
وی ابتدا مسئله ولادت اهلبیت علیهمالسلام را مطرح میکند که در این کتاب نقل شده است که مختون و مطهر به دنیا آمدهاند و بول و غائطی از آنها دیده نشده است و اینها محدَّث بودند و ملائک را به صورت شبه میدیدند. در این کتاب این مضامین دیده می شود.
او معتقد است این کتاب تفسیری از محمد بن قاسم استرآبادی از مشایخ ابی جعفر بن بابویه است و عدهای از رجالش ضعیف هستند که دو نفر مجهولالحال به امام حسن عسکری علیهالسلام منتسبش کردهاند. برخی این اسناد را پذیرفتهاند ولی این کتاب مجعول است و مسند به سهل بن احمد دیباجی است که احادیث منکر و کاذب دارد و این کتاب، درحقیقت، افترائی به امام است. برخی خیال کردهاند این تفسیر از علی بن ابراهیم قمی است که این نیز از بیاطلاعی و نقصان مهارت در کتب رجال است.
محققین باید بدانند این کتاب را علمای عامه نقل میکنند و تفسیر العسکری میدانند درحالیکه مؤلف این کتاب ابوهلال عسکری است. عسکر محلههایی از مصر و بصره و نیشابور و خوزستان و نابلس و سامرا دارد.
۴- مرحوم بلاغی در کتاب تفسیر آلاء الرحمن
«این کتاب مکذوب و مجعول است بهترین شاهد بر این ادعا تهافت و تناقضهایی است که در کلام راویان آن دیده می شود و گمان می شود اینها روایت هستند. از همه مهمتر مخالف با قرآن است.»(آلاء الرحمن ۱/ ۴۹).
۵- محقق تستری در کتاب الاخبار الدخیله
وی چند اشکال را مطرح میکند: اولاً شهادت ابن غضائری که استاد نجاشی و یکی از ائمه رجال است، در مورد محمد بن ابی القاسم که ابنبابویه او را ضعیف و کذاب میداند که عبارت ایشان مطرح شد. ثانیاً عبارتهای این اخبار مختلف و واضح البطلان است و سپس چهل موردش را نقل میکند. شاهدی دیگری که نقل میکند این است که این معجزاتی که نقل میکند را چرا کسی دیگر نقل نکرده است. شاهدی دیگری که میآورند این است اگر کتاب از شخص امام حسن عسکری علیهالسلام است چرا علی بن ابراهیم قمی و محمد بن مسعود عیاشی که همعصر با امام بودند و یا محمد بن عباس بن مروان که مقارب با عصر امام علیهالسلام بوده است از این کتاب یادی نمیکنند. در انتها متذکر این نکته میشوند که جعّالین و معاندین این اخبار منکره را در فضائل و معجزات اهلبیت علیهمالسلام نقل میکردند تا به دین صدمه بزنند و آن را تخریب کنند تا مردم به بطلان آنها پی ببرند و از حق رویگردان شوند. همانطور که امام باقر علیهالسلام فرمودند: از ما روایتی نقل میکنند که ما نگفتهایم و انجام ندادهایم تا مردم را نسبت به ما بدبین و گمراه کنند. (الاخبار الدخیله ۱/ ۱۵۲- ۲۲۸).
۶- میرزا ابوالحسن شعرانی در کتاب حاشیه مجمعالبیان
وی ابتدا نظر استرآبادی در مورد کتاب را نقل میکند و میگوید: از اغلاط واضح این کتاب این است که میگوید حجاج مختار را حبس کرد و به قتل او همت گمارد ولی خدا او را نجاتش داد و مختار از قاتلین حسین علیهالسلام انتقام گرفت، درحالیکه حجاج در سال ۷۵ به قدرت رسید و چند سال قبلش مختار کشته شده بود و در سال ۶۴ مختار قتله امام حسین علیهالسلام را کشت. بعد از اینکه مصعب مختار را کشت و عبدالملک مصعب را کشت حجاج به قدرت رسید.
