شبکه اجتهاد: پویایی، سرزندگی و معناداری جهان امروزین وابسته و وامدار مجاهدت و کوششهای نظری و عملی اندیشوران و خردمندان هر جامعه ای است. بزرگترین میراث ماندگار هر فرهنگ و تمدنی یافتههای فرهیختگان و جستوجوگران و پرسشگرانی است که تشنه دانستن و تعالی خود و جامعه شان هستند.
استاد محمدرضا حکیمی از نوادر روزگار معاصر بود که همه زندگی خویش را صرف گسترش معارف و آیات الهی نمود. حکیمی که برآمده از حوزه علمیه خراسان بود به رسم آن روزگار به فراگیری فقه روی آورد و با پشتکار و جهد ویژه در جوانی به اجتهاد رسید. ولی او زیست خود را در فقه مرسوم و مورد توجه خلاصه نکرد و از دریچهای پهناورتر به معارف بی بدیل الهی نگریست. مسئله انسان و چگونه زیستن، یگانه دغدغه و پرسش همیشگی او بود و پاسخ به آن را نیز در آیات و روایات یافت.
در روزگاری که گروهگرایی و تفرق موج میزد، محمدرضا حکیمی آزاد از همه مرزبندیها و منافع مرسوم، شیوه رواداری و همدلی را در پیش گرفت و به پیروی از سیره معصومین علیهم السلام به گفتگوی حقجویانه با اهالی متکثر و متنوع اندیشه و نظر نشست. این روش ویژه او بود که موجب گردید است امروز طیف های گوناگون جامعه از ابعاد مختلف، نسبت به او ارادت و پیوندی عمیق داشته باشند و در سوگ او محزون گردند.
حکیمی دین را به معنای واقعی سازنده زندگی میدانست و زندگی خویش را آیینهای برای بازتاب زندگی برآمده از نگره های دینی قرار داد. عدالت به عنوان عصاره و گوهرهای برآمده از رویکردهای دینی همواره برایش دغدغه ای نه تنها نظری، بلکه عملی بود. او برخلاف بسیاری از نظریهپردازان مشهور عدالت، به آنچه پیرامون عدالت می اندیشید، عمل کرد تا بدانجا که میتوان او را یگانه دردانهای دانست که حقیقتا آنگونه که می اندیشید، زیست.
اما حکیمی برآمده از حوزههای علمیه که دغدغه انسان معاصر داشت، نگاهی ژرف به جهان داشته و علوم و دانشهای جدید را نیز جستجو کرده و در نهایت نیز قرائتی امروزین و جهانشمول از آموزههای دینی ارائه کرد که راهگشای نه تنها مسلمانان، بلکه انسان عدالتخواه بود. تسلط کم نظیر او به ادبیات و سیر مطالعات وسیع و روح بلند و نازکش، زبانی شاعرانه برای او به ارمغان آورده بود، به گونهای که آثارش ضمن برخورداری از غنای کمنظیر محتوایی، در عمق جان مخاطبان مینشست.
این دانشمند یگانه حتی در حوزههایی که نسبت بدان نقد و نگاهی متفاوت داشت نیز خود از تسلطی ویژه برخوردار بود. حکیمی که او را مخالف و منتقد فلسفه میخوانند، خود به خولی فلسفه خوانده بود و تدریس میکرد و آنگاه به نقد آن می نشست. هر چند گاهی کژاندیشان و بدسگالان فراسپهر اندیشه با نگاهی تحویلگرایانه رویکرد تفکیکی او را جریانی ضد گفتگو نمایش دادند، در حالی که منش او در عمر بیش از هشتاد سالش گفتوگو بوده است.
برداشتها و تفاسیر یگانه او از مفاهیمی همچون عاشورا، خود معادل صدها کتاب نظری جریانساز برای تحقق اسلام راستین و آموزه های آن است؛ البته اگر مورد توجه و دقت قرار گیرد، چه آنجا که او عاشورا و مفاهیم و نشانگان نهفته در آن را زمینهساز درک و دریافت انصاف و عدالت می داند.
در میان دهها اثر انتشار یافته این عارف بزرگ اجتماعی، «الحیات» که دائرهالمعارفی بزرگ و کامل از آیات و روایات مبتنی بر نیازهای انسان معاصر است، اهمیتی ویژه دارد. الحیات راهنما و سازنده سبک زندگی اسلامی است که برای هر مخاطب و دلدادهای به زندگی استعلایی قابل استفاده و دریافت است.
این دانشور نوآور، در جستجوی زندگی منهای فقر بود؛ زندگی عاری از فقر اندیشه و جسم در کنار یکدیگر. افسوس که امروز او را در کنار خویش نداریم اما آثارش همچون میراثی گرانسنگ در پیش روی ما قرار دارد.
ای کاش سیاست گذاران فرهنگی ما از پیرایههای روشنفکرانه و نمایشی موجود رهایی یافته و نگاهی به قفسه کتابهای خویش انداخته و آثاری چون الحیات را دریابند. (منتشر شده در روزنامه اطلاعات)