با توجه به سهم مهم دو کتاب ذریعه و عده در اصول فقه شیعی بدون مطالعه و تدریس دقیق این کتابها برخی از پیش زمینهها و مبانی مباحث اصولی و از آن جمله آنچه از اصول معتزله و اهل سنت وارد اصول فقه شیعی شده به خوبی شناخته نخواهد بود.
شبکه اجتهاد: در قدیم مرسوم این بود که یکی از دو کتاب عده شیخ و یا در سطح محدودتری ذریعه مرتضی را در آموزشهای اصولی در نظر میگرفتند. البته عده شیخ مورد اقبال بیشتری بود خاصه برای قائلان به حجیت اخبار آحاد؛ به همین دلیل هم هست که در حوزههای دینی بیشتر از ذریعه، آن را به قرائت نزد استادان میخواندند. با این وصف با ظهور مکتب حله ساختار اصولی تغییراتی چشمگیر کرد و بعد کتابهایی مانند معالم شیخ حسن ابن الشهید و زبده شیخ بهایی و وافیه تونی مبنای اصلی تدریس و تدرس در میان طالب علمان دینی شیعی شد.
شروح و حواشی مهمی بر این سه کتاب در دوره صفوی و بعد از آن نگاشته شد و طبعاً قرائت این کتابها در اولویت قرار گرفت. معالم شیخ حسن الآن دستکم دویست سال هست که از امهات کتب درسی است. بهویژه به دلیل حاشیه مهم صاحب هدایه، شیخ محمدتقی نجفی. هم کتاب جمعوجوری است و هم مهمترین مطالب به شکل خلاصه در آن آمده است.
در مکتب وحید بهبهانی و شکلگیری مکتب اصولی جدید، قوانین (و همچنین فصول) موقعیت ممتازی در آموزشهای اصولی پیدا کرد و تدریس و تدرس آن تا همین اواخر معمول بود. در صدسال اخیر و بعد از ظهور مکتب جدید شیخ انصاری و گسترش و تعمیق مباحث عقلی و اصول عملیه، معمول سنت آموزشی حوزههای دینی این است که نخست معالم را میخوانند (و البته قوانین را بعد از آن) و بعد رسائل شیخ را. کفایه مرحوم آخوند ملخص مکتب شیخ (و مکتب اصولی وحید و اتباع وحید) به اضافه ورود مقداری مباحث فلسفی در اصول و تنقیح مطالب به صورتی موجز و قابل تدریس و حفظ است و از اینرو بهمحض انتشار آن کفایه تبدیل شد به کتاب درسی حوزهها. این کتاب نماینده تحولات اولیه مکتب شیخ (مکتب نجف) است و در آن آرای میرزای شیرازی در دوره قبل از سامراء هم مورد توجه هست. در کنار این کتاب، درر الفوائد مرحوم شیخ عبدالکریم حائری که در اصل تقریرات درسی مرحوم فشارکی است از جهاتی بر کفایه ترجیح دارد. هم زبانش سادهتر است و هم آراء و شیوه بحثی مکتب سامراء را هم علاوه بر مکتب نجفی شیخ دارد (او به آرای آخوند در حاشیه رسائل هم توجه دارد). متأسفانه این کتاب بهعنوان کتاب درسی مورد توجه قرار نگرفت.
معمول حوزهها این است که سه کتاب معالم و رسائل و کفایه را بهعنوان کتابهای دوره سطوح میخوانند و در دوره خارج کفایه به آرای دو مکتب نجف (کفایه و شارحانش) و سامراء توجه میشود؛ یعنی علاوه بر درر مرحوم حائری، بهویژه با توجه به تقریرات مختلفی که از میرزای نائینی موجود است و در مباحث درس خارج توجه به آن سهم اصلی را دارد آرای مکتب سامراء و سخنان جدیدی که در واکنش به کفایه آخوند مطرح شده مورد عنایت و بحثهای دقیق قرار میگیرد.
میرزای نائینی در اصل شاگرد مکتب سامراء بود و در اصول علاوه بر آنکه شیوه این مکتب را مورد توجه قرار میداد خود مبانی جدید و مهمی را در راستای تکامل بحثهای اصولی و در نقد و بررسی آرای آخوند مطرح میکرد. کما اینکه معمول این است که در ضمن بحثهای خارج اصول آرای آقا ضیاء و صاحب نهایه (که این یکی در فلسفی کردن اصول سهم مهمی داشته) بهعنوان شارحان مکتب نجف مورد توجه قرار میگیرد. بهویژه اینکه از خود مرحوم آقا ضیاء عراقی حواشی و نظراتش در حول آرای نائینی موجود است و علاوه بر تألیف اصولیش تقریرات خوبی از او باقی مانده که مدار بحثهای درس خارج حوزههای علمی شیعه در ایران و عراق است.
در چند دهه اخیر در حوزههای شیعی حلقات اصولی مرحوم آقای صدر شیوه بحثهای اصولی را تحت تأثیر قرار داد و بسیاری بهجای کتابهای سنتی در دوره سطح به خواندن و تدریس این کتاب در این دوره و حتی برای دوره خارج مبادرت میکنند. دهها شرح عربی و فارسی هم بر این حلقات نوشته شده و مبانی جدید و یا دستکم شیوه متفاوت مرحوم آقای صدر ادبیات اصولی را تحت تأثیر قرار داده است.
آخرین مرحله از نضج اصول فقه شیعی شیوه آیتالله سیستانی است که علاوه بر تأثیرپذیری از همه مکاتب یاد شده، هم از شیوه فقاهتی مرحوم آقای بروجردی متأثر است و هم از برخی مبانی میرزا مهدی اصفهانی. توجه به مباحث تاریخی و همچنین تعمیق در مباحث حدیثی در بحثهای تعارض و سایر مباحث و دوری گزیدن از مباحث فلسفی در اصول از ممیزات اصول آیتالله سیستانی است که بدان ویژگی خاصی بخشیده و احتمالاً در آینده با انتشار مجموعه تقریرات ایشان و تداوم این شیوه از سوی شماری از شاگردان عمق بیشتری در حوزهها پیدا میکند.
به عقیده من با توجه به سهم مهم دو کتاب ذریعه و عده در اصول فقه شیعی بدون مطالعه و تدریس دقیق این کتابها برخی از پیش زمینهها و مبانی مباحث اصولی و از آن جمله آنچه از اصول معتزله و اهل سنت وارد اصول فقه شیعی شده به خوبی شناخته نخواهد بود.
سلام علیکم
شاید علت عدم این ذکر اینه که حضرت امام قدس سره یکی از مکاتب شیوخ قبلی را پسندیده
مکتب داشتن لزوما فضل نیست و فضل نیز منحصر در تولید مکتب نیست بلکه مهم حرف عمیق و موجز و با اتقان است که این حضرت امام را شاخص و کم نظیر کرده و شاید توجه امام بیشتر در فلسفه فقه بوده تا اصول مثل رجال که ایشان تولید مکتب نکردند لکن مطالبی در علم رجال فرموده اند که بسیار ظریف و دقیق وپخته و حساب شده است و دقتهایی که واقعا جز از شخصیتی همچون او صدرو نمیشود مثل بحثهایشان در توثیقات عامه
البته این که امام کدام مکتب را ترجیح داده اند خود نیاز به تحقیق و بررسی دارد که البته بحث مهمی است
برای من اصلا عجیب نیست که ایشون هیچ نامی از امام خمینی ره و مدرسه اصولی ایشان نامی نبرد چرا که بردن اسم امام در مجامع علمی هم تن بعضی را به لزه می اندازد