پر واضح است جاعل این تفسیر به تاریخ هیچ اطلاعی نداشته است. عجب از مرحوم مجلسی است که این تفسیر را در بحار نقل میکند و متعرض به اشکال و رد آن نمیشود. وی در تفسیر آیه شریفه «ان کنتم فی ریب مما نزلنا…» مطالبی را نقل میکند که از نقل آن حیا میکنم. (مجمعالبیان ۱۰/ ۵۸۰ و التفسیر ص ۲۰۰).
۷- آیتالله خویی در معجم رجال الحدیث
نظر مرحوم آیه الله خویی در این خصوص چنین است که راویان این کتاب مجهول هستند و اگر کسی این کتاب را مطالعه کند در مجعول بودنش شک نمیکند و شأن عالمی محقق اجل است که آن را بنویسد چه رسد به امام معصوم علیهالسلام.
۸- سید هاشم خوانساری
مانند فقه الرضا که مشتمل بر اصول و فروع و اخلاق مطابق با مذهب است را نمیتوان قیاس کرد به کتبی مانند مصباح الشریعه که منتسب به امام صادق علیهالسلام و تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام؛ چراکه وقتی این دو کتاب را مطالعه میکنیم امور زیادی مخالف با اصول دین و مذهب در آ«ها یافت می شود که مغایر با طریق ائمه علیهمالسلام است. (رساله فی تحقیق فقه الرضا ص ۷ و المقالات اللطیفه له ص ۱۶۳ و ۱۶۵ و ۱۶۷)
اما قائلین به صحت این کتاب روایی
۱- مرحوم صدوق
از جمله کسانی که معتقد است در این کتاب روایت صحیح و ضعیف دارد و اکثرش معتبر است مرحوم صدوق است. وی در کتاب فقیه و توحید و عیون و اکمال و امالی و علل و معانی الاخبار از این کتاب نقل میکند با اینکه در مقدمه فقیه میگوید حجت بین خود و خدایش را نقل میکند. سند این تفسیر در فقیه بعینه موجود است. (الفقیه ۲/ ۳۲۷، تفسیر العسکریّ ص ۳۱، التوحید: ۴۷ و ۲۳۰ و ۴۰۳، العیون ۱/ ۲۸۲ و ۳۰۰ و ۳۰۱، اکمال الدین، الأمالی، ص ۱۰۵ و ۱۰۶، العلل ۱/ ۲۱۹ و ۲۸۱ و ۱۳۴، معانی الأخبار ص ۴٫)
۲- طبرسی در احتجاج
شخص دیگر مرحوم طبرسی در احتجاج است که در مقدمه احتجاج میگوید: اسناد این کتاب یا اجماعی هستند یا موافق با عقل و یا مشهور هستند اما آنچه از امام حسن عسکری علیهالسلام آوردم در این حد از شهرت نیستند و اسناد من با توجه به اسنادی است که در کتاب نفسیر حضرت است. (الاحتجاج: ۱/ ۴).
۳- قطب راوندی در خرایج
قطب راوندی نیز در کتاب خرائج از این کتاب زیاد نقل میکند. (این مطلب را محدث نوری نقل میکند: خاتمه المستدرک: ۳/ ۶۶۱).
۴- ابن شهرآشوب در مناقب
مرحوم ابن شهرآشوب در کتاب مناقب این کتاب را به حضرت اسناد جزمی میداند و در معالم العلماء میگوید حسن بن خالد برقی برادر محمد بن خالد که ثقه است کتابی را نقل میکند که تفسیر امام حسن عسکری است و املاء حضرت است و این کتاب ۲۱ جلد است. (معالم العلماء: ۲۹) مرحوم محدث نوری میفرماید: از این عبارت به دست میآید که تنها سند کتاب، استرآبادی استاد صدوق نیست بلکه حسن بن خالد ثقه نیز آن را نقل کرده است. از طرفی این کتاب بیشتر بوده است و تنها سوره فاتحه و بخشی از سوره بقره در آن نبوده است. (المستدرک: ۳/ ۶۶۱).
