جامعهای که در آن مذهب و نظام اقتصادی اسلام تحقق یافته است، موضوع علم اقتصاد اسلامی مشروط است و اسلام دارای علم اقتصاد اسلامی مطلق نیز هست که موضوع آن جامعه انسانی است. فایده این علم تبیین صحیح رفتارهای اقتصادی حتی در جامعه غیراسلامی است.
۱) جمعآوری حوادث اقتصادی از طریق تجربه واقعی زندگی؛
۲) تنظیم علمی آنها بهگونهایکه موجب کشف قوانین حاکم بر این حوادث در محدوده آن زندگی واقعی و شرایط ویژه آن شود؛ یعنی شروع در بحث علمی از مسلمات معینی که ابتدا فرض تحقق آنها میشود و در پرتو آن فروض، توجیه اقتصادی و کیفیت جریان حوادث استنتاج میگردد.
راه اول برای تحقق علم اقتصاد اسلامی متوقف بر آن است که «مذهب اقتصادی اسلام» در عالم واقع تحقق یابد؛ پس راه دوم برای توضیح برخی حقایق زندگی اقتصادی در جامعه اسلامی مفیدتر است؛ اما اینگونه تفسیرها تا زمانی که با تجارب جمعآوری شده از واقع خارجی آزمون نشود، نمیتواند مولِّد علم اقتصاد اسلامی به صورت عام و دقیق آن شود؛ زیرا بسیاری موارد بین زندگی واقعی و تفسیراتی که بر اساس فروض صورت میگیرد، تفاوت وجود دارد. افزون بر این، عنصر روحی و فکری در جامعه اسلامی دارای اثر زیادی در زندگی اقتصادی است و این عنصر دارای حدود تعریفشده و شکل معینی نیست تا بتوان آن را فرض کرد و بر اساس آن نظریهپردازی علمی کرد.
بنابراین تا وقتی که مذهب اقتصادی اسلام با همه اصول و مشخصات و اجزایش در متن زندگی پیاده نشود و وقایع و تجربههای اقتصادی آن جامعه به صورت منظم بررسی نشود، امکان ندارد علم اقتصاد اسلامی به معنای حقیقی آن متولد شود. بر این اساس، از دیدگاه ایشان تفاوت علم اقتصاد اسلامی و غیراسلامی تنها در جامعهای است که علم اقتصاد حوادث و پدیدههای اقتصادی آن را مطالعه میکند. به عبارت دیگر تفاوت تنها در «موضوع علم اقتصاد» است، ولی در اهداف و روش فرقی بین علم اقتصاد اسلامی و غیراسلامی نیست.
بنابراین لازم است نظریه شهید صدر درباره علم اقتصاد اسلامی را در سه محور موضوع، هدف و روش علم اقتصاد اسلامی بررسی کنیم تا به درستی یا نادرستی آن پی بریم.
موضوع علم اقتصاد اسلامی
«شوقی دنیا» این پرسش را مطرح میکند که آیا موضوع علم اقتصاد اسلامى صرفاً پدیده اقتصادى است یا پدیده اقتصادى موجود در جامعه اسلامى؟ ایشان اقتصاددانان را در پاسخ به این پرسش به دو دسته تقسیم کرده و میگوید: رویکرد رایج میان پژوهشگران اقتصاد اسلامى، تاکنون همان رویکرد دوم است؛ با این استدلال که علم اقتصاد معاصر به دلیل نَشو و نما یافتن در سایه نظام اقتصادى سرمایهدارى و مغایرت آن با رفتار اقتصادى مسلمانان، توانایى ارائه تفسیر رفتار اقتصادی را در چارچوب نظام اقتصادی بهویژه در امور مرتبط با خاستگاهها و اهداف مسلّم ندارد و قرآن کریم در آیات متعدد، هدایتگرىاش را مخصوص کسانى مىداند که به آن ایمان دارند؛ از جمله آیه «… وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ»؛ این کتاب را که روشنگر هر چیزی و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو نازل کردیم. (نحل، ۸۹)
بهرغم وجاهت این ملاحظات، رویکرد دیگرى وجود دارد که آن نیز داراى وجاهت است. این رویکرد بر آن است، همانطورکه قرآن کریم تصریح کرده که کتاب هدایت براى مسلمانان است، جهانىبودن خود را نیز به صراحت ابراز کرده و هدایتش متوجه همه مردم است و همه آنان به هدایت دعوت شدهاند و سنتهاى الهى در جهان هستى و در رفتار آفریدهها از جمله انسان، بدون استثنا جارى است.
