راهبرد تولیدی از مسؤولیتهای امروز حوزه علمیه است، ما در بخش تولید در همه بخشها، بخش نظریه، علوم انسانی، اخلاق، رفتار، فضایل و آموزش، تولید نداریم، حوزه ما امروز ادبیات، آموزهها و معارف دین را متناسب با نیاز جامعه تولید نمیکند، حتی فقه ما امروز تولید انبوهی ندارد که مشکلات ما را حل کند، از اینرو باید راهبرد تولیدی در پیش بگیریم؛ اکثر نظریهها امروز به بن بست رسیدهاند یا کهنه شدهاند و چهل سال کار کردهاند، نظریات ما نوسازی نشدهاند؛ لذا نیاز شدید به نظریات جانشین و نو است.
به گزارش خبرنگار شبکه اجتهاد، نشست «نقش حوزه علمیه در گام دوم انقلاب» با عنایت به بیانیه رهبر معظم انقلاب در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با ارائه حجت الاسلام والمسمین سید سجاد ایزدهی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و حجت الاسلام والمسلمین مهاجرنیا، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به همت مؤسسه فقه تخصصی احیای حیات طیبه اسلام در سالن جلسات مرکز پژوهشهای مسجد جمکران برگزار شد که متن این نشست تقدیم خوانندگان میشود.
فرآیند و مراحل انقلاب اسلامی یک پروسه است
استاد ایزدهی: در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی آنهایی که به بقای انقلاب میل نداشتند تلاش کردند این انقلاب به چهل سالگی نرسد؛ زیرا چهل سالگی ایام بلوغ، رشادت و عقلانیت است؛ بیانیه گام دوم انقلاب ناظر به عبارات سابق رهبر معظم انقلاب و این پیش فرض است که انقلاب اسلامی پروژهای نیست که در سال ۵۷ رقم خورده باشد و با تصویب قانون اساسی تمام شود؛ بلکه یک پروسهای بود که انشاءالله منجر به ظهور امام زمان شود، این فرآیند و مراحل طبیعتا باید بررسی و طراحی شود.
مقام معظم رهبری فرمودند این چهل سال که به بلوغ رسیدیم تازه گام اول ما بود، طبیعتا گامهای بسیاری در این مقام داریم؛ نکته امروز این است که در گام دوم چه اتفاقاتی میخواهد برای حوزه بیفتد.
رهبر معظم انقلاب به چند نکته اشاره کردند که دو نکته را خدمت شما عرض میکنم؛ یکی بحث تمدن نوین اسلامی است که این تمدن باید فراگیر شود، وقتی میگوییم تمدن یعنی جامعیت همه نیازها و همه شمولی برای همه جوامع و برای یک دنیا و جهان و منطق فراگیر و از طرف دیگر باید از بین آموزههای دینی، بحث تمدن اسلامی در بیاید، همچنان که تمدن غرب از متن آموزههای غربی و مادی در آمد.
در این گام دوم حوزه علمیه چه باید بکند؟ چشماندازش چیست و راهبرد حوزه برای آینده چه باید باشد و ما چگونه میتوانیم به گامهای بعدی پس از گام اول برسیم و این پروسه را بپیماییم؟
تبیین تفصیلی بیانیه گام دوم انقلاب
استاد مهاجرنیا: بیانیه گام دوم انقلاب دو بخش است، اسمش گام دوم است و میخواهد گام دوم را بگوید، اما رهبر معظم انقلاب گام اول را نیز کنار آن بیان کرده است؛ به نظرم حداقل نصف بیانیه گام اول را پوشش میدهد و نصف دیگر گام دوم، منتها هدف و تأکید بر روی گام دوم است و گام اول از باب مقدمه آمده است.
ورود رهبری در نامه این است که هیچ ملتی چهل سال پای انقلابش نمیایستد، این یک نکته بسیار جدی است، معمولا در کشورها انقلاب میشود و بعد نظامسازی میکنند و همه ایدهآلها و آرمانها را تبدیل به قانون میکنند و بعد از نظامسازی عملا انقلاب به پایان رسیده و حداقل به اهدافی که داشتند رسیده است، منتها ما در دنیا تنها انقلابی هستیم که چهل سال هنوز خودمان را انقلابی میدانیم و روز به روز هم بر روی صفت انقلابی بودن تأکید میکنیم و در نامه هم تأکید شده که باید روحیه انقلابیگری را حفظ کرد.
