مهریزی در توضیح اجراپذیرترین «فتوا» بیان کرد: آنکه با مطالبات، واقعیتها، ذهنیتها و شرایط عمومی جهانی و ملی ما سازگاری دارد را اجراپذیرترین میگوییم. باید اجراپذیرترین فتوا را در قانونگذاری انتخاب کرد نه بدترین آن نسبت به شرایط جامعه.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین دکتر مهدی مهریزی، یکی از فعالان جدی در حوزه حقوق زنان است که محتوای علمی دقیق و مفیدی در این زمینه تولید کرده است. او در یکی از مقالههای خود، تفاوتهای فقهی میان زنان و مردان را تا ۱۷۰ مورد برشمرده و هر کدام از این زاویه که به سود مردان یا زنان بوده، بررسی کرده است.
حجتالاسلام مهدی مهریزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه دین در گفت وگو با شفقنا با اشاره به دستهای از قوانین در ایران که تفاوتهایی میان زن و مرد قایل میشود، اظهار کرد: به ویژه در قانون مدنی ایران، اینگونه قوانین کم نیستند. سالها پیش در یک سخنرانی و مقاله این موضوع را بیان کردم که ادبیات قانون مدنی ما، ادبیاتی مردسالارانه است؛ جملهای که واقعا درست است. مرد هروقت که بخواهد، میتواند زن خود را طلاق دهد، مرد میتواند چنان کند و …؛ این ادبیات مردسالارانه تا حدود بسیاری در قوانین مدنی ما وجود دارد.
قانون مدنی ایران عمدتاً متکی بر فقه امامیه است
او با بیان اینکه این قانون مدنی عمدتاً متکی بر فقه امامیه است، گفت: این تفاوتهای بین زن و مرد در فقه امامیه هم وجود دارد. این موضوع هم جای انکار ندارد. در مقالهای دیگر درباره تفاوتهای فقهی زن و مرد به این مساله اشاره کرده کرده ام که در فقه ما حدود ۱۷۰ مورد تفاوت بین زن و مرد وجود دارد و این تفاوتها را تفاوتهای به نفع زن و به نفع مرد دسته بندی کرده ام. تفاوتهایی که به نفع مرد و الزامی هم هست، نه از مستحبات، حدود ۶۰ مورد است. در فقه ما تفاوتهایی بین زن و مرد از جمله در دیه، ارث، شهادت در محکمه، ازدواج، تمکین و مسایلی از این قبیل وجود دارد و در آن جای تردیدی نیست.
این پژوهشگر دینی، تفاوتهایی که در فقه ما وجود دارد و در قوانین ما نیز انعکاس یافته است را دارای دو بازتاب منفی دانست و افزود: یک بازتاب منفیاش این است که معضلات و مشکلاتی را در زندگی اجتماعی و بخصوص خانوادگی برای زنها ایجاد میکند. این مشکلات به ویژه در مباحث مربوط به حوزه خانواده، طلاق، مدیریت خانواده و همینطور در مباحث اجتماعی از جمله محدودیتهایی در تحصیل، استخدام و… ایجاد میشود. دیگر بازتاب منفی این وضعیت، آن دغدغهی ذهنی است که ایجاد میکند و گاهی به بدبینی، جداشدن یا منتهی شدن به رفتارها و کردارهای نامناسب میانجامد.
تفاوت زن و مرد در قوانین در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی بازتاب منفی دارد
او با تأکید بر اینکه انعکاس منفی تفاوتهای بین زن و مرد در فقه و قوانین هم در حوزهی زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی و هم در حوزه دغدغههای ذهنی، روانی و روحی است، گفت: به ویژه برای نسل امروزی که با مشکلات دیگری نیز مواجه است که این موضوع نیز به آن مسایل افزوده میشود. مشکلات اجتماعی، بیکاری، فقر و گرفتاریهای دیگر بر مسایل ناشی از این تفاوت در قوانین میافزاید و آن را برجسته میکند و شاید اگر در جامعهای زندگی میکردیم که آن مشکلات را نداشتیم، این مسایل نیز چندان برجسته نبود. در زمانی که انسانها کار دارند و از رفاه برخوردارند، چندان به فکر این مسایل نمیافتند، اما وقتی کار نیست و فقر و گرفتاریهای اجتماعی وجود دارد، این مسایل، خود را نشان میدهد و بدبینیها را بیشتر میکند.
