اختصاصی شبکه اجتهاد: یکی از خصوصیات بارز دین اسلام توجه به جنبههای حقوقی و گسترش عدالت اجتماعی در جامعه است. از نگاه اسلام، حفظ حقوق تمامی انسانها در جامعه از بزرگترین وظایف انسانی و دینی یک حکومت میباشد که پیامبر به عنوان اولین حاکم اسلامی میبایست بیش از دیگران در نشر و گسترش آن تمامی تلاش خود را معطوف نماید.
فقه و دستورات فقهی اسلام اوج تجلی این معنا در اسلام است. در طول رسالت بیستوسه ساله پیامبر اسلام(ص) بهخصوص در دوران ده ساله حضور در مدینه احکام بسیاری از سوی خداوند در قالب آیات قرآن نازل گردید که هر یک به مناسبتی بر این معنا یعنی حفظ عدالت اجتماعی و رعایت حقوق تمامی انسانها تأکید داشت اما نکته قابل توجه آن است که اجرای این احکام را نمیتوان غایت خواست اسلام از مسلمانان دانست. اگر چه رعایت احکام حقوقی اسلام از بالاترین مراتب اسلامخواهی جامعه اسلامی میباشد اما غایت مسلمانی نیست. در حقیقت میتوان چنین گفت که رعایت حقوق اجتماعی مندرج در ابواب فقهی کف توقعات خداوند از مسلمانان میباشد نه غایت آن؛ امری که پرداخت زیاد به مباحث و موضوعات آن سبب غفلت اندیشمندان اسلامی گردیده است.
رسول گرامی اسلام (ص) هدف از بعثت خود را اتمام یا اکمال مکارم اخلاق عنوان میدارد. مفهوم این مطلب آن است که تمامی حرکات و تلاشهای پیامبر را باید در این راستا تعریف نمود. اگر او امر به نماز و روزه و زکات و جهاد و … میکند، مقصودش را باید در جهت ارتقای مکارم اخلاق جامعه تفسیر نمود.
جهادی که منجر به ارتقای مکارم اخلاق در سطح جامعه نگردد مورد تأیید پیامبر نیست، ازاینرو جنگهای توسعه طلبانه به منظور دستیابی به خاک و گسترش منطقه تحت سلطه هیچگاه ترویج کننده مکارم اخلاق نبوده و نمیتواند تأمین کننده هدف از جنگ مقدسی باشد که در اسلام با نام جهاد شناخته میشود؛ و یا زکاتی که حاکی از ارتقای کرامت اخلاقی مسلمانان نباشد کمترین ارزش را برای آن حضرت ندارد لذاست که به مأمورین خود توصیه میکند که در دریافت زکات اموال صاحب مال را آزاد بگذارید تا او از هر بخشی که خود راضی است، سهم زکاتش را بپردازد.
احکام حقوق اجتماعی نیز از این مسئله مستثنی نیست و حکمی که به جای کرامت اخلاقی خشونت و کینه را گسترش دهد مهر تأیید را دریافت نخواهد کرد. مأمور اجرای احکامی چون حدود حق توهین به مجرم را ندارد زیرا او تنها باید در زمینه جرمی که مرتکب شده مجازات شود و شخصیت فردیاش همچنان در حمایت جامعه اسلامی است. رعایت تمامی حقوق فردی و اجتماعی مجرم و محدود نمودن مجازات او تنها در حیطه جرمی که مرتکب شده، نه تنها گریز از اسلام و احکام اسلامی را سبب نمیگردد بلکه مهر و عطوفت را نسبت به اسلام در قلبها خواهد کاشت. بهترین نمونه، داستان برده سیاهی است که به حکم اسلام دستش توسط امیرمؤمنان علیهالسلام قطع شد اما او بعد از اجرای حکم به تمجید از شخصیت والای امام پرداخت.
با دقت در برخی از آیات مرتبط با حقوق اجتماعی، اشاره ظریف قرآن به این بعد از رفتارهای اسلامی را به خوبی درک خواهیم کرد، آنجا که وقتی از حق قصاص سخن میگوید، بر عفو و گذشت تأکید و تشویق بیشتری مینماید. «اى کسانى که ایمان آوردهاید قصاص (جنایاتى که واقع میشود) بر شما واجب است آزاد در مقابل آزاد و برده در مقابل برده و زن در مقابل زن پس اگر صاحب خون از برادرش (قاتل) بگذرد قاتل باید که احسان او را بهخوبی تلافى کند و خون بهائی که بدهکار است به طرز خوبى بپردازد، این خود تخفیفى است از ناحیه پروردگارتان و هم رحمتى است پس اگر کسى بعد از عفو کردن از قاتل قصاص بگیرد عذابى دردناک دارد.» سوره بقره آیه ۱۷۸
این امر در آموزش فقه نیز میتواند جاری و ساری باشد. گرفتار آمدن در هزار توی فروعات فقهی و غفلت از اصل مکارم اخلاقی در نحوه آموزش فقه یکی از آسیبهایی است که میتوان برای آموزشهای فقهی مطرح نمود. اگر آموزشهای فقهی حوزههای علمیه به گونه همراه با اخلاق گردد که دانشآموخته این علم پس از یک دوره فقه، در خود ارتقای روحی و تغییرات مثبت نفسانی را شاهد باشد، بیشک فقهی آموخته که در راستای هدف از ارسال رسل و ابلاغ دین بوده است. شاید اگر نگاه ما به آموزش فقه نگاهی آلی و مقدماتی برای دستیابی به اخلاقیات باشد، این در نحوه ورود و خروج ما به مباحث و تلاش در استنباط احکام و نحوه آموزش آن نیز تأثیر خواهد گذاشت.
در حقیقت تلاش جامعه اسلامی نباید تنها معطوف به اجرا نمودن احکام حقوقی اسلام در جامعه باشد بلکه باید گذر از آن و دستیابی به مرحلهای بالاتر و والاتر از آن یعنی کسب مراتب اخلاقی گردد.