شکل گیری انقلاب اسلامی و ثبت برند جدیدی به نام تمدن اسلامی
رهبری در خصوص شرایط ایجاد انقلاب توضیحاتی میدهند؛ این که انقلاب اسلامی در عصر قطببندی جهان بین دو قطب به وجود آمد؛ هیچ کشوری بیرون از این دو قطب نبود و همه کشورها تحت سلطه یکی از این دو ابرقدرت بودند، انقلاب اسلامی این چارچوبها را شکست و نشان داد که جایی برای قطببندی وجود ندارد، هویت قطب مقابل را به چالش گرفتیم و همه کارهایی که آمریکا میکند واکنشی است تا از حرکت ما و از تهاجمی که علیه غرب و شرق شروع کردیم یک مقدار کاسته شود.
تعبیر رهبری این است وقتی قطببندی رقابت سهگانه به هم ریخت، عملا رقیب دوم و برند جدیدی به نام انقلاب اسلامی ثبت شد، ایشان تعبیر دارند که ما مشکل داریم، اما کمبودها سبب نشد در طول چهل سال ما کوتاه بیاییم، در این مدت وقتی شرق به کنار رفت، بلافاصله نظریهپردازیها شروع شد، در سال ۱۹۹۱ نظریه هانتینگتون و فوکویاما و دیگران شروع شد، خود نظریهپردازان نظم نوین جهانی تک قطبی شدن را اعلام کردند؛ یعنی دو قطب نیست، همه دارند اعتراف میکنند و آقای هانتینگتون رسما گفت که هشت تمدن در دنیا امروز با هم گلاویز میشوند، شش تا از صحنه خارج میشوند و ما با چشم خود دیدیم که سوسیالیسم خارج شد و داریم میبینیم که تمدن فونسوسیوسی اعلام رقابت همه جانبه ندارد و تنها یک رقابت اقتصادی در پیش گرفته است.
بنابراین شش تمدن از گردونه خارج شدند و دو تمدن ماند، تمدن اسلامی به رهبری ایران، تمدن غرب به رهبری آمریکا و این دو الان رقابت جدی با هم دارند و در این رقابتی که این دو تمدن با هم دارند، جایگاه ما تبدیل به برند شد؛ همانطور که رقابت شوروی با آمریکا و غرب یک برند بود که اکثریت بودند، امروز نیز این برند به نام ایران ثبت شد، ما برند انحصاری داریم و اگر نبود همین یک برندی که امروز پرچم مبارزه و مقاومت در برابر دنیای غرب و همه دنیای استکبار، همین کافی بود که بعد از چهل سال باید جشن میگرفتیم، خیلی برند بزرگی است، برندها بسیار مهم هستند و حتی اگر یک برند شکست بخورد صاحب برند تابلوها را پایین نمیآورد و تابلوها معادل تمام سرمایه این طرف است، به راحتی تابلو را از دست نمیدهد، نگه میدارد که اگر یک روزی به قدرت و اقتصاد بازگشت زیر همین برند استفاده کند.
ما یک کشور جهان سومی هستیم که به لحاظ موقعیت سیاسی و جغرافیایی در جهان سوم واقع شدیم؛ اما در دنیا به لحاظ نقشآفرینی، رقابت و هجمهای که به فرهنگ غرب آوردهایم، جایگاه ما جایگاه جهان سومی نیست.
شعارهای انقلاب مشمول قانون انحطاط نیستند
ابن خلدون میگوید هر انقلاب و پدیده سیاسی چهار مرحله دارد: مرحله تولد، رشد، انحطاط و مرگ، همه ممکن الوجودها شامل این قانون میشوند، به ویژه در حوزه سیاست، اما رهبر معظم انقلاب تعبیر قشنگی دارند، میفرمایند: انقلاب اسلامی شعارهایی دارد که این شعارها ریشه در فطرت دارند، این ریشه فطری اینها باعث شده که مشمول قانون تاریخ مصرف دار نمیشوند؛ چرا که مفاهیم مطلقی هستند، مثلا زیباییهای عدالت به این راحتی از بین نمیرود که بگوییم مشمول قانون انحطاط باشد، بنابراین تعبیر ایشان است که شعارهای جهانی انقلاب اسلامی ریشه در فطرت دارند و پویا و زنده و همانند یک شیء ارگانیسم بدن موجود زنده هستند، دائما بازسازی میشوند، بدن انسان که دائما در حال حرکت است مکمل هم هستند و بازسازی میشود و این جسم زنده، پویایی خود را حفظ میکند و شعارهای انقلاب نیز اینگونه است.
پنج مرحله انقلاب اسلامی در جهت رسیدن به تمدن اسلامی
آقا یک مرحله پنجگانه داشتند و فرمودند اهداف انقلاب در این پنج مرحله تعقیب میشود، اول انقلاب بود و در گام بعد انقلاب تبدیل به نظام، قانون و نظامات زندگی شد، مرحله سوم دولتسازی است که دولت اسلامی میخواهیم درست کنیم و مرحله چهارم جامعه سازی و مرحله پنجم تمدن سازی است.