مهریزی با بیان اینکه یکسری متون وجود دارد که مبنای این گونه برداشتهای فقها قرار گرفته است، گفت: به طور مثال ممکن است آیههایی با ظاهری مانند «الرجال قوامون علی النساء» باشند که به آن شکل معنا شود یا آیهای دیگر مانند «للذکر مثل حظ الانثیین» به این صورت معنا شود که در نتیجه آن پسر دو برابر دختر سهم میبرد و انعکاس آنها نیز به این صورت است که دیده میشود. با روایاتی از این دست نیز مواجه هستیم؛ مانند اینکه «ان النساء نواقص الایمان» و بدین شکل معنا میشود زنان ناقص العقل هستند. در توضیحات بعدی یادآور میشوم که چه باید کرد. این دیدگاههای فقهی به تعدادی از آیات و روایات ابتناء دارد و آیات و روایاتی در کتب ما وجود دارد که ظاهری چنین دارند.
عالمان دین باید برای این تفاوتها تبیینهای عقلانی ارائه دهند
او با طرح این سوال که عالمان دینی و متولیان دین در مقابل این ذهنیت و بازتابهای منفی چه کار باید انجام دهند، اظهار کرد: وظیفه عالمان و متولیان دین یکی از این دو کار است؛ یک اینکه برای این تفاوتها یک تبیین عقلانی ارائه دهند که ذهن دینداران آرام شود و بتوانند بفهمند که این تفاوت مبتنی بر این قاعده و این قاعده هم قاعدهای عقلانی در اسلام است. به طور مثال مرحوم مطهری بیشترین کار خود را در این زمینه انجام داد؛ کتاب «نظام حقوق زن» ایشان یا «مسالهی حجاب» این راه را دنبال کرد و در آن دوره تا حدودی نیز جامعه را آرام کرد، اما امروز ما از آنها گذشته ایم یعنی آن کتاب متعلق به حدود ۵۰-۴۰ سال گذشته است. در این ۵۰-۴۰ سال اطلاعات، کاوشگری، دغدغههای ذهنی و مطالبات انسانها چندین برابر گذشته شده است بنابراین آن کتابها امروز چندان پاسخگو نیستند و متولیان و عالمان دین باید متناسب با شرایط امروز برای این تفاوتها تبیینهای عقلانی ارائه دهند.
تعبد و دینداری با تعقل در تضاد نیست
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه هیچ گاه بین تعبد، دین داری و تعقل تضاد نیست، گفت: اینطور نیست که برای انسان دیندار خوبی بودن، باید سوال نداشت، پرسشگر نبود. اینگونه نیست که باید افراد سکوت کنند و خفه شوند تا دینداری خوبی درست شود بنابراین این موارد با یکدیگر تنافی ندارند. قرآنی که خود، انسانها را به تعقل دعوت میکند، میگوید که ما قرآن را فرستایم تا پیامبر بیان کند و شما فکر کنید یا میگوید عبادالرحمن کسانی هستند که وقتی آیات بر آنها خوانده میشود، چشم و گوش بسته کرنش نمیکنند.
پرسشگران از دین، معاند نیستند
او ادامه داد: به طور مثال در سورهی بقره، وقتی درباره ابراهیم پیامبر صحبت میکند، ابراهیم از خدا میخواهد به او نشان دهد که چطور مردهها را زنده میکند و در مقابل این پرسش که «مگر تو ایمان نداری؟» میگوید ایمان دارد اما میخواهد بهتر بفهمد. ایمان ما از ابراهیم که بالاتر نیست؛ خدا به ابراهیم نمیگوید سکوت کن، پاسخ پرسش وی را نشانش میدهد و مساله اش را حل میکند یعنی بنای قرآن به حل آن دغدغههاست نه بستن و اجبار کردن به سکوت. نه مقام ما از ابراهیم بالاتر است و نه ایمان ما به خدا بالاتر از اوست، اما در عین حال میگوید که برای اطمینان قلبش میخواهد ببیند که خدا چطور مردهها را زنده میکند. خدا هم نمیگوید نه اینطور نیست و دینداری با این چیزها جور در نمیآید، بلکه به او یاد میدهد؛ میگوید برو چهار پرنده را بردار، این کارها را انجام بده، تا ذهن ابراهیم قانع شود. بر این اساس تعبد با تعقل تضاد ندارد. این گونه نیست که تصور کنیم برای اینکه دیندار خوبی باشیم باید حرف نزنیم و سوال نکنیم؛ این چنین نیست و آنهایی که سوال میکنند نیز معاند نیستند بلکه فطرت جستجوگریشان، آنها را به اینجا میکشاند.
