حذف شریعت در ایران هرگز به بهبود اوضاع و به پیشرفت فرهنگی منجر نخواهد شد، بلکه تأثیر معکوس خواهد گذاشت؛ یعنی باعث خواهد شد که واکنشهای جدی در قبال آن صورت گیرد. همانطور که کشف حجاب به زور سرنیزه واکنش منفی در پی داشت.
شبکه اجتهاد: دکتر سیدیحیی یثربی پیشکسوت فلسفه و مفسر قرآن کریم یاداشتی با عنوان «فضایی برای اندیشیدن» در کانال شخصیاش منتشر کرده است که در ادامه میآید:
این ادعا که باید شریعت را کنار بگذاریم چون مولود زمان و مکان خاصی است و قوانین تازهای وضع کنیم، در اساس یک ادعای غربی است و به عقیده من هم ادعای آنها کاملاً منطقی است. منطقی است چون از روی تحقیق و تفحص این سخن را گفتهاند. واقعیت این است که آنها در علوم مختلف پیشرفت بسیار داشتهاند و این پیشرفت هم حاصل کار و تلاش بوده است. آنچه آنها گفتهاند بر بنیاد خردورزی استوار است، نه بر دعواهای سیاسی. مشکل عمده جامعه ما همین است که همه مسائل را سیاسی میکنند و با این کار مانع طرح مسائل به طور سالم میشوند.
کانت در مقاله روشنفکری خود ضمن بیان ایدههایش از پادشاه وقت تجلیل میکند و تنها چیزی که از او میخواهد این است که فضایی برای اندیشیدن داشته باشد. به نظر من این خواسته کانت بسیار مهم و قابل توجه است. «فضایی برای اندیشیدن» یک خواسته بسیار حساب شده و خردمندانه است. من فکر میکنم که یک جامعه برای پیشرفت به چنین امکانی و به چنین فضایی نیازمند است.
قبلاً گفتم که مبارزه غربیان با شریعت منطقی بود. اکنون علت این حرف را توضیح میدهم:
کسانی که در غرب مخالف شریعت بودند، به دو گروه تقسیم میشدند؛ گروهی که مرجعیت دین را پذیرفته بودند و گروهی که به طور کلی معتقد بودند باید دین را کنار گذاشت. لوتر از گروه اول بود. او متن را پذیرفت و اضافات کلیسا را دور ریخت، چون به عقیده او مصوبات کلیسا جزیی از دین نبودند.
اما ما در اسلام چیزی به غیر از متن نداریم. هر چه هست، متن و سنت است. دیدگاههای مجتهدین ما فهم متن است، نه ایجاد احکام و قوانین تازه. اگر قوانینی داشتیم که واضع آنها فقها بودند، میتوانستیم بگوییم که این احکام و قوانین را نمیپذیریم. برای مثال میتوان علیه قمهزنی اقدام کرد، ولی نمیتوان علیه نماز سخنی گفت. چون اولی نه در سنت است و نه در متن، ولی دومی در هر دو هست. اگر ۵۰ یا ۶۰ درصد از شریعت در کتاب و سنت نبود، میتوانستیم «لوتر»هایی داشته باشیم تا علیه آنها بپاخیزند. ولی ما چیزی نداریم که ساخته فقها باشد تا بتوانیم آن را کنار بگذاریم.
اشکال کار اینجا است که میخواهیم با استناد به قرآن و سنت، شریعت را حذف کنیم
لوتر کسی بود که مرجعیت دین را پذیرفته بود، اما عدهای هم بودند که به کلی مرجعیت دینی را رد میکردند. از کانت به این سو، عقل و خرد جای مرجعیت دینی را گرفت. گروه تازه، حقوق نوشتند، قواعد اخلاقی وضع کردند و به طور کلی طرحی نو در انداختند که مبتنی بر عقل بشری بود و منشاء دینی نداشت.
اشکال کار ما اینجاست که میخواهیم با استناد به قرآن و سنت، شریعت را حذف کنیم. این یک تناقض آشکار است! چگونه میخواهیم با استناد به این دو، شریعت را حذف کنیم؟
حذف شریعت از سوی جریان روشنفکری غرب به خاطر این بود که آنها با دین مخالف بودند و به طور کلی آن را کنار گذاشتند. ولی وقتی که ما خود را دیندار میدانیم، چگونه میخواهیم شریعت اسلام را که عین کتاب و سنت است، حذف کنیم؟
از اینها گذشته، به گمان من، حذف شریعت در ایران هرگز به بهبود اوضاع و به پیشرفت فرهنگی منجر نخواهد شد، بلکه تأثیر معکوس خواهد گذاشت؛ یعنی باعث خواهد شد که واکنشهای جدی در قبال آن صورت گیرد. همانطور که کشف حجاب به زور سرنیزه واکنش منفی در پی داشت، حذف شریعت هم مردم را تحریک خواهد کرد. حتی این عمل تأثیر بسیار بیشتری از کشف حجاب خواهد داشت، چون حجاب فقط جلوهای از شریعت است. اگر بخواهیم همه شریعت را حذف کنیم، طبیعی است که پیامدهای بسیار سنگینی خواهد داشت. به نظر من، این نوع برخوردها، فقط جامعه را به هرج و مرج خواهد کشاند و موجی از خشونت ایجاد خواهد کرد.
نحوه برخورد ما با فساد، از خود فساد فاجعهبارتر است
در عین حال، اگر کسی مدعی شود که قسمتهایی از شریعت باید تغییر کند و بخشهایی از آن به کلی کنار گذاشته شود، جای تامل دارد؛ اما اگر کسی بخواهد در کلیت آن تجدیدنظر کند، نتیجه معکوس خواهد گرفت. اگر قرار است با شریعت مخالفت شود، این مخالفت باید از راهش انجام بگیرد و مخالفت، باید بنیانی عقلانی و علمی داشته باشد. ما میخواهیم کل یک چیز را تغییر بدهیم، در حالی که در تغییرات جزیی ماندهایم.
تمام انرژی ما صرف جدالهای جناحی میشود و فرصت نداریم که به مسائل مهم بیندیشیم. من منکر ضعفها و کاستیها و فسادها نیستم، اما نحوه برخورد ما با فساد، از خود فساد فاجعهبارتر است. اگر ما حقیقتاً خواهان بهبود اوضاع فرهنگی و فکری خود هستیم، راهی که در پیش گرفتهایم، درست نیست.
چهار برادر را در نظر بگیرید که همگی به دلایلی با یکدیگر اختلاف دارند. آیا با توجه به اینکه همه آنها به یک اندازه مقصر و خطاکارند، اگر به محض رخ دادن خطایی از سوی یکی، دیگران بر بام بروند و آن را هوار بکشند، کار درستی انجام دادهاند؟
اگر بر این مسأله تأکید میکنم به این دلیل است که به عقیده من در وضعیت بحرانی کنونی ما پیشرفتی نخواهیم داشت و علتش این است که همه امور ما رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته است و به قول کانت فضا و امکانی برای اندیشیدن سالم وجود ندارد.