انقلاب پس از نظامسازی یعنی مرحله دوم دچار رکود و خموشی نشد، این یک ایده است، بسیاری میگویند که انقلاب ما در فرآیند خودش دچار مشکلاتی شد، درباره انقلاب دو نظریه است، یکی اینکه میگویند همه انقلابها از جمله انقلاب اسلامی معمولا در حرکت زیگزاگی فراز و فرودی دچار گسستهایی میشود و اینهایی که طرفدار این ایده هستند میگویند چهار دهه طی کردیم.
این دولتها با میانگین هشت سال آمدند و رفتند، میگویند عمر مدیریت در دنیا چهار سال و در ایران هشت سال است، تجربه چهل سال ما نشان داده که ظرفیت ما بیشتر از هشت سال نیست، جنگ ما هشت سال طول کشید، هشت سال دولتها میآیند، دولت اصلاحات با بیست میلیون سر کار آمد، آقای هاشمی یکهتاز است اصلا رقیب نداشت، آقای خاتمی بیست میلیون رأی داشت، آقای احمدینژاد ۲۴ میلیون رأی آورد و دولتهای موجود هم اکثریت را آوردند، لذا یک نظریه میگوید دولتها در ایران سوپاپ اطمینان است؛ یعنی هر دولتی که میآید انفجارهایی که در ایران در حال رخ دادن است، تنفسی به انقلاب میدهد و بازسازی میشود و جامعه عادی میشود؛ گام اول شما تکه تکه بوده است، چون فرض این است که دولت بعدی که بیاید میگوید این دولت موجود بد بوده است؛ لذا شما همیشه در نقطه صفر هستید و چیزی برای انباشت ندارید.
نظریه بعدی نظریه تمدنی است، نظریه تمدنی میگوید درست است ما فراز و فرود داشتیم و دولتها در برخی مسائل ۱۸۰ درجه با هم اختلاف داشتند؛ اما اینها همه تجربههای انقلاب اسلامی است و در یک خطوطی حرکت میکنند که آن خط استمرار پیدا میکند، این فراز و فرودها نیاز انقلاب ما است و ما به این فراز و فرود نیاز داریم و اگر بخواهیم تمدن سازی کنیم، تمدن محصول تجربههای مختلف است و ما داریم انباشت تجربه جمع میکنیم، انقلاب اسلامی امروز محصول چهل است، مقصود آقا این است که ما انقلاب چهل ساله داریم، اگر وارد نظریه گسست شویم عملا چهل سال اسم و حرف است؛ چون تجربه چهل سال روی هم نیست؛ اما نظریه تمدنی میگوید ما چهل سال داریم، ما از ظرفیتهای همه دولتها استفاده کردیم، هرچند فراز و فرود داشتند؛ اما انقلاب از همه فرصتها و نقطه قوتهای اینها استفاده کرده؛ هرچند کاستی هم داشتیم.
ضرورت بازسازی و تولید نظریه نظام انقلابی
بنابراین تعبیر رهبری این است که ما پس از نظام سیاسی دچار رکود و خموشی نشدیم، اگر نشدیم این نظریه را میدهند که ما باید به سمت نظریه نظام انقلابی پیش برویم، یعنی همین مرحله دوم که نظامسازی بود، این نظامسازی باید تبدیل به نظریه شود، بازسازی و تولید شود و در اختیار نسل بعدی قرار بگیرد، بعد شروع میکنند ویژگیهای انقلاب را نیز بیان میکنند که ما نه متحجر هستیم نه منفعل.
رهبر انقلاب میفرمایند در طول سالها با همه مشکلات ما ایستادیم و مقاومت کردیم، بعد با این مقدمات میفرمایند جوانان عزیز این تجربهای بود که ما یک الگوسازی کردیم، روزی که انقلاب کردیم هیچ الگویی نداشتیم و تمام کارها ضد الگو بود، ما از صفر شروع کردیم، اما تجربه کردیم، گام اول تبدیل شد به الگویی که درست کردیم؛ یعنی نظامسازی که کردیم، گام دوم اکنون در اختیار نسل جدید است و شما باید از این تجربه برای حرکت رو به جلو استفاده کنید، در بین انقلابهایی مانند انقلاب فرانسه، آمریکا، انگلیس، ژاپن، روسیه کوبا و… هیچ انقلابی طول عمر انقلاب اسلامی را ندارد.