متولیان دین باید ادله را بازخوانی کنند شاید در مقام استنباط اشتباه شده باشد
مهریزی، یک راه را اندیشیدن متولیان دین و پیدا کردن تبیینهای عقلانی برای تفاوتهای بین زن و مرد دانست و افزود: اگر نمیشود و اگر نتوانستند این تفاوت را توجیه و تبیین عقلانی کنند، باید راه دوم را طی کنند. راه دوم این است که متولیان و عالمان دینی ادله را باری دیگر بازخوانی کنند یعنی یک بار دیگر بروند نگاه کنند، شاید در مقام استنباط و فهم اشتباه شده باشد.
او با بیان اینکه اشتباهات در چند مرحله ممکن است صورت بگیرد، گفت: این مراحل را بین قرآن و روایات تفکیک میکنم تا جدا شوند. در مورد روایت در ابتدا ممکن است در تشخیص روایتی که بر فرض تصور میکردیم متعلق به امام صادق(ع) است، اشتباه کرده باشیم و این روایت، ضعیف و ساختگی باشد. ممکن است فقیه یا عالم دینی این اشتباه را مرتکب شده باشد. در مرحله دوم، اگر برای او محرز شد که این روایت، صحیح است یا صادر شده است، آیا آنچه او فهمیده، واقعاً همان بوده است که امام صادق میخواسته بگوید؟ شاید در اینجا اشتباه کرده است. چرا که در این روایات گاهی الفاظ توسط روات جابه جا شده است. به این شکل نیست که مثل قرآن مطمئن باشیم که همین لفظ، لفظِ خداست یا همین لفظ، لفظ امام صادق است؛ خیر! در نقل و انتقال، کتابت و نوشتن ممکن است تغییراتی صورت گرفته و فقیه به اشتباه افتاده باشد. بر این اساس ممکن است در مرحلهی تشخیص مراد پیامبر(ص) یا آن امام اشتباه کرده باشند.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: سوم اینکه ممکن است هم حدیث صحیح باشد و هم مقصود را فهمیده باشد، اما ممکن است این حدیث مربوط به همان زمان بوده است. باید این نکته را احراز کرد و نشان داد؛ شاید اشتباه در این مرحله بوده است و فقیه، حکمی موقتی را دائمی گرفته و حکمی که مربوط به یک دوره است را عام گرفته است. در نتیجه باید در این سه مرحله راجع به روایات، بازخوانی کند؛ از صدورش اطمینان حاصل کند، از تشخیص مرادش اطمینان حاصل کند و از موقت یا دائمی بودنش اطمینان حاصل کند زیرا شاید در هر کدام از این مراحل اشتباه کرده باشد. این معنای بازنگری در روایات است.
او در مورد بازنگری آیات قرآن با بیان اینکه در اینجا از سه مرحله یاد شده، مرحله اول را نداریم، گفت: چرا که کتاب خداست و تحریف نشده است، اما دو مرحلهی دیگر بازنگری روایات راجع به قرآن هم مطرح است. ممکن است مفهوم این آیه را اشتباه تشخیص داده باشد. به طور مثال در آیه «الرجال قوامون علی النساء» برداشت میکنند که در قرآن گفته شده است «مردان رییس زنان هستند». در اینجا از این زاویه به موضوع نگاه کنیم؛ در آن جامعهی عربی که همه معتقد بودند مردان رییس زنان هستند، این دیگر گفتن نداشت و آنها بسیار بیش از این هم قبول داشتند.
هر کدام از زن و مرد توان اداره داشت و نان آور بود، رییس خانواده میشود
مهریزی با بیان اینکه خود عربها امروز هم به این مساله که مردان رییس هستند، اعتقاد دارند، اظهار کرد: پس این آیه چه میخواهد بگوید؟ این آیه نمیخواست این را بگوید که مردان رییس هستند، بلکه بعد از آن را میخواسته بگوید که این رییس بودن، حساب و کتاب دارد؛ «بما فضل الله بعضهم علی بعض…» اگر تمرکز این مفسر فقط روی «الرجال قوامون علی النساء» باشد، اینطور میفهمد که امروز میگویند، اما این را خود آن جامعه که میگفتند و گفتن ندارد. این آیه میخواهد بگوید که شما مگر نمیگویید مردان رییس هستند، اما این رییس بودن، حساب و کتاب دارد. به این معنا که مردان با دو شرط رییس هستند. یک؛ لیاقت و دو؛ نان آور بودن. هر کدام از زن و مرد توان اداره داشت و نان آور بود، او رییس میشود و تنها تفاوتهای فیزیکی نمیتواند ملاک باشد.