وانگهى قرآن کریم و سنت مطهر پیامبر(ص) به تعریف، تفسیر و ارزیابى رفتار اقتصادى غیرمسلمانان مىپردازد. حال اگر اقتصاد سکولار حاکم، چنین عمومیت و شمول و صلاحیت اجراى خود را بر تمام انسانها ادعا دارد، آیا براى ما سزاوار نیست که بگوییم اقتصاد اسلامى نیز چنین است.۱
«أنس زرقا» نیز با صراحت و قاطعیت این نظریه را تأیید میکند و در پاسخ به همان پرسشی که شوقی دنیا مطرح کرد، میگوید: بهنظر من یگانه پاسخ درست این است که اقتصاد اسلامى، پدیدههاى اقتصادى را در سراسر جامعه بشرى اعمّ از اسلامى یا غیراسلامى مطالعه مىکند. این بحث مىتواند از سوى قرآن و سنت پشتیبانى شود. این دو منبع، توجه ما را به روابط و متغیرهایى جلب مىکند که به رفتار مسلمانان محدود نشده و با رفتار تمام انسانها ارتباط دارد. برای نمونه، تمایل انسانها به مقدار بسیار زیاد ثروت به صورت گرایش عمومى بشر که به مسلمانان منحصر نیست، بیان شده است. من قاطعانه اعلام مىکنم که موضوع اقتصاد اسلامى به جامعه اسلامى محدود نیست، بلکه شامل رفتارهای اقتصادى اعم از موافق یا مخالف با اسلام مىشود. چنین نگرشى بازتابى از هدف جهانشمول اسلام درباره تبیین جهان در مقیاسى بزرگ به جاى تبیینى است که اقتصاد اسلامى را به مسلمانان اختصاص مىدهد.۲
«منذر قحف» نیز تحت عنوان «تعریفی اسلامی از علم اقتصاد» این نظریه را تأیید میکند و بر صحت آن نیز به میراث پیشینیان و بهویژه «علم العمران» ابنخلدون استناد مینماید.۳ او در جای دیگر اضافه میکند: «سرانجام، قلمرو علم اقتصاد چنانچه از دیدگاه اسلامی مجدداً تعریف شود، عبارت است از: رفتار بشر با همه جوانب آن و تحت هر نوع از ارزشهای اخلاقی و مذهبی و در داخل تمام چارچوبهای اجتماعی، سیاسی و قانونی. تئوریهای اقتصادی باید بتوانند رفتار مؤمنان و غیرمؤمنان را در راستای پیگیری اهداف مادی توضیح دهند. این تئوریها باید قابلیت درک انگیزههای تأمین مالی بر اساس ربا، قیمتگذاری مبتنی بر بیع مرابحه و تأمین مالی مشارکتی بر اساس مشارکت در سود و زیان را داشته باشند.»۴
اسلام دارای مبانی هستیشناسانه و معرفتشناسانه ویژهای است. در نتیجه باید دارای روش ویژهای در توضیح و تبیین وقایع اقتصادی باشد؛ زیرا امروزه به اثبات رسیده است که مبانی هستیشناسانه و معرفتشناسانه در گزینش روشها مؤثرند.
بر این اساس میتوان گفت که اسلام دارای دو نوع علم اقتصاد است:
۱) «علم اقتصاد اسلامی مطلق» که به توصیف و تبیین پدیدههای اقتصادی در جوامع انسانی میپردازد و جهانشمول است و ۲) «علم اقتصاد اسلامی مشروط» که به توصیف و تبیین پدیدههای اقتصادی در جامعه اسلامی میپردازد. هر دو علم را میتوان به صفت اسلامی متصف کرد. اولی را به این لحاظ که روش و قوانین آن مبتنی بر جهانبینی و مبانی معرفتشناسانه اسلامی است و دومی را به این لحاظ که افزون بر روش و قوانین، موضوع آن نیز جامعهای است که در آن قواعد مذهب و عناصر نظام اقتصادی اسلام تحقق یافته است.
بر این اساس دو اشکال به شهید صدر وارد میشود:
الف) جامعهای که در آن مذهب و نظام اقتصادی اسلام تحقق یافته است، موضوع علم اقتصاد اسلامی مشروط است و اسلام دارای علم اقتصاد اسلامی مطلق نیز هست که موضوع آن جامعه انسانی است. فایده این علم تبیین صحیح رفتارهای اقتصادی حتی در جامعه غیراسلامی است.
ب) در علم اقتصاد اسلامی مشروط، وضعیت مطلوب تفسیر و تبیین میشود، نظریههای علمی از مفروضات و مسلّماتی که از آموزههای اسلامی بهدست میآید، به روش قیاسی ساخته میشود و از جهت منطقی صحیح نیست که برای اثبات صحت و سقم آنها به آزمونهای تجربی استناد شود؛ زیرا مفروض این است که این نظریات برای تبیین وضعیت موجود نیست، بلکه برای تبیین وضعیت مطلوب است؛ بنابراین، این ادعای شهید صدر که «نظریههای علمی بهدستآمده از این طریق برای توضیح برخی حقایق زندگی اقتصادی در جامعه اسلامی مفید است، ولی اینگونه تفسیرها تا زمانی که با تجارب جمعآوریشده از واقع خارجی آزمون نشود، نمیتواند مولد علم اقتصاد اسلامی بهصورت عام و دقیق آن شود؛ زیرا بسیاری مواقع، بین زندگی واقعی و تفسیراتی که بر اساس فروض صورت میگیرد، تفاوت وجود دارد.» درست نیست؛ زیرا نظریاتی که از این طریق بهدست میآید، برای تفسیر واقع موجود نیست، بلکه برای تفسیر وضعیت مطلوب اسلامی است.