انقلاب فرانسه ده سال طول کشید و بعد از ده سال خودشان نیز انقلاب نمیگویند و اگر بگویند یعنی دارند تاریخ میخوانند، برند دومی که رهبری به آن اشاره کردند که میفرمایند در عصر پایان ایدئولوژی، انقلاب دینی کردیم، دهه هفتاد را عصر پایان ایدئولوژی اعلام کردهاند، غربیها این تئوری را گفتند؛ یعنی آرام آرام ایدئولوژیها در سیاست و مملکتداری برچیده شود، زیرا ایدئولوژی سوسیالیستی حذف شده است.
میشل فوکو بزرگترین فیلسوف فرانسوی که همان سالهای اول انقلاب به ایران آمد، وقتی برگشت مصاحبهای کرد و گفت: من یک انقلاب معنوی دیدم، یعنی نقض پایان ایدئولوژی، گفتند در چه سنخی است، پست مدرن یا مدرن؟ گفت نمیتوانم بگویم اما از سنخ مدرنیته نیست، یعنی از سنخ پست مدرن است، فوق آنچه در تفکر غربی آن روز مطرح است؛ بنابراین برند دینگرایی در عصر پایان ایدئولوژی به اسم ما ثبت شد.
ما از مشروطه به این طرف دچار یک بحران بودیم؛ تمام سبک زندگی قبلی ما فرهنگ دینی، اخلاق، رفتار، آداب و رسوم به عنوان سنت همه را نتوانستیم با پدیدههای مدرن جفت و جور کنیم، در خود مشروطه مرحوم شیخ فضل الله نوری پیشگام انقلاب مشروطه وقتی بحث قانون را گفتند؛ ایشان گفت مگر ما برای قانون انقلاب کردیم ما میخواستیم شاه را مشروط به دین کنیم که اینقدر خطا نکند، لذا شیخ فضل الله به سبب همین قانون کنار کشید، قانونی که رهاورد غرب بود و میخواستند در پارلمان ایران تصویب کنند، بنابراین در آن زمان نتوانستند پدیده مدرن را آشتی دهند.
در طول تاریخ مشروطه به این طرف و در دوره پهلوی، مدرنیته برجسته و دین تضعیف شد، از امام خمینی در نوفل لوشاتو پرسیدند، چه حکومتی میخواهید تشکیل دهید؟ گفت: جمهوری اسلامی مثل همین جمهوری، بلکه بهتر از آنها، یک مرجع تقلید و نماینده تفکر سنت در قلب دنیای غرب بگوید ما یک جمهوری یک دموکراسی میخواهیم درست کنیم از همه دموکراسیهای موجود پیشرفتهتر و بهتر و به تعبیر مقام معظم رهبری مترقیتر، برند مصالحه سنت و خدا، به گونهای این را در دستگاه فکر دینی ریختیم و جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی تولید کردیم.
موازنه تشیع با سایر ادیان
برند چهارم موازنه تشیع با سایر ادیان است، تشیع در طول تاریخ به عنوان یک اقلیت انقلابی دائما تو سری خورده است و دوست و دشمن ما را اذیت میکردند، همه ائمه ما شهید یا مسموم شدند و علمای ما هم به این گرفتاری دچار شدند و در طول تاریخ نگذاشتند ما نفس بکشیم، البته جالب است هر وقت ما قدرتی پیدا کردیم و یک مقدار برای ما امکان داشت، مدعی اتحاد و تقریب شدیم و دست دوستی دراز کردیم و نگفتیم انتقام بگیریم، در عین حال انقلاب اسلامی یک گام بالاتر گذاشت و موازنه قوا برقرار کرد، بنابراین ما موازنه قوا بین تشیع و سایر ادیان و سایر مذاهب اسلامی برقرار کردیم.
رقابت تمدنی با سکولاریسم غرب
برند پنجم رقابت تمدنی ما با تمدن غرب است؛ در انتخابات قبلی آمریکا و در حرفهای کلینتون و ترامپ گفتند استعمال واژه ایران بیشتر از واژه آمریکا بوده است، یعنی اینقدر روی ما حساب میکنند که برد و باخت و امتیازشان براساس ما محاسبه میشود، این یعنی برند و رقابت.
نظریه دولت در دولت در جهان تشیع
برند بعدی نظام ولایت فقیه است، ما ۱۴۰۰ سال این نظریه ولایت فقیه را داشتیم و همیشه هم بوده و حتی یک لحظه در تاریخ پیدا نمیکنید که بگویید ما نظریه را رها کردیم و کسی معتقد به آن نبوده است، در برخی آثار گفتهام که دقیقا بعد از غیبت امام زمان نظریه ولایت مطرح شده و سیصد سال نظریه شیخ مفید، نظریه دولت در دولت در جهان تشیع اعلام قدرت کرده است، نظریه کرکی ۲۱۸ سال در دوره صفویان بوده و بعد هم نظریه مشروطه، بعد هم انقلاب؛ یعنی همیشه این نظریه ولایت فقیه بوده است، اما ولایت فقیه در قالب یک حاکمیت تمام عیار تشیع بر مبنای ارزشهای اهل بیت هیچوقت محقق نشد.