او با اشاره به اینکه این آیه میخواهد رییس بودن در خانواده را توضیح دهد و آن را تعدیل کند و قید و بند بزند، ادامه داد: به طور مثال میخواهید از میان سه نفر، یک نفر را به عنوان رییس انتخاب کنید، مگر به دنبال فرد توانمند و آنکه لیاقتش را دارد و میتواند تأمین کند، نمیروید؟ در خانواده هم همین است؛ کسی که توان دارد و میتواند تأمین کند، رییس میشود. این آیه میخواهد ملاکهایی را مشخص کند و ذهن را از آن حالت طبقه بندی فیزیکی زن و مردی درآورد. این آیه اگر اینطور فهمیده شود، مشکلی ندارد؛ هر خانوادهای که توان زن بیشتر شد و تأمین به عهدهی او بود، زن میشود رییس و برعکس.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در فهم این آیه باید تمرکز بر قسمت «بما فضل الله بعضهم الی بعض» باشد، گفت: در اینجا نیز ضمیر را مبهم آورده و نگفته است چون مردها بر زنها برتری دارند، رییس هستند بلکه یک تعبیر مبهم آورده است که هرکس توانایی دارد و میتواند تأمین کند، رییس است. با این نگاه و این فهم از آیه، اوضاع درست میشود. البته در شرایط طبیعی، خانوادهها همین راه را میروند. به طور مثال وقتی ترافیک است، یک جا شلوغ میشود و ماشینها در یک محل تراکم پیدا میکنند، اگر آدمهای عاقلی باشند، خود به خود یکی یکی راه میدهند و راه کم کم باز میشود.
او ادامه داد: در مورد خانوادهها هم در شرایط طبیعی به همین صورت است یعنی یک خانواده میفهمد که مرد باید رییس باشد، هر دو توافق میکنند که مرد رییس باشد یا خانوادهای دیگر میفهمند زن برای این امر بهتر است، عقل و هوش و سرزندگی اش بیشتر است، خود آن مرد هم اگر آدم عاقلی باشد به او واگذار میکند. این کشمکشها در مواقع خاص پیدا میشود. به صورت طبیعی و در زندگیهای موفق به همین شکل است؛ اینطور نیست که همه جا مرد رییس باشد، گاهی زن و گاهی مرد اداره میکند. گاهی یک بخش را زن و بخش دیگر را مرد اداره میکند. شرایط طبیعی باید الگوی ما باشد؛ شرایط طبیعی به ما میگوید که نمیتوانیم یک خط بکشیم که همیشه مردها رییس اند یا همیشه زنها رییس اند.
مهریزی با تأکید بر اینکه این شرایط طبیعی باید الگوی ما در قانون گذاری و برداشتهای فقهی قرار بگیرد، اظهار کرد: در شرایط طبیعی گاهی مرد و گاهی زن شرایط را اداره میکند و گاهی بخشی را زن و بخش دیگری را مرد مدیریت میکند. همان مثال ترافیک است که اگر رانندهها عاقل باشند، خود به خود راه را باز میکنند و میروند. این باید الگو باشد و قرآن نیز همین را میگوید.
رییس، هماهنگ کننده یک مجموعه است و نه فردی مستبد و زورگو
او در معنای مفهوم رییس گفت: رییس یعنی کسی که اداره میکند و هماهنگ کننده یک مجموعه و اجزاء، نه مستبد و نه فردی که زورگو است. غرض این بود که در آیات قرآن هم ممکن است در مقام فهم مراد، اشتباه صورت بگیرد که آن را باید بازخوانی کنند. به طور مثال در آیهی ۲۸۲ سورهی بقره که میآید تفاوت شهادت زن و مرد را میگوید؛ یک علت ذکر میکند. چرا این علت را میگوییم حکمت است؟ وقتی گفته میشود به این علت این گونه باشد یعنی هر زمان که این علت وجود نداشت، اشکال ندارد که زنان هم مثل مردان شهادشان قابل قبول باشد. این در بازخوانی اتفاق میافتد. مگر در فقه گفته نمیشود که تا زمان علامه آب چاه را میگفتند قلیل است. بعد علامه فهمید که این گونه است. هشت قرن بعد فهمیدند که آب چاه قلیل نیست. چرا وقتی مرحوم امام(ره) بحث ولایت فقیه را به این شکل مطرح کرد، در حالی که کسی پیش از آن به این شکل نگفته بود، کسی نگفت برای اولین بار است؟ اینجا و در مورد این آیات هم برای اولین بار است؛ ممکن است گفته باشند اما اشتباه گفته باشند.
