سروش محلاتی ضمن بررسی انتقادی آیاتی از قرآن که به تصور برخی، در آنها به اندوه و سوگواری توصیه شده است، بیان کرد: بر اساس آموزههای قرآن کریم، این گناهکاران هستند که باید به حزن و اندوه بپردازند و جامعه اسلامی از نظر نشاط و شادی در میان همه جوامع، باید رتبه عالی داشته باشد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والبمسلمین محمدسروش محلاتی نویسنده و استاد سطوح عالی حوزه عمیه قم در مراسمی که به مناسبت فرارسیدن ماه ربیعالاول با عنوان «دینِ شادیپذیر، مؤمنان شادیگریز» برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت و عنوان کرد: در طول ۱۲ ماه، دو ماه دارای خصوصیت ویژهای است؛ یکی آغاز فصل غم، غصه، عزا و ماتم و دیگری آغاز فصل خرمی و شادی است. این عزا و ماتم با محرم شروع میشود و آن فصل شادی با ربیعالاول آغاز میشود. از این مناسبت استفاده میکنم و مسئله مهم شادی و ناشادی یا خنده و گریه را مطرح میکنم.
وی افزود: در جامعهای به سر میبریم و در فرهنگی رشد پیدا کردیم که در به میزان بسیار بالایی از مراسم و مناسک توأم با غصه، عزا و اشک وجود دارد. شاید از این جهت در میان ملل دیگر در ردههای اول باشیم. در میان فرق و مذاهب اسلامی هم از این جهت مقدم هستیم. این نوع مراسمات به این طول و تفصیل در مذاهب دیگری اسلامی هم نیست. همینجا ما با دو سؤال مواجه میشویم: سؤال نخست این است که الگوی اسلامی در زمینه شادی و ناشادی چیست؟ سؤال دوم این است آیا وضع فعلی ما با آن الگوی اسلامی منطبق است یا خیر؟ مسئله را از قرآن کریم شروع میکنیم و بعد به روایات میپردازیم و در نهایت یک بررسی اجمالی خواهیم داشت که وجود فرهنگ عزاداری با این گستره وسیع در میان ما ناشی از چه علل و عواملی است.
استاد حوزه علمیه ادامه داد: در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که چهبسا از این آیات استفاده شود که اسلام، در نسبت خنده و گریه، جانب گریه را مقدم قرار داده است و در انسان مسلمان باید اشک و اندوه غالب باشد. دو آیه را انتخاب کردهام؛ یکی آیه شریفه ۸۲ که در سوره توبه است: «فَلْیضْحَکُوا قَلِیلًا وَلْیبْکُوا کَثِیرًا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یکْسِبُونَ؛ از این پس کم بخندند و به جزاى آنچه به دست مىآوردند، بسیار بگریند». تلقی برخی چنین است که این آیه بهسان تابلوی زندگی مسلمانی است. گاهی اوقات که جلسه مزاح و شوخی هست یک آدم متدین و مقدس در مقام نهی از منکر این آیه را میخواند و این کار را خلاف ادب اسلامی تلقی میکند.
وی افزود: این آیه در سوره مبارکه توبه است. باید انسان ابتدای آیه را بخواند تا فضای آیه روشن شود و معنا و مفهوم آیه استنباط شود. آیه درباره کسانی است که از حضور در میدان جنگ در همراهی با پیامبر اکرم(ص) تخلف کردند. صدر آیه چنین است: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یفْقَهُونَ؛ بر جاى ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند آتش جهنم سوزانتر است». آیه در مورد این افراد است. ابتدا باید مرجه ضمیر آیه «فَلْیضْحَکُوا قَلِیلًا» را بیابیم. ضمیر آیه افرادی است که به جبهه نمیرفتند و پیامبران را تنها میگذاشتند و همه ارزشهای اسلامی را به ریشخند میگرفتند. این افراد باید کم بخندند و زیاد گریه کنند.