نظریه شیخ مفید ذیل بنی العباس بود، نظریه کرکی ذیل صفویان بود، نظریه نائینی ذیل قاجار، بنابراین همیشه یک شاهی بود و ما در حاشیه آن بودیم، اما برای اولین بار امام راحل آمد و فرمود که شاهنشاهی از اول باطل و نامشروع بود و هیچ شاهی مشروعیت نداشته و ندارد، حتی آنهایی که ادعای عدالت داشتند مثل انوشیروان عادل و شاه عباس کبیر، یعنی علمای قبلی ما هم اگر با اینها سازشی کردند از باب ناچاری و ضرورت و اقتضائات زمان بوده است، این برند به نام انقلاب اسلامی ثبت شده است.
ساختارسازی مدرن
برند بعدی ساختارسازی مدرن است، پاکستان در سال ۱۹۴۷ جمهوری اسلامی تشکیل داده و موریتانی قبل از ما جمهوری اسلامی داشتند، در پاکستان قبایل حکومت میکنند، آنجا نه ساختار مردم سالاری هست، نه نقش مردم و قبایل مطرح هستند و رییس جمهور تحت فشارهای اقوام کار میکند، لذا هیچ کشوری نتوانسته ساختارسازی مدرن کند، این تفکیک قوا و پارلمان و دولت و خود مجموعه نظام و ساختارهای تصمیمسازی و تصمیمگیری جزو برندهای انقلاب اسلامی است که هیچکس ندارد.
در بین کشورهای مسیحی، ایرلند شمالی تئودموکراسی است، یعنی مردم سالاری دینی، آنها نیز نتوانستند، ساختارهای مدرن اینقدر برجسته شده که دین در ساختار مدرن حضوری ندارد، اما ایران دقیقا در درون ساختارهایمان دین حاکمیت میکند و دین حرف اول را میزند و دین این ساختار را پذیرفته است، تا امام امضا نکرد که من در این قانون اساسی خلاف شرع نمیبینم، مردم قانون اساسی را رأی ندادند، بنابراین دین در بدنه ساختارهای ما حضور دارد.
مردم سالاری دینی
برند هشتم مردم سالاری دینی است که در تعبیر رهبر معظم انقلاب نیز بود، این مردم سالاری دینی مختص انقلاب اسلامی است و برند ظلم ستیزی، حقیقتا کسی به این امر توجه ندارد، این فشارها که وارد میشود این معارف و آموزهها را باید به مردم گفت، مردم از این غافل هستند و ما در دنیا خیلی چوب میخوریم، بخش زیادی از این کمکها به خاطر ظلمستیزی است.
هر جایی که ظلم شده سیاست خارجی ما آنجا را محکوم میکند و هیچ تفاوتی نداشته که آن ظالم چه کسی بوده، آمریکا، شوروی یا کشور دیگر، هرجا که مظلومی بوده قانون اساسی ما گفته در کنارش باشیم و ما رسما از او حمایت کردیم و بابت همان حمایت به ما فشار وارد شده، علیه ما توطئه شده است، اما این برند را تا الآن حفظ کردیم؛ رهبری در بیانیه دارد که اوایل انقلاب در بازار میگشتیم، به ما سلاح دفاع شخصی هم نمیدادند؛ به دشمن ما پیشرفتهترین سلاحها را میدادند، اما امروز ایران سلاحهای پیشرفته و موشک های دوربرد دارد.