مهریزی با بیان اینکه متولیان و عالمان دین که معصوم نیستند، گفت: معصومین طبقهی خاصی هستند بنابراین باید به تبیینهای عقلایی روی آورد یا به بازخوانی مجدد ادله و منابع؛ در همان سیستم اجتهادی سنتی که میگوید ادلهی فقه، چهار مورد از جمله قرآن و سنت است. وقتی این مشکلات را میبینیم، باید برگشت و باری دیگر بررسی کرد. این مشکلات و چالشها باید ما را برگرداند، شاید در این مراحل در جایی خطا یا اشتباهی رخ داده است. این حلقهی اول است که به متولیان دین برمی گردد و ممکن است در اینجا تفاوتهایی میان برداشتها هم باشد، اما مهم، حلقه دوم است.
او تصریح کرد: حلقهی دوم، قانون گذاری است یعنی مجلس یا شورای نگهبان که میخواهند آرای فقهی را در این مسایل تبدیل به قانون کنند. مرحوم محمدباقر صدر در کتابی به نام «الاسلام یقود الحیاه» مطرح میکند که در جایی که فتاوا و آراء مختلف است، مجلسهای قانون گذاری در حکومتهای اسلامی باید اجراپذیرترین فتوا را انتخاب کنند. مواردی مسلم هستند که البته تعداد کمی دارند مثل نماز واجب یا اینکه ارث باید تقسیم شود، اما در مورد اینکه بچهها چطور ارث ببرند، ممکن است چند فتوا باشد. دیه برای کسی که به عمد بکشد، واجب است، اما اختلاف است در اینکه چه اندازه باشد و دیه زن و مرد چه تفاوتی دارد. اگر مسلم است که روشن است و اصلاً قانون نمیخواهد، اما در جاهایی که اجتهادها و آرای مختلف مطرح است، حوزههای قانون گذاری باید اجراپذیرترین آرا را انتخاب کنند.
حوزههای قانونگذاری باید اجراپذیرترین فتوا را انتخاب کنند
مهریزی در توضیح اجراپذیرترین فتوا بیان کرد: آنکه با مطالبات، واقعیتها، ذهنیتها و شرایط عمومی جهانی و ملی ما سازگاری دارد را اجراپذیرترین میگوییم. باید اجراپذیرترین را انتخاب کرد نه بدترین ان نسبت به شرایط جامعه. قانون گذارها باید در این مرحله تدبیر، دوراندیشی و واقع نگری کنند و بر اساس واقع نگری و دوراندیشی بین این فتاوا، اجراپذیرترین آن را انتخاب کنند. به طور مثال در این روزها آیتالله مکارم گفته اند که به نظر من ازدواج دختر بچههای زیر ۱۳ سال جایز نیست؛ حال چرا شما میروید آن فتوا را انتخاب میکنید که میگوید ۹ سال هم درست است، ۵ سال هم درست است؟ این هم فتواست، آن هم فتواست و هیچ کدام هم نمیتوانیم قسم بخوریم بگوییم که حکم خداست. باید دید کدامیک در شرایط اجتماعی امروز ما اجراپذیرتر است، آن را انتخاب میکنیم.
او با تأکید بر اهمیت این مرحله و نقش شورای نگهبان اظهار کرد: شورای نگهبان که تنها فتواهای خود را نمیگویند. گاهی فتواهای خود، گاهی فتوای امام(ره)، گاهی فتوای رهبری و گاهی فتوای مشهور را میگویند. وقتی در این اشکال، فتوا انتخاب میکنند، میتوانند فتوایی را نیز انتخاب کنند که مثلاً ممکن است فقیهی گفته باشد، نه رهبری و نه امام و نه خود ایشان اما آن فتوا مشکلات جامعهی ما را بهتر حل کند. پس در این مرحله، انتخاب فتوا و رأی فقهی که با شرایط اجتماعی سازگاری دارد، کار بسیاری مهمی است و بسیاری از بن بستها در اینجا حل و فصل میشود.