۵- شیخ علی کرکی
از جمله کسانی که این کتاب را معتبر میداند شیخ علی کرکی است. این محقق بزرگ در ضمن اجازهاش به قاضی صفیالدین عیسی روایتی را نقل میکند (ر.ک: البحار: ج ۱۰۵ ص ۷۸ و المستدرک ۳/ ۶۶۱) که عین سند آن در کتاب تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام (تفسیر العسکریّ ص ۴۹) و معانی الاخبار و عیون و علل موجود است. مرحوم محدث نوری مینگارد: این نقل گواه بر این است که این روایت نزد وی معتبر بوده است. با توجه به اینکه در طریقی که مرحوم کرکی نقل میکند مرحوم شیخ طوسی و ابن غضائری دیده می شود معلوم می شود برخی از روایات این کتاب نزد این دو معتبر بوده است (المستدرک: ۳/ ۶۶۲).
۶- شهید ثانی
مرحوم شهید ثانی نیز در اجازهای عین همین روایت را نقل میکند. (البحار: ۱۰۵ ص ۱۶۹، المستدرک ج ۳ ص ۶۶۲).
۷- مجلسی اول در روضۀالمتقین
مرحوم مجلسی اول در کتاب روضه المتقین مینگارد این کتاب مورد عنایت مرحوم صدوق بوده است و کلام ابن غضائری باطل است اگر کسی با کلام معصومین ارتباط داشته باشد مییابد که این مطالب از ائمه علیهمالسلام است مخصوصاً که شهید ثانی به آن اعتماد کرده است هرچند اعتماد مانند صدوق ما را بس است (روضه المتقین: ۱۴/ ۲۵۰)
وی در کتاب شرح الفقیه الفارسی مینگارد: حدیث تلبیه که از تفسیر مذکور گرفته شده است را مرحوم صدوق با سه واسطه نقل میکند. درحالیکه صدوق اعرف به اساتید استاد خودش بوده است تا ابن غضائری که توثیق صریحی حتی در مورد خودش نیست و حالش مشخص نیست و ظاهراً ورعی نداشته است. از طرفی مفسر استرآبادی را کذاب میداند با اینکه استرآبادی را در استرآباد میشناختند تا بغداد چطور غیر معصوم این تفسیر را موضوع میداند؟! درحالیکه اگر کسی کمترین ارتباط با کلام امام معصوم را داشته باشد قطع پیدا میکند این تفسیر از معصوم است. حقیقت این است که این کتاب از گنجهای خداوند است و ان شاء الله چیزی از او ما را فوت نشود. (راجع کتاب شرح من لا یحضره الفقیه ج ۵/ ۱۴۲ و ص ۲۱۳ کتاب الصلاه (فارسى))
۸- مجلسی دوم در بحارالانوار
مرحوم مجلسی دوم در بحار مینویسد: این کتاب از کتب معروفه است و مورد عنایت صدوق بوده است و در مورد سندش اگر طعنی وارد شده است، صدوق به آنها آشناتر بوده است تا کسانی که به او اشکال کردهاند. (البحار: ۱/ ۲۸).