برند دهم برند انقلاب چهل ساله است، این برندها مربوط به گذشته بود، از امروز چه برنامهای داریم؟ آقا شروع کردند به توصیهها و پیشنهادهایی که برای آینده است، با توجه به این چهل سال و براساس نظریه تمدنی، مناسبترین استراتژی ایران برای گام دوم مخصوصا در مقابل رقبا و غرب، بزرگترین استراتژی برای رویارویی با دنیای استکبار در دهه آینده چیست؟
بزرگترین استراتژی برای رویارویی با دنیای استکبار رویکرد آیندهپژوهی است
بزرگترین استراتژی برای دهه آینده، رویکرد آیندهپژوهی است، مگر آمریکا علم غیب دارد؟ مگر کشف الشهود دارند؟ آنها هم براساس همین قواعد آینده پژوهی و آیندهنگری برنامهریزی میکنند و میگویند چون در آینده این اتفاقات میافتد، این برنامههای احتمالی و این گزینهها هست و یکی از این گزینهها پاسخ به وضعیت محتمل آینده هست، بنابراین یکی از کارهایی که در این نامه به نوعی اشاره میشود، برنامهریزی برای گام دوم است که تازه شروع شده و دقیقا ۲۲ بهمن وارد دهه پنجم شدیم، در دهه پنجم برنامه ما چیست؟ سؤال اساسی این است که بزرگترین استراتژی که میخواهیم در این دهه استخدام کنیم و به کار بگیریم چیست؟
اگر بخواهیم برنامهریزی راهبردی و آیندهپژوهی استخدام کنیم، چند پیش فرض در این نامه قطعی گرفته شده و در ادبیات آقا هم فراوان است، ۱٫ باید ضرورت انقلاب اسلامی را بپذیریم، یعنی باید بگوییم انقلاب اسلامی ضروریترین چیزی است که باید از آن محافظت کنیم و حفظ این ضرورت از اوجب واجبات است، تعبیر قشنگی امام راحل داشت که ضرورت حفظ نظام اینقدر مهم است که امام معصوم هم فدای آن میشود، این یک واجبی است که باید بپذیریم و اگر نپذیریم که حفظ نظام از اوجب واجبات است این گامها را شروع و برنامهریزی نمیکنیم.
پیش فرض دوم این است که باید این ادبیات و فرهنگ را جا بیندازیم، مردم، بدنه دولت و ملت بپذیرند که همه مسؤولیم و باید وارد عمل شویم، این جزو واجبات کفایی نیست که عدهای حفظش کنند و عدهای بیتفاوت باشند، به تعبیر بنیاسرائیل به موسی گفتند تو و خدا بروید بجنگید و ما اینجا هستیم، همه باید ورود پیدا کنند.
کلکم راع و کلکم مسؤول؛ آتش به اختیار و بدون اینکه دستوری باشد یا کسی منتی بر دیگری داشته باشد، اگر بخواهیم انقلاب را در دهه بعدی حفظ کنیم، همه باید پای کار بیایند و نگویند وظیفه روحانیت و نهادهای فرهنگی است، پذیرش مسؤولیت و التزام همگانی به انقلاب اسلامی است.
انقلاب جایگزین ندارد و تنها جایگزین آن هرج و مرج دائمی است
سومین نکتهای که رهبر معظم انقلاب روی آن تأکید داشتند، این که انقلاب جایگزین ندارد، اگر انقلاب از بین برود چه میشود؟ امکان ندارد در این کشور دیگر شاهنشاهی درست شود، منافقان و ملی گراها میخواهند بیایند، مگر بقیه میگذارند که اینجا حکومت کنند؟ هیچکسی دیگر در این کشور نخواهد توانست حکومت کند، واقعا این انقلاب جایگزین ندارد و تنها جایگزین آن یک هرج و مرج دائمی است، اگر انقلاب از دست این متدینین برود هیچ اقلیت دیگری موفق نخواهد بود در این کشور حکومت کند، بنابراین این انقلاب آلترناتیو ندارد، لذا باید حفظ شود.
پیش فرض چهارم این است که باید بپذیریم که بالاخره انقلاب و پدیده سیاسی آسیب میبیند، مشکل دارد، دشمن ضربه میزند و همه این گرفتاریها هست، اما این انقلاب قابل اصلاح است، لذا آقا فرمود: ما نه متحجر هستیم نه منفعل، یعنی ما در مسیر مقاومت هستیم، اگر بپذیریم که امکان اصلاح دارد به سمت اصلاح میرویم، من برای اینکه پاسخ به این سؤال بدهم، بهترین راهبردها را به صورت تیتروار بیان میکنم.
راهبردهای چندگانه در راستای گام دوم انقلاب
۱٫ راهبردهای تدبیری:
انقلاب اسلامی برای خود اهدافی و راهبردهایی را تعریف کرده و تحقق گام دوم در گرو تحقق این اهداف است که باید از همه ظرفیتها، فرصتها، تهدیدها، نقطه ضعفها و نقطه قوتها استفاده کنیم، در قرآن کریم، بزرگترین انقلاب و بزرگترین مبارزات سیاسی بعد از پیامبر اسلام مربوط به حضرت موسی است و بزرگترین طاغوت قرآن فرعون است که حتی از جاهلیت عرب و حاکمیت قریش هم مقتدرتر بود، خدا به حضرت موسی میفرماید: برو قومت را از ظلمتها خارج کن؛ کجا؟ چگونه؟
قومش بنی اسرائیل هستند که به تعبیر قرآن همیشه تحت استضعاف فرعون بودند و در حکومت فرعون حل شدند و سبک زندگی آنها آنگونه شده است و نمیدانند موسی چه کسی است، اما قرآن میگوید برو آنها را نورانی کن، یعنی موسی انقلاب کن، دولتسازی کن، نظامسازی و جامعه سازی کن و برای این ملت حکومت تشکیل بده، این دستور بزرگی است.