باید آگاهی زنان به ویژه قشر متدین را افزایش داد
این استاد دانشگاه بحث دیگر را نقش گروههای اجتماعی زنان فعالی دانست که روی این موضوعات کار میکنند و گفت: خوب است این گروههای فعال زنان، پنج اقدام را دنبال کنند. یک اینکه توسعهی آگاهی بخشی به زنان بخصوص در قشرهای مذهبی و متدین را مورد توجه قرار دهند. این بخش بسیار مهمی است که آگاهیهای زنان را افزایش دهند به ویژه قشرهای متدین و مذهبی که ممکن است کمتر با این مسایل درگیر باشند، مشکلات را بگویند و آنها را به مواردی که ممکن است تبعیض یا تفاوت در حقوق باشد، آگاه کنند.
بالا رفتن مطالبات اجتماعی، زمینهی بازنگری را زودتر فراهم میکنند
او ادامه داد: تحصیل کردهها که تحصیل کرده هستند و همه هم امروز با گوشیهای خود به اطلاعات دسترسی مییابند، اما آن گروههایی که تقیدهایی دارند و کمتر این حرفها را مورد سوال قرار میدهند را باید آگاه کرد. بالا رفتن مطالبات اجتماعی، زمینهی بازنگری را چه برای عالمان دین و چه برای قانون گذاران زودتر فراهم میکنند. به همین دلیل توسعهی هر چه بیشتر آگاهی زنان به ویژه زنان متدین و قشرهای مذهبی به تحولات اجتماعی بیشتر کمک میکند.
فعالان اجتماعی از کارهای شعاری به مطالعات دینی دقیق روی آورند
مهریزی با بیان اینکه این فعالان اجتماعی باید خود نیز به جای تنها کارهای ترویجی و شعاری که لازم هم هست، اقدامات علمی عمیقی را نیز انجام دهند، اظهار کرد: نه اینکه تنها چند مطلب از یک فرد را خوانده باشیم بلکه در جامعه ایرانی، مطالعات عمیق و جدی لازم است و فقط شعار و نمایش نباید باشد. بخشی از آن شعار است و بخشی دیگر حرف و کپی از جای دیگر و… است. بخشی نیز کارهای عمیق علمی پایدار، اطلاعات و آمارهای دقیق و انجام دادن کارهای دقیق علمی است. به نظر میرسد مطالعات دینی این گروهها در حوزهی زنان خیلی ضعیف است و باید مطالعات دینی خود را تعمیق دهند و تقویت کنند تا بتوانند حرف بزنند و پرسش کنند.
او با بیان اینکه اقدامات تحریک آمیز توسط فعالان اجتماعی حوزه زنان راه به جایی نمیبرد، هشدار داد: این گروهها باید از کارهای تحریک آمیز و شعاری بخصوص در بخشهای عمومی و سنتهای عمومی اجتماعی پرهیز کنند زیرا نه تنها ره به جایی نمیبرد، جز این که عکس العمل و موضع گیریها را بیشتر کند، نتیجهای ندارد.
فعالان اجتماعی زنان باید با عالمان دین و حوزههای علمیه ارتباط فعال بگیرند
این پژوهشگر دینی ارتباط با عالمان دین، حوزههای علمیه و رایزنی با آنها را از دیگر وظایف فعالان حوزه زنان خواند و افزود: در این قسمت، شش نکته مطرح است. یک، ارتباط است که یعنی رفت و آمد بسیار با علمای دین، حوزههای علمیه، طلبهها و مراکز حوزوی داشته باشند و معضلات را به خوبی و به صورت ملموس و آماری گزارش کنند. دوم اینکه موضوعات را برایشان بشکافند چون گاهی اوقات موضوع، شکافته نشده است و به طور مثال فقیه یا مجتهد، چندان با موضوع جدید ارتباط برقرار نکرده است.
