شبکه اجتهاد: آیتﷲ محمد یزدی چهل روز پیش از فوت خود در نامهای به رهبر معظم انقلاب در خواست کنارهگیری خود از شورای نگهبان را اعلام کرد و در همین ایام بود که خانهی خود را هم وقف حوزه علمیه نمود. گویا «مرگ آگاهی» در این عالم مجاهد به معنای واقعی بود و بجای هراس از آن خود را آمادهی استقبال کرده بود.
اما عضویت در شورای نگهبان تنها مسئولیت او نبود. ریاست شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از فوت آیتﷲ مشکینی در سال ۱۳۸۶هم از جمله مسئولیتهای مهم حوزوی آیتﷲ یزدی شمرده میشد. او ترجیح داد تکلیف این مسئولیت را هم در زمان حیات از دوش خود بردارد. به همین دلیل به اعضای آن صراحتا پیام داده بود که برای ریاست جامعه مدرسین نیز تصمیمی اتخاذ کنند. خبر فوت آیتﷲ محمد یزدی در صبح روز ۱۹ آذر غافلگیر کننده بود، چرا که حال وی نسبتا مساعد بود و نشانههای خاصی از بحران مشاهده نمیشد.
با فوت ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این سوال مطرح است که ریاست این شورا برعهده چه کسی خواهد بود؟
جامعه مدرسین، تشکیلات حوزوی انقلابی
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اگرچه با فعالیتهای سیاسی و مبارزات انقلابی در اوایل دهه ۴۰ شکل گرفت، اما مهمترین ویژگی آن که نقشآفرینی این نهاد را بیبدیل میکند جایگاه اعضای آن است. اعضای جامعه مدرسین را باید در سه نسل توصیف کرد. نسلی که جامعه را پیش از انقلاب شکل دادند. نسل دوم اعضای ملحق شده در دهه ۶۰ و ۷۰ و نسل سوم اعضای محدود افزوده شده بعد از دهه ۸۰ که این سیر در هر تشکل بخاطر فوت یا کنارهگیری اعضا و لزوم کادرسازی امری بدیهی است. اما وجه اشتراک این سه نسل «سرآمد بودن جایگاه حوزوی» اعضای جامعه مدرسین است.
از سوی دیگرحوادث تلخ و شیرین و افتوخیزهای جامعه مدرسین در چهاردهه پس از انقلاب باعث شکلگیری حامیان و منتقدان جدی این نهاد شدهاست. دو قطبی سیاسی شکل گرفته در متن جامعهی ایرانی بویژه پس از انتخابات سال ۸۸ هم در این حمایتها و انتقادها نقش جدی دارد. این تشکیلات از درون نیز با چالشهایی مواجه بوده است. از خطر تجزیه گرفته – که هشدار جدی آیتﷲ یزدی در سال ۹۲ را درپی داشت – تا ضعف عملکرد برخی از بخشها.
مهمترین کارکرد جامعه مدرسین ابتدا در بین حوزویان است. از سطوح عالی یعنی مراجع عظام تقلید، علما و پژوهشگران واساتید تا طلاب جوان که بدنهی حوزه نامیده میشوند. طبیعی است ریاست این شورا باید برعهدهی کسی باشد که دو مولفهی مهم«مقبولیت شخصیتی در بین حوزویان» و «مقبولیت جایگاه برای رأیآوری از اعضای جامعه مدرسین» را داشتهباشد.
جامعهای برای همهی حوزویان
جامعه مدرسین عالیترین نهاد تصمیمگیری برای حوزههای علمیه است. انتخاب اعضای شورای عالی حوزه و معرفی آنان به مراجع عظام تقلید برای تایید نهائی، انتخاب مدیر حوزههای علمیه و آنگونه که اعضای جامعه تاکید دارند انتخاب و معرفی مراجع عظام تقلید واجد شرایط از جمله «وظایف ذاتی» آن است. با توجه به این شأنیت، مهمترین کارکرد این نهاد «درون تشکیلاتی» است. بنابراین ارتباط با طیفهای مختلف حوزوی از جمله نکات مهمی است که اعضای جامعه و ریاست آن باید مد نظر قرار دهند.