در سوره ابراهیم و اعراف، خدا به پیامبر فرموده است «یا رسول الله واذکر عبدنا موسی» آیتالله جوادی آملی گفتند: یاد بیار نه اینکه برو تاریخ بخوان و آنها را ذکر خیر کن، یاد بیار یعنی واعتبر! عبرت بگیر، ببین موسی چه کار کرد دولتسازی و ملتسازی کرد و مردم را از ظلمت بیرون برد و در برابر طاغوت دولت تشکیل داد، تو هم این کار را انجام بده، تدبیر یعنی همه کارها را مدیریت کردن، برنامهریزی، پیش بردن، هدایت و نورانی کردن است.
یکی از راهبردهای انقلاب اسلامی تدبیر امور است؛ یعنی از وضع موجود به سمت وضع مطلوب، پنج راهبرد ذیل راهبردهای تدبیری آوردهام، ۱) راهبرد حفظ و تقویت نظام ۲) راهبرد تولی و تبری (دشمنشناسی و دوست شناسی، در دنیا امروز یارگیری استراتژی شده است، آمریکا که میخواهد ما را تحریم کند با تک تک کشورها صحبت میکند و امتیاز میدهد تا علیه ما یار او شوند، ما هم باید یارگیری کنیم)، ۳) راهبرد امر به معروف و نهی از منکر، بزرگترین چیزی که امام باقر فرمودند: همه دین و همه فرایض با این راهبرد قابل تحقق است، ۴) راهبرد انسجام بخشی، چیزی که امروز جامعه ما از آن رنج میبرند و نخبگان امروز دچار تفرقه شده ایم، ۵) راهبرد آتش به اختیار، یعنی همان احساس مسؤولیت.
۲٫ راهبرد تولیدی:
این راهبرد از مسؤولیتهای امروز حوزه علمیه است، ما در بخش تولید در همه بخشها، بخش نظریه، علوم انسانی، اخلاق، رفتار، فضایل و آموزش، تولید نمیکنیم، حوزه ما امروز ادبیات، آموزهها و معارف دین را متناسب با نیاز جامعه تولید نمیکند، حتی فقه ما امروز تولید انبوهی ندارد که مشکلات ما را حل کند، از اینرو باید راهبرد تولیدی در پیش بگیریم و همه چیز تولید کنیم، تولید تنها علمی نیست، اخلاق نیاز است، جامعه امروز ما از بی اخلاقی رنج میبرد و نیاز به آموزههای متعدد دارد،اکثر نظریهها امروز به بن بست رسیدهاند یا اگر به بن بست نرسیده باشند کهنه شدهاند و چهل سال کار کردهاند، نظریات ما نوسازی نشدهاند؛ لذا نیاز شدید به نظریات جانشین و نو است.
۳٫ راهبرد تکمیلی:
در قرآن در جاهایی که بحث مرصاد آمده گفته است که در کمین دشمن باشید، جایی که شرایط بحرانی است این تعبیر در قرآن به کار برده شده است، در سوره فجر میفرماید: «ان ربک لبالمرصاد» میگوید در مقابلش سه قوم است، قوم عاد و ثمود و فرعون، چرا؟ چون قوم عاد رفتند و از کوهها و سنگها کاخهایی ساختند، اینها در آن قلعهها امنیت خود را تضمین کردند، قوم ثمود در دل کوهها خانه ساختند که هیچ دشمنی نمیتوانست در آن نفوذ کند و فرعون بسیار قدرتمند بود و خدا میگوید ما در کمین اینها هستیم، یعنی مسلمانها شما هم باید در کمین باشید، در شرایط بحرانی و سخت استکبار جهانی باید مراقب دشمن باشیم و دشمن را رصد کنیم که به ما ضربه نزنند.
۴٫ راهبرد تعلیمی:
جامعه ما شدیدا دچار گرد و خاک شده است، بحثهایی که امروز میشود، دنیای مجازی، همه داریم بحثهایی میکنیم که معلوم نیست اینها مصلحت امروز جامعه ما باشد، ما فورواردیسم پیامهایی شدهایم که اصلا ما درست نمیکنیم و نمیدانیم از کجا درست میشود، ظاهرش خوب است اما ما میفرستیم و تفرقه و کینه و دشمنی را در جامعه گسترش میدهیم، ما داریم یأس ایجاد میکنیم، چون فکر میکنیم علیه رقیب ما است.