سروش محلاتی در ادامه ضمن تصریح بر این نکته که این آیه در مقام توصیه و دستور نیست، گفت: به تعبیر علامه طباطبایی، این آیه دستور و تشریع نیست؛ چون ذیل آیه میفرماید: «جَزَاءً بِمَا کَانُوا یکْسِبُونَ» یعنی مجازات اینها این است، پیامد عمل این افراد این است. این افراد که وظیفه خود را ترک کردند و عافیتطلبی پیشه کردند، باید غم و غصه را تجربه بکنند و باید متنبه و متأثر باشد تا بدانند در زندگی دنیا آسایش را از دست دادهاند و در عالم قیامت هم غم و غصه در انتظارشان است. مفهوم این آیه عکس آن چیزی است که برخی ادعا میکنند چراکه زیاد گریه کردن و کم خندیدن را به عنوان مجازات و کیفر برای افراد متخلف مقرر فرموده است؛ یعنی در شرایط عادی کسی که زندگی راحتی دارد یک چنین پیامدی برای او مقرر نشده است که کم بخندد و زیاد گریه کند.
وی در ادامه به ذکر خاطرهای از شهید بهشتی پرداخت و اظهار کرد: شهید بهشتی در کتاب «تفریح در اسلام» این خاطره را ذکر کرده است که بنده در آغاز طلبگی به اقتضای سن و سال بسیار با نشاط و گرم و اهل گفتن و خندیدن بودم. یکی از دوستانم که سن و سالش از من بیشتر بود و در بعضی جلسات مذهبی شرکت میکرد، یک روز به من گفت: آقای بهشتی باید از اکنون که در این مسیر قرار گرفتیم، تمرین کنیم و خودمان را برای آینده آماده کنیم؛ یعنی طبق دستور قرآن کم بخندیم و زیاد گریه کنیم تا آماده شویم برای اینکه نقش روحانیت را به درستی در جامعه ایفا کنیم. بنده در پاسخ گفتم: حالا خندیدن حرام است یا نه؟ آن شخص پاسخ گفت: خیر، حرام نیست. بنده گفتم: دلم میخواهد بخندم. آن روز من بیشتر از این جوابی نداشتم. بعدها که مطالعات قرآنیام را شروع کردم اولین مسئلهای که در مراجعه به قرآن مستقیماً مورد تحقیق قرار دادم و همه قرآن را برای پیدا کردن پاسخ این سوال مرور کردم؛ همین بود که نظر قرآن راجع به شادی چیست؟ وقتی شروع کردن به مطالعه قرآن، به این آیه سوره توبه برخورد کردم. دیدم این آیه برعکس آن چیزی است که به ما گفته بودند. این آیه دارد میگوید آدمهایی که متخلف هستند، باید از شادیهای خود کم کنند و غصه داشته باشند. این به عنوان الگوی زندگی یک انسان مسلمان پذیرفته نیست. تازه آن زمان متوجه شدم که چه مغالطهای در استدلال به این آیه وجود دارد.
مؤلف کتاب «فقاهت در عاشورا» ادامه داد: یک آیه دیگر هم در قرآن کریم داریم و آن آیه این است: «لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ؛ شادى مکن که خدا شادىکنندگان را دوست نمىدارد»(قصص/۷۶). برای فهم این آیه باید صدر آن را خواند. صدر آیه میفرماید: «إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیهِمْ وَآتَینَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ؛ قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینهها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهاى آنها بر گروه نیرومندى سنگین مىآمد آنگاه که قوم وى بدو گفتند شادى مکن که خدا شادىکنندگان را دوست نمىدارد». حالا باید دید در این آیه «لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ» واژه «فرح» به چه معناست؟ اگر شما از تفاسیر قدیمی عامه و خاصه شروع کنید، میبینید که نوشته است: «الفرح بمعنا البتر»؛ یعنی فرح به معنای شادی نیست بلکه به معنای تکبر نسبت به خلق است. خندهها مختلف است؛ خندههای عمومی مردم یک نوع خنده است، خندههایی که مستکبرین دارند هم یک نوع خنده است.