او در ادامه خاطرنشان کرد: سوم از آنها بخواهند که مراکز مطالعات مربوط به زنان را افزایش دهند. امروز در قم تنها یک مرکز مطالعات زنان است، چرا در قم باید یک مرکز مطالعات زنان باشد، در حالی که بیست یا سی مرکز در حوزه مطالعات سیاسی کار میکنند؟ چهارم اینکه از آنها درخواست کنند که رشتهی مطالعات زنان در حوزه تکثیر شود. امروز دانشگاه ادیان رشته مطالعات زنان را برگزار میکند. چرا این رشته در جاهای دیگر نباشد؟
مهریزی تصریح کرد: پنجم، درخواست شود که به طور مثال در حوزه، درسهای خارج با موضوع زن و فقه زنان ایجاد شود. چرا نباید چند درس خارج فقه زنان تشکیل شود؟ باید این موارد را درخواست کنند که افزوده شود و مورد توجه علما و حوزههای علمیه قرار بگیرد. ششم کتابخانههای تخصصی در موضوع زن درخواست شود چون خود این که کتابخانه تخصصی و کتابها، مجلات و منابع نو به زبانهای مختلف باشد، در این مهم، تأثیرگذار است و دید را باز میکند. به اعتقاد من اینکه در کل رایزنیهای خود این شش درخواست را داشته باشند، موثر است.
او بیشتر فعالیتهای علمی خود در زمینه زنان را معطوف به بازخوانی مجدد منابع آیات و روایات دانست و نه ارائه تبیین عقلانی برای فتاوای موجود و گفت: تا امروز در حدود سی نظر جدید در همین مسایل تفاوت زن و مرد مطرح کرده ام که لااقل با شرایط امروز سازگاری دارد. در کتاب «نواندیشی دینی و مسالهی زن» هم در واقع تقریباً مکانیسم همین را بیان کردم. در آن کتاب در ابتدا بیان کردم که اجتهادهای موجود چه آسیبهایی دارد و مشکل آن کجاست. ۱۵ مشکل با مثال و نمونه ذکر کردم؛ و پس از آن به این پرداختم که برای خروج از این مشکلات باید قواعدی را رعایت کنیم. ده بند را مطرح و خودم بر اساس آن، دو سه مدل را اجرا کردم.
زن هنوز به عنوان مسالهی اول در حوزه مطالعات دینی تلقی نشده است
مهریزی، دلیل اینکه چرا اغلب پرسشهای زنان پاسخ داده نمیشود یا به نصیحت منتهی میشود، اظهار کرد: چون متولیان دینی برای پاسخ به آنها، دو راهی که در ابتدای صحبت گفته شد را دنبال نکردند و میخواهند با همان ذهنیت سابق خود حرکت کنند. منظور از دو راه این است که یا بروند سراغ تبیینهای عقلانی متناسب با امروز یا به سراغ بازخوانی بروند. دلیل این حرکت نکردن به سمت این دو راه نیز میتواند این باشد که شاید هنوز مسالهی زن به عنوان مسالهی اول در حوزهی مطالعات دینی تلقی نشده است. باید آن را تبدیل به مساله اول کرد. افزایش ارتباط و مراوده با عالمان و حوزه علمیه و همینطور توسعهی آگاهی زنان در این امر میتواند موثر باشد.
او دلیل بی توجهی متولیان حکومتی و قانونگذاران به این امر را نیز همین مساله دانست که این موضوع در اولویتهای رده اول آنها نبوده است و گفت: در حقیقت مسایل سیاسی و… اولویتهای اول بوده است. علاوه بر آن بخشهایی از بدنه حکومت مانند دولت یا مجلس در حال تغییر است و پس از مدتی تغییر میکند. به همین دلیل باید بحث زن در بخشهای ثابت حکومت، به نگاه استراتژیک تبدیل شود. در این صورت مساله زن دغدغهی کلی حکومت میشود و نه این دولت، آن دولت یا این مجلس و آن مجلس یا این رییس قوه و آن رییس قوه. مسالهی زن در بخشهای ثابت حکومت باید جزو مسایل استراتژیک شود.
این استاد دانشگاه با اشاره به نقش رسانهها در این موضوع اظهار کرد: رسانه میتواند فضا ایجاد کند. وقتی این موضوع، همگانی شود، میتواند در سطح اولویت اول قرار بگیرد.
او تحصیل شورای فقهی برای حل مسایل زنان را دشوار دانست و گفت: در زمینههای دیگر هم فعلا این موضوع حاصل نشده است. بهتر است در حال حاضر لااقل اقدامات یاد شده را انجام دهیم.