دشمن در این زمینه بین قوا تفکیک نمیکند، همه به پای این نظام ثبت میشود، بسیاری از حرفها را نباید بگوییم، مثل امام علی علیه السلام، مگر حضرت نمیتوانستند نقد خلفا را کنند؛ اما فرمود که استخوان در گلو و خار در چشم بیست و پنج سال سکوت کردم، چون میدانست هرچه بگوید به تضعیف نظام نوپای اسلامی منجر میشود، راهبرد تعلیمی میگوید ما باید جامعه را آموزش دهیم و همه را بسیج کنیم تا مردم احساس تکلیف کنند،.
جامعه متأسفانه در جریان جامعهپذیری و فرهنگپذیری واقع شده، اما آموزش فرهنگ، ارزشهای انقلاب اسلامی نیست، چون در جامعه مدها و مدلیسمها دائما رد و بدل میشود و جامعه به سمتی میرود بدون اینکه خانوادهها توجه کنند، خانوادهها اگر فاسد شوند، جوان فاسد در خانوادهها رشد میکند، هر دختر بی حجاب و فاسدی که به خیابان میآید، دست کم سه مرد مقصر است، پدر، برادر و شوهرش، چه کسی باید آموزش دهد، جامعه و فرهنگپذیری جامعه را فراموش کردهایم.
۵٫ راهبرد تهذیبی:
این راهبرد میگوید اسلام ناب دچار اختلاط شده است، از مشروطه به این طرف یک نظریه ناب سازی بود که ما باید اسلام ناب را از اسلام غیرناب جدا کنیم، شریعتی گفت تشیع سرخ علوی و صفوی؛ امام فرمود اسلام آمریکایی و اسلام ناب، امروز ما دقیقا در شرایطی واقع شدیم که وقتی ده سال اول امام بود، تکلیف اسلام ناب با اسلام غیرناب روشن بود، اما وقتی منشور برادری را در حوزه داد، ما همه میفهمیدیم که مخاطب اسلام آمریکایی امام کیست، امروز مصادیق و شرایط مبهم شده است و ما نیاز به راهبرد تهذیبی و ناب سازی در حوزه داریم.
۶٫ راهبرد تنظیمی:
وقتی تنظیمات گوشی موبایل به هم بخورد جایی هست که میگوید بازگشت به تنظیمات کارخانه، یعنی یک باز شروع مجدد میخواهد، این انقلاب باید باز شروع مجدد شود، همه چیزهای ما جابجا شده و ارزشها دستکاری شده است، این حرفهایی که آقا میگویند به ویژه در بخش کاستیها محصول این است که تنظیمات به هم خورده است، باید تنظیمات انجام شود.
۷٫ راهبرد تألیفی:
خدا در قرآن به پیامبر میفرماید که یا رسول الله دیدی قبل از تو چگونه بود، جامعه ای بود گرگ صفت که دشمن همدیگر بودند، دیدی چگونه من اینها را مؤمن کردم و عرب چگونه متحد شد، فقها در فقه قبلا میگفتند که مسلمانها ضعیف الایمان و لب مرزیها را جذب کنید، امروز مؤلفه قلوبهم در آمریکای لاتین و در شرق آسیا و شاخ آفریقا است، یعنی هر کسی را که بتوان دلش را جذب انقلاب اسلامی کرد و رأیش را در سازمان ملل خرید، باید کمک کنیم و هزینه کنیم و در دنیا یارگیری کنیم، اگر ما این کار را نکنیم دشمن این کار را میکند.
۸٫ راهبرد تسکینی:
جامعه ما دچار اضطراب شده است، یأس و ناامیدی، گرانیها و فشارها زیاد است، دشمن به این ناامیدی دامن میزند، جامعه امروز آرامش نیاز دارد، باید یک سکینه بر این جامعه وارد کرد، آیات سکینه مخصوص شرایط بحرانی است، چه کسی باید این آرامش را تزریق کند و چه کار کنیم که این آرامش ایجاد شود؟
۹٫ راهبرد تأمینی:
در شرایط چالشی امنیت متزلزل میشود، وقتی آرامش ظاهری به هم خورد، تهدیدها سر بر میآورند، ما نیاز به یک راهبرد تأمینی داریم، واعدوا ماستطعتم من قوه، شما هرچه در توان دارید به کار بگیرید تا این راهبرد تأمینی ایجاد شود و دشمن در مقابل شما بترسد.