۹- مرحوم شیخ حر در وسایل
ایشان معتقد است تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام از مرحوم شیخ طوسی از مفید از صدوق از محمد بن قاسم مفسر استرآبادی از بوسف بن محمد بن زیاد و علی بن سیار است که مرحوم صدوق و طبرسی در موردشان معتقدند از شیعیان امامیه هستند و از پدرانشان از امام معصوم در مورد این کتاب طعنی از علمای رجال نرسیده است چون از ابی الحسن الثالث علیهالسلام نقل شده است اما از ابی محمد علیهالسلام سهل دیباجی از پدرش نقل میکند که در سند این تفسیر اصلاً وجود ندارند و احادیثی از منکرات دارد درحالیکه آن کتاب این موارد را ندارد. به این کتاب مرحوم صدوق در فقیه اعتماد کرده است و روایات زیادی را از آن نقل میکند. طبرسی و بقیه علماء نیز چنیناند. (وسایل الشیعه: ۲۰/ ۵۹)
۱۰- فیض کاشانی، سید هاشم بحرانی، سید نعمتالله جزایری، صاحب تفسیر نورالثقلین
مرحوم فیض کاشانی، سید هاشم بحرانی، صاحب تفسیر نور الثقلین، سید نعمتالله جزایری، در کتب خود این روایات را نقل میکنند، شیخ سلیمان بحرانی صاحب فواید النجفیه اعتماد به نقل مرحوم صدوق در فقیه میکند. همچنین صاحب کتاب منتهی المقال مویداتی را برای اعتبار این تفسیر میآورد. (منتهى المقال ص ۲۸۸).
۱۱- آیتالله بروجردی
مرحوم بروجردی همان کلمات مرحوم مجلسی اول را معتقد است و عبارتی شبیه به آن دارد و به تضعیفات ابن غضائری حمله میکند و اعتماد مرحوم صدوق و کلام مجلسی که این تفسیر از کتب مشهوره است را متذکر می شود. (الصراط المستقیم ص ۸۸).
۱۲- آیتالله تبریزی
مرحوم تبریزی نیز همان مطالب مرحوم مجلسی را قائل است و به تضعیفات ابن غضائری حمله کرده و اعتماد مرحوم صدوق و اولی بودنش را متذکر شده است. (صحیفه الابرار ص ۳۹۴- ۴۹۴)
۱۳- شیخ انصاری
مرحوم شیخ انصاری روایتی طویل را از احتجاج نقل میکنند که از تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام است و معتقد است که از این روایت آثار صدق استشمام می شود. به نظر وی آنچه در راوی مهم است عدالت نیست بلکه صرف عدم تحرز از کذب کافی است. (فرائد الأصول ص ۸۶)
باری، اقوال دیگری در این خصوص در مقاله جناب استادی ذکر شده است که عموماً تکرار مطالب قبل است و به جهت عدم تطویل از ذکر آنها خودداری میکنیم.
خلاصه ادله
بعد از اینکه کلمات مثبتین و نافین را مطرح کردیم، باید گفت خلاصه ادله نافین حجیت کتاب تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام به شرح ذیل است:
۱- قسمتی از متن شهادت میدهد که این کتاب دروغ است و معتبر نیست.
پاسخ: اگر برخی از کتاب از معصوم نباشد دلیل نمیشود کلش را نفی نمود.
۲- روات این کتاب را ابن غضائری تضعیف نموده است مانند محمد بن القاسم و دو نفر دیگر از راویان.
پاسخ: این نقل با اعتماد مرحوم صدوق تعارض میکند و ترضی و ترحم بر محمد بن قاسم نیز وجود دارد. از طرفی در کتاب فقیه تنها حجت بین خود و خدایش را نقل میکند و اگر روایان حدیث را ثقه ندارد متن حدیث را صحیح میداند.
۳- اینکه سند در کتب رجالی توثیق نشدهاند ولی مرحوم صدوق اعتماد کرده است دال بر توثیق نیست.
پاسخ: گرچه این دلیل روایات را تضعیف میکند ولی مجعول نمیکند و از حجیت ساقط نمیکند چراکه به فرموده مرحوم شیخ انصاری ما از طریق محتوا وثوق به صدور پیدا میکنیم و صدور را استشمام میکنیم.
باری، به نظر میرسد دلیلی بر مجعول بودن به صورت کلی وجود ندارد و نمیتوان ادعا کرد تمامش از امام صادر شده است لذا این کتاب تفسیری مانند بقیه کتب حدیثی صحیح و مقبول و ضعیف و مردود دارد بنابراین شایسته است روایاتش بحث و بررسی شود.