هدف علم اقتصاد اسلامی
آیا هدف علم اقتصاد اسلامى تنها توضیح، تبیین و پیشبینی پدیدههای اقتصادی یا به تعبیر شهید صدر تفسیر پدیدههای اقتصادی است یا هدفی هنجاری و دستوری نیز دارد؟ یا اینکه هر دو را با هم در دستور کار خود قرار داده است؟۵
باید گفت که اسلام دین هدایت است و هدف آن رساندن انسانها به قله کمال (عبودیت خداوند) است. هدف چنین دینی نمیتواند تنها توصیف و تبیین وضع موجود باشد، بلکه توصیف و تبیین وضع موجود مقدمهای لازم برای حرکت به سمت وضع مطلوب است.
علم اقتصاد اسلامی نیز که یکی از علوم اسلامی است، هدف آن تنها توصیف و تبیین و پیشبینی درباره وضع موجود نیست، بلکه هدف هنجاری نیز دارد؛ بنابراین، اشکال دیگر نظریه شهید صدر(ره) این است که علم اقتصاد اسلامی در هدف نیز همچون موضوع، با علم اقتصاد سنتی تفاوت دارد.
ممکن است در اینجا از شهید صدر(ره) چنین دفاع کنیم که ایشان بخش دستوری اهداف سهگانه فوق را در قالب مفهوم مذهب و نظام دیده است؛ بنابراین آنچه میتوان در مقابل این دو مطرح کرد، چیزی جز علم به مفهوم اثباتی آن نیست؛ اما به نظر میرسد این دفاع صحیح نیست. در حقیقت این دفاع ناشی از خلط بین مفهوم مذهب و نظام و علم اقتصاد دستوری (سیاستها) است. مذهب و نظام اقتصادی ظرف وضعیت موجود یا مطلوب را که در آن بررسیهای علمی صورت میگیرد، ترسیم میکنند. علم اقتصاد اثباتی، رفتارها را در یک نظام اقتصادی مطالعه میکند و علم اقتصاد دستوری برای رسیدن به نقطه مطلوب در چارچوب همان نظام اقتصادی سیاستهایی را پیشنهاد میکند؛ بنابراین در بحثهای مذهب و نظام اقتصادی، چارچوب موجود و مطلوب و اصول حرکت از یک چارچوب به چارچوب دیگر مطرح است، ولی در بررسیهای علمی اثباتی یا دستوری، ظرف بررسیها ثابت فرض شده و در یک نظام ثابت، وضعیت موجود و مطلوب و سیاستهای حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر بحث میشود.
روش علم اقتصاد اسلامی
ویژگی مشترک روشهای علم اقتصاد سنتی ابتنا بر مادهگرایی در هستیشناسی و نفی وحی به عنوان منبع شناخت است. در این علم فرض میشود جهان محصور در علل مادی است و علل مجرد وجود ندارد و انسان موجودی مادی است و ابعاد مجرد و معنوی ندارد و منابع شناخت نیز منحصر در عقل و تجربه است. این در حالی است که بر اساس مبانی جهانبینی و معرفتشناسی اسلامی، جهان دارای علل مجردی است که بر عالم ماده مؤثر است و انسان نیز دارای دو بعد مادی و مجرد است و افزون بر عقل و تجربه، وحی نیز یکی از منابع شناخت است؛ بنابراین انتظار آن است که روش علم اقتصاد اسلامی با علم اقتصاد سنتی تا حدودی متفاوت باشد.
۱ . نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی، أحمد شوقی دنیا، ترجمه: خداداد جلالی، فصلنامه تخصصی اقتصاد اسلامی، سال سوم، شماره ۱۲، صص۱۳۲ و ۱۳۳.
۲ . روششناسی علم اقتصاد اسلامی، محمد أنس زرقا، ترجمه: ناصر جهانیان و علیاصغر هادوینیا، فصلنامه تخصصی اقتصاد اسلامی، سال سوم، شماره ۱۰، ص۱۲۳٫
۳ . اقتصاد اسلامی: تعریف و روش، منذر قحف. این مقاله با عنوان «islamic economics: notes on definition and methodology» بر روی سایت منذر قحف موجود است. مقاله مزبور توسط نویسنده این مقاله ترجمه شده و در گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی موجود است.
۴ . همان.
۵ . أحمد شوقی دنیا در مقاله «نظریهپردازی در اقتصاد اسلامی» که پیش از این معرفی شد، این پرسش را مطرح کرده و به آن پاسخ میدهد. پاسخ ایشان واجد دقتهایی که در این مقاله شده، نیست.