طبیعتا تحقق وظایف ذاتی این نهاد در سایهی رابطهی«دوسویه» مبتنی بر هنجارها و سنتهای حوزوی ، ارتباط محترمانه با مراجع عظام و علما و اساتید حوزه و رابطه پدرانه با طلاب جوان است. همین مناسبات حوزوی است که علیرغم وجود اختلافنظرها میتواندرابطهی محترمانه را تداوم بخشد.
البته ضرورت بیان شده ممکن است یکی از چالشهای ریاست بعدی جامعه مدرسین هم باشد. چراکه تفکری با عده و عُده محدود اما پرسروصدا بخاطر بیاطلاعی از مناسبات حوزوی این تعامل را برنمیتابد و معتقد است تنها تفکری حق حیات در حوزه را دارد که از جهات مختلف مخصوصا سیاسی صددرصد مطابق نظر آنان است. مدیر فعلی حوزههای علمیه جناب آقای اعرافی که با درک صحیحی از ویژگیهای حوزههای علمیه سعی کردهاست طبق هنجارهای بیان شده حرکت کند همواره مورد تهاجم این طیف بسیار محدود است.
ارتباط پدرانه با طلاب جوان را باید حلقهی مفقودهی جامعه مدرسین در دو دههی گذشته دانست. نسل فعلی طلاب جوان عملا هیچ ذهنیتی از جامعه مدرسین دهه ۷۰ و قبل از آن را ندارد و تاکید بر نقشآفرینی این نهاد در دوران انقلاب تاثیر خاصی برآنان ندارد. آنچه برای این طیف مهم است «جامعهی مدرسینِ امروز» است. ریاست جامعه مدرسین برای شکلگیری این ارتباط باید از نخبگان طیف جوان حوزه کمک فکری و مشورتی بگیرد.
به صورت کلی باید گفت مرجعیت جامعه مدرسین بین حوزویان در دو دههی اخیر سیر نزولی داشته است و عملا در دههی نود با شکلگیری برخی حلقههای سیاسی مورد حمایت از «نهادهای برونحوزوی» این مرجعیت جابجا شدهاست. دیگر طلاب جوان در بحرانهای مختلف روز حتی مسائل حوزوی منتظر نظر جامعه مدرسین نیستند، چه آنکه جامعه مدرسین نیز عملا ورود بسیار کمرنگی به مسائل و بحرانهای مختلف داشتهاست و به جای «بشرط شیء او بشرط لا» در وقایع روز «بلاشرط» بوده و نهایتا به انتشار بیانیههای کلیشهای و کلی اکتفا نموده است.
از جمله دیگر دلایل وضعیت فوق عدم عضوگیری با هدف پویائی جامعه مدرسین و همچنین برخی اختلاف نظرهای آسیبزا در بین اعضای جامعه و از همه مهمتر عدم تطبیق و تحول جامعه با تغییر نگاه و انتظار مردم نسبت به روحانیت است.
جمعبندی آنکه احیاء جایگاه جامعه مدرسین جامعه مدرسین با تقویت ساختار و ارتباط کامل با همهی طیفها و سطوح حوزوی و کمک گرفتن از نخبگان حوزوی برای نقشآفرینی در تحولات یا چالشهای روز جامعه و حوزههای علمیه حاصل میشود.