وی افزود: در قرآن کریم آیهای نداریم که بشود از آن برداشت کرد که اسلام نگاه مثبتی نسبت به شادی ندارد. آن افرادی که گره به ابرو میاندازند و همیشه در حال اخم هستند باید به چیز دیگری تمسک کنند و دلیل دیگری بیاورند. در عین حال روایات جالبی در این زمینه وجود دارد. مرحوم کلینی در کتاب کافی یک بابی درباره خنده ذکر کرده است. مرحوم صاحب وسائل هم در وسائلالشیعه یک باب درباره خنده قرار داده است. یک جمله در خطبه متقین است که هم در نهجالبلاغه و هم در اصول کافی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است؛ وقتی شخصی از حضرت درخواست کرد که متقین را برایم توصیف کن، حضرت متقین را با اوصافی توصیف کردند و از آن جمله اوصاف این بود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه؛ شادی مؤمن در چهره او و اندوه او در قلب اوست». انسان مؤمن آدم بیمسئولیت نیست و نگرانیهای پیوستهای دارد، به ویژه نگرانی نسبت به عالم آخرت اما حضرت فرمودند: این نگرانیها نگرانیهای ظاهری نیست تا فرد مدام در پیش مردم اشک بریزد و معرکه بگیرد.
سروش محلاتی در پایان سخنان خود بیان کرد: این فرمایش حضرت دقیقا عکس آن تصوری است که داریم. ما در داخلمان هیچ نگرانیای وجود ندارد ولی در ظاهر خودمان را یک جوری نشان میدهیم که انگار ما غرق در مصیبت هستیم. این فرهنگی که امیرالمومنین(ع) فرموده است چرا در میان ما زنده نیست؟ خصوصا اینکه ابتدا باید علما پیشگام باشند و چهره بشاش داشته باشند. این یک جمله از علی(ع) است. روایت دیگری هم داریم با عنوان «حدیث عقل و جهل» که مهم است. حضرت موسی بن جعفر(ع) به «صفوان بن مهران جمال» سپاهیان عقل و جهل را معرفی کردند. یکی از جنود عقل «نشاط» است و ضد آن که «کسالت» است از جنود جهل است. جامعه اسلامی جامعهای است که از نظر نشاط در میان همه جوامع رتبه عالی و بالا داشته باشد و کمترین کسالت در آن وجود دارد. حضرت در ادامه روایت فرمودند: شادی جزء جنود عقل است و غم جزء جنود جهل است.
وی یادآور شد: در بسیاری از آمارهایی که ارائه میشود جزو کشورهایی هستیم که در میان کشورهای دنیا غم و حزنمان خیلی بالاست و نشاطمان کم است. آیا این وضع با فرمایشی که حضرت دارند سازگار است؟ به نظرم سازگار نیست. جالب این است که یکی از اتهامات مولای ما علی(ع) این بود که علی چون آدم خوشخندهای است لیاقت خلافت مسلمین را ندارد. ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه نقل میکند که یکروز خلیفه دوم نشسته بود و با ابن عباس سخن میگفت. ابنعباس میگوید: خلیفه آهی کشید، به حدی این آه عمیق بود که من گفتم اکنون تمام دندههایش میشکافد. معلوم بود مدتها این غصه در درونش ذخیره شده است. به او گفتم: از چه ناراحتی؟ گفت: اگر فردا من از دنیا بروم چه کسی میخواهد این امت را اداره کند؟ فکر میکنم دوست خودت علی(ع) را برای این کار شایسته میدانی. ابن عباس گفت: بله، تمام صفات شایسته برای خلافت در او هست. خلیفه گفت: راست میگویی فقط مشکلش این است که انسان شوخی است. ایکنا