جامعهی حوزوی اما با کارکرد سیاسی
اگرچه مهمترین ویژگی جامعه مدرسین هویت حوزوی آن است اما علت اصلی شکلگیری، رشد و قدرت آن نقش آفرینی در مسائل مبارزاتی پیش از انقلاب و سیاسی در جمهوری اسلامی است. این نقشآفرینی پیش از انقلاب و دههی شصت در اوج خود بود. در دههی هفتاد و هشتاد هم همچنان مرجعیت خود را حفظ کرده بود. تاثیر جامعه مدرسین در شکلگیری جریانها یا لیستهای مختلف انتخاباتی که در سپهرسیاسی کشور تاثیر اصلی را داشت درهمین دو دهه اتفاق افتاد. یا آنکه علیرغم فشارهای سیاسی، این جامعه در اوایل دههی هشتاد نامشروع بودن سازمان مجاهدین انقلاب را اعلام کرد. اما به دلایل مختلفی این نقشآفرینی از اواخر دههی هشتاد رو به افول نهاد.
شاید علت اصلی نقشآفرینی بیان شده از ابتدای انقلاب تا اواخر دههی هشتاد اعتبار و ارتباطات معاونت جامعه و نظام و دفتر جامعه مدرسین است. ارتقای معاونت جامعه و نظام از «اطلاعرسانی درون تشکیلاتی» به «دیپلماسی سیاسی تاثیرگذار با نهادها و جریانهای حاکمیتی» از جمله اولویتهای ریاست بعدی جامعه مدرسین است.
اما همهی آنچه که از برنامهها و تحولات لازم برای آیندهی جامعه مدرسین گفتهشد مشروط بر تحول در دفتر جامعه مدرسین و انتخاب مدیری در سطح این تشکیلات است. مسئول دفتر جامعه مدرسین باید از نظر حقیقی نیز شأنیتی شناخته شده و توانمندی تعامل با سطوح عالی حوزه و نظام را داشته باشد. بیراه نیست اگر یکی از دلایل اصلی نزولی جامعه مدرسین در دههی نود تاکنون را ضعف در همین بخش بدانیم.
گزینهای با مقبولیت درون حوزوی و برون حوزوی
با توجه به شرایط بیان شده و اولویتهای بعدی ریاست جامعه مدرسین این سوال مطرح میشود که چه کسی میتواند پس از مرحومین آیتﷲ مشکینی و آیتﷲ یزدی بر این مسند تکیه بزند؟ به نظر میرسد در بین اعضای جامعه مدرسین حضرات آیات مقتدائی و بوشهری گزینههای واجد شرایط برای این سمت باشند.
آیتﷲ مرتضی مقتدائی از اعضای نسل اول جامعه و از منصوبان امام خمینی است. وی تجربهی ریاست شورای عالی و مدیریت حوزههای علمیه را هم در سوابق خود دارد. اما برخی معتقدند بخاطر شرایط جسمانی احتمال پذیرش این مسئولیت توسط ایشان ضعیف است.
اما آیتﷲ حسینی بوشهری را میتوان جدیترین گزینهی عهدهداری این مسئولیت دانست. وی از ابتدای دههی هفتاد مسئولیتهای متعددی در سطوح معاونت و پس از آن مدیریت حوزههای علمیه داشته است. در کنار آن عضویت در شورای عالی و سپس ریاست شورای عالی حوزه این شخصیت را چهرهای قابل قبول و مورد اطمینان برای طیفهای و سلیقههای مختلف حوزوی کردهاست. ارتباط خوب او با مراجع عظام تقلید و علما و اساتید نقطهی قوت بسیار مهمی است که میتواند به یک فرصت تبدیل شود. مقبولیت برون حوزوی آیتﷲ حسینی بوشهری نیز جبرانکنندهی ضعف ارتباطات و نقشآفرینی این نهاد در لایههای مختلف حاکمیتی و سیاسی است.
باید منتظر بود و زمان داد تا آیتﷲ حسینی بوشهری با اقدامات و تغییرات جدی در تشکیلات جامعه مدرسین مانند «معاونت جامعه و نظام» و «دفتر جامعه مدرسین» و ایجاد برخی سازوکارها از جمله ارتباط با طلاب جوان این نهاد مقدس را دوباره به جایگاه واقعی خود برگرداند.
مباحثات